منشأ مشروعیت حکومت اسلامی
حجةالاسلام والمسلمین عبدالجواد ابراهیمی
نویسنده مقاله ابتدا به تبیین مفهوم مشروعیت پرداخته و معتقد است: قانونی بودن حکومت یا مقبول بودن آن معنای واقعی مشروعیت نیست، زیرا مشروعیت در واقع به معنای حق حاکمیت برای کسانی که حکومت را در دست می گیرند و لزوم اطاعت مردم از آنان می باشد. بنابراین، در مشروعیتِ قدرتِ یک حکومت به دو سئوال پاسخ داده می شود: اول این که حکومت بر چه اساسی اعمال قدرت می کند، دیگر این که چرا مردم وظیفه دارند که از حکومت اطاعت کنند.
به اعتقاد نویسنده اگر به سئوال اوّل پاسخ داده شود، سئوال دوّم نیز خود به خود جواب داده می شود.
به باور وی در پاسخ به سئوال اوّل سه نوع مشروعیت از هم متمایز گردیده است: یکی مشروعیت قانونی، که مبنای سلطه قانونی است و دیگری مشروعیت سنتی و قداستی که مبنای سلطه سنتی است و آخری مشروعیت شخصیتی، که مبنای سلطه کاریزماتیکی است. وی پس از ارزیابی هر کدام از مشروعیت های سه گانه به تبیین نظریات مختلف درباره منشأ مشروعیت حکومت ها پرداخته و معتقد است: برخی منشأ
کتابچکیده مقالات کنگره امام خمینی(س) و اندیشه حکومت اسلامیصفحه 58
آن را قرارداد اجتماعی یا رضایت شهروندان یا اراده عمومی دانسته اند که در کل می توان گفت: معیار مشروعیت از نظر آن ها همان خواست مردم است که همان دموکراسی مرا بیان می کند. برخی نیز منشأ مشروعیت حکومت را عدالت یا سعادت و ارزش های اخلاقی دانسته که این، تنها مشروعیت قانون را بیان می کند نه مشروعیت حاکم خاص را. برخی نیز منشأ مشروعیت را قهر و غلبه می دانند که این هم از نظر نویسنده نمی تواند مشروعیت ساز بوده باشد. وی در ادامه به تبیین نظریه کسانی می پردازد که منشأ مشروعیت حکومت را الهی – مردمی می دانند و معتقدند: خداوند تدبیر سیاسی امت را به خودشان تفویض کرده است تا در چارچوب ضوابط دینی حاکمیت خود را اعمال کنند.
نویسنده پس از نقد این نظریات به بررسی نظریه کسانی می پردازد که به مشروعیت الهی بلاواسطه اعتقاد دارند.
به اعتقاد وی این فقها بوده اند که از دیرباز منشأ مشروعیت قدرت و حکومت را اذن الهی دانسته اند. صاحب مفتاح الکرامة (حسین عاملی)، محقق کرکی، صاحب جواهر (محمد حسن نجفی)، محقق نراقی و امام خمینی از جمله فقهایی بوده اند که به منشأ الهی مشروعیت تأکید داشته اند. دلیل عقلی آن ها – از جمله امام خمینی - بر این مدعا این بوده است که همه موجودات، از جمله انسان مملوک خدا هستند و تنها او حق تصرف در مملوک خود را دارد و هر کسی غیر از خدای متعال نیازمند اذن او است. نتیجه این که:
1) حکومت و ولایت بر امور جامعه به عهده کسانی است که اراده تشریعی و اذن الهی را احراز کرده باشند؛
2) خداوند امور دینی و دنیایی مردم را مهمل و بدون دستور نگذاشته است؛
3) انسان ها باید در همه شئون، زندگی خود را تحت تصرف تکوینی و تشریعی خدا قرار دهند.
کتابچکیده مقالات کنگره امام خمینی(س) و اندیشه حکومت اسلامیصفحه 59
پس حکومت در اسلام پایگاه توحیدی داشته و این منصب از آنِ خدا و کسانی است که به اذن و اراده او، آن را بر عهده گرفته باشند و آن ها تنها انبیا و امامان معصوم(ع) و فقهای جامع الشرایط اند، لذا مردم دخالتی در اصل مشروعیت سیاسی آن ها ندارند و تنها در قوام و فعلیت یافتن قدرت سیاسی آن ها دخالت دارند.
کتابچکیده مقالات کنگره امام خمینی(س) و اندیشه حکومت اسلامیصفحه 60