عقل در تمدن اسلامی
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : زارعی، سعدالله

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1377

زبان اثر : فارسی

عقل در تمدن اسلامی

عقل در تمدن اسلامی[1]


‏موضوع «عقل» در مقولۀ تمدن از دیرباز مورد توجه تحلیل گران تمدن و فرهنگ بوده‏‎ ‎‏است این موضوع بویژه پس از تحولات عظیم صنعتی در اروپا و رشد نهضت «اومانیسم»‏‎ ‎‏در این قاره همواره دغدغه فکری روشنفکران بوده است. در این میان کثیری از تحلیل گران‏‎ ‎‏خمیرمایه اصلی تمدن و تکنولوژی اروپا را «عقلانیت» می دانند. و البته باید اذعان کرد این‏‎ ‎‏ادعا تا حدود زیادی واقعیت دارد. ‏

‏عقلانیت غربی همانند تمدن این سامان بعدها به جزء جدایی ناپذیر توسعه تبدیل شد‏‎ ‎‏و راه چون و چرا را بر تحلیل گران شرقی که راه دیگری را در توسعه اقتصادی – سیاسی‏‎ ‎‏طلب می کردند بست. در عین حال تعریفی که از «عقلانیت» ارائه شد حاوی یک بستر‏‎ ‎‏تاریخی - اجتماعی بود که به نوعی لوازم و مقارنات آنرا به غرب استناد می داد. به عبارت‏‎ ‎‏دیگر فرمولی که در جهان سوم ارائه گردید این بود که لازمه توسعه عقلانیت است و لازمه‏‎ ‎‏عقلانیت پشت سر گذاشتن آن سرگذشت اجتماعی - تاریخی غرب است بنابراین توسعه‏‎ ‎‏راه دارد و راه آن از میان دره های قارۀ سبز می گذرد. ‏

‏این حکایت در کشور اسلامی ما نیز سالها دنبال شد و بصورت یک تئوری غیرقابل‏‎ ‎‏تردید درآمد. منحنی که در این جا مطرح است این است که درست است توسعه نیاز به‏‎ ‎


کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 141

‏عقلانیت (بمعنای محاسبه گرایی و دنبال کردن نظمی منطقی و سودآور) دارد اما چرا این‏‎ ‎‏عقلانیت الزاماً عقلانیتی باشد که تنها به «سود» و «افزایش سود» می اندیشد و هر چیز جز‏‎ ‎‏آن را منکر می شود؟ چرا نباید این عقلانیت علاوه بر جنبه مادی بر یک حس معنوی و‏‎ ‎‏انسانی نیز اتکا داشته باشد؟ چه ایرادی دارد که عقل مال اندیش و قلب کمال اندیش‏‎ ‎‏در هم آمیزند و به توسعه جلوه ای مادی معنوی بدهند؟ چه اصراری است که تعبیر ما از‏‎ ‎‏عقلانیت همان تعبیر غرب باشد؟ چه اشکالی دارد که ما از راه دیگری غیر از راهی که‏‎ ‎‏غرب پیموده است به توسعه و ترقی مادی نایل گردیم؟ چه دلیل منطقی وجود دارد که ما‏‎ ‎‏برای رسیدن به توسعه فقط یک راه داریم؟ ‏

‏تمدن اسلامی را می توان به حاصل و برآیند اجتماعی اندیشه، عقاید، رفتار جامعه‏‎ ‎‏اسلامی (دولت و ملت) تعریف نمود در این تعریف به طرح کلی، اصول طرح، رفتار‏‎ ‎‏طراحان و نیز سلیقه های یک جامعه اشاره شده و از سوی دیگر دو سطح «دولت» و‏‎ ‎‏«ملت» در آن لحاظ گردیده است. ‏

‏یک جامعه آنگاه صاحب تمدن اسلامی است که از «در و دیوار» آن اسلامیت آن‏‎ ‎‏جامعه فهمیده شود. در واقع تمدن اسلامی یک کل ذوی الاجزاء است و در یک روند‏‎ ‎‏پیوسته قرار دارد بگونه ای که هر جزء آن جزء دیگر را مورد حمایت قرار می دهد. عمق این‏‎ ‎‏پیوستگی در اندیشه و تمدن اسلامی بگونه ای است که در همه اجزاء آن می توان از اجزاء‏‎ ‎‏دیگر سراغ گرفت مثلاً اسلام و تمدن آن «خدا»گراست و بدون استثناء در همه اجزاء این‏‎ ‎‏تمدن می توان خدا را دید. همینطور اسلام «مردم»گراست. در هیچ عملی از اعمال‏‎ ‎‏اسلامی نمی توان «مصلحت امت» را مشاهده نکرد و از مردم سراغ ندید، نماز بعنوان‏‎ ‎‏اصیل ترین عبادت خداوند که جنبه یل الربی مدنیت اسلامی را توضیح می دهد با «الله»‏‎ ‎‏شروع می شود و با «سلام بر عباد» پایان می یابد. ‏

