تلخترین و شیرینترین حادثه در زندگی امام
سختترین حادثه که اتفاق میافتاد وقتی خدمت ایشان میرسیدیم عجیب احساس آرامش میکردیم، این موضوع را تمام آنهایی که با امام ارتباط داشتند خیلی روشن حس میکردند ولی سختترین حادثه برای امام قبول قطعنامه بود پس از قبول قطعنامه [598] وقتی مردم با یک اعلامیه امام به خیابانها ریختند و به جبهه هجوم بردند، ایشان بعدها به من گفتند که اگر من میدانستم مردم هنوز حاضرند به جبهه بروند، قطعنامه را قبول نمیکردم. هر کس روحیه امام را میشناسد میداند چه میگویم بعدها باز به من گفتند این اوضاع که پیش آمد من متوجه شدم که چقدر مردم ما مورد لطف خدا هستند. بهترین و شیرینترین خاطرهای که از امام سراغ دارم که خیلی شاد میشدند، وقتی بود که علی [کوچکترین نوۀ امام فرزند حجتالاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی] با ایشان بازی میکرد و شیرین ترین خاطرهها هم کم نبودند. امام عاشق علی بود یک مرتبه وارد اتاق شدم دیدم علی روی کول امام سوار شده و امام با زانو و دست روی زمین راه میروند خیلی دلم میخواست از آن صحنه عکس بگیرم ولی مهیا نبودم و آن صحنه هم زیبائیش در طبیعی بودنش بود و وقتی شاه رفت و امام وارد ایران شدند، وقتی حوادث بزرگ اتفاق میافتاد مثل فتح خرمشهر آن مقدار عکسالعمل که بشود به آن شادی گفت در ایشان نمیدیدیم. بطور کلی ایشان نه زیاد خوشحال میشدند و نه زیاد متأثر راضی به تمام معنای کلمه بودند.
کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 174