بخش دوم: حیات سیاسی
فصل سوم: نجف، کانون جدید نهضت اسلامی
گفتار دوم: سید مصطفی حلقه ارتباطی و انسجام مبارزین
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : راعی گلوجه، سجاد

محل نشر : تهران

ناشر: عروج

زمان (شمسی) : 1384

زبان اثر : فارسی

گفتار دوم: سید مصطفی حلقه ارتباطی و انسجام مبارزین

گفتار دوم: سید مصطفی حلقه ارتباطی و انسجام مبارزین 

‏به طور مسلم قبل از تبعید امام خمینی(س) و حاج آقا مصطفی به نجف، بین مبارزین‏‎ ‎‏ایرانی با گرایشهای فکری اسلامی و گاهی غیراسلامی، ارتباطهایی وجود داشته، ولی از‏‎ ‎‏انسجام و استحکام لازم برخوردار نبوده است. با ظهور رهبر سیاسی ـ مذهبی و‏‎ ‎‏قدرتمندی چون امام خمینی(س)، مبارزان مسلمان از ایران، عراق، کشورهای اسلامی،‏‎ ‎‏اروپا و امریکا متوجه نجف شدند و با وجود اختلاف نظرها و برخورداری از سطوح‏‎ ‎‏مختلف فکری و مبارزاتی، رهبری امام خمینی(س) را پذیرفتند. در مقاطعی، حتی‏‎ ‎‏نیروهای چپگرا و مخالفین رژیم پهلوی با گرایشهای غیراسلامی نیز سعی فراوانی به‏‎ ‎‏عمل آوردند که از حمایت امام خمینی(س) برخوردار شوند، اما موفق نشدند. در‏‎ ‎


کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله‏ سید مصطفی خمینیصفحه 90

‏گفتارهای آینده به مواردی در این زمینه اشاره خواهد شد. ‏

‏     با توجه به تنوّع دیدگاههای مبارزان و پیچیدگی جریان مبارزه و کنترلها، مراقبتها و‏‎ ‎‏تلاشهایی که سعی در نفوذ در شبکه نهضت اسلامی داشت و بیت و اطرافیان امام، کانون‏‎ ‎‏توجه بود، حاج آقا مصطفی یکی از با اهمیت ترین و سخت ترین نقش ها را در ایجاد و‏‎ ‎‏برقراری رابطه با مبارزان علیه حکومت پهلوی در سطوح مختلف برعهده گرفت. چنانکه‏‎ ‎‏اشاره شد، محوریت و مرکزیت ارتباطهای سید مصطفی، با مبارزین مسلمان بود. قابل‏‎ ‎‏ذکر است که حاج آقا مصطفی درگیر امور مالی بیت امام نبودند و صرفاً به امور اجرایی و‏‎ ‎‏ارتباطهای نهضت امام خمینی(س) و نظارت بر آنها همت می گماشت. در یکی از‏‎ ‎‏گزارشهای ساواک در تاریخ 18 اسفند 1352 در این زمینه آمده است. ‏

‏مصطفی خمینی که سرپرستی قسمت اجرایی فعالیتهای خمینی را برعهده دارد، در‏‎ ‎‏ضمن، مسئولیت‏‎[1]‎‏ ارتباطات خارج از عراق نیز برعهده وی است‏‎[2]‎‏ و با سفرهایی که‏‎ ‎‏انجام می دهد بر فعالیتهای خارج نظارت می نماید.‏‎[3]‎

‏    اقدام وی برای نشر افکار انقلابی و اندیشه های امام خمینی(س) از طریق توزیع‏‎ ‎‏رسالۀ عملیه، اعلامیه ها، پیامها، نامه ها و نشر سخنان امام خمینی در ایران و سایر‏‎ ‎‏کشورها از طریق شبکه مبارزین صورت می گرفت. ‏

‏     راهنمایی یاران امام، استفاده و اغتنام فرصتها از طریق یاران ایشان و مشورت با آنها‏‎ ‎‏در مواقع ضروری و مقتضی، دریافت و پرداخت کمکهای مالی، دریافت وجوه شرعی و‏‎ ‎‏غیره، غالباً بر عهده حاج آقا مصطفی بود؛ البته باید این نکته را نیز در نظر داشت، افراد‏‎ ‎‏دیگری بودند که در بیت امام با نظارت دقیق امام در این زمینه فعالیت می کردند و همۀ‏‎ ‎‏این کارها را حاج آقا مصطفی به تنهایی انجام نمی داد. این توضیح در امور مالی بیش از‏‎ ‎‏سایر امور صدق می کند. عمده ترین انگیزۀ سفرهای متعدد حاج آقا مصطفی به‏‎ ‎‏کشورهای اسلامی از جمله عربستان سعودی، سوریه، لبنان و کویت، ارتباط با مبارزین‏‎ ‎‏مسلمان ایرانی و طرفداران غیر ایرانی امام خمینی(س) و راهنمایی آنها و حتی ترویج‏‎ ‎


کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله‏ سید مصطفی خمینیصفحه 91

‏اندیشه آموزش نظامی و مبارزۀ مسلحانه بود که در بسیاری موارد در قالب زیارت دو‏‎ ‎‏طرف انجام می گرفت. در این زمینه به طور مستند در گفتارهای بعدی، بحث و بررسی‏‎ ‎‏خواهد شد. بدین ترتیب پس از امام خمینی(س)، محور نهضت اسلامی، حاج آقا‏‎ ‎‏مصطفی بود. علی اکبر محتشمی پور می گوید: «در بررسیهایی که کارشناسان ساواک کرده‏‎ ‎‏بودند، ایشان را یک شخصیت بسیار خطرناک بعد از حضرت امام برای کیان و هستی‏‎ ‎‏رژیم سلطنتی شناخته بودند».‏‎[4]‎‏ ‏

‏    حجت الاسلام سیدرضا برقعی درباره نقش ارتباطی و سیاسی حاج آقا مصطفی‏‎ ‎‏می گوید: ‏

