بخش اول: تهذیب نفس
فصل دوم: انبیا و تهذیب
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279-1368

محل نشر : تهران

ناشر: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)

زمان (شمسی) : 1391

زبان اثر : فارسی

فصل دوم: انبیا و تهذیب

فصل دوم: انبیا و تهذیب

‏ ‏

دور کردن انسان از مفاسد و رذایل

‏انبیای خدا برای این مبعوث شدند که آدم تربیت کنند؛ انسان بسازند؛‏‎ ‎‏بشر را از زشتیها، پلیدیها، فسادها و رذایل اخلاقی دور سازند و با‏‎ ‎‏فضایل و آداب حسنه آشنا کنند ‏بُعِثْتُ لاُتَمِّمَ مَکارِمِ الاَخْلاق‎[1]‎‏.(60)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

دعوت به صراط مستقیم و کمال انسانی

‏کوشش انبیا و ایدۀ بعثت در تمام قرنها؛ تربیت این موجود است.‏‎ ‎‏این موجودی که عصارۀ همه مخلوقات است و با اصلاح او اصلاح‏‎ ‎‏می شود عالم و با فساد او به فساد کشیده می شود. کوشش انبیا از‏‎ ‎‏اول تا آخر این بوده است که این موجود را به صراط مستقیم‏‎ ‎‏دعوت کنند و راه ببرند. نه همان هدایت و گفتن تنها، بلکه‏‎ ‎‏راهنمایی و الگو بودن خودشان در اعمال و در افعال و در اقوال،‏‎ ‎‏برای اینکه این موجود را به آن کمالی که لایق است برساند.(61)‏

4 / 11 / 59

*  *  *


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 29

علاج نفوس، مقصد شرایع الهیه

‏تمام شرایع الهیّه، مقصد اصلی آنها همان نشر معارف است، و آن‏‎ ‎‏حاصل نشود جز به علاج نفوس و طرد آنها از ظلمت طبیعت، و‏‎ ‎‏خلاص آنها به عالم نورانیّت.(62)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

ادعیه ائمه در جهت تهذیب نفس

‏این ادعیه مهیا می کنند این نفوس را برای اینکه این علایقی که‏‎ ‎‏انسان دارد و بیچاره کرده انسان را این علایق، این گرفتاریهایی که‏‎ ‎‏انسان در این عالم طبیعت دارد و انسان را سرگشته کرده است،‏‎ ‎‏متحیر کرده است نجاتش بدهند و آن راهی که راه انسان است‏‎ ‎‏ببرند. راههای دیگر راه انسان نیست صراط مستقیم راه انسانیت‏‎ ‎‏است. و این مناجاتها و این ادعیه ای که ائمۀ ما ـ علیهم السلام ـ بعد‏‎ ‎‏از اینکه دستشان کوتاه شده بود از اینکه دعوت ظاهری خیلی‏‎ ‎‏واضح بکنند مردم را با این ادعیه به آن راهی که باید ببرند، راه‏‎ ‎‏می بردند. مقصد انبیا این نبود که بیایند یک جایی را بگیرند و یک ـ‏‎ ‎‏مثلاً ـ کاری برای خودشان درست بکنند، مقصد این نیست آقا!‏‎ ‎‏مقصد پیغمبرها این نبود که دنیا را بگیرند و آبادش کنند؛ مقصد‏‎ ‎‏این بود که راه را به این اهل دنیا، به این انسان ظلوم و جهول، بسیار‏‎ ‎‏جاهل، راه را نشان بدهند که از این راه بروید. آن راهی که شما را‏‎ ‎‏می رساند به خدای تبارک و تعالی این راه است: ‏اِنَّ رَبّی عَلی صِراطٍ‎ ‎مُستَقیم‎[2]‎‏ دنیاست و آن طرفش همۀ عالَم، دنیاست و آن طرفش ماورا‏‎ ‎‏و ماورای آن طرف نور مطلق. انبیا آمدند ما را به آن نور برسانند؛‏‎ ‎الله ُ وَلِیُّ الَّذینَ امَنُوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ اِلَی النُّورِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا اَولِیاءُهُمُ‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 30

الطّاغُوتُ یُخرِجُونَهُم مِنَ النّورِ اِلَی الظُّلُماتِ.‎[3]‎‏ طاغوت در مقابل انبیا است،‏‎ ‎‏در مقابل الله است.(63)‏

21 / 4 / 59

*  *  *

‏ ‏

خروج از ظلمات، ورود به عالم نور

‏انبیا آمدند که ما اشخاصی ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ که از نور بهره ای نداریم و ظلمات ـ‏‎ ‎‏به ما ـ احاطه کرده است از هر طرف ما را، از این ظلمتهای گوناگون‏‎ ‎‏نجات بدهند و برسانند به عالم نور، که اگر رسیدید به عالم نور،‏‎ ‎‏شما سر تا پایتان نورانی می شوید؛ نور می شوید. اصلش حرفی که‏‎ ‎‏می زنید نورانی است. حرفی که می شنوید نورانی است. گوش و‏‎ ‎‏سمع و بصر ‏‏[‏‏نورانی است‏‏]‏‏ همۀ گوش خودت را رها کرده ای، یک‏‎ ‎‏گوش نورانی پیدا کرده ای. چشم ظلمانی را رها کرده ای، یک‏‎ ‎‏چشم نورانی پیدا کرده ای. چشمی است که با آن توجه به خدا‏‎ ‎‏دارید. گوشی است که با آن توجه به خدا دارید.(64)‏

2 / 10 / 58

*  *  *

‏ ‏

انسان سازی مقصد انبیا

‏آن قدر که این انسان؛ این حیوان دو پا، در عالم فتنه و فساد می کند‏‎ ‎‏هیچ موجود دیگری نمی کند. و آن قدری که این حیوان دو پا‏‎ ‎‏محتاج به تربیت است هیچ حیوانی محتاج نیست. تمام انبیا از اول‏‎ ‎‏تا حالا، تا خاتم، از آدم تا رسول اکرم برای یک مقصد آمدند، و آن‏‎ ‎‏مقصد این است که این حیوانات را انسان کنند. مقصد این است.‏‎ ‎‏تمام کتابهایی که از آسمان برای انبیا آمده است که بزرگترش قرآن‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 31

