سفرها
در جمع دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج از کشور
تاریخ:15 / 8 / 57
من یکوقتی ـ که شاید سی سال پیش از این، چقدر سال پیش از این بود ـ که عبور کردم از خوزستان رفتم، می خواستم عتبات بروم، خوب این آب یک شط آب است، یک جوی و دو جوی نیست، یک شطّی که کشتیرانی توی آن می شود، زمین، تا چشم
کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 31 می کنی زمین افتاده و هیچ زراعت ندارد؛ من توی ذهنم آمد که شاید خاک این لیاقت زراعت ندارد. یک جایی پیاده شدیم. من رفتم خاک را ... خاک خوب لکن دست خیانت نمی گذارد. آب از آنجا دارد هرز می رود، زمین هم اینجا افتاده است!
صحیفه امام؛ ج4، ص347
* * *
در جمع معلمان شهرستان محلات
تاریخ: 3 / 10 / 58
محلات یک محلی است که من بعضی تابستانها می رفتم. تابستان را آنجا بودم. و در آن وقت که من آنجا بودم احساس می کردم که مردم محلات با مردم بسیاری از جاها فرق دارند. توجهشان به دیانت بیشتر بود از بعضی جاهای دیگر. از خیلی جاهای دیگری. و من اینکه فهمیدم این بود که محل به واسطه خوبی علما خوب بودند.
صحیفه امام؛ ج11، ص394
* * *
دیدار با ائمه جماعات تهران و شهرستانها و روحانیون عضو بسیج
تاریخ:20 / 4 / 59
من در مکه که مشرف بودم یک روز می خواستم یک کتابی بخرم که برای آن کتابفروش هم فایده داشت، ایستاده بودم، اذان گفتند، یکدفعه رها کرد و گفت که: «سنّة حنفیّة» دیگر با من حرف نزد، رفت سراغ نماز. در مدینه بازار را که من دیدم بسته بود. یعنی باز بود لکن هیچ کس نبود. می رفتند سراغ نماز. چرا شما نمی روید سراغ نماز؟ چرا ظهر که می شود بازار را رها نمی کنید و بروید سراغ نماز؟
صحیفه امام؛ ج13، ص21
* * *
کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 32 در جمع کارکنان چاپخانه 17 شهریور، کارکنان صنایع دفاع و ...
تاریخ: 29 / 10 / 59
من عکس مجسمه آتاتورک را در ترکیه ـ آن وقت که تبعید بودم به آنجا ـ دیدم که مجسمه او رو به غرب بود و دستش را بالا کرده بود. و آنجا به من گفتند که این علامت این است که ما هر چه باید انجام بدهیم باید از غرب باشد.
صحیفه امام؛ ج13، ص532
* * *
دیدار با مهدی کروبی نماینده امام و سرپرست بنیاد شهید، هیأت تحریریه و کارکنان ماهنامه شاهد
تاریخ: 2 / 4 / 60
سفری به همدان رفتم و یکی از آقازاده های همدان پیش من آمد ویک ورقه بزرگ آورد که مال همدان بود، تمام جاهایی که در همدان هست. دهات، روستاها در آن ثبت بود و نقطه هائی به شکل های مختلف در آن دیده می شد. پرسیدم این نقطه ها چیست؟ گفت: هر نقطه علامت این است که چیزی، معدنی هست، مس هست، نفت هست، طلا هست و عکسبرداری کردند. نقطه ها علامت چیزی هستند. و این را شنیده اید که وقتی اتومبیل نبود آنها می آمدند در ایران و با شتر حرکت می کردند، حتی کویرهای اینجا را دیده اند و از همه چیزهایی که داریم آنها مطلع هستند. کسی نمی داند که چه مجموعه ای در این هست و باید مجهز باشیم برای مقابله.
صحیفه امام؛ ج14، ص497 ـ 498
* * *
کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 33
کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 34