حسین (ع) مسفر معنی مرگ در وقت غفلت از مرگ
اسماعیل شفیعی سروستانی
« نمونه ها » به تفسیر مرگ نشسته اند تا به عرصۀ معنی روشن و متناسب با خواستگاه ذاتی آدمی، « مقصد و غایت » سفر او را معلوم سازند، پایه ای که بی شک زندگی بر آن استوار می شود و این بزرگترین خدمت نمونه ها به انسان است.
سخن از نمونه ها و الگوها به « مردی » باز می گردد که در وقت مشاهدۀ تباهی و سیاهی قوم خود از جای برخواست تا نمونه ای و الگویی والا برای آنها سازد.
حسین (ع)، آغاز قصه ای سترگ بود، جانی در همۀ پیکر های فسرده و منجمد، آتشی که در میان پیر و جوان افتاد و وشری که در میان همۀ شهر ها و بلاد گشت.
حسین (ع) به راه افتاد، تا با بر هم زدن همۀ زندگی و پیرایه هایی که بر در و دیوار حیات آدمی بسته شده بود به او بفهماند : « در وقت فراموشی مرگ، زندگی را هیچ اساسی و بنیادی نیست. » شاید که خدای او را به شهادت طلبد و از آن همه سیاهی وارهد.
نگاهی به برگهای این دفتر بزرگ، نشان می دهد که او نه برای زندگی، نه برای حکومت که در یک کلام برای تبیین آیه « مرگ » و « شهادت » سفر خویش را آغاز کرد. بواقع آنچه که حسین (ع) آن را گمشدۀ مردم عصر خویش می دانست، نه طریق زندگی، که « چگونه مردن » بود، ائین و سنت مرگ. زیرا از آن پس، چگونه زیستن را می شد پیدا کرد.
کتابچکیده مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و فرهنگ عاشورا 11 تا 12 خرداد 1374، تهرانصفحه 106