پاسداشت کرامت انسانی و حقوق مردم از دیدگاه امام خمینی
حجت الاسلام و المسلمین محمد جواد حجتی کرمانی
حفظ کرامت انسانی بر اساس آموزههای اسلامی چه جایگاهی دارد؟ امام خمینی در سیره عملی و نظریشان به چه میزان قائل به حفظ کرامت انسانی بودهاند؟
من به طور کلی میتوانم این سوال شما را جواب بدهم. مساله نظر امام خیمنی درباره این موضوع، نیاز دارد که ما به مطالبی که ایشان در این رابطه فرمودهاند مراجعه کنیم. کرامت انسانی، مسالهای است که در قرآن مجید بسیار به آن پرداخته شده است. این اصلی است که « ما من عام الا و قد خص» یعنی هیچ مطلب خاصی نیست که در مواردی خاص صادق نباشد که بر این اساس این کرامت بعضی اوقات توسط خود انسان ضایع میشود. شخص بر اثر سرپیچی از حدود الهی کرامتش را زیر پا میگذارد. لذا در قرآن میفرماید« لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ »و در ادامه می فرماید: « ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ». زیاد هم شنیدیم که انسان در «اوج» از ملک بالاتر است و در «حضیض» از حیوان پستتر. انسان میتواند تا سطحی پایینتر از حیوان هم بیاید. جایی که به تعبیر قرآن انسانها چشم دارند، ولی نمیبینند، گوش دارند، ولی
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 93
نمیشنوند. اینها کسانی هستند که کرامتشان را خودشان زیر پا گذاشتهاند. معمولا فراعنه و طواغیت انسانی: چه فرعون، چه قارون و چه هامان، که هر سه در قرآن یاد شدهاند، هر کدام از اینها نماد کسانی هستند که کرامت انسانی را از بین بردهاند. مهم این است که ما این کرامت را چماقی نکنیم بر سر جمهوی اسلامی و بگوییم که شما کرامت انسانی را حفظ نکردید، چون کسی اعدام شد یا فلان کس به زندان افتاد. من می خواهم از این دیدگاه مطالبم را بیان کنم. بنابراین کرامت انسانی یک اصل قرآنی است ولی این کرامت گاهی به دست خود انسان از بین میرود.
مطلب مهمی که متاسفانه فراموش شده و در عین حال بر خلاف آن انجام میشود این است که افرادی که کرامت انسانی خودشان را به خاطر قدرت یا ثروت یا شهوت از دست دادهاندبه کرامت انسانی دیگران تجاوز میکنند. قتل نفوس زکیه و تجاوز به مال و ناموس و عِرض و آبروی افراد که دارای کرامت انسانی هستند روی تاریخ را سیاه کرده و با حال تاسف و ناباورانه این گونه انحرافهای روشن در صورت اسلامی روز به روز در حال تزاید است.
در رابطه با حق الناس و حق الله در شریعت اسلامی توضیح بفرمایید. آیا یکی از این حقوق بر دیگری ارجحیت دارد؟ دیدگاه امام در این زمینه چیست؟
همان طور که عرض کردم دیدگاه امام را از من نپرسید. چون احتیاج به مراجعه به منابعی که فرمایشات ایشان در آن ثبت شده هست. ولی مطلبم را میتوانم به صورت استنباطات از فحوای کلمات امام عرض کنم و آن را به گردن امام هم بگذارم. من حرف خودم را میزنم ولی چون میدانم امام قطعا این حرف را قبول دارند لذا حرفم را به گردن ایشان هم میگذارم. چون این مساله به وضوح، در کلمات امام صادق است.قبل از اشاره به پاسخ سوال شما نکتهای را بگویم و آن این است این سوالات به خاطر این است که ما اصولا در جمهوری اسلامی، طی این 37 ساله، خیلی حقوقالناس را ضایع کردهایم، این سوالات به صورت تئوریک مطرح است. در صورتی که مشکل اصلی ما پراتیک است نه تئوریک؛ در واقع ما مشکل «عملی» داریم نه مشکل «علمی».
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 94
در این زمینه مطالب واضحی هست که مثلا از نظر فقهی و اخلاقی که اگر بین حق الناس و حق الله مثلا نماز و ادای قرض مردم مواجهه پیش میآید چه باید کرد؟ مثلا فردی به شخص دیگری بدهکار است و شخص بدهکار پشت در رسیده و طلبش را میخواهد. مسلم است در اینجا که حق مردم بر حق خدا برتر و مقدم است. یعنی خدا و شریعت میگوید اول حق مردم را بده بعد نمازت را بخوان. یا مثلا اینکه در جای غصبی نمیشود نماز خواند نشانه دیگری از توجه ویژه به برتری حق الناس در مقابله با حق الله است. حالا اگر فردی به جای اینکه به حوائج مردم برسد، به نماز جماعت مشغول میشود. خب معلوم است که این نماز اگر ریایی باشد که شرک است و از نظر فقهی و اخلاقی باطل است و اگر هم به دلیل اهمیت دادن به نماز اول وقت باشد چون حق مردم ضایع شده است به جرئت میتوان گفت گذشته از نظر اخلاقی، از لحاظ فقهی همچین نمازی باطل است چون چون ضایع کردن حق الناس است.
