غرب از دیدگاه حضرت امام
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : هزاوه ای، محمدرضا

ناشر: عروج

زمان (شمسی) : 1374

زبان اثر : فارسی

غرب از دیدگاه حضرت امام

غرب از دیدگاه حضرت امام(س)

 محمد رضا هزاوه ای

بسم الله الرحمن الرحیم

‏سخن از احیاگری است که بر کالبد محتضر قرن جاهلیت مدرن روح تازه دمید و حیاتی دیگر بخشید تا معنویتی را که می رفت به افولی کامل گراید بار دیگر طالع سازد. ‏

فیض روح القدس ار بازمدد فرماید                            دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می کرد

آتش امام بر خرمن هستی غرب

‏از بزرگ مردی یاد می کنیم که نه تنها بی اجازه غرب سخن می گوید بلکه بر خرمن هستی نظام غرب آتش افکنده است و می رود تا طومار ضد بشری این نظام را برای همیشه در هم پیچد. آری، امام راحل بر اندیشه حاکم بر زمان یورشی مردانه آغاز کردند و با برخوردی تهاجمی اندیشه اومانیستی غرب را که مکاتب جدید آن سازمان نیز منبعث از آن است زیر سئوال بردند. لکن سئوالی که در اینجا مطرح خواهد بود این است که آیا می توان بدون شناخت روح نظام غربی و جوهره تفکر آن چنین برخورد تهاجمی را تدارک دید؟ ‏

‏مبانی منطقی و یافته های تجربی، ادله ای گویا بر منفی بودن پاسخ سؤال بالا می باشند که چون وجود این شواهد و حجیت آنها بدیهی می نماید ما از تبیین آن خودداری می کنیم و تنها متذکر می شویم که امام بزرگوار از ماهیت و جوهر تفکر غرب آگاه بوده اند و سخنان ایشان بر این امر گواه است و همین آگاهی نیز ایشان را در برخوردی تهاجمی با این نظام توانا ساخته است. ما در این مقاله از ارائه مجموعه سخنان ‏

کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 169

‏آن بزرگوار درباره غرب معذوریم و تنها به این تلقی محوری ایشان که آمریکا را شیطان بزرگ و در نتیجه دیگر کشورهای غربی را شیطانهای کوچک می دانند اکتفا می کنیم. این تلقی از ذات اهریمنی و ماهیت ضد انسانی غرب پرده برمی دارد. از این رو ما با الهام از این تلقی سخن خود را در چهار قسمت ارائه می دهیم: ‏

‏در قسمت اول به بررسی ضرورت شناخت ماهیت غرب می پردازیم، در قسمت دوم، ویژگیهای شیطان را در قرآن به اجمال مورد بررسی قرار می دهیم، قسمت سوم را به بررسی عمده ترین ویژگیهای غرب که با خصوصیات شیطان همگون است اختصاص خواهیم داد و سرانجام در قسمت چهارم، اشتباهاتی را که گروهها و سازمانها و حتی بعضی از اندیشمندان به دلیل عدم شناخت ماهیت غرب و یا عدم توجه به آن مرتکب شده اند مورد مداقه قرار خواهیم داد. ‏

‏ ‏

الف - ضرورت شناخت ماهیت غرب: 

‏بنا به ادلۀ زیر، این شناخت بسی ضروری و حیاتی می نماید. ‏

‏1ـ روح اندیشه غربی یا اومانیستی، امروز همانند حجابی بزرگ مجال دریافت بسیاری از حقایق زلال و معارف بلند را از ما سلب کرده است. اگر با اخلاص و تعمق به بازنگری در خود بپردازیم رد پای بسیاری از مکتبها و عقاید غربی را در خود می یابیم و این شناخت به ما امکان می دهد تا حجابهای خویش را بهتر بشناسیم و آنها را از خویشتن خود بزداییم. به نظر می رسد که تأکید قرآن کریم نیز بر کفر به طاغوت قبل از ایمان به خدا، به عنوان شرطی برای تمسک به عروة الوثقی خداوندی ناظر به همین امر باشد.‏1

