امور فطری کدامند؟
در پاسخ به سؤال دوم، حضرت امام خمینی در کتاب شریف «شرح حدیث جنود عقل و
جهل» به ذکر برخی از امور فطری پرداخته اند، از جمله:
الف) توحید و ولایت. امام با بیانی کوتاه، ولایت را شاخه ای از شجرۀ توحید معرفی می کنند. توضیح این مطلب که چگونه حضرت امام ولایت را از امور فطری شمرده اند، آن است که با توجه به استدلالی که در «مصباح الهدایة» در بحث خلافت و ولایت مطرح می کنند، خلافت را بزرگترین شأن الهی می دانند که به وسیله آن رهیابی به ساحت غیب امکانپذیر می شود، این خلافت را همان روح «خلافت محمدی» می دانند. از نظر امام «خلافت» ظهور بخش سایر اسمای الهی است؛ زیرا مظهر اسم جامع «اللّه » است. چنین خلیفه ای منعکس کننده تمام اسما و صفات الهی است. امام در «مصباح الهدایة» می گویند:
فالنبوة مقام ظهور الخلافة والولایة و هما مقام بطونها. از دید امام، خلافت و ولایت باطن نبوت است و نبوت مقام ظهور خلافت و ولایت. حال با تلفیق این مطلب با مطلب دیگری از امام در کتاب چهل حدیث که نبوت و انزال کتب هدایت را از امور فطری دانسته اند، می توان این دو مطلب را صغرا و کبرای استدلال قرار داد، و چنین نتیجه گرفت که اگر ولایت، باطن خلافت، و خلافت، باطن نبوت است، و نبوت امری فطری است، پس ولایت هم که باطن نبوت است، امری فطری است. پس، فطرت غیرمحجوبه بر ضرورت ولایت نیز حکم می راند.
حقیقتِ ولایت فیض مطلق است، و فیض مطلق ظلّ وحدت مطلقه
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 75 است؛ و فطرت بالذات متوجه کمال اصلی، و بالتَبَع متوجه کمال ظلّی است.
در اندیشۀ امام فهم و پذیرش ولایت، منوط به فهم و درک توحید است.
ب) از امور دیگری که امام آن را فطری می دانند، عشق به بقای ابدی و حریت و آزادی است، و معتقدند علت عدم ظهور عشق در میان بیشتر آدمیان، محجوب شدن فطرت مخمورۀ آنان است. آنان به اشتباه به دنیا و امور فانی دل بسته، و نهایتاً از مرگ بیزار شده اند. در واقع، مرگ برای محجوبانی که آن را فنا و نیستی می پندارند ناپسند است؛ چرا که فطرت، از فنا و عدم تنفر دارد و از موت گریزان است. محیی الدین بن عربی نیز معتقد است معشوق فطرت، امری دائمی و زوال ناپذیر است «و نشئۀ باقیه معشوق فطرت است». پس منشأ نفرت و گریز از مرگ، محجوب شدن فطرت مخموره است. در اینجا سؤالی مطرح می شود که اگر نفرت از موت به سبب محجوب شدن فطرت است، پس با حال مؤمنانی که گریزان از مرگ هستند و آن را مکروه می شمرند چگونه سازگار است؟ به تعبیر دیگر اگر پذیرفتیم که کسانی از مرگ بیزار و متنفرند که آن را فنا و نیستی می پندارند، پس مؤمنین چگونه می توانند با اتّصاف به صفت ایمان، از موت نیز کراهت داشته باشند؟ در جواب باید گفته شود که کراهت برخی از مؤمنین و بندگان خاص خدا از موت، و گرایش آنان به بقا و زنده ماندن، صرفاً به دلیل خوشه چینی و برگرفتن زاد و توشۀ بیشتر، و نهایتاً از خوفی است که نشانه ایمان آنان است. در اثبات اکراه مؤمنین از
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 76 موت می توان به حدیث تردّد استناد کرد. در حدیث تردد، خداوند سبحان به این نوع کراهت اشاره می فرماید:
ما تَردّدْتُ فی شی ءٍ اَنَا فاعله تَردُّدی فی قبضِ عبْدِیَ المؤمِن یَکرَهُ الموت، و اَنَا اَکرَهُ مساءَتَهُ و لابدَّ له منْ لقائی.
هرگز در امری که فاعل آن بودم تردید نداشتم آنچنان که در مورد گرفتن جان بنده مؤمنم که او از آن گریزان است و من ناخوشایندی او را ناخوش دارم اما او را راهی جز دیدار من نیست.
بنابراین، خداوند تصریح می کند که دوست ندارد فاعل فعلی باشد که برای بنده مؤمنش ناخوشایند است؛ زیرا المحبُّ یکرَهُ ما یَکْرههُ محبوبُه؛ عاشق از آنچه محبوبش را می آزارد دوری می جوید، اما چون لقا و دیدار حضرت حق بدون موت حاصل شدنی نیست، چنانچه در حدیث دجّال آمده است که: ِانَّ اَحَدَکُم لا یَری رَبَّهُ حتی یموت؛ سرنوشت محبّ و محبوب من دیدار من است و این دیدار جز با موت حاصل نمی شود که فرمود: لابُدَّ له من لقائی؛ بنابراین برای حصول این دیدار، اگر چه مکروهِ محبوب من است، جان او را می ستانم. براستی لطافت حدیث وجد آور است؛ زیرا نمی فرماید بالاخره او را می میرانم، بلکه مشروط را که دیدار و لقاست ذکر می کند، و می فرماید: بالاخره من در این تردید باقی نمی مانم و لذت دیدار خود را به او می چشانم؛ زیرا من به دیدار او مشتاقترم اِنّی اَشدُ شوقا الیهم. البته روشن است که این شوق و اشتیاق در مقام کثرت و تفصیل است، نه در ساحت وحدت و اجمال.
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 77 می توان به این نکته توجه نمود، این اوصافی را که حضرت امام تحت عنوان جنود عقل و لوازم فطرت مخموره یاد کرده اند در کتب اخلاقی، در شمار صفات پسندیده مطرح شده است، آیت اللّه مطهری تمامی این اوصاف یاد شده را، از مقوله اخلاق (حکمت عملی) دانسته و تحت عنوان گرایش به خیر و فضیلت، که یکی از گرایشهای مقدس فطری است یاد کرده اند.
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 78