بازگشت به ایران
اما مسألۀ آمدن امام از پاریس به ایران به این شکل بود که یک روز احمد به حضور امام
رسید و به ایشان گفت: عقیدۀ من این است که شما به ایران بازگردید. امام پرسیدند: چرا این عقیده را داری؟ احمد گفت: من احساس می کنم دیگر وجهی ندارد که ما در اینجا باشیم، الآن انقلاب به جایی رسیده است که نیاز دارد شما به عنوان یک رهبر به میان مردم برگردید. اگر کشته هم بشویم، مردم راه خود را پیدا کرده اند و آن را ادامه خواهند داد.
حضرت امام به تمام حرفهای احمد گوش دادند و گفتند: شما بروید و با دوستانتان در این باره مشورت کنید. احمد رفت و با تمام دوستانی که در پاریس بودند مشورت کرد و فردای آن روز به خدمت امام رسید و گفت: من با همۀ رفقا مشورت کردم. همه با رفتن شما به ایران مخالفند و دلایلی هم برای حرفهایشان دارند. یعنی می گویند شرایط انقلاب طوری است که
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 495 اگر شما به ایران بازگردید و کشته شوید، همه چیز از بین می رود. تنها کسی که با رفتن شما به ایران موافق است من و آقای موسوی خوئینی ها هستیم و عقیده داریم شرایط به گونه ای است که هر خطری پیش بیاید ما باید برویم.
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 496