شجاعت و شهادتطلبی
در جمع روحانیون، طلاب و اهالی قم
تاریخ: 29 / 12 / 41
إِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّناالله ثُمَّ استَقاموُا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ الا تَخافُوا وَ لا تَحزَنوُا وَ أَبْشِروُا بِالْجَنَّةِ الَّتی کُنْتُمْ توعَدوُنَ. آنها که گفتند مربی ما خداست و سپس استقامت ورزیدند، ملائکه بر آنها فرود می آید، قلبهایشان را تسکین می بخشد و آنها را دلداری می دهد که مترسید و اندوهگین نشوید و شادمان شوید به بهشتی که وعده داده می شدید. پس برای چه بترسیم برای چه اندوهگین باشیم، اینها که آدم نیستند که ما از آنها بترسیم. ما را به چه تهدید می کنند اینها؟ روحانیت نباید از چیزی بترسد، روحانیت نباید از عربده کشیها، وحشیگریها و غوغای مشتی رجاله و اراذل وحشت کند. علما و روحانیان باید تا آخرین قطره خون خود را در راه اسلام، در راه قرآن و در راه اعلای کلمةالله نثار کنند. ...
من امسال 63 سالم تمام است. پیغمبر اکرم ـ صلیالله علیه و آله ـ 63 سالش بود که وفات کرد، حضرت امیر ـ علیه السلام ـ 63 سالش بود که به شهادت رسید. ما از پیروان پیغمبر اکرم هستیم، ما از پیروان حضرت امیر هستیم، ما از پیروان حضرت ابا عبدالله هستیم. کسانی که پیروان آن بزرگواران باشند هر گز نمی ترسند، ترس برای کسانی است که اعتقاد به عالم آخرت ندارند. غم و غصه برای آنهایی است که فقط همین دنیا را دارند و آمالشان دنیا است، اما آنها که می دانند در جنت نعیم و مقام کریم جا دارند از چه می ترسند؟
صحیفه امام؛ ج1، ص 158 ـ 159 و 164 ـ 165
* * *
کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 353 در جمع علما، روحانیون، بازاریان، دانشجویان و اقشار مختلف مردم
تاریخ: 26 / 1 / 43
ما حرفمان این است که آقا به قانون اساسی عمل کنید؛ مطبوعات آزادند؛ قلم آزاد است؛ بگذارید بنویسند مطالب را. اگر دین دارید به دین عمل کنید؛ اگر چنانچه دین را ارتجاع می دانید، به قانون اساسی عمل کنید. خوب بگذارید بنویسند. [مدیر اطلاعات ] به دست و پا افتاد و چه شد؛ و من به او پیغام دادم که من از آن آدمها نیستم که اگر یک حکمی کردم بنشینم چرت بزنم که این حکم خودش برود؛ من راه می افتم دنبالش. اگر من خدای نخواسته، یکوقتی دیدم که مصلحت اسلام اقتضا می کند که یک حرفی بزنم، می زنم و دنبالش راه می افتم و از هیچ چیز نمی ترسم بحمدالله تعالی. والله، تا حالا نترسیده ام آن روز هم که می بردندم، آنها می ترسیدند؛ من آنها را تسلیت می دادم که نترسید. آخر اگر ما برای مقصد اسلامی، برای مقصدی که انبیا خودشان را به آب و آتش زدند، اولیای عظام خودشان را به کشتن دادند، علمای بزرگ اسلام را آتش زدند، سر بریدند، حبس کردند، تبعید کردند، حبسهای طولانی کردند، اگر چنانچه ما برای مقاصد اسلام بترسیم، دین نداریم. دیندار هم برای اینکه خرقه را از این عالم خالی کند می ترسد؟ اگر ما ماورای این عالم را اعتقاد داشته باشیم، باید شکر کنیم که در راه خدا کشته بشویم و برویم در صف شهدا. بترسیم؟ از چه چیز بترسیم؟ آن باید بترسد که غیر این عالم جایی ندارد. خدای تبارک و تعالی وعده کرده به ما که یک جای خوب دارید، اگر چنانچه به دین من رفتار کنید؛ و ما امیدوارم که رفتار کنیم؛ امید دارم که رفتار کنیم. ما از چه بترسیم؟ چه ترسی ما داریم از شماها؟ شما آن آخر امر این است که ما را اعدام کنید؛ اول زندگی راحت ماست؛ از این کثافتکاریها بیرون می رویم؛ از این رنج و مِحَن خلاص می شویم. آقای ما فرموده: والله، لَابْنُ ابیطالبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفلِ بِثَدْیِ امِّه. خوب ایشان فرموده اند، ما
کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 354 البته نمی توانیم همچو دعواها بکنیم، لکن ما شیعه او هستیم.