‏در آنجا [نجف] حضرت امام برای ایشان، محدودیتهای قم را قایل نبودند. این‏‎ ‎‏موضوع به چند دلیل بود. از جمله آن که نیاز به حضور حاج آقامصطفی در صحنه،‏‎ ‎‏مشخص بود، افراد بسیاری بودند که در زوایای جامعه در شکلهای گوناگون،‏‎ ‎‏می توانستند پیام رسان امام باشند. ارتباط حضرت امام با همه اینها کار مشکلی بود.‏‎ ‎‏حاج آقامصطفی مجموعه ای از افراد را که قریب بیست نفر بودند، زیر نظر داشت.‏‎ ‎‏این افراد با تمام محیط خارج از نجف از نظر سیاسی در ارتباط بودند. شاید در تمام‏‎ ‎‏مدتی که حضرت امام در نجف بودند، تعداد انگشت شماری توانستند مستقیماً با‏‎ ‎‏خود ایشان تماس بگیرند. حاج آقامصطفی در منزل تلفن داشت و به این وسیله،‏‎ ‎‏بسیاری از کارها را انجام می داد. ‏

‏     از طریق حاج آقامصطفی، کارهای بیرون از نجف در رابطه با امام هماهنگ‏‎ ‎‏می شد و ایشان با تیزهوشی و تیزبینی خاصی که در مسائل سیاسی داشت، حد و حدود‏‎ ‎‏ارتباط افراد را با امام تنظیم می کرد. به برخی افراد اصلاً اجازه ملاقات با امام را‏‎ ‎‏نمی داد؛ مثلاً، تیمور بختیار زیاد سعی کرد که با امام در ارتباط باشد، به وسیله بسیاری‏‎ ‎‏از افراد پیغام و سلام فرستاد که به نحوی برای حفظ وجهۀ خود در مخالفت با رژیم با‏‎ ‎‏امام دیدار کند، ولی به او اجازه داده نشد... .‏‎[5]‎

‏    البته امام در جریان این امر بود و خود ایشان به صراحت گفته بودند: به هیچ وجه‏‎ ‎


کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله‏ سید مصطفی خمینیصفحه 92

‏حاضر به همکاری با تیمور بختیار علیه رژیم پهلوی نیستند. در یکی از گزارشهای‏‎ ‎‏ساواک از عراق در تاریخ 26 خرداد 1352 افراد نزدیک به امام خمینی(س) را به شرح‏‎ ‎‏زیر نام می برد: ‏

‏اشخاصی که در عراق جزء دار و دسته خمینی هستند عبارتند از: ‏

‏     1. سیدمحمود دعایی؛ ‏

‏     2. سیدمحمدباقر موسوی مازندرانی؛ ‏

‏     3. شیخ حسن علی کروبی؛ ‏

‏     4. شیخ حسن رستمی مازندرانی؛ ‏

‏     5. شیخ محمدرضا یا شیخ محمد رحمت‏‎[6]‎‏؛ ‏

‏    6. شیخ محمدحسن ثقفی؛ ‏

‏     7. شیخ محمدحسین املایی خوزانی؛ ‏

‏     8. شیخ احمد نفری؛ ‏

‏     9. شیخ غلامرضا رضوانی؛ ‏

‏     10. شیخ محمدحسن شریعت (جعفری)؛ ‏

‏     11. شیخ محمدحسن طاووسی بجنوردی؛ ‏

‏     12. شخصی به نام نیکنام.‏

‏     و این افراد مرتب بین عراق و سایر کشورها در حال رفت و آمد هستند.‏‎[7]‎

‏    ‏‏البته افراد دیگری بودند که برای ساواک کمتر شناخته شده بود. سیدمحمود دعایی در‏‎ ‎‏خاطرات خود به دو تن از اینها به نامهای علی اکبر ابوترابی و شیخ محمود محمدی یزدی‏‎ ‎‏اشاره می کند که با حاج آقا مصطفی در ارتباط بودند و بدون نام و نشان در بدترین شرایط،‏‎ ‎‏پیامها و اعلامیه ها و غیره را به ایران می رساندند.‏‎[8]‎‏ سیدمحمود دعایی، از سال 1346 تا‏‎ ‎‏پیروزی انقلاب از نزدیکترین افراد به امام و حاج آقا مصطفی بود و فعالیتهای‏‎ ‎‏خستگی ناپذیری را در این سالهای سخت و دشوار انجام داد. شروع فعالیتهای وی‏‎ ‎


کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله‏ سید مصطفی خمینیصفحه 93

‏همزمان با اوجگیری اختلافات دولتهای ایران و عراق بود. وی در خاطراتش می گوید: ‏

‏وقتی رفتم نجف، یک روز مرحوم حاج آقامصطفی، ـ خدا رحمتش کند ـ ایشان‏‎ ‎‏آمدند در مدرسه مرحوم آقای بروجردی، قبل از نماز امام چون مرحوم امام در‏‎ ‎‏مدرسه آقای بروجردی نجف نماز می خواندند، معمولاً نیم ساعت به مغرب جمع‏‎ ‎‏می شدیم برای آماده شدن برای نماز جماعت، حاج آقا مصطفی آمدند به من گفتند:‏‎ ‎‏که شما در ایران امکان تکثیر دارید، اعلامیه ای، چیزی تکثیر شود؟ گفتم: بله داریم،‏‎ ‎‏ایشان فرمودند: که آقا برای اولین بار بعد از تبعیدشان یک نامه، و یک اعلامیه ای‏‎ ‎‏دادند... نامه سرگشاده ای به هویدا دادند و اعلامیه ای هم خطاب به روحانیون بوده،‏‎ ‎‏اعلامیه ها زیر چاپ کشف شده و ساواک هم خیلی هارت و هورت می کند؛ چون به‏‎ ‎‏دنبال آن پیروزی که امام در صدور و توزیع اعلامیه شان علیه کاپیتولاسیون که در‏‎ ‎‏سراسر کشور توزیع شده بود و هیچ کس هم گیر نیفتاده بود و توزیع موفقی بود، این‏‎ ‎‏اعلامیه ها زیر چاپ توقیف شده، ساواک هم مدعی هست که دیگر امام یارانی ندارد.‏‎ ‎‏امام هسته هایش کشف شده و امکان هیچ تحرکی ندارند. شما امکان دارید؟ گفتم: بله‏‎ ‎‏ما امکان داریم، ما هم امکانات توزیع و تکثیر و تهیه نشریه بعثت را داشتیم در قم، که‏‎ ‎‏خود من مسئولشان بودم. ‏

‏     من از نجف برگشتم و اعلامیه ها را تکثیر کردم و با شیوۀ بسیار موفقی آنها را‏‎ ‎‏توزیع کردیم...‏‎[9]‎

