گفتار دوم: سید مصطفی حلقه ارتباطی و انسجام مبارزین
به طور مسلم قبل از تبعید امام خمینی(س) و حاج آقا مصطفی به نجف، بین مبارزین ایرانی با گرایشهای فکری اسلامی و گاهی غیراسلامی، ارتباطهایی وجود داشته، ولی از انسجام و استحکام لازم برخوردار نبوده است. با ظهور رهبر سیاسی ـ مذهبی و قدرتمندی چون امام خمینی(س)، مبارزان مسلمان از ایران، عراق، کشورهای اسلامی، اروپا و امریکا متوجه نجف شدند و با وجود اختلاف نظرها و برخورداری از سطوح مختلف فکری و مبارزاتی، رهبری امام خمینی(س) را پذیرفتند. در مقاطعی، حتی نیروهای چپگرا و مخالفین رژیم پهلوی با گرایشهای غیراسلامی نیز سعی فراوانی به عمل آوردند که از حمایت امام خمینی(س) برخوردار شوند، اما موفق نشدند. در
کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله سید مصطفی خمینیصفحه 90 گفتارهای آینده به مواردی در این زمینه اشاره خواهد شد.
با توجه به تنوّع دیدگاههای مبارزان و پیچیدگی جریان مبارزه و کنترلها، مراقبتها و تلاشهایی که سعی در نفوذ در شبکه نهضت اسلامی داشت و بیت و اطرافیان امام، کانون توجه بود، حاج آقا مصطفی یکی از با اهمیت ترین و سخت ترین نقش ها را در ایجاد و برقراری رابطه با مبارزان علیه حکومت پهلوی در سطوح مختلف برعهده گرفت. چنانکه اشاره شد، محوریت و مرکزیت ارتباطهای سید مصطفی، با مبارزین مسلمان بود. قابل ذکر است که حاج آقا مصطفی درگیر امور مالی بیت امام نبودند و صرفاً به امور اجرایی و ارتباطهای نهضت امام خمینی(س) و نظارت بر آنها همت می گماشت. در یکی از گزارشهای ساواک در تاریخ 18 اسفند 1352 در این زمینه آمده است.
مصطفی خمینی که سرپرستی قسمت اجرایی فعالیتهای خمینی را برعهده دارد، در ضمن، مسئولیت ارتباطات خارج از عراق نیز برعهده وی است و با سفرهایی که انجام می دهد بر فعالیتهای خارج نظارت می نماید.
اقدام وی برای نشر افکار انقلابی و اندیشه های امام خمینی(س) از طریق توزیع رسالۀ عملیه، اعلامیه ها، پیامها، نامه ها و نشر سخنان امام خمینی در ایران و سایر کشورها از طریق شبکه مبارزین صورت می گرفت.
راهنمایی یاران امام، استفاده و اغتنام فرصتها از طریق یاران ایشان و مشورت با آنها در مواقع ضروری و مقتضی، دریافت و پرداخت کمکهای مالی، دریافت وجوه شرعی و غیره، غالباً بر عهده حاج آقا مصطفی بود؛ البته باید این نکته را نیز در نظر داشت، افراد دیگری بودند که در بیت امام با نظارت دقیق امام در این زمینه فعالیت می کردند و همۀ این کارها را حاج آقا مصطفی به تنهایی انجام نمی داد. این توضیح در امور مالی بیش از سایر امور صدق می کند. عمده ترین انگیزۀ سفرهای متعدد حاج آقا مصطفی به کشورهای اسلامی از جمله عربستان سعودی، سوریه، لبنان و کویت، ارتباط با مبارزین مسلمان ایرانی و طرفداران غیر ایرانی امام خمینی(س) و راهنمایی آنها و حتی ترویج
کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله سید مصطفی خمینیصفحه 91 اندیشه آموزش نظامی و مبارزۀ مسلحانه بود که در بسیاری موارد در قالب زیارت دو طرف انجام می گرفت. در این زمینه به طور مستند در گفتارهای بعدی، بحث و بررسی خواهد شد. بدین ترتیب پس از امام خمینی(س)، محور نهضت اسلامی، حاج آقا مصطفی بود. علی اکبر محتشمی پور می گوید: «در بررسیهایی که کارشناسان ساواک کرده بودند، ایشان را یک شخصیت بسیار خطرناک بعد از حضرت امام برای کیان و هستی رژیم سلطنتی شناخته بودند».
