علل و لزوم توکل
نیاز موجودات به حق تعالی
بدانکه یکی از لطایف و حقایقی که در فطرت تمام عائلۀ بشری، به قلم قدرت ازلی، ثبت و از احکام فطرت مخموره است، فطرت افتقار است. و آن چنان است که جمیع سلسلۀ بشر ـ بی استثناء احدی از آحاد ـ بی اختلاف رائی از آراء، خود را به هویّت ذاتیّه و به حسب اصل وجود و کمال وجود محتاج و مفتقر، و حقیقت خود
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 674 را متعلق و مرتبط بیند. و فرضاً اگر سلسلۀ غیر متناهیه[ ای] از آنها تشکیل شود، جمیع آحاد سلسلۀ غیر متناهیه به لسان واحد، افتقار و احتیاج خود را اعلام و اظهار کنند، بلکه این حکم ساری و جاری در تمام موجودات ممکنه عالم است.
چنانچه اگر سلسله هائی غیر متناهیه از حیوان و نبات و جماد و معدن و عنصر در عالم تشکیل شود، و فرضاً کسی از آنها سؤال کند که: شما در وجود و کمال وجود و آثار وجود، مستقل و مستغنی هستید، همه به لسان ذاتی فطری گویند: ما محتاج و مفتاق و مفتقر و مرتبط هستیم. پس از این، اگر کسی از این سلسله های غیر متناهیه از موجودات، فرضاً به طور احاطه و استغراق سؤال کند:
ای سلسلۀ غیر متناهیه از سعداء، و ای سلسلۀ غیر متناهیه از اشقیاء، و ای سلسلۀ غیر متناهیه از حیوانات، و ای سلسلۀ غیرمتناهیه نبات و معدن و عنصر و جنّ و ملائکه و امثال آن ـ هر چه در وهم و خیال و عقل از سلسله ممکنات آید ـ ، آیا شما محتاج به چه موجودی هستید؟
همۀ آن آحاد سلسله ها به زبان گویای فطری و لسان واحد ذاتی گویند: ماها محتاجیم به موجودی که چون خود ما محتاج و مفتقر نباشد، و ما مستظلّ از کاملی هستیم که چون خود ما سلسلۀ ممکنات، مستظلّ به غیر نباشد؛ بلکه مستقل و تمام و کامل باشد. و آن کس که از خود چیزی ندارد، و خود در ذات و صفات و افعال استقلال ندارد، و در همه جهات وجودیّه محتاج و مفتقر است، نتواند رفع احتیاج ما کند، و سدّ خلّت و طرد اَعدام از ما کند. و همه این شعر را که از لسان فطرت صادر شده، به لسان حال و ذات و فطرت می خوانند:
ذات نایافته از هستی، بخش
کی تواند که شود هستی بخش
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 675
توکل از جنود عقل
و اگر این فطرت را قدری تفصیل دهیم و حکم آن را توضیح دهیم، جمیع اسماء و صفات که در دار تحقّق موجود است و از کمالات مطلقه است، برای ذات مقدّس غنیّ مطلق ثابت شود. پس از لوازم آن فطرت، رجاء و خوف و توکّل و تسلیم و ثقه و امثال آن پیدا شود.
پس معلوم شد توجه ناقص به کاملِ مطلق برای رفع نقص و احتیاج او فطری و جبلّی است، و توکل از جنود عقل و از لوازم فطرت مخموره است.(681)
* * *
عدم استقلال موجودات
هیچ موجودی را از خود استقلالی نیست و صرف تعلق و ربط و عین فقر و تدلّی به ذات مقدس حقّ علی الاطلاق است؛ و تمام آنها علی الاطلاق مسخّرات به امر حق و مطیع اوامر الهیه هستند. چنانچه اشاره به این معنی در آیات فرقانیه بسیار است: قال تعالی: وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ الله رَمی. این اثبات و نفی اشاره به مقام «امر بین الامرین» است؛ یعنی، تو رَمی کردی و در عین حال تو رمی نکردی به اَنانیت و استقلال خود؛ بلکه به ظهور قدرت حق در مرآت تو و نفوذ قدرت او در مُلک و ملکوت تو رمی واقع شد؛ پس تو رامی هستی، و در عین حال حقّ جَلَّ وَ علا رامی است. و نظیر آن است آیات شریفه ای که در سورۀ مبارکۀ «کهف» در قضیۀ خضر و موسی، علیهماالسلام، است که حضرت خضر بیان اسرار اعمال خود را فرمود: در یک مورد که مورد نقص و عیب بود
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 676
به خود نسبت داد؛ و در یک مورد که مورد کمال بود به حق نسبت داد؛ و در مورد دیگر هر دو نسبت را ثابت کرد. یک جا گفت: أَرَدْتُ. و یکجا گفت: أَرَادَ رَبُّکَ. و یکجا گفت: أَرَدْنا. و همه صحیح بود.