‏    ساواک در گزارش مورخه 25 بهمن 1347 در مورد ارتباط سیدمحمود دعایی با امام‏‎ ‎‏و حاج آقا مصطفی می گوید: ‏

‏نامبرده بالا [سیدمحمود دعایی] که هم اکنون در مدرسه آیت الله بروجردی واقع در‏‎ ‎‏نجف اشرف به سر می برد، در حدود دو سال قبل، از ایران به عراق عبور نموده است.‏‎ ‎‏وی در حال حاضر از طرفداران امام خمینی(س) می باشد و از طرف سید مصطفی‏‎ ‎‏خمینی به مشارٌالیه کمکهایی می شود. از قرار معلوم بین یاد شده فوق و سید مصطفی‏‎ ‎‏خمینی، روابط محرمانه ای وجود دارد که از چگونگی آن اطلاعی در دست نیست.‏‎ ‎‏وی ضمناً به برخی از روحانیون مقیم نجف اشرف در مورد فعالیتهای مضره خود در‏‎ ‎


کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله‏ سید مصطفی خمینیصفحه 94

‏ایران مطالبی ابراز داشته است...‏‎[10]‎

‏    ساواک در گزارش دیگری در تاریخ ششم اسفند 1347 نیز آورده است. ‏

‏سیدمحمود دعایی کرمانی که از بدو ورود به نجف تاکنون به منزل آیت الله خمینی‏‎ ‎‏رفت و آمد دارد، با مصطفی خمینی دائماً در تماس بوده، به طوری که اظهار داشته بنا‏‎ ‎‏به توصیه مصطفی خمینی از وجوه مربوط به آیت الله خمینی، ماهیانه پانزده دینار‏‎ ‎‏دریافت می نماید. همچنین سیدمحمود دعایی درصدد تهیۀ گذرنامه ای می باشد تا‏‎ ‎‏بدین وسیله بتواند به اقامت خود در نجف ادامه دهد.‏‎[11]‎

‏    علی اکبر محتشمی پور که از یاران نزدیک امام و حاج آقا مصطفی در نجف بود، در‏‎ ‎‏مورد ارتباط سید مصطفی با مبارزین سیاسی ـ مذهبی ایران، می گوید:‏

‏با عنایت به این که حاج آقامصطفی یک شخصیت سیاسی دارای اندیشه و تفکر‏‎ ‎‏خاص و راه، روش و منش مشخص در رابطه با مسائل سیاسی و مبارزاتی بود، وقتی از‏‎ ‎‏ایران شخصیتهایی مثل آیت الله دکتر بهشتی، آیت الله مطهری،‏‎ ‎‏حجت الاسلام والمسلمین هاشمی رفسنجانی، آیت الله جنتی، آیت الله موسوی اردبیلی‏‎ ‎‏و آقای شیخ علی تهرانی و دیگران در ارتباط با مسائل مبارزاتی از قم، تهران و سایر‏‎ ‎‏مناطق به نجف می آمدند، اگر یک جلسه با امام ملاقات و مذاکره داشتند، در حاشیه‏‎ ‎‏آن، جلساتی نیز با حاج آقا مصطفی داشتند و نظریات ایشان را هم دریافت و منتقل‏‎ ‎‏می کردند؛ چرا که نیروهای داخل، دیدگاهها و نظرگاههای حاج آقا مصطفی را هم‏‎ ‎‏در رابطه با کیفیت مبارزه و نحوه شکل گیری انقلاب می طلبیدند و درخواست‏‎ ‎‏داشتند، همین طور کسانی که از اروپا و امریکا می آمدند، نظیر بنی صدر، قطب زاده،‏‎ ‎‏صادق طباطبایی، دکتر یزدی و دیگران در رابطه با مسائل سیاسی و مبارزاتی پس از‏‎ ‎‏ملاقات با امام، جلسات متعددی هم با حاج آقامصطفی ملاقات می کردند.‏‎[12]‎

‏    در اسناد ساواک به ارتباط سید مصطفی با افرادی چون؛ سیدمرتضی غروی‏‎ ‎


کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله‏ سید مصطفی خمینیصفحه 95

‏نخجوانی‏‎[13]‎‏، سیدحسن بجنوردی (پدر محمدکاظم بجنوردی)‏‎[14]‎‏، موسی قمی‏‎[15]‎‏،‏‎ ‎‏سیدمحمدرضا اشکوری (از بستگان موسی آیت الله زاده اصفهانی)‏‎[16]‎‏، سیدمرتضی فقیه‏‎ ‎‏(مبرقع) معروف به حاج داداش،‏‎[17]‎‏ و شیخ محمدتقی بهلول‏‎[18]‎‏ اشاره شده است.‏‎[19]‎‏ از دیگر‏‎ ‎‏افراد که با سید مصطفی ارتباط نزدیک داشتند و در راستای مبارزه جلسه های متعددی‏‎ ‎‏را تشکیل می دادند، موسی آیت الله زاده اصفهانی، دکتر محمد صادقی و محمدعلی‏‎ ‎‏مولوی عربشاهی بودند. در یکی از گزارشهای ساواک در تاریخ 20 بهمن 1344 آمده‏‎ ‎‏است، «مصطفی خمینی، پسر آیت الله خمینی، آیت الله زاده اصفهانی، دکتر محمد صادقی‏‎ ‎‏که در نجف اشرف سکونت دارند، با یکدیگر ارتباط داشته و تصمیم دارند مبادرت به‏‎ ‎‏چاپ مجله ای به نام جمهوریّت در عراق بنمایند و دربارۀ ایران مطالبی در مجلۀ مزبور‏‎ ‎‏چاپ نمایند»؛‏‎[20]‎‏ اما از چاپ احتمالی و مطالب چنین نشریه ای اطلاعی در دست نیست.‏‎ ‎‏در گزارش دیگری در تاریخ 25 تیر 1345، در مورد موسی آیت الله زاده اصفهانی و‏‎ ‎‏ارتباط وی با سید مصطفی و دیگر مبارزین آمده است: ‏