‏کریم است، همین یک مقصد را دارد که این انسانهایی که در این‏‎ ‎‏ظلمات واقع شده اند، غرق شده اند در دنیا، همه توجه شان به‏‎ ‎‏خودشان است، هر چه می خواهند برای خودشان می خواهند،‏‎ ‎‏اصلاً پیششان مطرح نیست یک چیز دیگری غیر از خودشان، آنها‏‎ ‎‏می خواهند اینها را از این ظلمتها نجات بدهند؛ به عالم نور‏‎ ‎‏برسانند ظلمتهای زیاد؛ ظلمات، آیۀ شریفه این طرفش را ظلمات‏‎ ‎‏می فرماید ‏اَلله ُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ اِلَی النُّورِ‏ آن طرف را‏‎ ‎‏نور می فرماید، این طرف را ظلمات.(65)‏

2 / 10 / 58

*  *  *

‏ ‏

رهایی انسان از علایق دنیوی

‏انبیا زحمتشان این بود که این کفّار و منافقین را و این اشخاص مُعْوَج‏‎ ‎‏را و این انسان هایی ‏‏[‏‏که‏‏]‏‏ در بند اسارت خود و علایق دنیا هستند ـ و‏‎ ‎‏همه مفاسد هم زیر سر همین است ـ اینها را می خواهند آزادشان‏‎ ‎‏کنند، و این مأموریت بسیار مشکل بوده است. و این مأموریت هم‏‎ ‎‏عمومی نشد که بشود. و از این به بعد هم این معنا نخواهد شد. این‏‎ ‎‏انسان آدم نمی شود تا آخر هم. یک مثل معروفی بود که می گفتند ملا‏‎ ‎‏شدن چه آسان، آدم شدن چه مشکل. شیخ ما‏‎[4]‎‏ ـ رحمه الله ـ‏‎ ‎‏می فرمود که : ملا شدن چه مشکل، آدم شدن محال است.(66)‏

4 / 11 / 59

*  *  *


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 32

روحانیون و مسئولیت ابلاغ دعوت انبیا

‏همۀ انبیا معجزه هستند، و همه برای ساختن بشر آمدند. همه‏‎ ‎‏می خواهند که بشر به راه مستقیم الهی سیر کند، و همه می خواهند‏‎ ‎‏که تمام افراد بشر در صلح و صفا و برادری زیست کنند. این وظیفۀ‏‎ ‎‏مأمورین الهی است که در دنیا آمده اند برای اینکه بشر را از این‏‎ ‎‏عالم به عالم بالا ببرند. و یک وظیفه هم روحانیین ملتها دارند؛‏‎ ‎‏روحانیین مسیح، روحانیون مسلم، روحانیون یهود، همۀ‏‎ ‎‏روحانیون. و آن وظیفه تبعیت تام از پیغمبرها، و از آنهایی که آمدند‏‎ ‎‏برای تربیت بشر و برای صلح و صفا بین تمام افراد بشر. روحانیون‏‎ ‎‏در مرتبۀ اول واقع اند برای تحقق دادن به آرمانهای انبیا که همان‏‎ ‎‏وحی الهی است. روحانیون یک وظیفۀ الهی دارند که این وظیفۀ‏‎ ‎‏الهی بالاتر از آن وظایفی است که سایر مردم دارند. یک مسئولیت‏‎ ‎‏الهی دارند. روحانیون مسئول اند در مقابل پیامبران و در مقابل‏‎ ‎‏خدای تبارک و تعالی. مسئول اند که تعلیمات انبیا را به مردم‏‎ ‎‏برسانند و دست مردم را بگیرند و از این گرفتاریهایی که دارند‏‎ ‎‏نجات بدهند.(67)‏

4 / 10 / 58

*  *  *

‏ ‏

انسان سازی راه انبیا

‏و آن راهی که انبیا داشتند همین بود که تربیت و تهذیب. انبیا برای‏‎ ‎‏انسان آمدند، برای انسان سازی آمدند، هیچ کار دیگری نداشتند؛‏‎ ‎‏آمدند این انسانها را که در صورت انسانند و دارند برخلاف راه‏‎ ‎‏می روند، اینها را به راه راست، به راه مستقیم هدایت کنند.(68)‏

23 / 10 / 60

*  *  *

‏ ‏


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 33

رشد و تربیت ابعاد وجود انسانی

‏خودسازی به اینکه تمام ابعادی که انسان دارد، و انبیا آمدند برای‏‎ ‎‏تربیت آن ـ تمام ابعاد را ـ ترقی دهید؛ جنبۀ علمی، همۀ ابعاد علم؛‏‎ ‎‏جنبۀ اخلاقی، همۀ ابعاد اخلاق؛ تهذیب نفس، وارسته کردن نفس‏‎ ‎‏از تعلقات دنیا؛ که سرمنشأ همۀ کمالات وارسته شدن نفس از‏‎ ‎‏تعلقات است، و بدبختی هر انسان تعلق به مادیات است. توجه و‏‎ ‎‏تعلق نفس به مادیات، انسان را از کاروان انسانها باز می دارد، و‏‎ ‎‏بیرون رفتن از تعلقات مادی و توجه به خدای تبارک و تعالی انسان‏‎ ‎‏را به مقام انسانیت می رساند. انبیا هم برای همین دو جهت آمده‏‎ ‎‏بودند: بیرون کردن مردم از تعلقات، و تشبث به مقام ربوبیت.(69)‏

3 / 4 / 58

*  *  *

‏ ‏

آشناسازی با مبدأ وحی

‏تمام مسائل برای معنویّات است. پیغمبرها هم که آمدند و احکام‏‎ ‎‏را منتشر کردند برای این است که تزکیه، بکنند: مردم را ‏یُزَکّیهِمْ وَ‎ ‎یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابْ‎[5]‎‏. همه برای این آمدند که مردم را با مبدأ وحی آشنا‏‎ ‎‏کنند، سیر إلی الله بدهند، صراط مستقیم، هدایت را به صراط‏‎ ‎‏مستقیم بکنند.(70)‏

15 / 6 / 63

*  *  *

‏ ‏

راه انبیا، راه تعلیم و تربیت

‏عالَم، مدرسه است و معلّمین این مدرسه، انبیا و اولیا هستند. و‏‎ ‎‏مربی این معلّمین، خدای تبارک و تعالی است. خدای تبارک و‏‎ ‎‏تعالی، تعلیم و تربیت کرده است انبیا را. و ارسال کرده آنها را برای‏‎ ‎‏تربیت و تعلیم کافۀ ناس. انبیای بزرگ اولوالعزم مبعوث اند بر تمام‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 34