در حکومت اسلامی مردم چه حقوقی نسبت به حاکمان و کارگزاران سیاسی دارند؟ نگاه امام در این زمینه را بفرمایید.
با توجه به اینکه بنده طول مدت زیادی با حضرت امام رفت و آمد نزدیک داشتم از رفتارهای ایشان میتوان استنباطاتی دارم که قابل استفاده در این بحث باشد. شما میبینید از همان اولی که- امام به خصوص در ایام امامت در پاریس-(چون در ایام اقامت در نجف خیلی، نزدیک به تشکیل حکومت نبودیم) ایشان بیشتر درباره «ولایت فقیه» صحبت میکردند ولی از پاریس به این طرف، کلمه «مردم» هیچ وقت از زبان امام نیافتاد. هیچ وقت واژه مردم وحقوق مردم از زبان امام نیافتاد. آنچه خیلی تاثیر گذار بود و از همه مطالبی که امام درباره مردم گفتند بیشتر اثر گذاشته و ماندگار شده جمله معروف ایشان است که فرمودند: میزان، رای ملت است». یکی از مواردی که در من خیلی اثر گذاشت حالتی بود که ایشان هنگام سخنرانی در قم داشتند و من شاهد این حالت از تلویزیون بودم، و این وقتی بود که ایشان در مدرسه فیضیه قم در مورد مردم
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 95
صحبت میکردند. در آن هنگام ایشان با دستشان اشاره کردند به بخش فقیرنشین قم و قریب به این مضمون گفتند: «مردم، این حاشیه نشینها و بیچارههای شهر قم هستند که ما در موردشان صحبت میکنیم نه کاخ نشینها و مرفهان بی درد.» این تعبیر امام بود. خب الان مشکل ما این است که خود ما مصداق همان مرفهین بی دردی شدهایم که امام در آن زمان به آن ها اشاره کردند. یعنی فسادهایی که الان به وجود آمده و حقوق های نجومی مسئولان ما و مشکلاتی که ما در این حوزهها داریم پس مشکلات ما همان طور که گفتم مشکلات عملی است. من زمانی که در کرمان صحبتی کردم و سالها بعد که به کرمان رفتم یکی از دوستان آمد به من گفت در ایامی که، امام جمعه شده بودید در یکی از خطبههای نماز درباره تشکیل بنیاد مستضعفان صحبتی کردید و گفتید: متوجه باشید که مستضعفین تبدیل به مستکبرین آینده نشوند. او این جمله را یاد من انداخت و گفت من الان همین وضعیت را مشاهده میکنم. موید حرف آن دوست همین پرونده ای که در رابطه با تحقیق و تفحص در مورد بنیاد مستضعفان تشکیل شده. این چه معنایی میدهد؟ این مسائل نشان میدهد که ما خودمان دچار استکبار شدهایم و مستکبریم. منتها، در همان حد و مقداری که از دستمان میرسد!
اما راجع به حق مردم نسبت به حاکمان: در کلمات حضرت علی(ع) مطالبی داریم که به صراحت حق «راعی»(امام یا حاکم اسلامی) را بر مردم و حق رعیت(مردم) را بر راعی نشان میدهد. امام علی(ع) به صراحت بیان میکند که حق من به عنوان راعی و امام بر شما چیست و حق شما بر من چیست؟ یکی از حقوقی که مردم دارند نصیحت و امر به معروف و نهی منکرحاکمان است. یعنی اگر حاکمی در هر درجهای باشد، از امام علی(ع) که ما بالاتر نداریم، او به مردم حق میداد که به او نقاط ضعفش را بگویند. ما امامانمان را معصوم میدانیم ولی در عین حال همین امام معصوم به مردم حق میداد که به او انتقاد کنند. مورد برجسته دیگر از ارزش و اهمیت حقوق مردم در نگاه ائمه(ع) رساله حقوق امام سجاد(ع) است. این مطلب به وضوح و روشنی در رساله حقوق امام
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 96
سجاد(ع) بحث شده است. حالا شما بفرمایید کجا این فرصتها و امکانات فراهم میشود؟ و اصلا مردم چه قدر اجازه دارند به چنین حقی جامه عمل بپوشند؟
در تاریخ اسلام آوردهاند که یک فرد معمولی به حاکم وقت گفت اگر بخواهی پایت را کج بگذاری من با شمشیر راست میکنم...