‏دکتر موسی آیت الله زاده اصفهانی از بدو مراجعت از مصر و سکونت در عراق‏‎ ‎‏فعالیتهای خود را علیه ایران دنبال نموده، به شدت مشغول فعالیت است. این شخص با‏‎ ‎‏رهبر حزب التحریرالاسلامی به نام خلیل ابراهیم عبدالحمید که مرکز اصلی آن در‏‎ ‎‏مصر است، دائماً در تماس می باشد. دکتر موسی آیت الله زاده اصفهانی با شیخ موسی‏‎ ‎‏قمی، مصطفی خمینی فرزند آیت الله خمینی، دکتر محمد صادقی، سیدمرتضی‏‎ ‎‏نخجوانی و محمدعلی مولوی عربشاهی عضو کمیته مرکزی حزب ملل اسلامی که به‏‎ ‎


کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله‏ سید مصطفی خمینیصفحه 96

‏عراق متواری شده، در هفته سه شب جلسات مخفی دارند. این جلسات در محل‏‎ ‎‏جدیدِ نجف، منزل شیخ موسی قمی تشکیل می شود و غیر از افراد مذکور، افراد‏‎ ‎‏دیگری حق شرکت در جلسات را ندارند. مطالبی که در جلسات مطرح می شود،‏‎ ‎‏کاملاً معلوم نیست؛ لیکن در مورد اخبار داخلی ایران و مسائل روز بحث می شود و‏‎ ‎‏فعالیتهای مشکوکی نیز به عمل می آید... .‏‎[21]‎

‏    رابطه سید مصطفی با آیت الله زاده اصفهانی، تا زمان شروع تلاشهای تیمور بختیار‏‎ ‎‏علیه رژیم پهلوی در عراق برقرار بود، ولی از آن پس به دلیل عدم همراهی امام و حاج آقا‏‎ ‎‏مصطفی با تیمور بختیار که رابطش موسی آیت الله زاده اصفهانی بود و ارتباطات وی با‏‎ ‎‏حکومت عراق، محدود و در نهایت قطع گردید. ‏

‏     ارتباط سید مصطفی خمینی با افراد مختلف که درجه تعهدشان به اسلام و نهضت‏‎ ‎‏اسلامی تا حدودی متغیر بود، بیانگر این اصل است که وی در ارتباط با مبارزین علیه‏‎ ‎‏حکومت پهلوی «اصل مبارزه» را بیشتر از سایر امور مورد توجه قرار می داد و از این‏‎ ‎‏طریق سعی در ایجاد وحدت بین مبارزین داشت. نمونۀ بارز آن موسی آیت الله زاده‏‎ ‎‏اصفهانی می باشد که چندین سال با ایشان ارتباط و مبارزات مشترک و همکاریهای‏‎ ‎‏مخفیانه داشت؛ ولی زمانی که بر او ثابت شد که آیت الله زاده اصفهانی از مسیر اصلی‏‎ ‎‏نهضت امام منحرف شده و به همکاری جدی و گسترده با تیمور بختیار و حکومت عراق‏‎ ‎‏روی آورده است، راه خود را از او جدا کرد. البته وجود اختلافات جزئی بین مبارزین از‏‎ ‎‏نظر سید مصطفی قابل چشم پوشی و یک امر عادی بود و مهم این بود که به اصل هدف‏‎ ‎‏آسیبی نرسد. حجت الاسلام علی ستاری در این زمینه می گوید: ‏

‏در مورد برنامه ریزی حاج آقا مصطفی در امور سیاسی مربوط به خارج عراق و یا‏‎ ‎‏دولت شاه، زیاد اتفاق می افتاد که می دیدم برخی تند می روند، برخی کند و برخی هم‏‎ ‎‏محافظه کارانه عمل می کنند. ایشان در جلسات، به عنوان ارشاد، به آنها می گفت:‏‎ ‎‏«هدف شما یکی است، همه ما یک راه را انتخاب کرده ایم؛ اما در جزئیات اختلاف‏‎ ‎‏نظر وجود دارد و این به اصل هدف ضرری نمی رساند. ما باید این اختلافها را در بین‏‎ ‎‏خودمان حل کنیم تا این جزئیات موجب نشود که اختلاف اصولی با هم پیدا نماییم،‏‎ ‎


کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله‏ سید مصطفی خمینیصفحه 97

‏اما در ارشاد، تند نمی شد و از کسی جانبداری نمی کرد، با آنها صحبت می کرد و از‏‎ ‎‏سوء استفاده دشمنان برحذر می داشت.‏‎[22]‎

‏    سید مصطفی اگر کسی از مبارزین را می دید که از خط امام و انقلاب منحرف شده، یا‏‎ ‎‏مغرضانه فکر می کند با او کاملاً قطع رابطه می کرد؛ ولی اگر متوجه می شد که کسی فریب‏‎ ‎‏خورده، تلاش می کرد که او را اصلاح کند و به راه راست باز گرداند. در مسافرتهایی که به‏‎ ‎‏کشورهای اسلامی می کرد، موارد زیادی پیش می آمد که با روش مذکور برخورد‏‎ ‎‏می کرد.‏‎[23]‎‏ آیت الله سیدمحمد موسوی بجنوردی در خاطراتش خاطرنشان می کند که حاج‏‎ ‎‏آقا مصطفی در برخورد با مبارزین ایرانی مثل لیبرالها و اعضای سازمان مجاهدین خلق‏‎ ‎‏ایران و غیره که برای دیدن امام و تبادل نظر به نجف می آمدند؛ ولی خط فکری انحرافی‏‎ ‎‏و غیراصولی داشتند. به من می گفتند: «من با اینها هیچ خوش ندارم که نشست و‏‎ ‎‏برخاست کنم. شما کاری بکنید که اینها اصلاً طرف ما نیایند... می گفت: اینها آدمهای‏‎ ‎‏فاسدی هستند، اینها از مسلمین نیستند، اینها ضررشان برای اسلام از کافر بی دین بدتر‏‎ ‎‏است؛ چون اینها به نام اسلام می خواهند، اسلام را از بین ببرند.»‏‎[24]‎‏ همکاری نیروهای‏‎ ‎‏مبارز اسلامی و روحانیون مبارز با نیروهایی که اسلامی بودند، ولی اسلام برای آنها در‏‎ ‎‏مرحله بعد از ملی گرایی قرار داشت و همانهایی که پس از انقلاب به لیبرال ها معروف‏‎ ‎‏شدند، بنا به تعبیر اسماعیل فردوسی پور «تاکتیکی بود نه ایدئولوژیکی». مبارزین به‏‎ ‎‏منظور پیشرفت کار مبارزه، با رژیم پهلوی با آنها همکاری می کردند و حتی از آنها کمک‏‎ ‎‏می گرفتند؛ ولی به آنها باج نمی دادند.‏‎[25]‎‏ ‏