صحیفه امام؛ ج1، ص 292 ـ 293
* * *
در جمع روحانیون و طلاب نجف
تاریخ: 1 / 4 / 50
ملت ایران موظف است که با این جشنْ مبارزه منفی بکند ـ مثبت نه، لازم نیست. از خانه بیرون نیایند وقتی که این جشنها هست، شرکت نکنند در جشنها؛ جایز نیست شرکت کردن در این جشنها. هر چه می توانند از زیر بار این طور چیزها در بروند. اگر علمای ایران دسته جمعی اعتراض کنند همه شان را می گیرند؟! همه علمای ایران را می گیرند و اعدام می کنند یا تبعید می کنند؟! اگر از تمام مملکت ایران، علمای ایران ـ که اقلاً صد و پنجاه هزار نفر معمم در ایران دارد و آن همه ملا و مرجع و حجت الاسلام و آیتالله دارد ـ اگر اینها اعتراض کنند و این مُهر سکوت را بردارند و این امضا را (که به سکوت آنها امضا حساب می شود) این مُهر را بردارند، سکوت را بردارند، همه آنها را از بین می برند؟! آنها اگر می خواستند از بین ببرند اولش خوب بود مرا از بین ببرند؛ نبردند هم؛ صلاحشان نمی دانند. ای کاش صلاحشان بود!
من می خواهم چه کنم این زندگی را؟ مرگ بر این زندگی من. آنها خیال می کنند که من از این زندگی، خیلی خوشی دارم می برم که تهدید من می کنند. چه زندگی است که من دارم. هر چه زودتر بهتر. بیایند؛ هر چه زودتر بهتر. خوب، «عِنْدَ أکْرَمِ الْأکْرَمین» انسان می رود. آنجا کریم است؛ خدا کریم است. لا اقل گوش
کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 355 انسان از این طور چیزهایی که می شنود، هر روز می شنود، هر روز ناله مردم را می شنود، هر روز اطلاع می دهند که دخترها را چه کردند، دخترها را کشتند بعضی شان را، سر ناهار ریختند آن قلدرها و چماقکِشها، ریختند سر ناهار، دیگ، نمی دانم، [آب یا غذای ] جوش را ریختند به سر این بیچاره ها. چه شده است؟ گفتند مثلاً مرده باد زید، زنده باد زید. این آدم کشتن دارد؟! گفتند ما جشن 2500 ساله را می خواهیم چه کنیم؟! جشن را آنها باید بگیرند که زندگی دارند، آنها باید بگیرند که یک حکومتی دارند که در تحت نظر آن حکومت در رفاه هستند، در پناه هستند. جشن برای حضرت امیر باید بگیرند که در زیر شمشیر او مردم در پناه هستند، مردم در امان هستند؛ هیچ کس نمی ترسد در حکومت او الاّ از خودش؛ از حکومت نمی ترسد. برای اینکه حکومتْ حکومت عدل است. اصلش حکومت عدل ترس ندارد؛ از خودش انسان باید بترسد. اما اینجا این طوری است؟ مملکت ما این جور است که مردم از خود شما بتوانند یا ... همه در فکر این هستند که چه وقت مأمورْ درِ خانه بیاید. بیگناه است اما خوب چه بکند با احتمال، با احتمال ضعیف؛ همان طوری که در زمان حجاج و ابن زیاد و اینها بود که همان احتمال این معنا را که شیعه علی علیه السلام باشد کافی بود. حالا هم یک احتمال ضعیفی بدهند که این مثلاً چطور است؛ این کافی است برای اینکه او را بگیرند، او را زجر کنند، او را چه بکنند. یک کلمه نصیحت کسی می کند و یک کلمه نصیحت را یک کسی منتشر می کند، می گیرند او را. حالا معلوم هم نیست از کجا هست. یک کسی یک کلمه در سر منبر حرف می زند، یک کلمه ای که اصلاً خیلی هم برخورد ندارد؛ همان ادنی کلمه همان و او را گرفتن و حبس کردن همان! ما موظف نیستیم که این جنایات را لااقل ذکرش بکنیم؟! من وظیفه می دانم، چه بکنم؟ من وظیفه می دانم، وظیفه خودم می دانم که تذکر به شما بدهم [و] تا آن اندازه که صدای من می رسد فریاد کنم، تا
کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 356 آن اندازه ای که قلم من می رسد بنویسم منتشر کنم.
صحیفه امام؛ ج 2، ص 366 ـ 368
* * *
پیام به ملت ایران به مناسبت فاجعه 17 شهریور
تاریخ: 21 / 6 / 57
من به نیابت حضرت ولی عصر امام زمان به همه مسلمانان جهان، مصیبت چهارم شوال سال 98 ه. ق (17 شهریور) را خاصه به خانواده های داغدار تسلیت می گویم و در عین حال تبریک. و خدا شاهد است مصطفای من تنها آن نبود که سالش نزدیک است، بلکه همه به خاک و خون کشیده های حادثه شوال، مصطفاهای من بوده اند. من این استقامت را و این فیض شهادت را که خداوند متعال نصیب فرزندانم فرمود به پدران و مادران و همه بستگانشان تبریک می گویم. و چنین کشته شدنی که افتخار دارد، بزرگترین آرزوی من است .
صحیفه امام؛ ج3، ص 462
* * *
مصاحبه با تلویزیون «ان. بی. سی» امریکا
تاریخ: 20 / 7 / 57
خبرنگار: آیا حضرت آیتالله هیچ گونه نگرانی یا ترسی از امنیت شخصی خود دارند؟
امام: اینها مهم نیست و اشکالی ندارد. اصولاً اگر با کشتن من انقلاب به نتیجه کامل خود برسد، چرا به چنین امری راضی نباشم؟ خون من از خون سایر ایرانیان رنگینتر نیست. در هر صورت خداوند، عالِم و حافظ است.
صحیفه امام؛ ج4، ص 439
* * *
کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 357 مصاحبه با خبرنگار فرانسوی
تاریخ: 7 / 10 / 57
خبرنگار: شما در پنجشنبه گذشته احتمال حوادث وخیمی را هنگام ورود خود به تهران دادید. حوادث ساعات اخیر مؤید این بیم هست؟
امام: تا این رژیم هست و تا این دولت غاصب سرِ کار است این احتمالها را می دهم. وقتی این دولت برود اوضاع آرام می شود. شخص من مطرح نیست. من از خدا می خواهم تا در برابر ملتم به شهادت برسم و در کنار آنها کشته شوم. من بارها گفته ام که من با یک شخص عادی یکی هستم.