حجت الاسلام سیدرضا برقعی درباره نقش ارتباطی و سیاسی حاج آقا مصطفی می گوید:
در آنجا [نجف] حضرت امام برای ایشان، محدودیتهای قم را قایل نبودند. این موضوع به چند دلیل بود. از جمله آن که نیاز به حضور حاج آقامصطفی در صحنه، مشخص بود، افراد بسیاری بودند که در زوایای جامعه در شکلهای گوناگون، می توانستند پیام رسان امام باشند. ارتباط حضرت امام با همه اینها کار مشکلی بود. حاج آقامصطفی مجموعه ای از افراد را که قریب بیست نفر بودند، زیر نظر داشت. این افراد با تمام محیط خارج از نجف از نظر سیاسی در ارتباط بودند. شاید در تمام مدتی که حضرت امام در نجف بودند، تعداد انگشت شماری توانستند مستقیماً با خود ایشان تماس بگیرند. حاج آقامصطفی در منزل تلفن داشت و به این وسیله، بسیاری از کارها را انجام می داد.
از طریق حاج آقامصطفی، کارهای بیرون از نجف در رابطه با امام هماهنگ می شد و ایشان با تیزهوشی و تیزبینی خاصی که در مسائل سیاسی داشت، حد و حدود ارتباط افراد را با امام تنظیم می کرد. به برخی افراد اصلاً اجازه ملاقات با امام را نمی داد؛ مثلاً، تیمور بختیار زیاد سعی کرد که با امام در ارتباط باشد، به وسیله بسیاری از افراد پیغام و سلام فرستاد که به نحوی برای حفظ وجهۀ خود در مخالفت با رژیم با امام دیدار کند، ولی به او اجازه داده نشد... .
البته امام در جریان این امر بود و خود ایشان به صراحت گفته بودند: به هیچ وجه
کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله سید مصطفی خمینیصفحه 92 حاضر به همکاری با تیمور بختیار علیه رژیم پهلوی نیستند. در یکی از گزارشهای ساواک از عراق در تاریخ 26 خرداد 1352 افراد نزدیک به امام خمینی(س) را به شرح زیر نام می برد:
اشخاصی که در عراق جزء دار و دسته خمینی هستند عبارتند از:
1. سیدمحمود دعایی؛
2. سیدمحمدباقر موسوی مازندرانی؛
3. شیخ حسن علی کروبی؛
4. شیخ حسن رستمی مازندرانی؛
5. شیخ محمدرضا یا شیخ محمد رحمت؛
6. شیخ محمدحسن ثقفی؛
7. شیخ محمدحسین املایی خوزانی؛
8. شیخ احمد نفری؛
9. شیخ غلامرضا رضوانی؛
10. شیخ محمدحسن شریعت (جعفری)؛
11. شیخ محمدحسن طاووسی بجنوردی؛
12. شخصی به نام نیکنام.
و این افراد مرتب بین عراق و سایر کشورها در حال رفت و آمد هستند.
البته افراد دیگری بودند که برای ساواک کمتر شناخته شده بود. سیدمحمود دعایی در خاطرات خود به دو تن از اینها به نامهای علی اکبر ابوترابی و شیخ محمود محمدی یزدی اشاره می کند که با حاج آقا مصطفی در ارتباط بودند و بدون نام و نشان در بدترین شرایط، پیامها و اعلامیه ها و غیره را به ایران می رساندند. سیدمحمود دعایی، از سال 1346 تا پیروزی انقلاب از نزدیکترین افراد به امام و حاج آقا مصطفی بود و فعالیتهای خستگی ناپذیری را در این سالهای سخت و دشوار انجام داد. شروع فعالیتهای وی
کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله سید مصطفی خمینیصفحه 93 همزمان با اوجگیری اختلافات دولتهای ایران و عراق بود. وی در خاطراتش می گوید:
وقتی رفتم نجف، یک روز مرحوم حاج آقامصطفی، ـ خدا رحمتش کند ـ ایشان آمدند در مدرسه مرحوم آقای بروجردی، قبل از نماز امام چون مرحوم امام در مدرسه آقای بروجردی نجف نماز می خواندند، معمولاً نیم ساعت به مغرب جمع می شدیم برای آماده شدن برای نماز جماعت، حاج آقا مصطفی آمدند به من گفتند: که شما در ایران امکان تکثیر دارید، اعلامیه ای، چیزی تکثیر شود؟ گفتم: بله داریم، ایشان فرمودند: که آقا برای اولین بار بعد از تبعیدشان یک نامه، و یک اعلامیه ای دادند... نامه سرگشاده ای به هویدا دادند و اعلامیه ای هم خطاب به روحانیون بوده، اعلامیه ها زیر چاپ کشف شده و ساواک هم خیلی هارت و هورت می کند؛ چون به دنبال آن پیروزی که امام در صدور و توزیع اعلامیه شان علیه کاپیتولاسیون که در سراسر کشور توزیع شده بود و هیچ کس هم گیر نیفتاده بود و توزیع موفقی بود، این اعلامیه ها زیر چاپ توقیف شده، ساواک هم مدعی هست که دیگر امام یارانی ندارد. امام هسته هایش کشف شده و امکان هیچ تحرکی ندارند. شما امکان دارید؟ گفتم: بله ما امکان داریم، ما هم امکانات توزیع و تکثیر و تهیه نشریه بعثت را داشتیم در قم، که خود من مسئولشان بودم.