‏    سید مصطفی به مبارزینی که حول محور امام خمینی(س) و متناسب با اهداف‏‎ ‎‏مبارزاتی و تفکر ایشان بودند و به صحت گفتار و کردار آنها اطمینان داشت، مأموریتهایی‏‎ ‎‏را در راستای نهضت اسلامی محول می کرد. البته این مأموریتها به نوعی از طرف امام‏‎ ‎


کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله‏ سید مصطفی خمینیصفحه 98

‏خمینی(س) نیز به حساب می آمد. برخی مأمور انتقال وجوه شرعی از ایران به نجف‏‎ ‎‏بودند و گاهی این انتقال از طریق کشور اسلامی ثالثی مثل عربستان سعودی، لبنان یا‏‎ ‎‏سوریه صورت می گرفت و گاهی نیز مستقیماً با سفر یاران امام و دوستان سید مصطفی‏‎ ‎‏به نجف عملی می شد. مأموریتهای سیاسی و اجتماعی هم به همین طریق انجام‏‎ ‎‏می گرفت. نمونه هایی از این مأموریتها و فعالیتها در ذیل ذکر می شود. ساواک اصفهان به‏‎ ‎‏تاریخ نهم مرداد 1345 گزارش داده است. ‏

‏حاج آقا مصطفی خمینی پسر آقای خمینی طی نامه هایی به آقای مستجابی سردفتر‏‎ ‎‏168 اصفهان یادآور شده که خاطر آقای خمینی از اینکه شنیده اند، عده ای از‏‎ ‎‏روحانیون اصفهان و البته به دستگاههای دولتی در اصفهان به نام دین، مؤسسه ای باز‏‎ ‎‏کرده و از حقوق امام زمان(عج) جهت این کار استفاده می نمایند، ناراحت شده،‏‎ ‎‏مصطفی خمینی از نامبرده خواسته است که تحقیق کند این موضوع حقیقت دارد یا‏‎ ‎‏خیر؟‏‎[26]‎

‏    بنا به گزارشهای بعدی ساواک، حاج سیدمرتضی مستجابی از دوستان سید مصطفی‏‎ ‎‏خمینی می باشد و با روحانیون مبارز مخالف حکومت پهلوی، ارتباط و تماس دارد.‏‎[27]‎

‏    نمایندگی ساواک در لبنان به تاریخ شانزدهم دی 1353 گزارش داده است که: ‏

‏آخوندی به نام موسی ده سرخی که در رستم آباد شمیران، مسجدی به نام امام‏‎ ‎‏مهدی(عج) دارد در زمان حج، مسئول ترتیب دادن ملاقات ایرانیان با مصطفی خمینی‏‎ ‎‏بوده و گویا مبالغی پول نیز برای خمینی جمع آوری کرده است. ترتیب ملاقات‏‎ ‎‏ایرانیان با مصطفی خمینی با وساطت این شخص خارج از محل کاروان نامبردگان،‏‎ ‎‏انجام می گرفت.‏‎[28]‎

‏    گزارشهای متعددی در این زمینه وجود دارد که به چند مورد از آنها در گفتار مربوط‏‎ ‎‏به حج اشاره خواهد شد؛ اما یکی از مأموریتهای مهمی که حاج آقا مصطفی به یکی از‏‎ ‎‏یاران امام به نام سیدمحمود دعایی، محول کرده و انجام داده اند، استفاده از موج‏‎ ‎


کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله‏ سید مصطفی خمینیصفحه 99

‏رادیویی بود که دولت عراق در راستای اختلافاتش با دولت ایران در اختیار نیروهای‏‎ ‎‏مبارز ایرانی قرار داده بود. سیدمحمود دعایی در مورد ماهیت این جریان می گوید: ‏

‏به دنبال اوج گیری مبارزات و درگیریهایی که به هر حال بین دو رژیم [ایران و عراق]‏‎ ‎‏وجود داشت و اختلافات که به شدت اوج گرفته بود، مسئولین عراقی تصمیم گرفتند‏‎ ‎‏که برای فشار به رژیم ایران، امکاناتی برای مبارزین ایرانی قرار بدهند. در این زمینه‏‎ ‎‏سعی کردند که از مبارزینی که در خود عراق حضور داشتند، دعوت کنند و از سراسر‏‎ ‎‏اروپا و امریکا تشکلهای مبارزاتی دانشجویی و غیردانشجویی که وجود داشت و علیه‏‎ ‎‏رژیم شاه فعالیت می کردند، شناسایی کردند و از ایشان دعوت کردند... این مسأله‏‎ ‎‏مطرح بود تا این که عراقی ها به هر حال موفق شدند، تشکلهای نیرومندی را از‏‎ ‎‏ایرانی های خارج از کشور راضی کنند و آنها را به عراق بیاورند. از کنفدراسیون‏‎ ‎‏دعوت کرده بودند؛ از حزب توده دعوت کرده بودند؛ از جبهه ملی دعوت کرده‏‎ ‎‏بودند و از گروههای مختلف مبارزی که به هر حال در خارج از کشور فعالیت داشتند‏‎ ‎‏دعوت کرده بودند... در کنار همه اینها از تیمور بختیار هم دعوت کرده بودند که بیاید‏‎ ‎‏در عراق پایگاهی تأسیس کند و یک جبهه نیرومندی علیه تشکیلات رژیم به وجود‏‎ ‎‏بیاورد. طبیعتاً امکاناتی که در اختیار مبارزین می گذاشتند علاوه بر امکانات آموزشی،‏‎ ‎‏تسلیحاتی، پایگاههایی که برای تمرین و آموزش نیروهایی که می خواهند با رژیم شاه‏‎ ‎‏بجنگند، علاوه بر اینها، امکانات تبلیغاتی در اختیار می گذاشتند... در ابتدا برنامه‏‎ ‎‏فارسی رادیو بغداد را به استثنای قسمتی که مربوط به اخبار و تفسیر سیاسی بود، بقیه‏‎ ‎‏آن را کلاً در اختیار نیروهای مبارز ایرانی قرار می دادند...‏