صحیفه امام؛ ج5، ص 539 ـ 540
* * *
در جمع کارکنان شهرداری اهواز
تاریخ: 17 / 8 / 58
و ما هیچ خوفی در دلمان نیست راجع به اینکه این یک کاری بکند، یک تروری بکند. ترور را کسی از آن می ترسد که اینجا را جایگاه، خیال کند و جا گرم بکند. کسی که میل دارد از اینجا برود پیش آنهایی که جهاد کردند و مُردند و کشته شدند، دیگر ترس ندارد این حرفها؛ ترور به جهنم. همین پریروز به من مکرّر گفتند، نه، همین پریروز، پریروز هم باز بعضی از آقایان آمدند که توطئه ای شده است در اینجا. گفتم خوب، این هم جزء آنها باشد، جهنم. ملت ما دیگر احتیاجی به افراد ندارد، احتیاج به یک فردی مثل من ندارد. ملت ما همه شان الآن راه خودشان را پیدا کردند و دارند می روند. من هم نباشم راه را می روند. شما هم نباشید راه را می روند. ملت ما این طور شده، دیگر خوفی در کار نیست تا ما را بترسانند از قدرتها.
صحیفه امام؛ ج11، ص 17
* * *
کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 358 در جمع سفرای کشورهای اسلامی به مناسبت عید سعید قربان
تاریخ: 28 / 7 / 59
خدای تبارک و تعالی این عید را بر همه مسلمین مبارک کند. و این عید و این روز مبارک است بر ملت ایران که در جنگ است و مبارک است بر آنهایی که شهید شدند و مبارک است بر آنهایی که شهید دادند. خدای تبارک و تعالی به ما هم این فرصت را بدهد که در راه او شهید بشویم.
صحیفه امام؛ ج13، ص 281
* * *
پیام به مسلمانان ایران و جهان و زائران بیتاللهالحرام به مناسبت برگزاری مناسک عظیم حج
تاریخ: 6 / 5 / 66
هیهات که خمینی، در برابر تجاوز دیوسیرتان و مشرکان و کافران به حریم قرآن کریم و عترت رسول خدا و امت محمد ـ صلیالله علیه و آله و سلم ـ و پیروان ابراهیم حنیف ساکت و آرام بماند و یا نظاره گر صحنه های ذلت و حقارت مسلمانان باشد. من خون و جان ناقابل خویش را برای ادای واجب حق و فریضه دفاع از مسلمانان آماده نموده ام و در انتظار فوز عظیم شهادتم. قدرتها و ابرقدرتها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر خمینی یکه و تنها هم بماند به راه خود که راه مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بت پرستی است ادامه می دهد و به یاری خدا در کنار بسیجیان جهان اسلام، این پابرهنه های مغضوب دیکتاتورها، خواب راحت را از دیدگان جهانخواران و سرسپردگانی که به ستم و ظلم خویشتن اصرار می نمایند سلب خواهد کرد.
صحیفه امام؛ ج20، ص 318 ـ 319
* * *
کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 359 پیام به ملت ایران به مناسبت سالگرد کشتار خونین مکه و قبول قطعنامه 598
تاریخ: 29 / 4 / 67
امروز جهان تشنۀ فرهنگ اسلام ناب محمدی است. و مسلمانان در یک تشکیلات بزرگ اسلامی رونق و زرق و برق کاخهای سفید و سرخ را از بین خواهند برد. امروز خمینی آغوش و سینۀ خویش را برای تیرهای بلا و حوادث سخت و برابر همۀ توپها و موشکهای دشمنان باز کرده است و همچون همۀ عاشقان شهادت، برای درک شهادت روزشماری می کند. جنگ ما جنگ عقیده است، و جغرافیا و مرز نمی شناسد. و ما باید در جنگ اعتقادی مان بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازیم.
صحیفه امام؛ ج21، ص 87
* * *
نامه به آقای محمدحسن قدیری
تاریخ: 12 / 7 / 67
ما باید سعی کنیم تا حصارهای جهل و خرافه را شکسته تا به سرچشمه زلال اسلام ناب محمدی ـ صلیالله علیه و آله ـ برسیم. و امروز غریبترین چیزها در دنیا همین اسلام است. و نجات آن قربانی می خواهد. و دعا کنید من نیز یکی از قربانیهای آن گردم.
صحیفه امام؛ ج 21، ص160
* * *
کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 360