‏این تمدن در دوران تاریخی با رکود و صعودهایی مواجه بوده، در عهد رسول‏‎ ‎‏خدا(ص) شاهد بروز کامل این مدنیت بوده ایم. بعدها به تدریج در مسیر آن انحراف‏‎ ‎‏ایجاد شد و به افول گرائید. تقریباً در حدود 1000 سال تمدن اسلامی همواره رو به نزول‏‎ ‎‏بود اگر چه جلوه هایی از آن در همه این دورانها وجود داشته ولی حداقل از جنبه سیاسی‏‎ ‎


کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 142

‏ این مدنیت با مشکل مواجه گردیده است. بدین جهت از آنجا که ما تمدن اسلامی را دارای‏‎ ‎‏ابعاد مختلف سیاسی - اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و... می دانیم به آنچه که در این ده‏‎ ‎‏قرن وجود داشته اگرچه از ارزش فراوانی هم برخوردار بوده، به معنای واقعی کلمه، «تمدن‏‎ ‎‏اسلامی» اطلاق نمی کنیم. با این وصف باید به صراحت گفت که جامعه اسلامی‏‎ ‎‏نمی تواند آموزه های دیگران را به عنوان یک رفتار اسلامی تلقی کند و آنرا بعنوان بخشی از‏‎ ‎‏تمدن خود بخواند. ‏

‏تمدن اسلامی در عصر ما، با تلاش عمیق سیاسی حضرت امام خمینی(ره) حیات‏‎ ‎‏دوبارۀ خود را آغاز کرد، در این دوره، تمدن اسلامی با سؤالهای فراوانی مواجه گردید که در‏‎ ‎‏عصر رسول خدا(ص) با آن مواجه نبوده است. یکی از سؤالهای اساسی تمدن اسلامی‏‎ ‎‏عصر ما در خصوص «صلاحیت دین برای ادارۀ جامعۀ امروز» بود. ‏

‏گذشت صدها سال از پیدایش تمدن اسلامی و فاصله گرفتن امت از تعالیم آسمانی‏‎ ‎‏رسول خدا(ص) و بروز پیشرفتهای شگرف در قرون اخیر، سؤال مهمی را فراروی دین و‏‎ ‎‏دین باوران قرار داد، آیا دینی که در چهارده قرن قبل نسخه شفابخش بشر بود در امروز نیز‏‎ ‎‏می تواند نسخه شفابخش باشد؟ اگر آری آیا درک عقلی امروز بشر که اصولاً با درک عقلی‏‎ ‎‏او در چهارده قرن قبل قابل مقایسه نیست در دریافت نوع و سطح پیام آسمانی دخالت‏‎ ‎‏ندارد؟ ‏

‏حضرت امام خمینی(ره) برای ارائه توضیح استدلالهای فراوانی دارند. از دید آن یگانۀ‏‎ ‎‏دوران: «حوادث زمان به جاودانگی و بقاء جایگاه رفیع دین لطمه ای وارد نمی سازد» و‏‎ ‎‏علاوه بر آن «برای درک کامل ارزش دین فاصله ای طولانی را باید بپیمائیم و در گذر زمان آنرا‏‎ ‎‏جستجو نماییم» او پیشرفتهای شگرف را در برابر جاودانگی و تداوم پیام دین بسیار ناچیز‏‎ ‎‏می شمرد: «مظاهر بی محتوای دنیای مادی در برابر خلود و جاودانگی دنیای ارزشهای‏‎ ‎‏معنوی قابل ذکر نمی باشند.»‏

‏امام در موضوع احیای تمدن اسلامی به تشکیل جبهه ای قدرتمند اشاره می کند که‏‎ ‎‏بوسیله آن موانع سیاسی را کنار بزند: «ما باید خودمان را آماده کنیم تا در برابر جبهۀ متحد‏‎ ‎‏شرق و غرب، جبهه قدرتمند اسلامی _ انسانی با همان نام و نشان اسلامی و انقلاب ما‏‎ ‎


کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 143

‏تشکیل شود و آقایی و سروری محرومین و پابرهنگان جهان جشن گرفته شود.»‏

‏از نظر امام راحل دین اسلام با گذشت زمان رنگ کهنگی به خود نمی گیرد و اگرچه‏‎ ‎‏پدیده های اجتماعی دیگر به این دلیل که صبغۀ الهی ندارند «تاریخ مصرف» دارند ولی دین‏‎ ‎‏ایستائی و توقف نمی شناسد. البته باید اذعان کرد که این جاودانگی پیام طبیعی نیست و از‏‎ ‎‏مقولۀ «اعجاز» است که بقول حافظ: ‏