‏     در همین مناسبت بود که از میان علاقه مندان حضرت امام، بخصوص به حاج آقا‏‎ ‎‏مصطفی، فرزند ایشان زیاد تأکید می کردند که از فرصت به وجود آمده، این چنینی،‏‎ ‎‏خوب است که دوستان و یاران امام هم بهره بگیرند. اینطور نباشد که که این امکانات‏‎ ‎‏تبلیغاتی این چنینی، صرفاً در اختیار عناصر غیرمذهبی و غیرروحانی قرار بگیرد؛‏‎ ‎‏بنابراین آن روز مرحوم حاج آقامصطفی به من فرمودند که یک امکان بهره گیری‏‎ ‎‏رادیویی برای ما وجود دارد، به ما پیشنهاد شده است، هم از داخل پیشنهاد داده اند،‏‎ ‎‏هم از مسئولین محلی در عراق، کسانی که مرتبط با آنها هستند به ما پیشنهاد داده اند که‏‎ ‎‏شما می توانید اعلامیه ها و برنامه ها و اهداف مربوط به حضرت امام را از طریق رادیو‏‎ ‎


کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله‏ سید مصطفی خمینیصفحه 100

‏به سمع شنوندگان برسانید.‏‎[29]‎

‏    سیدمحمود دعایی در ادامه خاطراتش می گوید که من به حاج آقا مصطفی گفتم، که‏‎ ‎‏می ترسم و نگران هستم که بهره گیری از تبلیغات رادیویی و استفاده از امکانات دولت‏‎ ‎‏عراق به ساحت امام خمینی(س) لطمه و صدمه بزند و بهتر است که در این زمینه نظر‏‎ ‎‏امام خمینی(س) را قبلاً بدانیم. حاج آقا مصطفی در پاسخ استدلال کردند: «طبیعتاً ما اگر‏‎ ‎‏برویم از آقا سؤال بکنیم، ایشان در یک تنگنا قرار خواهند گرفت که طبیعتاً پاسخ روشنی‏‎ ‎‏نخواهند داد و ممکن است مخالفت کنند؛ چون به هر حال مصلحت نیست که با اجازه‏‎ ‎‏ایشان، و با اطلاع ایشان، یک حرکتی را شروع کنیم که نوعی خطر باشد و تبعات‏‎ ‎‏پیش بینی نشدۀ منفی در پی داشته باشد و آن را به حساب امام بگذاریم.»‏‎[30]‎

‏    سید محمود دعایی می افزاید که ما کار را شروع کردیم و پس از گذشت یک ماه،‏‎ ‎‏انعکاس وسیعی پیدا کرد و از داخل ایران نیز ما را تشویق کردند. امام خمینی(س) نیز‏‎ ‎‏پس از اطلاع از آن، از حاج آقا مصطفی در مورد آن توضیح خواسته بودند که این برنامه‏‎ ‎‏چیست؟ شما اطلاع دارید؟ ایشان گفته بودند: که بله، برنامه این چنینی بوده و فلانی‏‎ ‎‏[دعایی] می رود اداره می کند. یک روز مرا خواستند و فرمودند: که شما این برنامه هایی‏‎ ‎‏را که تا به حال اجرا کرده اید، بیاورید، من ببینم. در حدود یک ماه برنامه را نوشته بودم،‏‎ ‎‏بردم خدمت ایشان، ایشان مطالعه کردند و روز بعد از آن، مرا خواستند و دعایم کردند و‏‎ ‎‏فرمودند: ‏

‏خداوند به شما توفیق بدهد، منتهی شما سعی کنید که گزافه نگویید و حقیقت را‏‎ ‎‏بگویید و لزومی ندارد که از ما زیاد تعریف کنید. شما حقانیت مبارزات را بیان کنید.‏‎ ‎‏ستمی که بر مردم روا می شود، آن را بیان کنید. اهداف و برنامه هایی که مبارزین‏‎ ‎‏اسلامی دارند، اعلامیه هایی که ما داشتیم، مسائلی که از این قبیل بوده و به طور ساده و‏‎ ‎‏بدون پیرایه آنها را مطرح کنید و سعی کنید، گزافه نباشد.‏‎[31]‎

‏  ‏


کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله‏ سید مصطفی خمینیصفحه 101

‏  در هر صورت با رضایت امام خمینی(س) و تنفیذ ایشان، برنامه ادامه یافت. برنامه‏‎ ‎‏رادیویی تحت عنوان «نهضت روحانیت در ایران» پخش می گردید. ابتدا 15 تا 30 دقیقه،‏‎ ‎‏از بخش فارسی رادیو بغداد پخش می شد. بعدها موج مستقلی در اختیار سیدمحمود‏‎ ‎‏دعایی قرار دادند تا به مدت 45 دقیقه برنامه پخش کند. این فعالیت رادیویی هفت سال‏‎ ‎‏ادامه یافت.‏‎[32]‎

‏    در ارتباط با برنامه نهضت روحانیت درایران، موسی آیت الله زاده اصفهانی رابط‏‎ ‎‏برنامه با دولت عراق بود. در یکی از گزارشهای ساواک در تاریخ 28 مرداد 1345 آمده‏‎ ‎‏است: ‏

‏... اخیراً در عراق، برنامه نهضت روحانیون که به حمایت از روش خمینی است و‏‎ ‎‏مورد حمایت دولت عراق می باشد، به وجود آمده که در رأس آن سیدموسی‏‎ ‎‏آیت الله زاده اصفهانی قرار دارد. به همین منظور و برای جلب توجه خمینی سیدموسی‏‎ ‎‏آیت الله زاده اصفهانی هر هفته دو سه روز از بغداد به نجف به ملاقات خمینی می رود‏‎ ‎‏و گویا تاکنون موفق نشده که نظر خمینی را نسبت به برنامه مزبور جلب نماید...‏‎[33]‎

‏    در مقطعی از اجرای برنامه رادیویی گفته شد، تیمور بختیار که درصدد تشکیل جبهه‏‎ ‎‏آزادیبخش از تمام نیروهای مخالف رژیم پهلوی در عراق به رهبری خود بود، از طریق‏‎ ‎‏موسی آیت الله زاده اصفهانی که واسطه اش بود، پیشنهاد همکاری و حمایت از وی در‏‎ ‎‏رادیوی نهضت روحانیت به حاج آقا مصطفی داده شد،‏‎[34]‎‏ که به طور قطعی رد گردید و‏‎ ‎‏حتی برنامه اجرا شده توسط سید محمود دعایی مدتی تعطیل گردید. دعایی می گوید: ‏

