بخش اول: انسان کامل
فصل چهارم برخی اوصاف وجودی انسان کامل
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279-1368

محل نشر : تهران

ناشر: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

فصل چهارم برخی اوصاف وجودی انسان کامل

‏ ‏

فصل چهارم 

‏ ‏

برخی اوصاف وجودی انسان کامل

‏ ‏

‏ ‏

خضوع عالم‏ ‏طبیعت در برابر انسان کامل

‏انسان کامل دارای ارادۀ کامله ای است که به نفس اراده، انقلاب‏‎ ‎‏عنصری به عنصری کند و عالم طبیعت خاضع در تحت اراده‏‎ ‎‏اوست.(60)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

احاطه علمی بر‏ ‏جمیع موجودات عوالم

‏اعلم، ان حظّ الملائکة من التوحیدات الثلاثة و التنزیه لیس‏‎ ‎‏کحظّ الانسان الکامل فی جمیع المقامات؛ بل لکلّ منها مقام معلوم‏‎ ‎‏لا یتجاوزه. فالتعلیم فی تلک النشأة بحسب استعداداتهم التی‏‎ ‎‏یحیط بها النبیّ المکرّم (ص) الذی احاط بکلّ الاشیاء و ترتیب‏‎ ‎‏تکمیل کلّ العوالم و النشات علی طبق القضاء.‏‎[1]‎‏(61)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

آگاهی از علم ربوبی 

‏انّ منشأ «البداء» هی حضرة الاعیان التی لا یعلمها الاّ هو، و‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 57

‏الاطلاع علی العین الثابته الذی یتّفق لبعض الاولیاء کالانسان‏‎ ‎‏الکامل یعدّ من العلم الربوبی دون علم الانبیاء و الرسل، کما ورد‏‎ ‎‏فی العالم الغیبی انه یعلم الغیب «من ارتضی من رسول»‏‎[2]‎‏ و قال‏‎ ‎‏ابو جعفر ـ علیه السلام: «و الله محمّد ممن ارتضاه».‏‎[3]‎‏(62)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

صاحب مقام برزخ‏ ‏البرازخ

‏«... من ان اول متعیّن من الحضرة العمائیة عالم المثال ثم عالم‏‎ ‎‏التهیّم ثم القلم الاعلی فذلک ـ و الله اعلم ـ باعتبار تقدمه فی‏‎ ‎‏الجمعیّة...» ‏

‏قوله: فذلک و الله اعلم الخ. اقول: یمکن ان یکون مراده من‏‎ ‎‏الحضرة العمائیة مقام الواحدیّة کما هو احد الاحتمالات منها، و‏‎ ‎‏علی هذا یکون عالم المثال مقام المشیئة والفیض المنبسط العام،‏‎ ‎‏فانه برزخ البرازخ و هو مقام الانسان الکامل الحائز بین الخصلتین و‏‎ ‎‏الجامع بین المقامین تدبر.‏‎[4]‎‏(63)‏

***


کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 58

معنای نفی «مقام» از انسان کامل

‏«و ما منّا الاّ له مقام معلوم»‏‎[5]‎

‏هذا من الشیخ لاینافی عدم المقام اللانسان الکامل، فانّ المقام‏‎ ‎‏هناک بمعنی الحدّو هو منفیّ عنه و لهذا قیل له الظلوم الجهول؛ و‏‎ ‎‏هیهنا لیس بذلک المعنی بل بمعنی «المنزلة و الشأن» و ان کان شأنه‏‎ ‎‏التجاوز عن قاطبة الحدودات الأمکانیة و اندکاکه فی بحروجوب‏‎ ‎‏الوجود.‏‎[6]‎‏(64)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

وحدت حقیقت‏ ‏انسان کامل با قرآن کریم در حضرت غیب 

‏حق تعالی به جمیع شئون اسمائیة و صفاتیة مبدأ از برای این‏‎ ‎‏کتاب شریف است و از این جهت این کتاب شریف صورت‏‎ ‎‏احدیّت جمع جمیع اسما و صفات و معرّف مقام مقدس حق به‏‎ ‎‏تمام شئون و تجلیّات است.‏