من از نجف برگشتم و اعلامیه ها را تکثیر کردم و با شیوۀ بسیار موفقی آنها را توزیع کردیم...
ساواک در گزارش مورخه 25 بهمن 1347 در مورد ارتباط سیدمحمود دعایی با امام و حاج آقا مصطفی می گوید:
نامبرده بالا [سیدمحمود دعایی] که هم اکنون در مدرسه آیت الله بروجردی واقع در نجف اشرف به سر می برد، در حدود دو سال قبل، از ایران به عراق عبور نموده است. وی در حال حاضر از طرفداران امام خمینی(س) می باشد و از طرف سید مصطفی خمینی به مشارٌالیه کمکهایی می شود. از قرار معلوم بین یاد شده فوق و سید مصطفی خمینی، روابط محرمانه ای وجود دارد که از چگونگی آن اطلاعی در دست نیست. وی ضمناً به برخی از روحانیون مقیم نجف اشرف در مورد فعالیتهای مضره خود در
کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله سید مصطفی خمینیصفحه 94 ایران مطالبی ابراز داشته است...
ساواک در گزارش دیگری در تاریخ ششم اسفند 1347 نیز آورده است.
سیدمحمود دعایی کرمانی که از بدو ورود به نجف تاکنون به منزل آیت الله خمینی رفت و آمد دارد، با مصطفی خمینی دائماً در تماس بوده، به طوری که اظهار داشته بنا به توصیه مصطفی خمینی از وجوه مربوط به آیت الله خمینی، ماهیانه پانزده دینار دریافت می نماید. همچنین سیدمحمود دعایی درصدد تهیۀ گذرنامه ای می باشد تا بدین وسیله بتواند به اقامت خود در نجف ادامه دهد.
علی اکبر محتشمی پور که از یاران نزدیک امام و حاج آقا مصطفی در نجف بود، در مورد ارتباط سید مصطفی با مبارزین سیاسی ـ مذهبی ایران، می گوید:
با عنایت به این که حاج آقامصطفی یک شخصیت سیاسی دارای اندیشه و تفکر خاص و راه، روش و منش مشخص در رابطه با مسائل سیاسی و مبارزاتی بود، وقتی از ایران شخصیتهایی مثل آیت الله دکتر بهشتی، آیت الله مطهری، حجت الاسلام والمسلمین هاشمی رفسنجانی، آیت الله جنتی، آیت الله موسوی اردبیلی و آقای شیخ علی تهرانی و دیگران در ارتباط با مسائل مبارزاتی از قم، تهران و سایر مناطق به نجف می آمدند، اگر یک جلسه با امام ملاقات و مذاکره داشتند، در حاشیه آن، جلساتی نیز با حاج آقا مصطفی داشتند و نظریات ایشان را هم دریافت و منتقل می کردند؛ چرا که نیروهای داخل، دیدگاهها و نظرگاههای حاج آقا مصطفی را هم در رابطه با کیفیت مبارزه و نحوه شکل گیری انقلاب می طلبیدند و درخواست داشتند، همین طور کسانی که از اروپا و امریکا می آمدند، نظیر بنی صدر، قطب زاده، صادق طباطبایی، دکتر یزدی و دیگران در رابطه با مسائل سیاسی و مبارزاتی پس از ملاقات با امام، جلسات متعددی هم با حاج آقامصطفی ملاقات می کردند.