‏2ـ اگر اسلام را طبیبی دلسوز و معالج برای نجات بشر از بیماریهای خانمان برانداز و انسان کش می دانیم چاره ای جز شناخت دردهای مزمن و نابود کننده حاکم بر زمان نداریم زیرا تا درد شناخته نشود آگاهی از درمان سودی نمی بخشد. ‏

‏اومانیزم و مکتبهای ناشی از آن اگر چه داعیۀ درمان دردهای انسانی و معضلات ‏

کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 170

‏اجتماعی را دارند خود در واقع درد آفرینان اصلی و مشخّص بیماریهای مزمن اجتماعی دوران ما می باشند. ‏

‏3ـ پاسخگویی به شبهات القایی از سوی مکاتب غربی، تنها در صورتی ممکن است که روح حاکم همه این مکاتب را به خوبی بشناسیم وگرنه دفع شبهات به صورت انفعالی و موردی جلوه خواهد کرد و ما را از برخورد ریشه ای با مسائل محروم خواهد ساخت. گرچه تبیین هر یک از این سه دلیل خود محتاج بسط مقال است لکن‏

ب - در این قسمت با استناد به آیات قرآن کریم به بررسی عمده ترین ویژگیهای شیطان می پردازیم. 

‏قرآن می فرماید: ‏

«وَ اِذ قُلْنٰا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِادَمَ فَسَجَدُوا اِلاّ ابْلیس اَبیٰ وَ اسْتَکْبَرَ وَ کٰانَ مِنَ الکْافِرین»2

‏و از این آیه استفاده می شود که ابلیس (مصداق بارز شیطان، عنصری مستکبر و کافر می باشد. ) و باز هم در همین کتاب مقدس می خوانیم که: ‏

«وَ لَقَّدْ خلقنٰاکُمْ ثُمَّ صَوَّرناکُمْ ثُمَّ لِلْمَلائِکَةِ اسْجدُوُا لادَِمَ فَسْجَدوُآ اَِلّا اِبْلیسَ لَمْ بَکُنْ مِنَ السّاجِدینَ.»

«قٰالَ ما مَنَعَکَ اَلّا تَسْجُدَ اِذْ اَمَرْتُکَ قٰالَ اَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنی مِنْ نٰارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ. قٰالَ فَأهْبِط مِنْهٰا فَمٰا یَکُوُنُ لَکَ اَنْ تَتَکَبَّرَ فیهٰا فَأخْرُجُ اِنَّکَ مِنَ الصّٰاغِرین. 

قٰالَ اَنْظِرنْی اِلی یَومِ یَبْعَثُونَ.»

«قٰالَ اِنَّکَ مِنَ المُنْظَرینَ قٰالَ فَبِما  اَغوَیْتَنې لاَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرٰاطَکَ المُستَقیمَ. 

ثُمَ لٰا تِیَّنَهُمْ مِنْ بَیْنِ اَیدیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ اَیمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ اَکْثَرَهُم شٰاکِرین»4


کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 171

‏از این آیات استفاده می شود که: ‏

‏اولاً : ابلیس در برابر خداوند، من ‏(انا)‏ می گوید و در واقع برای خود استقلال وجودی قائل است. ‏

‏ثانیاً : ملاک تشخیص حقایق را آگاهیها و دریافتهای خویش می داند چنانکه برتر بودن آتش از خاک را به جهت مرتبه وجودی تأکید می کند. ‏

‏ثالثاً : خود و دریافت خود را ملاک پیدایش و تشخیص ارزشها تلقی می کند چنانکه برتری آتش بر خاک را دلیل بر ارزشمند بودن خود بر آدم به حساب می آورد. ‏

‏رابعاً : به وجود خدا و مخلوقیت خود معترف است ‏(خلقتنی)‏ و با این وجود بر خالقیت و ربوبیت خداوند کفر می ورزد ‏(کان من الکافرین)‏ در سوره بقره. ‏

‏خامساً : به روز بازپسین نیز اعتقاد دارد ‏(انظرنی الی یوم یبعثون) ‏لکن آن را مورد بی توجهی و غفلت قرار می دهد. ‏

‏سادساً : تمام هم خود را بر منحرف ساختن آدمیان از صراط مستقیم مصروف می دارد. ‏(قال فیما اغویتنی ... ) 