‏و به عبارت دیگر، این صحیفۀ نورانیّۀ صورت اسم اعظم است‏‎ ‎‏چنانچه «انسان کامل» نیز صورت اسم اعظم است، بلکه حقیقت‏‎ ‎‏این دو در حضرت غیب یکی است و در عالم تفرقه از هم به‏‎ ‎‏حسب صورت، متفرق، ولی باز به حسب معنا از هم متفرق نشوند‏‎ ‎‏و این یکی از معانی «لَنْ یَفْتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الْحَوْضِ»‏‎[7]‎‏ می باشد‏‎ ‎

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 59

‏و چنانچه حق تعالی بیدی الجلال و الجمال، تخمیر طینت آدم اوّل‏‎ ‎‏و انسان کامل فرموده، بیدی الجمال و الجلال تنزیل کتاب کامل و‏‎ ‎‏قرآن جامع فرموده.(65)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

صاحب مقام‏ ‏وسطیت و برزخیت کبرا

‏انسان کامل، چون مظهر جمیع اسما و صفات و مربوب حق‏‎ ‎‏تعالی چون ربّ خود، کون جامع است و مظهریّت آن از اسمی‏‎ ‎‏زاید بر اسمی نیست، و دارای مقام وسطیّت و برزخیت کبراست و‏‎ ‎‏سیرش بر طریقۀ مستقیمۀ وسطیۀ اسم جامع است، و سایر اکوان‏‎ ‎‏هر یک اسمی از اسمای محیطه یا غیرمحیطه در آنها متصرف‏‎ ‎‏است و مظهر همان اسم هستند، و بَدْء وعود آنها به همان اسم‏‎ ‎‏است، و اسم مقابل آن در بطون است و متصرف در آن نیست،‏‎ ‎‏مگر به وجه احدیت جمع اسما، که بیان آن مناسب این مقام‏‎ ‎‏نیست.‏

‏ ‏

‏ ‏

صراط انسان کامل بر صراط ربّ او

‏پس، حق تعالی به مقام «اسم جامع» و «رب الانسان، بر صراط‏‎ ‎‏مستقیم است، چنانچه فرماید: «إنّ رَبّی عَلیٰ صِراطٍ مُسْتَقیم.»؛‏‎[8]‎‎ ‎‏یعنی مقام وسطیت و جامعیت بدون فضل صفتی بر صفتی و ظهور‏‎ ‎‏اسمی دون اسمی؛ و مربوب آن ذات مقدس بدین مقام نیز بر‏‎ ‎‏صراط مستقیم است بدون تفاضل مقامی از مقامی و شأنی از‏‎ ‎‏شأنی، چنانچه در معراج صعودی حقیقی و غایت وصول به مقام‏‎ ‎‏قرب، پس از عرض عبودیت و ارجاع هر عبادت و عبودیتی از هر‏‎ ‎‏عابدی به ذات مقدس، و قصر اعانت در جمیع مقامات قبض و‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 60

‏بسط به آن ذات مقدس بقوله «ایّاکَ نَعْبُدُ وَ إیّاکَ نَسْتَعینُ.» عرض‏‎ ‎‏کند: «اِهْدِنا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»‏‎[9]‎‏ و این «صراط» همان صراطی‏‎ ‎‏است که رب الانسان الکامل بر آن است؛ آن بر وجه ظاهریت و‏‎ ‎‏ربوبیت و این بر وجه مظهریت و مربوبیت؛ و دیگر موجودات و‏‎ ‎‏سائرین الی الله ، هیچ یک بر صراط مستقیم نیستند؛ بلکه اعوجاج‏‎ ‎‏دارند یا به جانب لطف و جمال یا به طرف قهر و جلال.(66)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