در اسناد ساواک به ارتباط سید مصطفی با افرادی چون؛ سیدمرتضی غروی
کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله سید مصطفی خمینیصفحه 95 نخجوانی، سیدحسن بجنوردی (پدر محمدکاظم بجنوردی)، موسی قمی، سیدمحمدرضا اشکوری (از بستگان موسی آیت الله زاده اصفهانی)، سیدمرتضی فقیه (مبرقع) معروف به حاج داداش، و شیخ محمدتقی بهلول اشاره شده است. از دیگر افراد که با سید مصطفی ارتباط نزدیک داشتند و در راستای مبارزه جلسه های متعددی را تشکیل می دادند، موسی آیت الله زاده اصفهانی، دکتر محمد صادقی و محمدعلی مولوی عربشاهی بودند. در یکی از گزارشهای ساواک در تاریخ 20 بهمن 1344 آمده است، «مصطفی خمینی، پسر آیت الله خمینی، آیت الله زاده اصفهانی، دکتر محمد صادقی که در نجف اشرف سکونت دارند، با یکدیگر ارتباط داشته و تصمیم دارند مبادرت به چاپ مجله ای به نام جمهوریّت در عراق بنمایند و دربارۀ ایران مطالبی در مجلۀ مزبور چاپ نمایند»؛ اما از چاپ احتمالی و مطالب چنین نشریه ای اطلاعی در دست نیست. در گزارش دیگری در تاریخ 25 تیر 1345، در مورد موسی آیت الله زاده اصفهانی و ارتباط وی با سید مصطفی و دیگر مبارزین آمده است:
دکتر موسی آیت الله زاده اصفهانی از بدو مراجعت از مصر و سکونت در عراق فعالیتهای خود را علیه ایران دنبال نموده، به شدت مشغول فعالیت است. این شخص با رهبر حزب التحریرالاسلامی به نام خلیل ابراهیم عبدالحمید که مرکز اصلی آن در مصر است، دائماً در تماس می باشد. دکتر موسی آیت الله زاده اصفهانی با شیخ موسی قمی، مصطفی خمینی فرزند آیت الله خمینی، دکتر محمد صادقی، سیدمرتضی نخجوانی و محمدعلی مولوی عربشاهی عضو کمیته مرکزی حزب ملل اسلامی که به
کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله سید مصطفی خمینیصفحه 96 عراق متواری شده، در هفته سه شب جلسات مخفی دارند. این جلسات در محل جدیدِ نجف، منزل شیخ موسی قمی تشکیل می شود و غیر از افراد مذکور، افراد دیگری حق شرکت در جلسات را ندارند. مطالبی که در جلسات مطرح می شود، کاملاً معلوم نیست؛ لیکن در مورد اخبار داخلی ایران و مسائل روز بحث می شود و فعالیتهای مشکوکی نیز به عمل می آید... .
رابطه سید مصطفی با آیت الله زاده اصفهانی، تا زمان شروع تلاشهای تیمور بختیار علیه رژیم پهلوی در عراق برقرار بود، ولی از آن پس به دلیل عدم همراهی امام و حاج آقا مصطفی با تیمور بختیار که رابطش موسی آیت الله زاده اصفهانی بود و ارتباطات وی با حکومت عراق، محدود و در نهایت قطع گردید.
ارتباط سید مصطفی خمینی با افراد مختلف که درجه تعهدشان به اسلام و نهضت اسلامی تا حدودی متغیر بود، بیانگر این اصل است که وی در ارتباط با مبارزین علیه حکومت پهلوی «اصل مبارزه» را بیشتر از سایر امور مورد توجه قرار می داد و از این طریق سعی در ایجاد وحدت بین مبارزین داشت. نمونۀ بارز آن موسی آیت الله زاده اصفهانی می باشد که چندین سال با ایشان ارتباط و مبارزات مشترک و همکاریهای مخفیانه داشت؛ ولی زمانی که بر او ثابت شد که آیت الله زاده اصفهانی از مسیر اصلی نهضت امام منحرف شده و به همکاری جدی و گسترده با تیمور بختیار و حکومت عراق روی آورده است، راه خود را از او جدا کرد. البته وجود اختلافات جزئی بین مبارزین از نظر سید مصطفی قابل چشم پوشی و یک امر عادی بود و مهم این بود که به اصل هدف آسیبی نرسد. حجت الاسلام علی ستاری در این زمینه می گوید:
در مورد برنامه ریزی حاج آقا مصطفی در امور سیاسی مربوط به خارج عراق و یا دولت شاه، زیاد اتفاق می افتاد که می دیدم برخی تند می روند، برخی کند و برخی هم محافظه کارانه عمل می کنند. ایشان در جلسات، به عنوان ارشاد، به آنها می گفت: «هدف شما یکی است، همه ما یک راه را انتخاب کرده ایم؛ اما در جزئیات اختلاف نظر وجود دارد و این به اصل هدف ضرری نمی رساند. ما باید این اختلافها را در بین خودمان حل کنیم تا این جزئیات موجب نشود که اختلاف اصولی با هم پیدا نماییم،
کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله سید مصطفی خمینیصفحه 97 اما در ارشاد، تند نمی شد و از کسی جانبداری نمی کرد، با آنها صحبت می کرد و از سوء استفاده دشمنان برحذر می داشت.