‏بشر و سمت معلّمی و مربی دارند نسبت به تمام بشر، و معلّم آنها‏‎ ‎‏و مربی آنها حق تعالی است. و آنها هم بعد از اینکه به تعلیمات‏‎ ‎‏الهی تعلیم شدند و تربیت پیدا کردند مأمورند که بشر را تربیت‏‎ ‎‏کنند و تعلیم.‏

‏     راجع به رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ در قرآن کریم‏‎ ‎‏است که: ‏هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْاُمِیّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیْاتِهِ وَ یُزَکّیهمْ وَ‎ ‎یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَة‎[6]‎‏ انگیزۀ بعث را در این آیه شریفه ذکر‏‎ ‎‏می فرماید که: خدای تبارک و تعالی است که در بین این امیین و‏‎ ‎‏بیسوادها و کسانی که تربیت و تعلیم الهی نداشته اند رسول‏‎ ‎‏فرستاده است، تا اینکه آیات خدا را بر آنها قرائت کند، و آنها را با‏‎ ‎‏قرائت آیات قرآن و تربیتهایی که خود او شده است در تعلیمات‏‎ ‎‏الهی، آنها را به مردم عرضه کند و تزکیه کند آنها را و تعلیم کند بر‏‎ ‎‏آنها کتاب و حکمت را. در این آیه نکات زیادی هست راجع به‏‎ ‎‏اهمیت تربیت معلم و اهمیت تعلیم و تعلم. با تعبیر ‏هُوَ الَّذی‏، اوست‏‎ ‎‏که این کار را کرده است. کانّه یک مطلب بااهمیتی است که‏‎ ‎‏می فرماید: ‏هُوَ الَّذی بَعَثَ‏ این است که فرستاده است بین مردم. و‏‎ ‎‏همۀ عالم امی هستند. حتی آنهایی که به حسب ظاهر درسهایی‏‎ ‎‏خوانده اند. و به حسب ظاهر صنایعی را می دانند. و مسائلی را‏‎ ‎‏اطلاع بر آن دارند. لکن همۀ آنها نسبت به آن تربیتی که از جانب‏‎ ‎‏خدا به وسیلۀ انبیا به آنها می شود همه امی هستند. همه در ضلال‏‎ ‎‏مبین هستند.‏

‏     تنها راه تربیت و تعلیم راهی است که از ناحیۀ وحی و مربی‏‎ ‎‏همۀ عالم رب العالمین، تنها راه آن راهی است که از ناحیۀ حق‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 35

‏تعالی ارائه می شود. و آن تهذیبی است که با تربیت الهی به وسیلۀ‏‎ ‎‏انبیا مردم آن تربیت را می شوند. و آن علمی است که به وسیلۀ انبیا‏‎ ‎‏بر بشر عرضه می شود. و آن علمی است که انسان را به کمال‏‎ ‎‏مطلوب خودش می رساند. همان که در آیۀ دیگر می فرماید که: ‏اَلله ُ‎ ‎وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ اِلَی النُّورِ وَ الَّذینِ کَفَرُوا اَوْلِیاؤُهُمُ الطّاغُوتُ‎ ‎یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ اِلَی الظُّلُماتِ.‎[7]‎‏ دو گروه اند. مردم: یک گروه مؤمن‏‎ ‎‏هستند که تحت تربیت انبیا واقع شده اند. به واسطۀ تربیت انبیا از‏‎ ‎‏همۀ ظلمتها و از همۀ گرفتاریها و از همۀ تاریکیها خارج شدند آنها.‏‎ ‎‏به واسطۀ تعلیمات انبیا وارد شدند در نور، در کمال مطلق. این آیه؛‏‎ ‎‏میزان مؤمن را و معیار ایمان را بیان می فرماید، و مدّعیان ایمان را‏‎ ‎‏از مؤمنین جدا می فرماید. مؤمنین آنها هستند که به واسطۀ تربیت‏‎ ‎‏حق تعالی و به واسطۀ تربیت انبیایی که مرّبا هستند به تربیت الهی،‏‎ ‎‏از همۀ ظلمتها، از همۀ نقیصه ها، از همه چیزی که انسان را از راه‏‎ ‎‏باز می دارد، اینها را خارج می کنند از همۀ ظلمتها به نور. میزان‏‎ ‎‏مؤمن این میزان است. هر کس از همۀ ظلمتها به واسطۀ تعلیم انبیا‏‎ ‎‏خارج شده است و به نور مطلق رسیده است این مؤمن است.‏‎ ‎‏مدّعیان ایمان زیادند، لکن مؤمنین اَندک اند. آنهایی که در مقابل‏‎ ‎‏مؤمنین هستند ‏وَالَّذینَ کَفَروا ‏آنهایی که کافر هستند، آنها اولیایشان‏‎ ‎‏خدا نیست و طاغوت است و طاغوت، کفار را از نور خارج می کند‏‎ ‎‏و به همۀ ظلمتها واصل می کند. معیار مؤمن و غیر مؤمن به حسب‏‎ ‎‏این آیۀ شریفه این است. مؤمن حقیقی آن طور تبعیت از انبیا کرده‏‎ ‎‏است، و آن طور در تحت تربیت انبیا واقع شده است که از همۀ‏‎ ‎‏ظلمتها و از همۀ نقصها بیرون آمده است و به نور رسیده است. و‏‎ ‎‏مربّیِ او و ولیِّ او هم خدای تبارک و تعالی است، و مربیانِ به‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 36

‏واسطه هم انبیا هستند؛ یعنی اینها تربیت شده های خدا هستند و‏‎ ‎‏آمده اند که ماها را، همۀ بشر را تربیت کنند. و اگر ما در تحت‏‎ ‎‏تربیت آنها واقع بشویم، از آن علومی که آنها برای بشر آورده اند ما‏‎ ‎‏استفاده کنیم و از آن تعلیماتی که کرده اند ما بهره برداریم؛ ما در‏‎ ‎‏صراط مستقیم واقع می شویم و هدایت به نور می شویم، هدایت‏‎ ‎‏به خدای تبارک و تعالی می شویم که آن نور مطلق است.(71)‏