صاحب صراط منعم‏ ‏علیهم 

‏و باید دانست که تقویم انسان در اعلا علّیّین جمع اسمایی‏‎ ‎‏است و به همین جهت تا اسفل سافلین مردود شده، و صراط او از‏‎ ‎‏اسفل سافلین شروع و به اعلا علیین ختم شود؛ و این آنهایی است‏‎ ‎‏که حق تعالی به آنها انعام فرموده به نعمت مطلقه، که آن نعمت،‏‎ ‎‏کمال جمع اسمایی است که بالاترین نعمتهای الهیه است و‏‎ ‎‏صراطهای دیگر، چه صراط سعدا و منعم علیهم باشد و چه‏‎ ‎‏صراطهای اشقیا باشد، به قدر نقصان از فیض نعمت مطلق داخل‏‎ ‎‏در یکی از دو طرف افراط و تفریط خواهد بود. پس، صراط انسان‏‎ ‎‏کامل فقط صراط منعم، علیهم به قول مطلق است.(67)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

وحدت عابد و‏ ‏معبود در انسان کامل

‏و در مملکت وجود انسانی، که خلاصه کائنات و کون جامع‏‎ ‎‏است، مظاهر قوای ملکوتیّه و جنود الهیه مساجد عبادات آنان و‏‎ ‎‏معابد خضوع و ثنای آنهاست؛ و در انسان کامل، به حسب ظهور‏‎ ‎‏حق در مظهر اتمّ، حق عابد و معبود است، و انسان از تعیّن اقصای‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 61

‏قلبی غیبی تا منتهای تعیّن شهادت، مسجد ربوبیّت است به حسب‏‎ ‎‏تجلّیات ذاتی و اسمایی و افعالی؛ و در قوس صعود حقّ معبود، و‏‎ ‎‏انسان کامل با جمیع جنود الهیّه عابدند.(68)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

انسان کامل، کعبه تجلّی فعلی

‏در تجلّی فعلی به فیض مقدس اطلاقی، مکان مصلّی تعین عالم‏‎ ‎‏است و حق تعالی مصلّی است در این تجلّی فعلی؛ و فی الحدیث:‏‎ ‎‏«إنَّ رَبَّکَ یُصَلّی یَقُولُ سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلٰئِکَةِ وَ الرُّوحُ»‏‎[10]‎‏ و انسان‏‎ ‎‏کامل و نبی ختمی ـ صلّی الله علیه و آله ـ کعبه است؛ و فی‏‎ ‎‏القدسیّات: «لایَسَعُنی أرْضی وَ لاسَمائی وَلکِن یَسَعُنی قَلْبُ عَبْدِیَ‏‎ ‎‏الْمُؤْمِن.»‏‎[11]‎‏(69)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

احاطۀ نور فطرت‏ ‏انسان کامل بر تمام انوار

‏و چون بندۀ سالک الی الله به مرقات «إقْرَأ وَ ارْقَ»‏‎[12]‎‏ و عارج به‏‎ ‎‏معراج «الصّلوٰةُ مِعْراجُ الْمُؤْمِنِ.»‏‎[13]‎‏ مشاهدۀ رجوع جمیع موجودات‏‎ ‎‏و فنای دار تحقق در حق کند، و حق برای او جلوه به وحدانیت‏‎ ‎‏نماید، به زبان فطرت توحید گوید: «إیّاکَ نَعْبُدُ وُ إیّاکَ نَسْتَعینُ.»‏‎[14]‎‏ و‏‎ ‎‏چون نور فطرت انسان کامل محیط به جمیع انوار جزئیه است و‏‎ ‎‏عبادت و توجه آن، توجه دار تحقق است، به صیغۀ جمع ادا کند ـ‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 62

‏«سَبَّحْنا فَسَبَّحَتِ الْمَلائِکَةُ وَ قَدَّسْنا فَقَدَّسَتِ الْمَلائِکَةُ و لولانا ما‏‎ ‎‏سبحت الملائکة‏‎[15]‎‏... ‏‏الخ‏‏.»(70)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