و از آن جمله است قول خدای تعالی که می فرماید: الله یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها، با آنکه ملک الموت موکّل بر توفّی نفوس است. اَلله تَعالی هُوَالْهادی وَ الْمُضِلُّ: یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ. با آنکه جبرئیل هادی است و رسول اکرم، صلّی الله علیه و آله، هادی است: إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ. و شیطان مُضل است.(682)
* * *
تقدیر باریتعالی در روزی بندگان
ارزاق و جمیع امور در تحت قدرت حق است؛ نه آن است که طلب ما خود مستقل در جلب روزی باشد. بلکه قیام به طلب از وظایف عباد است، و ترتیب امور و جمع اسبابهای ظاهریه و غیر ظاهریه، که غالب آنها از تحت اختیار بندگان خارج است، به تقدیر باری تعالی است. پس، انسان صحیح الیقین و مطلع بر مجاری امور، باید در عین آنکه از طلب باز نمی ماند و آنچه وظایف مقررۀ عقلیه و شرعیّه خود اوست انجام می دهد و به اشتهای کاذبْ در طلب را به روی خودنمی بندد، باز همه چیز را از ذات مقدس حق بداند و هیچ موجودی را مؤثر در وجود و کمالات وجود نداند. طالب و طلب و مطلوب از اوست.(683)
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 677
توکل از فروع توحید و ایمان
توکّل به خدای تعالی یکی از فروع توحید و ایمان است. ما غالباً یا به برهان یا به امور شبیه به برهان ارکان توکّلمان تمام است، ولی حقیقت توکّل در ما حاصل نیست.
ما همه می دانیم که در مملکتِ حق تعالی کسی تصرفی، بی اجازۀ قیّومی و اشارۀ اشراقی آن ذات مقدس نکند، و ارادۀ کسی بر ارادۀ قویمۀ ذات مقدس، قاهر نشود؛ مع ذلک، ما از اهل دنیا و ارباب ثروت و مکنت، طلب حاجات کنیم و از حق تعالی غفلت نمائیم.
توکّل ما بر اوضاع طبیعت و امور طبیعیّه صدها مقابل بالاتر است از توکّل به حق. این نیست مگر آن که حقیقت توحید افعال در قلب ما حاصل نشده و حکیم فلسفی «لا مُؤَثِّرَ فِی الْوُجُودِ إلاّ الله» گوید، و خود از غیر خدا حاجت طلبد، و متعبِّد متنسّک لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إلاَّ بِالله و لاَ إلهَ إلاَّ الله وِرد خود کند و چشمش به دست دیگران است. این نیست جز آن که آن، برهانش از حد عقل و ادراک عقلی خارج نشده و به قلب نرسیده، و این، ذکرش از لقلقۀ لسانی تجاوز ننموده و ذائقۀ قلب از آن نچشیده.
ما همه داد از توحید می زنیم و حق تعالی را «مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ» می خوانیم؛ و «الْخَیْرُ کُلُّهُ بِیَدِهِ» و «الشَّرُّ لَیْسَ إلَیْهِ» می سرائیم ولی باز در صدد جلب قلوب بندگان خدا هستیم، و دائماً خیرات را از دست دیگران تمنّا داریم. اینها نیست جز این که اینها، یا حقایق عقلیه ای است که قلب از آن بی خبر است و یا لقلقه های لسانی است که به مرتبۀ ذکر حقیقی نرسیده.(684)
* * *
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 678
ای انسان محجوب که در نعمتهای بی سابقۀ الهی غرقی و در رحمتهای رحمانی و رحیمی فرو رفتی و ولی نعمت خود را گم کردی، اکنون که به حد رشد و تمیز رسیدی، به هر حشیشی متشبث و به هر پایۀ سستی معتمد شوی؟!