‏ایشان [آیت الله زاده اصفهانی] آمد تهدید کرد ما را، که اگر شما به برنامه هایتان ادامه‏‎ ‎‏ندهید، تلقی خنجر از پشت زدن می شود به مبارزین علیه رژیم شاه در عراق، و ما شما‏‎ ‎‏را به عنوان خائن دستگیر می کنیم و تحت پیگرد قرار می گیرید. من پیغام دادم توسط‏‎ ‎‏کسی که این پیغام را از طرف ایشان آورده بود، که ما اگر بنا بود تسلیم شویم، تسلیم‏‎ ‎‏رژیم شاه می شدیم، چرا تسلیم بختیار بشویم و تنها عراق مأمن مبارزین ایرانی نیست،‏‎ ‎


کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله‏ سید مصطفی خمینیصفحه 102

‏اگر اینجا برایمان امن نباشد، ما می رویم خارج از عراق، می رویم سوریه، جای‏‎ ‎‏دیگر...‏

‏     تسلیم نشدیم و به دنبال مقاومت ما، دیگر دوستانی که در آنجا بودند و نوعی‏‎ ‎‏استقلال داشتند، آنها هم طبیعتاً مقاومت کردند و در نتیجه آن تلاش بختیار را که این‏‎ ‎‏مجموعه رادیویی را به زیر مجموعه خودش وصل بکند که مدعی بشود که همه با‏‎ ‎‏ایشان هماهنگ هستند، شکست خورد و ما توانستیم که برنامه را با استقلال خودمان،‏‎ ‎‏با موفقیت خودمان مجدداً شروع کنیم.‏‎[35]‎

‏    اسم برنامه رادیویی بعد از اینکه مستقل شد با عنوان «صدای روحانیت مبارز ایران»‏‎ ‎‏ادامه یافت.‏‎[36]‎‏ ‏

‏    در تهیه این برنامه، سیدمحمود دعایی تنها بود و فقط مدت کوتاهی شهید محمد‏‎ ‎‏منتظری به وی کمک کرد. نقطۀ اوج فعالیتهای آن به دنبال اوج گیری مبارزات و فعالیتهای‏‎ ‎‏مسلحانه علیه رژیم از سال 1349 تا 1353 بود که اعلامیه ها، اخبار و اطلاعات و‏‎ ‎‏محاکمات مبارزین و انعکاس آثار دکترعلی شریعتی در کنار اخبار نهضت اسلامی و‏‎ ‎‏اقدامات و فعالیتهای امام خمینی(س) پخش می گردید. مطالبی نیز در مورد روشها و‏‎ ‎‏تاکتیکهای مبارزاتی تهیه و پخش می شد.‏‎[37]‎‏ ‏

‏    از دیگر مأموریتهای محوّله می توان به فراگیری آموزشهای نظامی و مبارزۀ مسلحانه‏‎ ‎‏اشاره کرد. حتی به برخی از مبارزین، مأموریت داده می شد که در قالب فراگیری آموزش‏‎ ‎‏نظامی در چهارچوب همکاری مخالفین رژیم پهلوی با دولت عراق، در ارکان حزب بعث‏‎ ‎‏نفوذ کرده و اطلاعات موثّقی به دست آورد و ایرانی هایی که بر ضد حکومت ایران در‏‎ ‎‏داخل حزب بعث فعالیت می کردند، شناسایی کنند. حجت الاسلام شیخ حسن مهاجر‏‎ ‎‏یکی از این افراد بود که چنان مأموریتی را انجام داد. وی در خاطراتش در این زمینه‏‎ ‎‏می گوید: ‏

‏مأموریتی بود که ایشان [سید مصطفی خمینی ] به من دستور داد که با ارکان حزب‏‎ ‎


کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله‏ سید مصطفی خمینیصفحه 103

‏بعث ارتباط برقرار کنم و گزارشهایی شفاهی از وضع آنها تهیه نمایم که ببینم چطور و‏‎ ‎‏در چه زمینه هایی می توان با آنها کار کرد. برای این منظور به بغداد رفتم و به وسیله‏‎ ‎‏دکترموسی موسوی [آیت الله زاده اصفهانی] نوۀ مرحوم حاج سیدابوالحسن اصفهانی،‏‎ ‎‏با علیرضا که یکی از سه نفر ارکان حزب بعث، محسوب می شد، آشنا شدم و از آن‏‎ ‎‏طریق، با ایرانی هایی که ضد حکومت ایران در حزب بعث فعالیت می کردند یا در این‏‎ ‎‏زمینه، کمکهایی می کردند، ارتباط برقرار کردم. با روحیه آنها آشنا شدم و تا حدودی‏‎ ‎‏ضد اسلام بودنشان برایم آشکار شد؛ یعنی با آن که مخالف شاه بودند، با اسلام هم‏‎ ‎‏میانه ای نداشتند. طرز تفکر آنها، فعالیتهای علمیشان و همچنین ارتباطشان با گروههای‏‎ ‎‏داخل ایران را هم شناسایی کردم. همه این گزارشها را خدمت حاج آقا مصطفی(ره)‏‎ ‎‏عرض کردم... ‏

‏     علاوه بر این مأموریتی که از سوی حاج آقا مصطفی(ره) داشتم، ایشان در زمینه‏‎ ‎‏تربیت رزمندگان که بتوانند در مقابل رژیم طاغوت بایستند، به من مأموریت دیگری‏‎ ‎‏داده بود. به ارتش عراق رفتم، یک دوره کامل چریکی در آنجا دیدم و با سلاحهای‏‎ ‎‏گوناگون از کوچک تا بزرگ آشنا شدم. بعد، از آنها سلاح کمری گرفته بودم و در‏‎ ‎‏کنار امام، برای جلوگیری از خطرهای احتمالی، از ایشان محافظت می کردم. در کنار‏‎ ‎‏این کار، آقای محتشمی را هم با اسلحه آشنا کردم... آن موقع در لبنان و نجف به‏‎ ‎‏مسلمانان آموزش چریکی می دادیم که البته اساس آن را حاج آقا مصطفی بنا نهاده‏‎ ‎‏بود، در همان موقع، ایشان سفری هم به لبنان داشت که به منزل بنده آمد و ده روز در‏‎ ‎‏خدمت ایشان بودم...‏‎[38]‎