صاحب مقام تحقق‏ ‏به جمع بین ظاهر و باطن و اوّل و آخر

‏در سجده به ارض اشاره به حال تحقیق و مقام تحقق به جمع‏‎ ‎‏بین ظاهر و باطن و اول و آخر است «لمن کان له قلب.»‏‎[16]‎‏ «وَ هُوَ‏‎ ‎‏الَّذی فِی السَّماءِ إلٰهٌ وَ فِی الأرْضِ إلٰهٌ.»‏‎[17]‎‏ «وَ هُوَ الأوّلُ وَ الآخَرُ وَ‏‎ ‎‏الظّاهِرُ وَ الْبٰاطِنُ.»‏‎[18]‎‏ و به سجدۀ بر تراب تمام شد دایره کمال‏‎ ‎‏انسانی؛ و تمکین این مقام تمام کمال انسان کامل است، و آن‏‎ ‎‏حقیقت معراج به جمیع اسما و اعیان است؛ و سرّ صلات حقیقی‏‎ ‎‏بر قلوب اصحاب قلب اینجا ظاهر شود؛ و سرّ «ما مِنْ دٰابَّةٍ إلاّ هُوَ‏‎ ‎‏آخِذٌ بِناصِیَتِها، إنَّ رَبّی عَلٰی صِراطٍ مُسْتَقیم.»‏‎[19]‎‏ پدیدار آید.(71)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

عدم تأخیر در‏ ‏اجابت دعای انسان کامل

‏و اعلم ان الانسان لکونه کوناً جامعاً و له بحسب المراتب‏‎ ‎‏النزولیة و الصعودیة نشآت و ظهورات و عوالم و مقامات فله‏‎ ‎‏بحسب کلّ نشأة و عالم لسان یناسب مقامه.‏

‏فقی مقام اطلاقه و سریانه لسان یسأل به ربّه الذی یربّیه؛ و لله ‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 63

‏تعالی بحسب هذا اللسان نسبة خاصة یتعیّن حکمها بالاجابة،‏‎ ‎‏ویعبّر عنها بالاسم الخاص بتلک النشأة و الربّ لذلک المربوب؛‏‎ ‎‏فمن یجیبه و یکشف السوء و یرفع الاضطرار عنه هوالاسم الرحمن‏‎ ‎‏ربّ الهویة المبسوطة الاطلاقیة.‏

‏و فی مقام التعیّن الروحی و النشأة التجریدیة و الکینونة‏‎ ‎‏العقلانیة السابقة، له لسان یسأل ‏‏[‏‏به‏‏]‏‏ ربه و یجیبه ‏‏[‏‏هو‏‏]‏‏ باسمه‏‎ ‎‏«العلیم» ربّ النشأة التجریدیة.‏

‏و فی مقام قلبه یستدعی بلسان آخر و یجاب باسم مناسب‏‎ ‎‏لنشأته؛ و فی المقام الجامع بین النشئات و الحافظ للحضرات‏‎ ‎‏یستدعی بلسان یناسبه من الحضرة الجمعیة، فیجیبه باسمه الجامع‏‎ ‎‏و التجلی الاتم؛ و هو الاسم الاعظم.‏

عدم تأخیر در‏ ‏اجابت دعای انسان کامل

‏و هذا هو الکامل الذی اشار الیه المحقق القونوی فی مفتاح‏‎ ‎‏الغیب و الشهود بقوله «فاذا کمل (ای: الانسان) فله فی الدعاء و‏‎ ‎‏غیره میزان یختص به وامور ینفرد بهادون مشارک.»‏‎[20]‎‏ و فی‏‎ ‎‏النصوص بقوله «و امّا الکمل و الافراد فانّ توجههم الی الحق تابع‏‎ ‎‏للتجلّی الذاتی الحاصل لهم؛ و الموقوف تحققهم بمقام الکمال‏‎ ‎‏علی الفوز به؛ و انه یثمرلهم معرفة تامة جامعة لحیثیات جمیع‏‎ ‎‏الاسماء و الصفات و المراتب و الاعتبارات؛ مع صحة تصور الحق،‏‎ ‎‏من حیث تجلیه الذاتی، ‏‏[‏‏المشار الیه‏‏]‏‏ الحاصل لهم بالشهود الاتم؛‏‎ ‎‏فلهذا لا تتأخر عنهم الاجابة.» انتهی.‏‎[21]‎