18 / 10 / 59

*  *  *

‏ ‏

دعوت موسی و رسول خدا برای تهذیب نفس

‏یک چوپان با عصایش پامی شد می رفت فرعون و آن بساط‏‎ ‎‏فرعونی را می رفت دعوت می کرد که بیا مسلمان شو، بیا آدم شو.‏‎ ‎‏یک صغیر یتیم چوپان زاده یا چوپان از حجاز پامی شود همۀ دولتها‏‎ ‎‏را دعوت می کند که بیایید آدم بشوید؛ برای این است که آدم کنند‏‎ ‎‏همه را. مقصد این است که ماها آدم بشویم و مع الأسف، مشکل‏‎ ‎‏است. یک مثلی هست که می گفتند که ملاّ شدن چه آسان، آدم‏‎ ‎‏شدن چه مشکل. مرحوم شیخ ما ـ رحمه الله ـ مرحوم آشیخ‏‎ ‎‏عبدالکریم ـ رحمه الله ‏‎[8]‎‏ ـ می فرمود که ملاّ شدن چه مشکل، آدم‏‎ ‎‏شدن محال است، مثل محال می ماند. انبیا آمده بودند که این‏‎ ‎‏محال را جامۀ عمل به آن بپوشند.(72)‏

21 / 4 / 59

*  *  *

‏ ‏

مقصد انبیا ایجاد معرفت به خود و حق تعالی

‏تمام مشکلاتی که ما داریم برای این است که، ما محجوبیم از اینکه‏‎ ‎‏واقعیت را آن طور که هست و نظام هستی را به آن طوری که تنظیم‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 37

‏شده است، مشاهده کنیم. ما گمان می کنیم که حیاتِ در اینجا‏‎ ‎‏چیزی است و نبودن در اینجا نقصی است، در صورتی که حیات‏‎ ‎‏در اینجا نازلۀ آن حقیقتی است که از عالم غیب آمده است و موت‏‎ ‎‏ـ اگر چنانچه موت انسانی باشد ـ رجوع به همان مرتبه ای است که‏‎ ‎‏در اول بوده است، و البته مراتب مختلف و شئون مختلف است. ...‏‎ ‎‏تمام چیزهایی که انبیا آوردند، مقصود آنها به ذات نبوده است؛‏‎ ‎‏تشکیل حکومت مقصود به ذات نیست برای انبیا. دعوتها هرچه‏‎ ‎‏می شود مقدمه است برای اینکه انسان را بیدار کنند، انسان را‏‎ ‎‏بفهمانند به «او»، ارائه بدهند به «او»که چه بوده است و چه هست‏‎ ‎‏و چه خواهد بود و عالم چه جور است وضعش با ذات مقدس حق‏‎ ‎‏تعالی. و ما دستمان از این مسائل کوتاه است و امیدواریم که به‏‎ ‎‏برکت اولیای خدا، ما هم یک آشنایی ضعیفی پیدا بکنیم و بعض از‏‎ ‎‏حجب، از پیش چشم ما برداشته بشود. خدای تبارک و تعالی که‏‎ ‎‏می فرماید که: ‏اَلله ُ نُورُ السَّموات وَالاَرْض‎[9]‎‏ و ‏هُوَ الاَوَّلُ والآخِرُ وَالظاهِرُ‎ ‎وَالباطِن،‎[10]‎‏ این را ما با قلبمان، با وجودمان ادراک کنیم، نه ادراک‏‎ ‎‏علمی، مشاهده، ادراک علمی اش آسان است، لکن رسیدن به‏‎ ‎‏آنجایی که انسان دریابد این مسائل را، این کار مشکلی است و‏‎ ‎‏محتاج به مجاهدت، و انبیا و اولیا با مجاهدات خودشان به این‏‎ ‎‏مسائل رسیده اند.(73)‏

30 / 3 / 64

*  *  *

‏ ‏

تزکیه نفوس انگیزۀ بعثت

‏آنهایی که بعثت را یک بعثت الهی می دانند و انگیزۀ بعثت را‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 38

‏هدایت همۀ خلق می دانند، باید به غایت بعثت توجه کنند، به‏‎ ‎‏انگیزۀ بعثت توجه کنند که خود خدا انگیزۀ بعثت را فرموده است،‏‎ ‎‏فرموده است: ‏یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَة.‎[11]‎‏ ... از‏‎ ‎‏این روزی که بعثت شروع شده است، از آن وقتی که بعثت شروع‏‎ ‎‏شده است و امروز سالروز این بعثت بزرگ است و این نعمت‏‎ ‎‏عظیم الهی است، توجه کنید که بعثت برای چه بوده، انگیزۀ بعثت‏‎ ‎‏چه بوده است و اگر کسی تخلف کند از انگیزۀ بعثت چه خواهد‏‎ ‎‏شد. انگیزۀ بعثت تزکیه نفوس بوده است و تزکیۀ نفوس به این‏‎ ‎‏است که خودخواهیها برود از بین، خودبینیها برود از بین،‏‎ ‎‏ریاست طلبیها برود از بین، دنیا طلبیها برود از بین، و به جای همه،‏‎ ‎‏خدای تبارک و تعالی و هوایِ برای خدا بنشیند. انگیزۀ بعثت این‏‎ ‎‏است که حکومت خدا در دلهای بشر حکومت کند تا اینکه در‏‎ ‎‏جامعه های بشر هم حکومت کند.(74)‏

11 / 3 / 60

*  *  *

‏ ‏

تزکیه نفوس برای ادراک کتاب و حکمت

‏«بعث علیکم» رسولی را که تلاوت می کند بر شما قرآن را، آیات‏‎ ‎‏الهی را.‏

‏     ‏وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَة‎[12]‎‏، این شاید غایت این تلاوت‏‎ ‎‏باشد؛ تلاوت می کند برای «تزکیه» و برای «تعلیم» و برای تعلیم‏‎ ‎‏همگانی؛ تعلیم همین کتاب و تعلیم حکمت که آن هم از همین‏‎ ‎‏کتاب است. پس انگیزۀ بعثت نزول وحی است و نزول قرآن است‏‎ ‎‏و انگیزۀ تلاوتِ قرآن بر بشر این است که تزکیه پیدا بکنند و نفوس‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 39