سید مصطفی اگر کسی از مبارزین را می دید که از خط امام و انقلاب منحرف شده، یا مغرضانه فکر می کند با او کاملاً قطع رابطه می کرد؛ ولی اگر متوجه می شد که کسی فریب خورده، تلاش می کرد که او را اصلاح کند و به راه راست باز گرداند. در مسافرتهایی که به کشورهای اسلامی می کرد، موارد زیادی پیش می آمد که با روش مذکور برخورد می کرد. آیت الله سیدمحمد موسوی بجنوردی در خاطراتش خاطرنشان می کند که حاج آقا مصطفی در برخورد با مبارزین ایرانی مثل لیبرالها و اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران و غیره که برای دیدن امام و تبادل نظر به نجف می آمدند؛ ولی خط فکری انحرافی و غیراصولی داشتند. به من می گفتند: «من با اینها هیچ خوش ندارم که نشست و برخاست کنم. شما کاری بکنید که اینها اصلاً طرف ما نیایند... می گفت: اینها آدمهای فاسدی هستند، اینها از مسلمین نیستند، اینها ضررشان برای اسلام از کافر بی دین بدتر است؛ چون اینها به نام اسلام می خواهند، اسلام را از بین ببرند.» همکاری نیروهای مبارز اسلامی و روحانیون مبارز با نیروهایی که اسلامی بودند، ولی اسلام برای آنها در مرحله بعد از ملی گرایی قرار داشت و همانهایی که پس از انقلاب به لیبرال ها معروف شدند، بنا به تعبیر اسماعیل فردوسی پور «تاکتیکی بود نه ایدئولوژیکی». مبارزین به منظور پیشرفت کار مبارزه، با رژیم پهلوی با آنها همکاری می کردند و حتی از آنها کمک می گرفتند؛ ولی به آنها باج نمی دادند.
سید مصطفی به مبارزینی که حول محور امام خمینی(س) و متناسب با اهداف مبارزاتی و تفکر ایشان بودند و به صحت گفتار و کردار آنها اطمینان داشت، مأموریتهایی را در راستای نهضت اسلامی محول می کرد. البته این مأموریتها به نوعی از طرف امام
کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله سید مصطفی خمینیصفحه 98 خمینی(س) نیز به حساب می آمد. برخی مأمور انتقال وجوه شرعی از ایران به نجف بودند و گاهی این انتقال از طریق کشور اسلامی ثالثی مثل عربستان سعودی، لبنان یا سوریه صورت می گرفت و گاهی نیز مستقیماً با سفر یاران امام و دوستان سید مصطفی به نجف عملی می شد. مأموریتهای سیاسی و اجتماعی هم به همین طریق انجام می گرفت. نمونه هایی از این مأموریتها و فعالیتها در ذیل ذکر می شود. ساواک اصفهان به تاریخ نهم مرداد 1345 گزارش داده است.
حاج آقا مصطفی خمینی پسر آقای خمینی طی نامه هایی به آقای مستجابی سردفتر 168 اصفهان یادآور شده که خاطر آقای خمینی از اینکه شنیده اند، عده ای از روحانیون اصفهان و البته به دستگاههای دولتی در اصفهان به نام دین، مؤسسه ای باز کرده و از حقوق امام زمان(عج) جهت این کار استفاده می نمایند، ناراحت شده، مصطفی خمینی از نامبرده خواسته است که تحقیق کند این موضوع حقیقت دارد یا خیر؟
بنا به گزارشهای بعدی ساواک، حاج سیدمرتضی مستجابی از دوستان سید مصطفی خمینی می باشد و با روحانیون مبارز مخالف حکومت پهلوی، ارتباط و تماس دارد.
نمایندگی ساواک در لبنان به تاریخ شانزدهم دی 1353 گزارش داده است که:
آخوندی به نام موسی ده سرخی که در رستم آباد شمیران، مسجدی به نام امام مهدی(عج) دارد در زمان حج، مسئول ترتیب دادن ملاقات ایرانیان با مصطفی خمینی بوده و گویا مبالغی پول نیز برای خمینی جمع آوری کرده است. ترتیب ملاقات ایرانیان با مصطفی خمینی با وساطت این شخص خارج از محل کاروان نامبردگان، انجام می گرفت.