‏و هذا الانسان الجامع تکون سئوالاته بلسان القال ایضاً‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 64

‏مستجابة؛ لعدم الاستدعاء الاّ عما هو المقدر؛ لعلمه بمقامات‏‎ ‎‏الوجود و عوالم الغیب و الشهود و الحضرة العلمیة؛ و لهذا کان اکثر‏‎ ‎‏ادعیة الکمل مستجاباً؛ اللهم الاّ من کان دعائه علی سبیل الامتثال‏‎ ‎‏لامر المولی، فانه لیس بداع لحصول المطلوب؛ کما قال الشیخ‏‎ ‎‏الاعرابی فی الفصوص‏‎[22]‎‏، و اشیرالیه فی روایات اهل بیت الطهارة‏‎ ‎‏ـ علیهم السلام.‏‎[23]‎‏(72)‏

***


کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 65

غایت سفر روحانی انسان کامل

‏مبدأ سفر روحانی، بیت مُظلمۀ نفس است و منازل آن مراحل و‏‎ ‎‏مراتب، آفاق و انفس است، و غایت آن ذات مقدس حقّ است به‏‎ ‎‏جمیع اسما و صفات در ابتدای امر برای انسان کامل، و مضمحلاً‏‎ ‎‏فیه الاسماء و الصفات و در آخر امر، و اسمی و صفتی و تعیّنی از‏‎ ‎‏اسما و صفات و تعینات است برای غیر آن.(73)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

یگانه راه وصول به فنای ذاتی

‏موجودات دیگر دانند که وصول به فنای ذات مقدس و‏‎ ‎‏استغراق در بحر کمال برای آنها امکانپذیر نیست جز به طفیل و‏‎ ‎‏تبع ذات مقدس انسان کامل عالم بالله و عارف معارف الهیه و جامع‏‎ ‎‏علم و عمل ـ چنانچه این نیز مقرر است در محال خود ـ از این‏‎ ‎‏جهت کمال انسانی را که به استغراق در بحر غفّاریت حقّ حاصل‏‎ ‎‏شود از حقّ تعالی طلب کنند که خود نیز به وسیلۀ او به کمالات‏‎ ‎‏لایقۀ خود برسند. و الله العالم.(74)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

حصول حقیقت‏ ‏اخلاص در انسان کامل

‏خلوص از تصرف شیطان، که مقدمۀ اخلاص است، به حقیقت‏‎ ‎‏حاصل نشود مگر آنکه سالک در سلوکش خدا خواه شود و‏‎ ‎‏خودخواهی و خودپرستی را که منشأ تمام مفاسد و امّ الامراض‏‎ ‎‏است زیر پانهد و این به تمام معنا در غیر انسان کامل و به تبع او در‏‎ ‎‏خلصّ اولیا در دیگر اشخاص میسور نیست.(75)‏