اعتماد به رکن رکین رحمت الهی
امروز که باید با تفکّر در نعمتها و رحمتهای الهیّه دست طلب را از مخلوق ضعیف کوتاه کنی، و با نظر به الطاف عامّه و خاصّۀ حقّ ـ جلّ و علا ـ پای کوشش را از در خانه غیر حق ببری، و اعتماد جز به رکن رکین رحمت الهی نکنی، چه شده است که از ولی نعم خود غفلت کرده، و به خود و عمل خود و مخلوق و عمل آنها اعتماد کردی، و مرتکب چنین شرکی خفیّ یا جلیّ شدی؟
آیا در مملکت حق تعالی، متصرّفی جز خود ذات مقدّس یافتی، یا قاضی الحاجات دیگری سراغ گرفتی، یا دست رحمت حق را کوتاه و مغلول می دانی، یا نطاق رحمت او را از خود کوتاه می بینی، یا او را از خود و احتیاج خود غافل می پنداری، یا قدرت و سلطنت او را محدود می بینی، یا او را به بخل و غلّ و شحّ نسبت می دهی؟
ای نویسنده مرده دل! و ای گرفتار هواهای نفسانیّه و پا بند آب و گل! تا کی و چند کوری باطن و عمای قلبی؟! تا کی از ولی نعمت خود غافل و از معرفت جمال و جلال او محجوبی؟! و تا کی و چند به دامهای ابلیسی و تسویلات نفسانیّه گرفتاری؟!
پرهیز از دوبینی و دوخواهی
هان! لختی از خواب گران برخیز، و دوبینی و دوخواهی را به کنار گذار، و نور توحید را به قلب خود برسان، و حقیقت لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إلاَّ بِالله را به باطن روح بخوان، و دست شیاطین جن و انس را از تصرف در مملکت حق کوتاه کن، و چشم طمع از مخلوق ضعیف بیچاره بِبُر! یَا أیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُوْنِ الله
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 679
لَنْ یَخْلُقُوا ذُبَاباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إنْ یَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَیْئاً لاَ یَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوبُ مَا قَدَرُوا الله حَقَّ قَدْرِهِ إنَّ الله لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ.
بار خداوندا! قوّت و عزّت، خاصّ تو است، و قدرت و سلطنت منحصر به ذات مقدس تو. ما بیچارگان ضعیف از فرط دل باختگی به دنیا، دست و پای خود را گم کردیم، و از نور فطرت محجوب و مهجور شدیم، و فطریات خویش را فراموش کردیم، و به مخلوقی ضعیف و بینوا ـ که اگر ذُبابی طعمه آنها را برباید، قدرت بر استرداد آن ندارند، و اگر همه به هم، پشت به پشت دهند، تصرف در موری نتوانند ـ دل دادیم و اعتماد کردیم، و از ساحت قدس تو و توکّل به ذات مقدس تو دور افتادیم.
بارالها! این دل هر جائی ما را یکجائی کن، و این چشم دوبین را یک بین فرما، و جلوۀ توحید و تفرید و تجرید را در طور قلب ما متجلّی کن، و جبل اَنانیّت و اِنیّت ما را مندکّ و فانی فرما، و ما را به حدّ فنا رسان تا از رؤیت توکّل نیز فارغ شویم، إنَّکَ الْوَلیُّ المفضال.(685)
* * *
فاعلیت بی قید و شرط حق تعالی
قدرت فقط در دستگاه قدس ربوبیت پیدا می شود و فاعل علی الاطلاق و مسبب الاسباب. آن ذات مقدس است. تمام مخلوقات اگر پشت به پشت هم دهند که یک پشه خلق کنند نتوانند؛ و اگر پشه ای از آنها چیزی برباید، نتوانند پس بگیرند.قدرت پیش حق
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 680
تعالی است. اوست مؤثر در تمام موجودات. با هر زحمت و ریاضتی شده در قلب خود با قلم عقل نگارش ده که لا مُؤثّر فِی الوُجود اِلاّ الله ؛ «نیست کارکنی در دار تحقق جز خدا».(686)
* * *
تقدیر الهی در سود و زیان بندگان
زیانها و سودهایی که عالمیان می برند با تقدیرات الهی است و یک دست قادر توانایی پشت این پرده است که مالک سود و زیانها به استقلال و استحقاق او است موسی اگر عصای خود را اژدها کند و ید بیضا به عالم نمایش دهد آثار قدرت خود او نیست و عیسی اگر مردگان را زنده کند و کوران را شفا دهد از توانایی خود او نیست و حضرت محمد(ص) اگر به حکم آیۀ شریفه اِقْتَرَبَتِ السّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ ماه را دو نیمه کند با قدرت بی نهایت خدایی کرده و با قدرت خود او نیست همه بشری هستند که راه وحی الهی به روی آنها باز است و با اذن خدا و قدرت خدا داده کارهای بزرگ فوق طاقت بشری کنند.(687)
* * *
کار انسان در سایۀ قدرت خدا
این دست بالا می رود و پایین می آید. یکوقت آدم خیال می کند منم که این کار را می کنم، من بودم که این کردم، من بودم که این جور کردم، این شیطان است. یکوقت این را قدرت خدا می داند، خودش را هیچ می داند، برای خودش چیزی قائل نیست، این دست را از خدا می داند، شمشیر را هم از خدا می داند.