گزارشهای متعددی در این زمینه وجود دارد که به چند مورد از آنها در گفتار مربوط به حج اشاره خواهد شد؛ اما یکی از مأموریتهای مهمی که حاج آقا مصطفی به یکی از یاران امام به نام سیدمحمود دعایی، محول کرده و انجام داده اند، استفاده از موج
کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله سید مصطفی خمینیصفحه 99 رادیویی بود که دولت عراق در راستای اختلافاتش با دولت ایران در اختیار نیروهای مبارز ایرانی قرار داده بود. سیدمحمود دعایی در مورد ماهیت این جریان می گوید:
به دنبال اوج گیری مبارزات و درگیریهایی که به هر حال بین دو رژیم [ایران و عراق] وجود داشت و اختلافات که به شدت اوج گرفته بود، مسئولین عراقی تصمیم گرفتند که برای فشار به رژیم ایران، امکاناتی برای مبارزین ایرانی قرار بدهند. در این زمینه سعی کردند که از مبارزینی که در خود عراق حضور داشتند، دعوت کنند و از سراسر اروپا و امریکا تشکلهای مبارزاتی دانشجویی و غیردانشجویی که وجود داشت و علیه رژیم شاه فعالیت می کردند، شناسایی کردند و از ایشان دعوت کردند... این مسأله مطرح بود تا این که عراقی ها به هر حال موفق شدند، تشکلهای نیرومندی را از ایرانی های خارج از کشور راضی کنند و آنها را به عراق بیاورند. از کنفدراسیون دعوت کرده بودند؛ از حزب توده دعوت کرده بودند؛ از جبهه ملی دعوت کرده بودند و از گروههای مختلف مبارزی که به هر حال در خارج از کشور فعالیت داشتند دعوت کرده بودند... در کنار همه اینها از تیمور بختیار هم دعوت کرده بودند که بیاید در عراق پایگاهی تأسیس کند و یک جبهه نیرومندی علیه تشکیلات رژیم به وجود بیاورد. طبیعتاً امکاناتی که در اختیار مبارزین می گذاشتند علاوه بر امکانات آموزشی، تسلیحاتی، پایگاههایی که برای تمرین و آموزش نیروهایی که می خواهند با رژیم شاه بجنگند، علاوه بر اینها، امکانات تبلیغاتی در اختیار می گذاشتند... در ابتدا برنامه فارسی رادیو بغداد را به استثنای قسمتی که مربوط به اخبار و تفسیر سیاسی بود، بقیه آن را کلاً در اختیار نیروهای مبارز ایرانی قرار می دادند...
در همین مناسبت بود که از میان علاقه مندان حضرت امام، بخصوص به حاج آقا مصطفی، فرزند ایشان زیاد تأکید می کردند که از فرصت به وجود آمده، این چنینی، خوب است که دوستان و یاران امام هم بهره بگیرند. اینطور نباشد که که این امکانات تبلیغاتی این چنینی، صرفاً در اختیار عناصر غیرمذهبی و غیرروحانی قرار بگیرد؛ بنابراین آن روز مرحوم حاج آقامصطفی به من فرمودند که یک امکان بهره گیری رادیویی برای ما وجود دارد، به ما پیشنهاد شده است، هم از داخل پیشنهاد داده اند، هم از مسئولین محلی در عراق، کسانی که مرتبط با آنها هستند به ما پیشنهاد داده اند که شما می توانید اعلامیه ها و برنامه ها و اهداف مربوط به حضرت امام را از طریق رادیو
کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله سید مصطفی خمینیصفحه 100 به سمع شنوندگان برسانید.
سیدمحمود دعایی در ادامه خاطراتش می گوید که من به حاج آقا مصطفی گفتم، که می ترسم و نگران هستم که بهره گیری از تبلیغات رادیویی و استفاده از امکانات دولت عراق به ساحت امام خمینی(س) لطمه و صدمه بزند و بهتر است که در این زمینه نظر امام خمینی(س) را قبلاً بدانیم. حاج آقا مصطفی در پاسخ استدلال کردند: «طبیعتاً ما اگر برویم از آقا سؤال بکنیم، ایشان در یک تنگنا قرار خواهند گرفت که طبیعتاً پاسخ روشنی نخواهند داد و ممکن است مخالفت کنند؛ چون به هر حال مصلحت نیست که با اجازه ایشان، و با اطلاع ایشان، یک حرکتی را شروع کنیم که نوعی خطر باشد و تبعات پیش بینی نشدۀ منفی در پی داشته باشد و آن را به حساب امام بگذاریم.»