‏    در راستای اهداف نهضت اسلامی، سیدمحمود دعایی نیز به مدت سه ماه در پایگاه‏‎ ‎‏سازمان الفتح در لبنان آموزش نظامی دیده بود.‏‎[39]‎‏ در ارتباط با فراگیری آموزش نظامی،‏‎ ‎‏جلال الدین فارسی هم با حاج آقامصطفی ارتباطاتی داشت.‏‎[40]‎‏ ‏

‏ ‏


کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله‏ سید مصطفی خمینیصفحه 104

‏   بنابه گزارشهای ساواک، سید مصطفی با توجه به جایگاه و نفوذی که داشت به حل‏‎ ‎‏مشکلات به وجود آمده برای مبارزین مسلمان نیز کمک می کرد. اگر کسی دستگیر‏‎ ‎‏می شد، سعی در آزادی او داشت.‏‎[41]‎‏ یا اگر مشکل گذرنامه و روادید برای مبارزی پیش‏‎ ‎‏می آمد، در حد توان آن را حل می کرد.‏‎[42]‎

‎ ‎

کتابزندگینامه و مبارزات آیت الله‏ سید مصطفی خمینیصفحه 105

  • )) در اصل: مسئول.
  • )) در اصل: بود.
  • )) مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آرشیو، پرونده امام خمینی؛ شماره بازیابی 859، ص 117.
  • )) «راز توفان (یادنامه آیت الله سید مصطفی خمینی)»، ویژه نامه فصلنامه یاد؛ مهر 1376، ص 348.
  • )) کمیته علمی کنگره شهید آیت الله مصطفی خمینی؛ یادها و یادمانها از آیت الله سید مصطفی خمینی؛ ج 1، ص 282.
  • )) شیخ محمدرضا رحمت صحیح است.
  • )) مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آرشیو، پرونده آیت الله سید مصطفی خمینی؛ شماره بازیابی 392، ص 112 ؛ اسناد ضمیمه؛ سند شماره 75.
  • )) ستوده، امیررضا (به کوشش)؛ پا به پای آفتاب؛ ج 2، ص 19.
  • )) مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آرشیو، مصاحبه با سید محمود دعایی؛ تاریخ مصاحبه: 14 مهر 1379، شماره بازیابی 11493، ص 23ـ25 ؛ ن. ک ستوده، امیررضا (به کوشش)؛ پا به پای آفتاب؛ ج 2، ص 16.
  • )) مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آرشیو، پرونده آیت الله سید مصطفی خمینی؛ شماره بازیابی 392، ص 38.
  • )) اسناد ضمیمه؛ سند شماره 65.
  • )) کمیته علمی کنگره شهید آیت الله مصطفی خمینی؛ یادها و یادمانها از آیت الله سید مصطفی خمینی؛ ج 1، ص 142ـ143.
  • )) مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آرشیو، پرونده آیت الله سید مصطفی خمینی؛ شماره بازیابی 392، ص 25ـ26.
  • )) همان؛ ص 29ـ30 ؛ اسناد ضمیمه؛ سند شماره 62.
  • )) همان؛ ص 15.
  • )) همان؛ ص 16.
  • )) همان؛ ص 16.
  • )) او از عوامل قیام مسجد گوهرشاد در سال 1314 بود که پس از آن واقعه به افغانستان فرار کرد و مدتی نیز در آن کشور زندانی گردید. وی در سالهای قبل از انقلاب به عراق نیز رفت و پس از پیروزی انقلاب اسلامی به ایران بازگشت.
  • )) مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آرشیو، پرونده آیت الله سید مصطفی خمینی؛ شماره بازیابی 392، ص 24.
  • )) همان؛ ص 130 ؛ اسناد ضمیمه؛ سندهای شماره 47ـ 48، 53 54.
  • )) همان؛ ص 154 ؛ اسناد ضمیمه؛ سند شماره 53.
  • )) کمیته علمی کنگره شهید آیت الله مصطفی خمینی؛ یادها و یادمانها از آیت الله سید مصطفی خمینی؛ ج 1، ص 393ـ394.
  • )) همان؛ ج 2، ص 166.
  • )) همان؛ ص 167ـ168.
  • )) همان؛ ص 211.
  • )) «راز توفان، (یادنامه آیت الله سید مصطفی خمینی)»، ویژه نامه فصلنامه یاد؛ مهر 1376، ص 144 ؛ اسناد ضمیمه؛ سند شماره 55.
  • )) همان؛ ص 149.
  • )) همان؛ ص 170 ؛ اسناد ضمیمه؛ سند شماره 87.
  • )) مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آرشیو، مصاحبه با سید محمود دعایی، تاریخ مصاحبه: 3 آذر 1379؛ شماره بازیابی 11547، ص 2ـ6.
  • )) همان؛ ص 6ـ7.
  • )) همان؛ ص 8 10.
  • )) ستوده، امیررضا (به کوشش)؛ پا به پای آفتاب؛ ج 2، ص 18.
  • )) مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آرشیو، پرونده آیت الله سید مصطفی خمینی؛ شماره بازیابی 392، ص 60.
  • )) همان؛ ص 88.
  • )) همان؛ مصاحبه با سید محمود دعایی؛ شماره بازیابی 11547، ص 13ـ14.
  • )) همان؛ ص 18.
  • )) همان؛ ص 19ـ20.
  • )) کمیته علمی کنگره شهید آیت الله مصطفی خمینی؛ یادها و یادمانها از آیت الله سید مصطفی خمینی؛ ج 1، ص 313ـ316.
  • )) ستوده، امیررضا (به کوشش)؛ پا به پای آفتاب؛ ج 2، ص 20.
  • )) کمیته علمی کنگره شهید آیت الله مصطفی خمینی؛ یادها و یادمانها از آیت الله سید مصطفی خمینی؛ ج 1، ص 316.
  • )) مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آرشیو، پرونده آیت الله سید مصطفی خمینی؛ شماره بازیابی 392، ص 108.
  • )) همان؛ ص 132 و 142 ؛ همان؛ پرونده امام خمینی؛ شماره بازیابی 860، ص 6 ؛ اسناد ضمیمه؛ سندهای شماره 65، 73، 74، 85.