‏مصفا بشوند از این ظلماتی که در آنها موجود است تا اینکه بعد از‏‎ ‎‏اینکه مصفا شدند، ارواح و اذهان آنها، قابل این بشود که کتاب و‏‎ ‎‏حکمت را بفهمند. انگیزه، تزکیه است برای فهم کتاب و حکمت.‏‎ ‎‏هر نفسی نمی تواند این نوری را که از غیب متجلی شده است و‏‎ ‎‏متنزل شده است و به شهادت رسیده است ادراک کند. تا تزکیه‏‎ ‎‏نباشد تعلیم کتاب و حکمت میسور نیست؛ باید تزکیه بشود نفوس‏‎ ‎‏از همۀ آلودگیها؛ که بزرگترین آلودگی عبارت است از آلودگی نفس‏‎ ‎‏انسان و هواهای نفسانیه که دارد. مادامی که انسان در حجاب خود‏‎ ‎‏هست، نمی تواند این قرآن را که نور است و به حسب فرمایش‏‎ ‎‏خود قرآن نور است، نور را کسانی که در حجاب هستند و پشت‏‎ ‎‏حجابهای زیاد هستند، نمی توانند ادراک کنند، گمان می کنند که‏‎ ‎‏می توانند؛ لکن نمی توانند. تا انسان از حجاب بسیار ظلمانی خود‏‎ ‎‏خارج نشود، تا گرفتار هواهای نفسانی است، تا گرفتار خود‏‎ ‎‏بینیهاست، تا گرفتار چیزهایی است که در باطن نفس خود ایجاد‏‎ ‎‏کرده است از ظلماتی که ‏بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ‏ است، لیاقت پیدا نمی کند‏‎ ‎‏که این نور الهی در قلب او منعکس بشود. کسانی که بخواهند قرآن‏‎ ‎‏را بفهمند و محتوای قرآن را، نه صورت نازل کوچکش را،‏‎ ‎‏محتوای قرآن را بفهمند و طوری باشد که هر چه قرائت کنند بالا‏‎ ‎‏بروند و هر چه قرائت کنند به مبدأ نور و مبدأ اعلی نزدیک شوند،‏‎ ‎‏این نمی شود الاّ اینکه حجابها برداشته بشود و «تو خود حجاب‏‎ ‎‏خودی» باید از میان برداری این حجاب را، تا بتوانی این نور را به‏‎ ‎‏آن طور که هست و انسان لایق است برای ادراک او، ادراک کنی.‏‎ ‎‏پس، یکی از انگیزه ها این است که تعلیم بشود کتاب بعد از تزکیه و‏‎ ‎‏تعلیم بشود حکمت بعد از تزکیه.‏

‏     اول آیه ای که به رسول اکرم، به حسب روایات و تواریخ، وارد‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 40

‏شده است، آیۀ ‏إقرَأ بِاسْمِ رَبِّکَ‏ است. این آیه اولین آیه ای است که، به‏‎ ‎‏حسب نقل جبرئیل بر رسول اکرم خوانده است و از اول به‏‎ ‎‏«قرائت» و به تعلم دعوت شده است. ‏إِقرَأ بِاسمِ رَبِّکَ الذِّی خَلَق‎[13]‎‏ و در‏‎ ‎‏همین سوره است که ‏کَلاّ إِنَّ الاِنْسَانَ لَیَطْغی، أَنْ رَآهُ اسْتَغْنی.‎[14]‎‏ این سوره‏‎ ‎‏اولین مورد وحی ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏ و در اولین نزول وحی این آیه در این‏‎ ‎‏سوره وارد شده است که ‏کَلاَّ إِنَّ الْاِنْسَانَ لَیَطْغی، أَن رَآهُ اسْتَغْنَی‏. معلوم‏‎ ‎‏می شود که طغیان و طاغوت بودن از اموری است که در رأس امور‏‎ ‎‏است و برای طاغوت زدایی باید تعلیم «کتاب» و «حکمت» و تَعلّم‏‎ ‎‏«کتاب» و «حکمت» کرد و «تزکیه» کرد. انسان این طوری است،‏‎ ‎‏وضع روحی همۀ انسانها این طور است که تا یک استغنایی پیدا‏‎ ‎‏می کند طغیان می کند؛ استغنای مالی پیدا می کند، به حسب همان‏‎ ‎‏مقدار طغیان پیدا می کند، استغنای علمی پیدا می کند، به همان‏‎ ‎‏مقدار طغیان پیدا می کند، مقام پیدا می کند، به مقداری که مقام پیدا‏‎ ‎‏کرده است طغیان می کند. فرعون را که خدای تبارک و تعالی‏‎ ‎‏«طاغی» می گوید هست برای همین است که مقام پیدا کرده بود و‏‎ ‎‏انگیزۀ الهی در او نبود و این مقام او را به طغیان کشیده بود. کسانی‏‎ ‎‏که چیزهایی که مربوط به دنیاست و آنها را بدون تزکیۀ نفس پیدا‏‎ ‎‏می کنند، هرچه پیدا بکنند، طغیانشان زیادتر خواهد شد و وبال این‏‎ ‎‏مال و این منال و این مقام و این جاه و این مسند از چیزهایی است‏‎ ‎‏که موجب گرفتاریهای انسان است در اینجا و بیشتر در آنجا. انگیزۀ‏‎ ‎‏بعثت این است که ما را از این طغیانها نجات دهد و ما تزکیه کنیم‏‎ ‎‏خودمان را، نفوس خودمان را مصفا کنیم و نفوس خودمان را از‏‎ ‎‏این ظلمات نجات بدهیم. اگر این توفیق برای همگان حاصل شد،‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 41

‏دنیا یک نوری می شود نظیر نور قرآن و جلوۀ نور حق.(75)‏

11 / 3 / 60

*  *  *

‏ ‏

تقدم تزکیه بر تعلیم کتاب و حکمت

‏خدای تبارک و تعالی در مورد تزکیه، در مورد تعلیم، تربیت،‏‎ ‎‏آموزش و پرورش با تعبیر منت گذاشتن بر مردم می فرماید. منت‏‎ ‎‏گذاشته، و پیغمبر را برای آموزش و پرورش فرستاده، و پرورش را‏‎ ‎‏قبل از آموزش ذکر می فرماید: ‏یُزَکّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ‎[15]‎‏ اول‏‎ ‎‏تزکیه است. البته آیۀ شریفه آیه ای است که اگر بخواهد در اطرافش‏‎ ‎‏بحث بشود، طولانی باید باشد. لکن من یک کلمه را عرض می کنم‏‎ ‎‏که وضع آموزش و پرورش را این آیۀ شریفه به ما می فرماید و‏‎ ‎‏محتاج به شرح و تفصیل است. با آن تعبیر ‏مَنَّ الله ُ عَلَی الْمؤمِنینَ‎[16]‎‎ ‎‏فرستادن پیغمبر، از این آیۀ شریفه استفاده می شود که اصل آمدن‏‎ ‎‏پیغمبر برای آموزش و پرورش بوده است. آیات را تلاوت کند،‏‎ ‎‏آیات را، علومی که از آن علوم به همه ‏‏[‏‏چیز‏‎ ‎‏]‏‏به طور آیه نظر بشود.‏‎ ‎‏آیات را تلاوت کند بر ایشان و تزکیه کند آنها را. آنها را تطهیر کند.‏‎ ‎‏نفوس را تطهیر کند، بعد از اینکه تطهیر کرد ‏یُعَلّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ.‎ ‎‏پرورش قبل از آموزش است. اگر هم قبل نباشد، همراه باید باشند‏‎ ‎‏و رتبۀ او مقدم است. اگر نفوس تزکیه نشوند، تطهیر نشوند، از آن‏‎ ‎‏اوصاف فاسد بیرون نروند، علم اثر سوء در آنها می کند.(76)‏