سید محمود دعایی می افزاید که ما کار را شروع کردیم و پس از گذشت یک ماه، انعکاس وسیعی پیدا کرد و از داخل ایران نیز ما را تشویق کردند. امام خمینی(س) نیز پس از اطلاع از آن، از حاج آقا مصطفی در مورد آن توضیح خواسته بودند که این برنامه چیست؟ شما اطلاع دارید؟ ایشان گفته بودند: که بله، برنامه این چنینی بوده و فلانی [دعایی] می رود اداره می کند. یک روز مرا خواستند و فرمودند: که شما این برنامه هایی را که تا به حال اجرا کرده اید، بیاورید، من ببینم. در حدود یک ماه برنامه را نوشته بودم، بردم خدمت ایشان، ایشان مطالعه کردند و روز بعد از آن، مرا خواستند و دعایم کردند و فرمودند:
خداوند به شما توفیق بدهد، منتهی شما سعی کنید که گزافه نگویید و حقیقت را بگویید و لزومی ندارد که از ما زیاد تعریف کنید. شما حقانیت مبارزات را بیان کنید. ستمی که بر مردم روا می شود، آن را بیان کنید. اهداف و برنامه هایی که مبارزین اسلامی دارند، اعلامیه هایی که ما داشتیم، مسائلی که از این قبیل بوده و به طور ساده و بدون پیرایه آنها را مطرح کنید و سعی کنید، گزافه نباشد.
کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله سید مصطفی خمینیصفحه 101 در هر صورت با رضایت امام خمینی(س) و تنفیذ ایشان، برنامه ادامه یافت. برنامه رادیویی تحت عنوان «نهضت روحانیت در ایران» پخش می گردید. ابتدا 15 تا 30 دقیقه، از بخش فارسی رادیو بغداد پخش می شد. بعدها موج مستقلی در اختیار سیدمحمود دعایی قرار دادند تا به مدت 45 دقیقه برنامه پخش کند. این فعالیت رادیویی هفت سال ادامه یافت.
در ارتباط با برنامه نهضت روحانیت درایران، موسی آیت الله زاده اصفهانی رابط برنامه با دولت عراق بود. در یکی از گزارشهای ساواک در تاریخ 28 مرداد 1345 آمده است:
... اخیراً در عراق، برنامه نهضت روحانیون که به حمایت از روش خمینی است و مورد حمایت دولت عراق می باشد، به وجود آمده که در رأس آن سیدموسی آیت الله زاده اصفهانی قرار دارد. به همین منظور و برای جلب توجه خمینی سیدموسی آیت الله زاده اصفهانی هر هفته دو سه روز از بغداد به نجف به ملاقات خمینی می رود و گویا تاکنون موفق نشده که نظر خمینی را نسبت به برنامه مزبور جلب نماید...
در مقطعی از اجرای برنامه رادیویی گفته شد، تیمور بختیار که درصدد تشکیل جبهه آزادیبخش از تمام نیروهای مخالف رژیم پهلوی در عراق به رهبری خود بود، از طریق موسی آیت الله زاده اصفهانی که واسطه اش بود، پیشنهاد همکاری و حمایت از وی در رادیوی نهضت روحانیت به حاج آقا مصطفی داده شد، که به طور قطعی رد گردید و حتی برنامه اجرا شده توسط سید محمود دعایی مدتی تعطیل گردید. دعایی می گوید:
ایشان [آیت الله زاده اصفهانی] آمد تهدید کرد ما را، که اگر شما به برنامه هایتان ادامه ندهید، تلقی خنجر از پشت زدن می شود به مبارزین علیه رژیم شاه در عراق، و ما شما را به عنوان خائن دستگیر می کنیم و تحت پیگرد قرار می گیرید. من پیغام دادم توسط کسی که این پیغام را از طرف ایشان آورده بود، که ما اگر بنا بود تسلیم شویم، تسلیم رژیم شاه می شدیم، چرا تسلیم بختیار بشویم و تنها عراق مأمن مبارزین ایرانی نیست،
کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله سید مصطفی خمینیصفحه 102 اگر اینجا برایمان امن نباشد، ما می رویم خارج از عراق، می رویم سوریه، جای دیگر...
تسلیم نشدیم و به دنبال مقاومت ما، دیگر دوستانی که در آنجا بودند و نوعی استقلال داشتند، آنها هم طبیعتاً مقاومت کردند و در نتیجه آن تلاش بختیار را که این مجموعه رادیویی را به زیر مجموعه خودش وصل بکند که مدعی بشود که همه با ایشان هماهنگ هستند، شکست خورد و ما توانستیم که برنامه را با استقلال خودمان، با موفقیت خودمان مجدداً شروع کنیم.