***

‎ ‎

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 66

  • )) بدان که نصیب و بهره ملائکه از توحیدات سه گانه [ذاتی، صفاتی، افعالی] و از تنزیه همانند بهرۀ انسان کامل در همگی [این] مقامات نیست؛ بلکه هر یک از ملائکه دارای مقام معلوم و مشخصی است که نمی تواند از آن [مقام] فراتر رود. پس، تعلیم در آن نشئه به تناسب استعدادهای ملائکه است که نبی اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ بدان احاطه دارد، همو که به تمامی اشیاء [و موجودات] و ترتیب تکمیل همۀ عوالم و نشآت، برطبق قضای [الهی] محیط است.
  • )) جن / 26.
  • )) منشأ پیدایش «بدا» همانا حضرت اعیان است که جز ذات متعال کسی [حقیقت] آن را نمی داند، و آگاهی یافتن بر عین ثابته که برای برخی از اولیا مانند انسان کامل اتفاق می افتد [در واقع] از علم ربوبی محسوب می شود نه از علم انبیا و رسولان، چنانچه در مورد علم غیبت وارد شده که: براستی غیب را [تنها ]«رسولی که مورد رضایت حق تعالی باشد، می داند» و حضرت امام باقر ـ علیه السلام ـ فرمودند: «به خدا سوگند که محمد ـ صلوات الله علیه ـ جزو «کسانی است که مورد رضایت خداست.»
  • )) اولین امر تعیّن یافته از حضرت عماء، عالم مثال است. سپس عالم تهیّم، سپس قلم اعلا، و این ـ البتّه خدا داناتر است ـ به اعتبار تقدّم آن است در جمع بودن ...»اینکه گفته: «و این، و خدا به آن داناتر است.» تا آخر، من معتقدم که ممکن است مراد نویسنده از «حضرت عماء» مقام واحدیّت باشد چنانچه این معنا، یکی از احتمالات در معنای عماست، و به این ترتیب، عالم مثال، مقام مشیّت و فیض منبسط عام خواهد بود. پس، آن [عالم] برزخ البرازخ است و این مقام انسان کامل است که واجد دو خصلت و جامع میان هر دو مقام است.
  • )) صافات / 164.
  • )) هیچ یک از ما نیست، جز آنکه مقامی معین و مشخص دارد.»ابراز این سخن از جانب شیخ، منافاتی با نفی مقام و اثبات لامقامی برای انسان کامل ندارد؛ زیرا «مقام» در آنجا به معنی «حد» است و حد داشتن از انسان کامل نفی شده است و به همین دلیل به او «ظلوم و جهول» هم اطلاق شده است؛ ولی اینجا «مقام» به معنی «حد» نیست؛ بلکه به معنی «منزلت و شأن» است، اگرچه شأنش فراتر رفتن از جمیع حدود امکانی و مندک شدنش در دریای وجوب وجود باشد.
  • )) «کتاب خدا و عترت من از هم جدا نمی گردند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.» قسمتی از حدیث «ثقلین»، اصول کافی؛ ج 1، ص 209؛ «کتاب الحجة»، «باب ما فرض الله و رسوله من الکون مع الائمه ـ علیهم السلام »، ح 6 و ج 2، ص 414؛ «کتاب الایمان و الکفر»، «باب من ادنی مایکون به ـ العبد مؤمناً....»، ح 1.
  • )) «همانا پروردگار من به راه راست است»؛ (هود / 56).
  • )) «ما را به راه راست هدایت فرما»؛ (حمد / 6).
  • )) «همانا پروردگار تو نماز می گزارد و می فرماید: منزه و مقدس است. پروردگار ملائکه و روح.» اصول کافی؛ ج 1، ص 443؛ «کتاب الحجة»، «باب مولد النبی»، ح 13.
  • )) در احادیث قدسی آمده است: «من در آسمان و زمینم نگنجم؛ ولی در قلب بندۀ مؤمنم جای گیرم.» عوالی اللئالی؛ ج 4، ص 7، ح 7. المحجة الییضاء؛ ج 5، ص 26؛ «کتاب شرح عجائب القلب».
  • )) «بخوان و بالا برو» اصول کافی؛ ج 2، ص 606؛ «کتاب فضل القرآن»، «باب فضل حامل القرآن»، ح 10.
  • )) «نماز، معراج مؤمن است»، اعتقادات؛ مرحوم مجلسی؛ ص 29.
  • )) «پروردگارا تنها تو را می پرستیم و از تو یاری می جوییم»؛ (حمد / 5).