10 / 4 / 59


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 42

قرآن کتاب دعوت و اصلاح

‏قرآن هم که کتاب زندۀ الهی است، آن هم آن قدری که دنبال این‏‎ ‎‏بوده است که تهذیب کند مردم را، دنبال چیزهای دیگر نبوده‏‎ ‎‏است. اصلاً، می شود گفت که قرآن برای همین مقصد آمده است؛‏‎ ‎‏برای اینکه بشر به این مطلب از همه چیز بیشتر احتیاج داشتند.‏‎ ‎‏قرآن کتابی است برای انسانسازی، در تمام مراحلی که انسان طی‏‎ ‎‏می کند،قرآن در همۀ مراحلش دعوت دارد و راه دارد. و تمام‏‎ ‎‏قصه هایی که در قرآن نقل شده است ـ گاهی هم تکرار شده است،‏‎ ‎‏برای این بوده است که مسئله اهمیت داشته است ـ این قصه ها‏‎ ‎‏راهنمای مردم بوده است و برای تهذیب بوده است. قرآن کتاب‏‎ ‎‏احکام نیست؛ کلیات را، کلیات احکام را، اصولش را ذکر فرموده‏‎ ‎‏است ‏‏[‏‏آن‏‏]‏‏ هم نه به طور تمام آن. قرآن کتاب دعوت است و کتاب‏‎ ‎‏اصلاح یک جامعه است که بعد از اینکه به قرآن اصلاح شد‏‎ ‎‏جامعه، به سنت نبی و اخبار وارده از طرف پیغمبر اکرم به وسیلۀ‏‎ ‎‏ائمۀ هدی و روات آنها عمل بشود. از این جهت، این دو نکته‏‎ ‎‏اسباب این می شود که ما توجه به این بکنیم که هم خودمان را‏‎ ‎‏تهذیب بکنیم؛ برای اینکه اهمّ امور این است نزد اسلام.(77)‏

30 / 10 / 60

*  *  *

‏ ‏

تقویت جهات معنوی و اقامه عدل

‏قرآن دعوت به معنویات تا حدی که بشر می تواند به او برسد و‏‎ ‎‏فوق او ‏‏[‏‏کرده‏‏]‏‏ و بعد هم اقامۀ عدل. پیغمبر هم و سایر کسانی که‏‎ ‎‏لسان وحی بودند، آنها هم این دو رویه را داشتند. خود پیغمبر هم‏‎ ‎‏عملش اینطور بود، تا آن روزی که حکومت تشکیل نداده بود،‏‎ ‎‏معنویات را تقویت می کرد. به مجرد اینکه توانست حکومت‏‎ ‎‏تشکیل بدهد علاوه بر معنویات اقامۀ عدل کرد، حکومت تشکیل‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 43

‏داد و این مستمندان را از زیر بار ستمگران تا آن قدر که اقتضا‏‎ ‎‏داشت وقت، نجات داد. و این سیرۀ مستمرۀ انبیا، باید کسانی که‏‎ ‎‏خودشان را تابع انبیا می دانند این سیرۀ مستمره باقی باشد. هم‏‎ ‎‏جهات معنوی که اشخاصی که با معنویات آشنا هستند، آنها باید‏‎ ‎‏تقویت بکنند و همۀ مردم را، خود مردم هم همین طور، جهات‏‎ ‎‏معنویات را تقویت بکنند و هم آن مسئلۀ دوم که اقامۀ عدل است.‏‎ ‎‏حکومت اسلام باید اقامۀ عدل بکند، در عین حالی که معنویات را‏‎ ‎‏تصحیح می کند و ترویج می کند. و ما اگر تابع اسلام هستیم و تابع‏‎ ‎‏انبیا هستیم این سیرۀ مستمرۀ انبیا بوده است، و اگر تا ابد هم فرض‏‎ ‎‏کنید انبیا بیایند باز همین است، باز جهات معنوی بشر تا‏‎ ‎‏آن اندازه ای که بشر لایق است، و ادامۀ اقامه عدل در بین بشر و‏‎ ‎‏کوتاه کردن دست ستمکاران؛ و ما باید این دو امر راتقویت کنیم.‏

‏     ‏‏ما باید دولت اسلامی را، همۀ مردم، همۀ انسان ها دولت‏‎ ‎‏اسلامی را تقویت کنند تا بتواند اقامه عدل بکند، و دولت باید جهات‏‎ ‎‏معنوی را هم در نظر بگیرد، یعنی چون تابع اسلام است باید روی‏‎ ‎‏رویۀ اسلام باشد. روی رویۀ اسلام به همان دو معنا، به همان دو‏‎ ‎‏راهی که اسلام دارد، حفظ معنویات و تقویت معنویات مردم و اقامۀ‏‎ ‎‏عدل بینشان و نجات دادن مظلومان از دست ظالمان.(78)‏

21 / 4 / 62

*  *  *

‏ ‏

تزکیه نفوس برای حصول توحید

‏مقصد قرآن و حدیثْ تصفیۀ عقول و تزکیۀ نفوس است برای‏‎ ‎‏حاصل شدن مقصد اعلای توحید.(79)‏

‏ ‏

*  *  *


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 44

اسلام و سازندگی انسان

‏اساساً اسلام برای سازندگی آمده است. و نظر اسلام به ساختن‏‎ ‎‏انسان است. جهاد برای سازندگی. سازندگی انسان خودش را،‏‎ ‎‏مقدّم بر همۀ جهادهاست. این است که رسول اکرم «جهاد اکبر»‏‎ ‎‏فرموده اند. جهادی بس بزرگ است و مشکل. و همۀ فضیلتها دنبال‏‎ ‎‏آن جهاد است. جهاد اکبر است؛ جهادی است که با نفْس طاغوتی‏‎ ‎‏خودش انسان انجام می دهد.(80)‏