این در زمان عمر گفته شده: وقتی عمر گفت من اگر خطا کنم... مرد اعرابی بلند شد و گفت من خطای تو را با شمشیر میکنم. یا آن قضیه تفتیش غیر اخلاقی و غیر دینیای که عمر انجام داد: در جلسه عیش و عشرتی که عدهای به صورت شبانه راه انداخته بودند. خلیفه برای نهی از منکر، از بالای بام خانه رفت به داخل خانه که این جلسه را به هم بزند، آن خانمی که در مجلس مشغول عیش و عشرت بود به خلیفه گفت ما اگر خلافی میکنیم تو دو خلاف کردهای: یکی اینکه نباید تجسس میکردی، یکی دیگر اینکه نباید از بالای بام خانه وارد میشدی. این جواب و سوال در مورد حریم خصوصی است کسی حق ندارد به حریم خصوصی کس دیگری تجاوز کند. فرض کنید کسی مشغول عیش و عشرت است، یا مشغول عملی منافی عفت است، با علم به این که شما از این رفتار او با خبر هستید حق ندارید وارد حریم خصوصی او بشوید. درست است که مردم در برابر خدا و به جهت گناهی که میکنند مسئول هستند، ولی گناه بزرگتر این است که تو افشای گناه کنی. لذا فرمودند فاش کردن گناه از خود گناه بدتر است.اگر کسی گناهی کرد و شما آن را در جامعه منتشر کردی شما از او بد تر هستی. قرآن میفرماید: « إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ»؛ همانا کسانی که دوست دارند کار زشت را بین مردم شیوع بدهند، یعنی کار زشتی که در خفا انجام شده است آن را علنی کنند، برای آنها عذابی شدید در نظر گرفته شده است.» این نص قرآن است. حالا ما چه قدر به این دستور عمل میکنیم؟ ما مسغول افشاگری هستیم! بر خلاف حق و بر خلاف اسلام به حریم خصوصی مردم هم
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 97
تجاوز میکنیم و اسم آن را امر به معروف و نهی از منکر میگذاریم! من در مورد کاری که در قزوین انجام گرفت، بچههایی در یک باغ محصور که حریم خصوصی شمرده میشود جمع شده بودند و مشغول عیش و عشرت بودند و در قاضی قزوین هر کدام از اینها را به 90 ضربه شلاق محکوم و بلافاصله اجرا کرد! و آقای بهمن کشاورز، حقوقدان معروف و صاحب نظر هم در روزنامه به لحاظ حقوقی به این امر اعتراض کردند، من هم در پی این جریان دو سه مقاله نوشتم به نام «منکراتی به نام نهی از منکر». در آنجا همین داستان خلیفه را هم مطرح کردم و در ضمن آن مطلب آقای کشاورز را اضافه کردم. من گفتم شما دارید به نام دین و به نام قاضی دین و قاضی شرع دارید خلاف شرع بیّن انجام میدهید! بچه های مردم رفتند در باغی محصور و خصوصی به عیش و عشرت مشغولند، به توچه ربطی دارد؟ پسر من به طنز میگفت: اینها حتما بعد از این 90 ضریه شلاق، نماز شب خوان شدند! من گفتم بله، از دین برگشتند! قبلا در زمان ائمه اطهار(ع) اینطوری نبود. پیش امام(ع) میآمدند و میخواستند به گناه اعراف کنند، حضرت میفرمود اعتراف نکن! در اینجا مناسب است به چند مورد در زمان خودمان اشاره کنم:
من نوروز گذشته در شیراز بودم، آیتالله سید علیمحمد دستغیب، به دیدن من آمد ایشان گفت من حدود 20،30 زن را که بدکاره بودند و اگر اعتراف میکردند باید یا زندانی میشدند یا تعزیر میشدند یا شلاق میخوردند، من تک تک اینها را خواستم، به آنها گفتم: من دادگاه تشکیل میدهم و از شما سوال میکنم، شما اقرار نکنید. برای اینکه اگر اقرار کنید من از نظر وظیفه شرعی و به دلیل اینکه قاضی شرعی هستم باید بر شما حد جاری کنم یا شما را زندانی کنم. پس خودت برو نزد خدا از گناهت توبه کن بدون اینکه پیش من اقراری کنی. خلاصه این دادگاه تشکیل شد و این 30 زن همگی تبرئه شدند و همه توبه کردند و دنبال بدکارگی نرفتند.
مورد دیگر: آقای ناطق نوری در جلسهای که چند روز پیش به مناسبت چهارمین سال رحلت مرحوم آقای انواری رضوانالله تعالی علیه، برگزار شد در منبر دو مطلب از
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 98
مرحوم حاج سید مهدی قوام نقل کردند.