سمن بویان غبار از دل چو بنشینند بنشانند

پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند

‏باید اضافه کرد، تمدن اسلامی با عقلانیت آمیختگی دارد، چه اینکه در بنای مکتبی‏‎ ‎‏آن، «عقل» را بعنوان یکی از منابع و مصادر چهارگانه و در کنار کتاب و سنت به رسمیت‏‎ ‎‏شناخته است. بدین جهت اجتهاد در میان این تمدن بعنوان «موتور متحرکه» مطرح است.‏‎ ‎‏دین و عقلمندی دو پدیده متناقض نیستند که آنگاه سخن از اتحاد یا افتراق آن لازم شود،‏‎ ‎‏در درون دین عقلمندی وجود دارد. ‏

‏بلی اگر عقل بعنوان تنها راه شناخت سره از ناسره مطرح شود بصورتی سوداگرانه مورد‏‎ ‎‏استفاده و استناد باشد، راه آن با راه دین دوتاست. «عقل محاسبه گر است» و‏‎ ‎‏«مصلحت جو» و «عافیت طلب» در واقع جنبه مادی فعل و انفعالات مغز انسانی است و‏‎ ‎‏بریده از «دل» می باشد. این عقل به راه نمی اندیشد به «راه حل» می اندیشد. در حالی که‏‎ ‎‏عقل الهی شده که در فرهنگ اسلامی به «عقل سلیم» تعبیر شود، در صدد حل شدن نیست‏‎ ‎‏که خود «حلّال» است. این عقل به جای اینکه حل شود دست بشر را نیز می گیرد و‏‎ ‎‏نمی گذارد در «ملک» حل شود و صبغه ای «ناسوتی» بیابد. بلکه تا بیکرانه های عالم‏‎ ‎‏«ملکوت» و «لاهوت» او را راهنمایی می کند. ‏

‏از عقل در تمدن اسلامی به گونه ای حقیقی استفاده می شود، با آن بنای فیزیکی تمدن‏‎ ‎‏اسلامی ایجاد می شود، با آن بین نیاز امروز بشر و چهارچوبهای ثابت دین پلی زده می شود‏‎ ‎‏بدون آنکه یکی به نفع دیگری قربانی گردد. با عقل اسلامی دین می ماند بدون آنکه منکر‏‎ ‎‏نیازهای نو به نو بشر باشد و نیازهای نو به نوی او تأمین می شود بی آنکه به دین صدمه ای‏‎ ‎‏وارد آید. ‏


کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 144

‏جامعه دینی که پس از 14 سال قرن سر برآورده و توانسته تمدنهای مادی جهان را به‏‎ ‎‏معارضه فرابخواند و موجی از نگرانی را در جبهۀ ضد دینی ایجاد کند اگر بر یک «مدنیت‏‎ ‎‏عقلمند» اتکا نداشته باشد هرگز نمی تواند راه به جایی ببرد چرا که امروز دین به مظهر کامل‏‎ ‎‏خواسته های فروخفته توده های انسان امروز تبدیل شده و ملتهای سرخورده از بافته ها و‏‎ ‎‏یافته های عقول مادی را به جنبش درآورده است آیا این خود دلیل واضحی بر بن بست‏‎ ‎‏انسانی «جوامع مدنی» منهای دین نیست؟ اگر نیست چرا برای براندازی جامعه دینی در‏‎ ‎‏ایران شاهد این همه همدستی و همداستانی کشورها، دولتها، احزاب و جریانات لائیک‏‎ ‎‏هستیم؟ اگر جامعه دینی فاقد «مدنیتی عقلمند» است باید به خودی خود فرو بریزد و‏‎ ‎‏بزودی به فراموشخانه تاریخ سپرده شود، با این وصف چه نیازی به اینهمه مهاجمه و‏‎ ‎‏مواجهه است؟ ‏

‏تردیدی وجود ندارد که تمدنی که یک تنه به معارضه با تمدنهای امروز رفته است در‏‎ ‎‏ذات خود تواناییهای فراوانی دارد و می تواند به تواناییهای خود متکی و امیدوار باشد. با این‏‎ ‎‏وصف این تمدن اگرچه معمر است ولی هرگز کهنه و معیوب نیست. ‏

‏در این وانفسای مواجهه باید توجه داشت که فرزندان انقلابی فرهنگ و تمدن اسلامی‏‎ ‎‏باید به تلاشهای علمی و فعالیتهای عملی خود برای اثبات و استقرار پایه های مختلف‏‎ ‎‏تمدن اسلامی بیفزایند. بدون شک اگر فرزندان دین نجنبند این تمدن با همۀ غنا و‏‎ ‎‏استحکام خود راه به جایی نمی برد و همانند عصر نبوی(ص) با گذشت چند سال و با‏‎ ‎‏توطئه خناسان منزوی می شود. ‏


کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 145

‏ ‏

 

کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 146

  • سعدالله زارعی، معاون سیاسی نمایندگی ولی فقیه در نیروی دریایی سپاه.