5 / 4 / 58

*  *  *

‏ ‏

تربیت انسان آگاه مهذّب

‏مکتب اسلام یک مکتب مادی نیست؛ یک مکتب مادی ـ معنوی‏‎ ‎‏است. مادیت را در پناه معنویت، اسلام قبول دارد. معنویات، اخلاق،‏‎ ‎‏تهذیب نفس. اسلام برای تهذیب انسان آمده است؛ برای انسان‏‎ ‎‏سازی آمده است. همۀ مکتبهای توحیدی برای انسان سازی‏‎ ‎‏آمده اند. ما مکلفیم انسان بسازیم. شما خانمها، که زحمت کشیدید و‏‎ ‎‏اینجا آمدید، در این زحمت مکلفید انسان بسازید. مکلفید در‏‎ ‎‏دامنهای خودتان انسان مهذب بار بیاورید. مقصد اسلام و مقصد همۀ‏‎ ‎‏انبیا این است که آدمها را تربیت کنند؛ صورتهای آدمی را آدم معنوی‏‎ ‎‏و واقعی کنند. مهم در نظر انبیا این است که انسان درست بشود. اگر‏‎ ‎‏انسان تربیت شد، همۀ مسائل حل است. یک مملکتی که دارای‏‎ ‎‏انسان مهذب است، تمام مطالبش حل است. انسان آگاه مهذب همۀ‏‎ ‎‏ابعاد سعادت را برای کشور تأمین می کند. انسانی که ایمان به خدای‏‎ ‎‏تبارک و تعالی دارد، انسانی که متعهد است، انسانی که مهذب است،‏‎ ‎‏دست ظالم را کوتاه می کند.(81)‏

8 / 3 / 58

*  *  *


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 45

انبیا و جلوگیری از خودسری انسان

‏و قرآن برای همین آمده است و اسلام برای همین آمده است که‏‎ ‎‏تربیت کند انسانها را که اگر تربیت برایشان نباشد، از همۀ حیوانات‏‎ ‎‏درنده تر ‏‏[‏‏و‏‏]‏‏ موذیتر است. انسان یک همچه موجودی است که اگر‏‎ ‎‏در تحت تربیت واقع نشود، هیچ حیوانی در عالَم، هیچ موجودی‏‎ ‎‏در عالَم به خطرناکی این موجود نیست و به موذیگری این موجود‏‎ ‎‏نیست. همۀ انبیا که آمدند، برای تربیت این موجودند که اگر‏‎ ‎‏سرخود باشد عالَم را به هم می زند، و مع الأسف انبیا هم موفق‏‎ ‎‏نشدند به اینکه مأموریت خودشان را تحقق بدهند.(82)‏

21 / 3 / 59

*  *  *

‏ ‏

فراهم کردن شرایط تهذیب

‏ [‏‏اسلام‏‏]‏‏ برای همۀ این مراحل دستور و قانون دارد تا انسان تربیت‏‎ ‎‏کند ـ انسان کامل و فاضل ـ انسانی که قانون متحرک و مجسم است و‏‎ ‎‏مجری داوطلب و خودکار قانون است. معلوم است که اسلام تا چه‏‎ ‎‏حد به حکومت و روابط سیاسی و اقتصادی جامعه اهتمام می ورزد تا‏‎ ‎‏همۀ شرایطْ به خدمت تربیت انسان مهذب و با فضیلت درآید.(83)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

نظم اجتماعی عادلانه برای پرورش انسان مهذب

‏اسلام به قانون نظر «آلی» دارد، یعنی، آن را آلت و وسیلۀ تحقق‏‎ ‎‏عدالت در جامعه می داند، وسیلۀ اصلاح اعتقادی و اخلاقی و‏‎ ‎‏تهذیب انسان می داند. قانون برای اجرا و برقرار شدن نظم‏‎ ‎‏اجتماعی عادلانه به منظور پرورش انسان مهذب است.(84)‏

‏ ‏

*  *  *


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 46

تهذیب سرلوحۀ برنامه قرآن

‏تمام آن مسائلی که در اسلام ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏ حتی مسائل سیاسی اش،‏‎ ‎‏مسائل تهذیبی است، برای درست کردن آدم است. ما نباید همۀ‏‎ ‎‏مسائل را حالا دنبال مسائل سیاسی قرار بدهیم. باید همه مسائل‏‎ ‎‏را دنبال مسائل اسلامی و خصوصاً، این وجهۀ تهذیب مردم ‏‏[‏‏قرار‏‎ ‎‏دهیم‏‏]‏‏. شما ملاحظه می فرمایید که لحن قرآن در این باب از همه‏‎ ‎‏ابواب دیگر زیادتر و بیشتر تأکید در آن دارد؛ چندین آیه قسم‏‎ ‎‏هست و بعدش ‏قَدْ اَفلَحَ مَنْ زَکّیها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسّیها‎[17]‎‏. این به ما‏‎ ‎‏می فهماند که اساس مسائلی که همه چیز به آن درست می شود،‏‎ ‎‏آن تهذیب است و اساس همه مسائلی که انحرافی است، این عدم‏‎ ‎‏تهذیب است و «دَسّی» در نفس انسان است، «دسّی» شیطان‏‎ ‎‏است؛ بنابراین، باید ما سرلوحۀ همۀ امورمان را این قرار‏‎ ‎‏بدهیم.(85)‏

30 / 10 / 60

*  *  *

‏ ‏

جنگهای پیغمبر(ص) برای تهذیب

‏همان جنگهایی که پیغمبر اکرم می کردند یا تحمیلی بوده و یا گاهی‏‎ ‎‏وقتها هم اتفاق می افتاده که ابتدایی بوده است، همانها هم آثار‏‎ ‎‏رحمت الهی بوده است؛ برای اینکه دنبال تهذیب یک ملتها،‏‎ ‎‏آنهایی که تهذیب بردارند باید تهذیب بشوند، آنهایی که مانع از‏‎ ‎‏تهذیب ملتها هستند باید از سر راه برداشته بشوند.(86)‏

