فصل سوم: نقش مردم در جنگ
پیرمردان
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279-1368

محل نشر : تهران

ناشر: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

پیرمردان

پیرمردان

‎ ‎

‏ ‏

اشتیاق پیرمردها

‏خوب، دیدید که بعضی ‏‏[‏‏از‏‏]‏‏ این پیرمردها، یکی از آنها هم آمده بود‏‎ ‎‏اینجا، از این پیرمردها می روند التماس می کنند که ما جبهۀ جنگ‏‎ ‎‏برویم. با اینکه نمی تواند برود، می گوید نه، من قدرتش را هم دارم‏‎ ‎‏بفرستید مرا، می توانم.(320)‏

6 / 8 / 59

*  *  *

‎ ‎

‏ ‏

شوق مردان هشتاد ساله برای حضور در جنگ

‏دیروز یک پیرمرد نزدیک به هشتاد ـ‌تقریباً بین هفتاد و هشتاد بود‌‏‎ ‎‏آمد با من مصافحه کرد و رفت آن کنار. دوباره من دیدم ایستاد و‏

کتابدفاع مقدس (جنگ تحمیلی) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 194

‏دوباره دارد می آید. دفعۀ دوم که آمد اینجا، گریه می کرد. اشکهایش را‏‎ ‎‏من دیدم که آنجا جاری بود. می گفت من می خواهم بروم جنگ بکنم.‏‎ ‎‏من گفتم به او که من و تو باید دعا بکنیم، جوانها باید جنگ بکنند.‏‎ ‎‏الحمدلله ، ما که جوانهایمان، پیرهایمان، زنها، دخترها؛ همه، بچه ها؛‏‎ ‎‏همه مان یک تحولی در ما پیدا شده است که نمی خواهیم دیگر زیر بار‏‎ ‎‏ابرقدرتها برویم. باید البته ملتی که اینطور باشد خودش را مهیّا کند‏‎ ‎‏برای همه چیز.(321)‏

12 / 8 / 59

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

شهادت، آرزوی پیرمردان

‏شاید هر روز یا اکثر روزها، جوانهایی اینجا بیایند و با گریه بخواهند‏‎ ‎‏که عازم به جبهه ها بشوند برای شهادت. حتی پیرمردهای ضعیف هم‏‎ ‎‏این آرزو را دارند و بچه های نارَس هم این آرزو را دارند. این برای‏‎ ‎‏این است که در این کشور اسلام حکومت می کند؛ و حکومت این‏‎ ‎‏کشور حکومت بر ابدان نیست؛ حکومت بر قلوب است قلوب مردم‏‎ ‎‏با کسانی که در این کشور حکومت می کنند همراه است. و ملت است‏‎ ‎‏که حکومت می کند.(322)‏

13 / 12 / 59

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

اشتیاق پیران برای حضور در جبهه

‏پیرمرد، پسرهایش، پسرش، شهید شده، می آید گریه می کند که من‏‎ ‎‏می خواهم بروم، من به او می گویم که آخر تو مثل من پیرمردی، تو‏‎ ‎‏نمی توانی بروی آنجا جنگ کنی. خوب من می توانم بروم یک کاری‏‎ ‎‏بکنم. اینطور شده اند. یا فلان زن یا فلان دختر، آنها می گویند ما‏‎ ‎‏می خواهیم جبهه برویم، ما می گوییم نمی شود شماها جبهه بروید،‏

کتابدفاع مقدس (جنگ تحمیلی) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 195

‏لکن جدّیت دارند جبهه بروند. و جوانها آنطور، وصیتنامه های‏‎ ‎‏جوانها را شما دیده اید که چیست؟ این وصیتنامه ها اینها، انسان را‏‎ ‎‏می لرزاند، انسان را بیدار می کند.(323)‏

14 / 11 / 60

*  *  *

کتابدفاع مقدس (جنگ تحمیلی) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 196