  • )) «ما خدا را تسبیح گفتیم، پس ملائکه تسبیح گفتند، و ما خدا را تقدیس کردیم، پس ملائکه تقدیس کردند؛ و اگر ما نبودیم ملائکه تسبیح نمی گفتند.» بخشی از حدیث مفصل عیون اخبارالرضا؛ ج 1، ص 204، باب 26، ح 22. تمام حدیث در صفحات 100 تا 105 همین کتاب آمده.
  • )) «إنَّ فی ذٰلِکَ لَذِکْریٰ لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ أوْ اَلقی السَّمْعَ وَ هُوَ شَهیدٌ؛ در این [هلاک پیشینیان] پند و تذکر است آن را که گوش دل به کلام حق فرا دهد و به حقایقش توجه کند و گواهی دهد»؛ ق / 37.
  • )) «اوست کسی که در آسمان خداست و در زمین خداست»؛ (زخرف / 84).
  • )) «اوست اولین و آخرین و پیدا و پنهان»؛ (حدید / 3).
  • )) «هیچ جنبنده ای نیست جز آنکه ناصیه اش [زمام اختیارش] به دست خداست، بدرستی که پروردگار من بر راه راست است»؛ هود / 56.
  • )) مفتاح الغیب و الشهود؛ ص 123.
  • )) النصوص؛ ص 195.
  • )) فصوص الحکم؛ ص 59، فص «حکمة نفثیة فی کلمة شیثیّة.
  • )) بدان که انسان چون وجود جامع است و به حسب مراتب نزولی و صعودی نشآت و ظهورها و عوالم و مقاماتی دارد به حسب هر نشئه و عالم زبانی دارد که مناسب با همان مقام است.پس، در عالم اطلاق و سریان خود، زبانی دارد که با آن، پروردگارش که مربی اوست را می خواند، و خداوند متعال را به حسب این زبان، نسبت خاصی است [که با توجه به آن] حکم به اجابت می کند و از این نسبت به اسم خاص آن نشئه و «ربّ آن مربوب» تعبیر می شود؛ و لذا آنکه در آن مقام پاسخ انسان را داده، و اضطرارش را برطرف می کند. اسم «رحمان»، رب هویّت مبسوط اطلاقی است. [و انسان] در مقام تعیّن روحی و نشئه تجریدی و هستی سابق عقلانی، زبانی دارد که با آن زبان خدایش را می خواند و خداوند با اسم "العلیم" که ربّ نشئه تجریدیه است او را پاسخ می گوید؛ و در مقام قلب خود با زبانی دیگر درخواست می کند و با اسم مناسب همان نشئه به او پاسخ داده می شود، و در مقام جامع میان نشآت و حافظ [همه] حضرات با زبان مناسب از حضرت جمعیه درخواست می نماید، و خداوند [نیز] با اسم جامع و تجلی کاملش که همان "اسم اعظم" است پاسخش را می دهد؛ و این همان [انسان] کاملی است که محقق قونوی در مفتاح الغیب و الشهود بدان اشاره کرده و می گوید: «پس، هرگاه کامل شد [یعنی انسان] در [حال] دعا و غیر آن میزانی مخصوص به خود دارد و مسائلی برایش پیش می آید که «در آن با هیچ کس شریک نیست، و در نصوص می گوید: «و اما کمّل و یگانه ها، توجهشان به حق، تابع تجلی ذاتی ای است که برایشان حاصل شده و تحقق کمالشان منوط به دست یافتن به این تجلیات ذاتی است و حاصل آن [تجلی]، شناخت کاملی است که در برگیرنده حیثیات تمامی اسما و صفات، و مراتب و اعتبارات می باشد، به همراه تصور صحیح از تجلی ذاتی حق [که بدان اشاره شد] که [این امر] از طریق شهود کامل برای آنان حاصل می گردد و بنابراین، پاسخ دعای آنها به تأخیر نمی افتد.»و دعای چنین انسان کاملی به زبان گفتار نیز مستجاب است؛ زیرا او چون به مقامات وجود و عوالم غیب و شهود و حضرت علمیه آگاهی دارد، جز آنچه را که مقدر است در خواست نمی کند؛ و به همین دلیل است که بیشتر دعاهای کمّل مستجاب بوده است. البته جز آنهایی که دعایشان برای امثال امر مولی [که امر به دعا فرموده ]صورت گرفته و برای رسیدن به مطلوب نبوده است، چنانچه شیخ اعرابی در فصوص گفته و در روایات اهل بیت طهارت ـ علیهم السلام ـ بدان اشاره گردیده است.