هیچی ما نداشتیم، ما قبل از چند سال پیش از این هیچ بودیم.
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 681
آنی که ما را هست کرد و همه چیز به ما داد و همۀ قدرتها [را] داد و زمین را به این وسعت در اختیار ما گذاشت و آسمان و زمین را در اختیار ما و برای منافع ما گذاشت خدا بود. ما خودمان که چیزی نبودیم، چیزی نداشتیم، حالا هم هیچ هستیم. بفهمیم این را که ما چیزی نیستیم، هرچه هست اوست. هی نگویید که فلان این کار را کرد، خیر، اینها حرف است، مبدأ مطلب را پیدا بکنید. آنکه انجام داده کارها را، آنکه شما ملت ضعیف را غلبه داد بر یک همچو قدرتهای بزرگی، آن او بود.(688)
15 / 4 / 59
* * *
تکیه بر قدرت خدا
آن تکیه گاهی غیرسست و سنگین و مستحکم است که خدا باشد. خدا تکیه گاه است. و من به ایشان [یاسر عرفات] و به ملت خودم و به ملت ایشان این توصیه را می کنم همیشه، به اینکه همیشه خدا را در نظر داشته باشند و نظر به این قدرتها نداشته باشند؛ اعتماد بر مادیات نکنند بلکه اعتماد بر معنویات بکنند. قدرت خدا فوق همۀ قدرتهاست. و لهذا ما دیدیم که ملتی که مستضعف بود و هیچ نداشت بر تمام قوا غلبه کرد، و ان شاءالله می کند. و ما از هیچ چیز نمی ترسیم وقتی که با خدا باشیم؛ برای اینکه اگر کشته بشویم و با خدا باشیم سعادتمندیم و اگر بکشیم هم سعادتمندیم.(689)
28 / 11 / 57
* * *
سرفرازی ملت با اتکا به خدا
وظیفه ای که از همۀ وظایف بالاتر است این است که اخلاص داشته باشیم برای کارهایی که می کنیم.
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 682
شما گمان نکنید که اتکا به ماورای خدا برای ما بتواند یک کارگشایی بکند، اتکا به خدا بکنید. اگر ما یک روز اتکای خودمان را از خدا برداشتیم و روی نفت گذاشتیم یا روی سلاح گذاشتیم، بدانید که آن روز، روزی است که ما رو به شکست خواهیم رفت. شما امروز بحمدالله ، موجب سرافرازی ملت ایران شدید و ملت ایران هم موجب سرافرازی اسلام. و اخلاص پیدا کنید در کارهای خودتان، اتکای خودتان را به خدای تبارک و تعالی قوی کنید که نصر و نصرت بدون اتکا به او حاصل نمی شود.(690)
28 / 4 / 65
* * *
انحصار قدرت به حق تعالی
هیچ کس در مقابل آن قدرت چیزی ندارد، و هرچه هست از اوست، همۀ قدرتها قدرت اوست، و الاّ شما از کجا قدرت دارید؟ بشر چی هست که قدرت داشته باشد. بشر که هیچ، هیچ کس، نه ملائکۀ مقرَّبین، نه انبیای مُرسَلین، نه دیگران، هیچ کس از خودش چیزی ندارد، هرچه هست از مبدأ خیر است.(691)
6 / 7 / 58
* * *
بازگشت ما به سوی خدا
ما از خدا هستیم و از آنجا آمدیم و به آنجا برمی گردیم.
انّا لله ؛ ما از خداییم؛ مال خداییم، ما چیزی نداریم خودمان، هر چه هست از اوست، و به سوی او می رویم.(692)
22 / 6 / 58
* * *
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 683
سفارش به توکل
همۀ ما مکلف هستیم که در امورمان با جدیت و اتکال به خدا پیش برویم.(693)
12 / 10 / 58
* * *
غلبه بر مصیبت ها با اتکال به خداوند
شما دیدید که با وحدت کلمه و با اتکال به خدای تبارک و تعالی تا اینجا آمده اید و این نهضت را به این مرتبه رساندید؛ و این مرحله را باید به آخر برسانید. ان شاءالله خداوند به شماها توفیق بدهد که وحدت کلمۀ خودتان را و اتکال به خدای بزرگ را حفظ کنید. با اتکال به خدای بزرگ است که می توانیم این راه پر مصیبت را و این راه آشفته را طی کنیم؛ با اتکال به خداوند عظیم است که می توانیم آشفتگیهای این مملکت را و خرابیهای این مملکت را بازسازی کنیم.(694)
18 / 1 / 58
* * *
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 684