یکی این بود که مرحوم آقا سید مهدی قوام یک دهه در جایی منبر رفت و پول خوبی هم به او دادند. بعد ایشان گفت من امشب میخواهم بروم با این پول عشق کنم! که این حرف را که زد دنبالش راه افتادند و دیدند که او رفت خیابان لالهزار، جایی که آن سالها جای الواط و محل فروش مشروبات و زنهای بدکاره بود رفتند دیدند او به خانمی رسید و با این خانم شروع کردند به خوش و بش کردند. بعد پاکتی به او داد و از او خداحافظی کرد و رفت. فکر کردند این «آقا سید» دارد با این پول این طوری عشق میکند. آن هم چه کسی؟ سید، عمامه به سر، موعظه کننده. معلوم میشود که این سید با این زن قراری گذاشته است تا با او عشقی کند. بعد از مدتی فهمیدند که این سید بزرگوار این پول را به آن زن بدکاره داده و گفته خانم امشب تو چقدر از آن راه میتوانی کسب کنی؟ این پول مال تو. برو امشب توبه کن و این پول را هم صرف زندگیت کن. این پول «مال» سید است. آن موقعها حتی زنهای بدکاره هم به سادات ارادت داشتند. بعضا معرفتی داشتند و ایام عاشورا به خاطر امام حسین(ع) دست از کارشان میکشیدند. یک بار دیگر آقا سید مهدی قوام را تعقیب کردند و دیدند ایشان به محله دربند، جایی که محل تجمع قمار بازها بود رفت. ایشان با همان لباس روحانیت کنار قماربازها نشست و گفت من را هم بازی بدهید! من هم میخواهم با شما بازی کنم. گفتند: سید شما چرا؟ آقای ناطق نوری میگفت موعظه آقای قوام در آن جمع طوری اثر کرد قمار بازان شروع به گریستن کردند. این راهها بوده که مردم را نسبت به روحانیت مشتاق نگه میداشت. نه از راه شلاق و چوب و چماق و درفش و کارهایی که ما در جمهوری اسلامی آن را باب کردهایم و فوج فوج داریم مردم را از دین و اسلام و قرآن و خدا دور میکنیم.
حالا راهکاری که من عرض میکنم این است: ما به مردم آزادی بدهیم که به حکام، امر به معروف و نهی از منکر کنند. حتی نسبت به بزرگترین حاکم یعنی شخص
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 99
ولی فقیه بعد نسبت به رئیس جمهور ومسئولان درجه اول کشور و مسئولان درجات بعدی. اینها اگر خطا کردند مردم اجازه داشته باشند حرف بزنند. چون خطا از بالا سر سرچشمه میگیرد. همین طوری که ملاحظه میکنید فساد از بالاسر سرچشمه گرفته است. لذا ما باید به اینها امر به معروف ونهی از منکر کنیم.
امر به معروف و نهی از منکر فقط این نیست که خانم موهایش بیرون است تو نهی از منکر کنی، این در درجه صدم است. ظلم به مردم، حقالناس، جلوگیری از آزادی مردم، اهانت به کرامت انسانی، اشاعه فحشا، افشاگری و آبروی مردم را بردن اینها از جمله مصادیق بزرگتر است که مشمول امر به معروف و نهی از منکر میشود. الان آبرویی که از شخصیتهای بزرگ ما میبرند از جمله از آقای هاشمی، خاتمی، ناطق، روحانی و... یکی از شعرا که مکالمهایی را بین یک شیخ و زن فاحشهای را ترسیم میکند و در نهایت میگوید زن فاحشه به شیخ میگوید من آنچه که مینمایم، هستم، تو آنچه که مینمایی هستی؟ ما آخوندها، باید اول به خودمان برسیم. آیا آن قدر که ما از مردم توقع داریم خودمان عمل میکنیم؟ امام فرموند مردم ولی نعمت ما هستند. آیا ما واقعا مردم را ولی نعمت خودمان میدانیم یا خودمان را ولی نعمت مردم میدانیم؟ بنا براین پیشنهاد اصلی من برای حفظ حقوق مردم این است که مردم برای امر و به معروف و نهی از منکر از بالاترین مقام تا پایین ترین مقام آزاد باشند. حالا این مقام آیتالله خامنهای یا رئیس جمهور یا هر کس که هست، باید امر به معروف و نهی از منکر شود. ما نباید از رهبرانمان حتی امام و آقای خامنهای بت یسازیم، چون همه در معرض خطا هستند. لذا مردم باید اجازه داشته باشند که اشتباهات مسئولان را به آنها گوشزد کنند.این راهکار پیشنهادی من به منظور حفظ و رعایت حقوق مردم است. والا هرچه «مردم، مردم» بگویید و شعار بدهید در حالی که به مردم اجازه ندهید از شما انتقاد کنند راه به جایی نخواهیم برد.
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 100