اسم برنامه رادیویی بعد از اینکه مستقل شد با عنوان «صدای روحانیت مبارز ایران» ادامه یافت.
در تهیه این برنامه، سیدمحمود دعایی تنها بود و فقط مدت کوتاهی شهید محمد منتظری به وی کمک کرد. نقطۀ اوج فعالیتهای آن به دنبال اوج گیری مبارزات و فعالیتهای مسلحانه علیه رژیم از سال 1349 تا 1353 بود که اعلامیه ها، اخبار و اطلاعات و محاکمات مبارزین و انعکاس آثار دکترعلی شریعتی در کنار اخبار نهضت اسلامی و اقدامات و فعالیتهای امام خمینی(س) پخش می گردید. مطالبی نیز در مورد روشها و تاکتیکهای مبارزاتی تهیه و پخش می شد.
از دیگر مأموریتهای محوّله می توان به فراگیری آموزشهای نظامی و مبارزۀ مسلحانه اشاره کرد. حتی به برخی از مبارزین، مأموریت داده می شد که در قالب فراگیری آموزش نظامی در چهارچوب همکاری مخالفین رژیم پهلوی با دولت عراق، در ارکان حزب بعث نفوذ کرده و اطلاعات موثّقی به دست آورد و ایرانی هایی که بر ضد حکومت ایران در داخل حزب بعث فعالیت می کردند، شناسایی کنند. حجت الاسلام شیخ حسن مهاجر یکی از این افراد بود که چنان مأموریتی را انجام داد. وی در خاطراتش در این زمینه می گوید:
مأموریتی بود که ایشان [سید مصطفی خمینی ] به من دستور داد که با ارکان حزب
کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله سید مصطفی خمینیصفحه 103 بعث ارتباط برقرار کنم و گزارشهایی شفاهی از وضع آنها تهیه نمایم که ببینم چطور و در چه زمینه هایی می توان با آنها کار کرد. برای این منظور به بغداد رفتم و به وسیله دکترموسی موسوی [آیت الله زاده اصفهانی] نوۀ مرحوم حاج سیدابوالحسن اصفهانی، با علیرضا که یکی از سه نفر ارکان حزب بعث، محسوب می شد، آشنا شدم و از آن طریق، با ایرانی هایی که ضد حکومت ایران در حزب بعث فعالیت می کردند یا در این زمینه، کمکهایی می کردند، ارتباط برقرار کردم. با روحیه آنها آشنا شدم و تا حدودی ضد اسلام بودنشان برایم آشکار شد؛ یعنی با آن که مخالف شاه بودند، با اسلام هم میانه ای نداشتند. طرز تفکر آنها، فعالیتهای علمیشان و همچنین ارتباطشان با گروههای داخل ایران را هم شناسایی کردم. همه این گزارشها را خدمت حاج آقا مصطفی(ره) عرض کردم...
علاوه بر این مأموریتی که از سوی حاج آقا مصطفی(ره) داشتم، ایشان در زمینه تربیت رزمندگان که بتوانند در مقابل رژیم طاغوت بایستند، به من مأموریت دیگری داده بود. به ارتش عراق رفتم، یک دوره کامل چریکی در آنجا دیدم و با سلاحهای گوناگون از کوچک تا بزرگ آشنا شدم. بعد، از آنها سلاح کمری گرفته بودم و در کنار امام، برای جلوگیری از خطرهای احتمالی، از ایشان محافظت می کردم. در کنار این کار، آقای محتشمی را هم با اسلحه آشنا کردم... آن موقع در لبنان و نجف به مسلمانان آموزش چریکی می دادیم که البته اساس آن را حاج آقا مصطفی بنا نهاده بود، در همان موقع، ایشان سفری هم به لبنان داشت که به منزل بنده آمد و ده روز در خدمت ایشان بودم...
در راستای اهداف نهضت اسلامی، سیدمحمود دعایی نیز به مدت سه ماه در پایگاه سازمان الفتح در لبنان آموزش نظامی دیده بود. در ارتباط با فراگیری آموزش نظامی، جلال الدین فارسی هم با حاج آقامصطفی ارتباطاتی داشت.
کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله سید مصطفی خمینیصفحه 104 بنابه گزارشهای ساواک، سید مصطفی با توجه به جایگاه و نفوذی که داشت به حل مشکلات به وجود آمده برای مبارزین مسلمان نیز کمک می کرد. اگر کسی دستگیر می شد، سعی در آزادی او داشت. یا اگر مشکل گذرنامه و روادید برای مبارزی پیش می آمد، در حد توان آن را حل می کرد.
کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله سید مصطفی خمینیصفحه 105