23 / 10 / 60

*  *  *

‏ ‏


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 47

اهداف جنگهای اسلامی

‏وقتی یک انسانی آدم شد، به همۀ این مسائل عمل می کند، زراعت‏‎ ‎‏هم می کند، لکن زراعتی که برای خداست؛ جنگ هم می کند. همه‏‎ ‎‏این جنگهایی که در مقابل کفار و در مقابل ستمگرها شده، از‏‎ ‎‏اصحاب توحید و از این دعاخوانها بوده ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏. آنهایی که در‏‎ ‎‏رکاب رسول خدا، در رکاب امیرالمؤمنین بودند، اکثراً اهل‏‎ ‎‏این جور عبادات زیاد بودند. خود حضرت امیر در بحبوحۀ جنگ‏‎ ‎‏ایستاده بود، نماز می خواند. آنجا قتال بود و او نمازش را‏‎ ‎‏می خواند. قتال هم می کرد، نماز هم می خواند. وقتی هم در همان‏‎ ‎‏بحبوحۀ جنگ از او یک مطلبی را پرسیدند، ایستاد توحید برایشان‏‎ ‎‏گفت. یک کسی گفت که آخر در این وقت، فرمود ـ به حسب نقل ـ‏‎ ‎‏ما برای این جنگ می کنیم،‏‎[18]‎‏ جنگمان برای دنیا ‏‏[‏‏نیست‏‏]‏‏،‏‎ ‎‏نمی خواهیم با معاویه جنگ کنیم تا شام را بگیریم. شام و عراق را‏‎ ‎‏پیغمبر و امیر نمی خواستند. آنها می خواستند اینها را آدم کنند،‏‎ ‎‏می خواستند جان مردم را از دست مستکبرین رهایی ببخشند.‏‎ ‎‏اینها هم همانها بودند که اصحاب دعا بودند. همین دعای کمیل را‏‎ ‎‏که از حضرت امیر وارد شده‏‏[‏‏ببینید‏‏]‏‏، همین آدمِ کمیل بخوان،‏‎ ‎‏شمشیر بزن است.(87)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 48

تلاش پیغمبر(ص) و اهل بیت در تربیت بشر

‏پیغمبر اکرم و اهل بیت مکرم او، صلوات الله علیهم، تمام عمر خود‏‎ ‎‏را صرف در بسط احکام و اخلاق و عقاید نمودند و یگانه مقصد‏‎ ‎‏آنها نشر احکام خدا و اصلاح و تهذیب بشر بوده و هر قتل و غارت‏‎ ‎‏و ذلت و اهانتی را در راه این مقصد شریف سهل شمردند و از‏‎ ‎‏اقدام باز نماندند.(88)‏

‏ ‏

*  *  *‏ ‏


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 49

‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 50

  • . «برانگیخته شده ام تا منشهای نیک را کامل گردانم»؛ مجمع البیان؛ ذیل تفسیر آیۀ چهارم سورۀ قلم.
  • . هود / 57 .
  • . «خداوند سرپرست مؤمنان است، آنان را از تاریکیها به نور درآورد؛ و کافران، سرورشان طاغوت است، آنها را از نور به تاریکیها به در می برند؛ و آنها دوزخی اند و در آن جاودانه مانند»؛ (بقره / 257).
  • . حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی (1276 ـ 1355 هـ . ق)، از فقیهان بزرگ و مراجع تقلید شیعه در قرن چهاردهم هجری که در نجف و سامرا به درس استادانی چون میرزای بزرگ شیرازی، میرزا محمدتقی شیرازی، آخوند خراسانی، سید کاظم یزدی، و سید محمد اصفهانی فشارکی حاضر شد؛ و در سال 1340 ه . ق. به اصرار علمای قم و پس از استخاره در آن شهر رحل اقامت افکند و حوزۀ علمیۀ قم را تشکیل داد. از آثار اوست: درر الفوائد در اصول، الصلوة، النکاح، الرضاع، المواریث در فقه.
  • . جمعه / 2.
  • . «اوست که در بین مردمی بی سواد، پیغمبری از میان خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنان بخواند و آنها را پاکیزه سازد و کتاب و حکمت به آنها بیاموزد؛ هر چند در گذشته در گمراهی آشکاری بودند»؛ (جمعه / 2).
  • . بقره / 257.
  • . مراد، مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، مؤسس حوزۀ علمیۀ قم است.
  • . نور / 35.
  • . حدید / 3.
  • . جمعه / 2.
  • . جمعه / 2.
  • . «بخوان، به نام پروردگارت که آفریده است»؛ (علق / 1).
  • . «هرگز چنین نیست؛ بی گمان انسان سرکشی می کند از اینکه خود را بی نیاز ببیند»؛ (علق / 6 ، 7).
  • . «لَقَدْ مَنَّ اللهُ عَلَی الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ؛ خداوند بر مؤمنان منت گذاشت که در میان آنها پیغمبری از خودشان برانگیخت که آیات او را بر آنان می خواند و آنها را پاک می گرداند و کتاب و حقایق حکمت را به آنها می آموزد؛ هرچند در گذشته در گمراهی آشکاری بودند»؛ (آل عمران / 164).
  • . آل عمران / 164.
  • . «به راستی هرکس که نفس را تزکیه کرد رستگار شد؛ و به راستی هرکس آن را آلوده کرد، زیان کرد»؛ (شمس / 9،10).
  • . قال: إنَّ أَعْرابیّاً قامَ یَوْمَ الْجَمَلِ إلی أمیرالْمؤمِنینَ (ع) فَقالَ: یا أمیرَالْمؤمِنینَ أَتَقُولُ: إنَّ الله َ واحِدٌ؟ قالَ: فَحَمَّلَ الناسُ عَلَیْهِ. قالُوا: یا أَعْرابِیُّ أما تَری فیهِ أمیرالمُؤْمنینَ مِنْ تَقَسُّمِ الْقَلْبِ. فَقالَ أمیرالْمُؤمنینَ (ع): دَعَوْهُ فَإنَّ الَّذی یُریدُهُ الْأَعرابِیُّ هُوَ الَّذی نُریدُهُ مِنَ الْقَومِ؛ شریح بن هانی نقل می کند که در روز وقوع جنگ جمل یک عرب بیابان نشین در برابر امیرالمؤمنین(ع) ایستاد و گفت: آیا می گویی خداوند یکی است؟ در این حال مردم به او هجوم وردند و گفتند: ای مرد مگر نمی بینی امیرالمؤمنین پریشان خاطر است؟ آنگاه امیرالمؤمنین فرمود: او را {رها کنید، آنچه این عرب صحرانشین از ما می خواهد، همان است که ما از این مردم می خواهیم؛ شیخ صدوق؛ توحید؛ «باب معنی الواحد و التوحید و الموحد»، ص 83، ح 3.