قسم سوم:آنهایی است که مختص به زن است و مرد میتواند عقد را به خاطر آن عیوب فسخ کند و بههم زند و آنها شش چیزند:
اول: برص. دوم: جذام. سوم: افضاء و گذشت معنی آن. چهارم: قرن و آن چیزی است که در جلو رحم پیدا میشود از گوشت و استخوان و غده و غیر آن که مانع از دخول بدان زن گردد،بلکه اگر مانع نباشد لکن موجب تنفر مرد هم باشد اختیار فسخ ثابت است بنابر اظهر. پنجم: عرج و آن شلی است اگر واضح باشد اگرچه موجب زمینگیر شدن نشود. ششم: عمی و آن کوری است.
مسأله 1- جنون و دیوانگی که هر یک از زن و مرد میتوانند به خاطر آن عقد را بههم بزنند در زن و مرد فرق میکند،مثلاً زن میتواند به خاطر جنون عقد را فسخ کند؛ چه جنون قبل از عقد باشد،به شرط آن که زن بر آن مطلع نباشد،و چه بعد از عقد به شرط آن که جنون کاملی باشد به طوری که اوقات نمازها را نتواند تشخیص بدهد و اگر جنون به این حد نرسیده باشد باید احتیاط شود و فرقی نمیکند بعد از عقد بین این که دخول شده باشد یا نشده باشد.و اما مرد،پس میتواند که عقد را به خاطر
کتابرساله نجاة العباد و حاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 369 دیوانگی زن بههم زند به شرط این که جنون قبل از عقد باشد و مرد هم مطلع بر آن نباشد،و اما اگر جنون بعد از عقد پیدا شود در این صورت اختیاری برای مرد نیست.
مسأله 2- جمیع عیبهایی که مرد میتواند عقد را به خاطر ابتلاء زن به آنها بههم بزند در وقتی است که آن عیوب قبل از عقد باشد،پس اگر بعد از ازدواج پیدا شود مرد اختیاری برای بههم زدن عقد ندارد؛چه قبل از نزدیکی کردن با او باشد یا بعد از آن.
مسأله 3- باید هر یک از مرد و زن وقتی که مطلع شدند بر عیب دیگری اگر بخواهند جدا شوند عقد را فوراً بههم زنند،بلی اگر جاهل باشند به این که اختیار فسخ دارند و یا جاهل باشند به این که این کار فوری است،بعد از مطلع شدن میتوانند عقد را بههم بزنند.
مسأله 4- بههم زدن عقد و جدا شدن زن و مرد به خاطر یکی از آن عیبها غیر طلاق است؛چه از طرف مرد واقع شود و چه از طرف زن و از برای همین جهت است که شرایطی که در طلاق دادن است در اینجا نیست،مثل آن که میتوانند فسخ کنند در حال حیض و نفاس و معتبر نیست این که دو شاهد عادل حاضر باشند و طلاق سوم هم محسوب نمیشود تا این که محتاج به محلّل باشد،بلی در بعضی از احکام در بعضی از فروض مثل هم هستند چنانچه میآید.
مسأله 5- هر یک از مرد و زن میتوانند به خاطر آن عیبها عقد را برهم زنند و اذن حاکم شرع و فقیه عصر دخالت ندارد،بلی در صورتی که مرد عنین باشد،باید به حاکم شرع رجوع شود تا این که او وقتی را معیّن کند برای آن که شوهر در آن وقت جماع کند،و چنانچه نتوانست زن میتواند بعد از گذشتن وقت،فسخ کند و عقد را از بین ببرد بیاذن حاکم.
مسأله 6- چنانچه شوهر عقد را بههم زد،پس اگر قبل از آن باشد که دخول شده است مهری بر گردن مرد نیست و اگر بعد از دخول باشد باید همۀ مهر را بپردازد.و
کتابرساله نجاة العباد و حاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 370 همچنین است اگر زن عقد را بههم زد به خاطر یکی از آن عیوب،بلی در صورتی که به خاطر عنین بودن مرد عقد را از بین ببرد،پس نصف مهر را از مرد طلبکار است و اینجا است که فسخ شبیه به طلاق است.
مسأله 7- اگر چنانچه مرد گول خورده باشد در زناشویی با زنی که مبتلا به آن عیبها است،پس اگر گول دهنده خود زن باشد چیزی به گردن مرد نیست،ولو این که دخول کرده باشد،بلی اگر بعد از آگاه شدن عقد را بههم نزد مهر بر گردن اوست،و اما اگر گول دهنده دیگری باشد،پس در این صورت بدهکار است مهر را به زنش و بعد از آن که به او داد میتواند از آن شخصی که گولش زده دریافت دارد.
مسأله 8- اگر چنانچه مردی گول خورد در زناشویی با زنی که مبتلا به غیر آن عیبها است از عیوب دیگر،و یا گول خورد در این که زن کمالاتی که بناست داشته باشد نداشت،پس در این دو صورت هم مرد اختیار دارد برای بههم زدن عقد،به شرط آن که نداشتن آن عیوب و یا داشتن آن صفات پسندیده در عقد شرط شده باشد یا زن را در عقد توصیف به آن وصف کرده باشند،مثل آن که بگویند تزویج کردم این زن باکره را به تو،بلکه اگر قبل از عقد صفاتی ذکر شد و عقد را مبنی بر آن صفات واقع کردند اختیار فسخ هست.و مخفی نماند که اگر معلوم شد که آن شرط موجود نیست بعد از آن که عقد شد و دخول واقع گردیده،پس در این صورت اگر عقد را هم بههم زد و مهر را به زن پرداخت،میتواند از کسی که گولش زده مهر را دریافت دارد.
کتابرساله نجاة العباد و حاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 371