‏سابعاً : برای به انحراف کشیدن آدمیان به اتخاذ شیوه های مختلف مبادرت می کند. ‏(ثم لا تینهم الخ ... ) 

‏و به لحاظ این ویژگیهاست که هبوط می کند و علی رغم خود محوری و خود بزرگ بینی اش به حضیض ذلت و حقارت در می غلتد. ‏(قال فاهبط ... )‏ ‏

‏ ‏

ج - نگاهی اجمالی بر مهمترین ویژگیهای غرب: 

‏در این قسمت بر آنیم تا اهم مشخصات ساختار غرب را پس از رنسانس، که در باور ما نظامی شیطانی است ارائه کنیم، تا خوانندگان محترم به مقایسه این مشخصات با ویژگیهای شیطان مبادرت فرمایند و شیطانی بودن نظام غربی را به داوری بنشینند. قبل از ورود در بررسی این ویژگیها بجاست که روایتی از اصول کافی نقل کنیم: ‏


کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 172

«ان الله عزوجل جعل الدین دولتین، دولة آدم و هی دولة الله و دولة ابلیس، فاذا اراد الله ان یعبد علانیة کانت دولته و اذا اراد الله یعبد فی السر کانت دولة ابلیس.»1

‏مهمترین ویژگیهای غرب عبارتند از: ‏

‏ ‏

1- خود محوری: 

‏غربیان پس از رنسانس، حاکمیت و محوریت خداوند را علیرغم اعتقاد به وجود او مورد بی اعتنایی قرار دادند و به تبلیغ محوریت انسان پرداختند. ‏

‏از نظر این فلسفه جدید که ملهم از یونان باستان است انسان منشأ همه حقایق و امور انسان است و همه چیز به سوی انسان برمی گردد. به عبارت دیگر در جمله ‏انا لله و انا الیه راجعون ‏به جای «الله» «انسان» را قرار دادند این خود محوری به اشکال مختلف نمودار شده است. ‏

‏اول اینکه: انسان را مختار مطلق و نفس اماره او را آزاد و بی قید و شرط اعلام کردند. ‏

‏دوم اینکه: انسان را منشأ صدور قوانین و نظامات اجتماعی دانستند. ‏

‏سوم اینکه: حقیقت هر شیئی را تابعی از درک آدمیان ندانستند و بر آن شدند که حقیقتی ماوراء درک آدمیان وجود ندارد. ‏

‏بررسی اندیشه غربیان از دکارت گرفته تا سارتر، از ایده آلیسم گرفته تا پوزیتیویسم مؤید این حقیقت است. ‏

‏ ‏

2- تفکیک هست ها از بایدها: 

‏غربیان برای رهایی از هر گونه مسئولیت و همچنین به منظور انکار هرگونه آرمانی در آینده تاریخ و بالنتیجه اشاعه ناباوری در باب روند تکاملی تاریخ بر آن شدند تا رابطه «بایدها» را از «هست ها» به کلی بگسلانند. و در سایه این نگرش نادرست انتخاب «بایدها» را به عهده آدمیان بگذارند. ‏


کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 173

‏شکی نیست، آنگاه که «بایدها» پایگاه هستی شناسی «آنتولوژی» خود را از دست بدهند، دیگر منشأ و مبنایی نخواهند داشت و هر کسی می تواند به میل خود «بایدها»یی را بیافریند و به آنها پای بند باشد. اینجاست که «نسبیت اخلاق» که در حقیقت نفی اخلاق است خودنمایی می کند.‏6

‏مطالعه اندیشه های «هیوم» تا «پوتر» این ادعا را تأیید می کند. چنانکه در بالا ذکر شد نفی ارتباط منطقی بین «هست» و «باید» اولاً جامعه آرمانی را نفی می کند، زیرا دیگر سخن از این حقیقت که از «هست» به «باید» و از وضع موجود به وضع مطلوب باید رسید بی مورد خواهد بود. ‏

‏ثانیاً، با نفی ارزشهای ثابت که لازمه نفی پایگاه هستی شناسی آنهاست دیگر حرکت به سوی «بهتر شدن که مستلزم حرکت به سوی جامعه آرمانی است منتفی خواهد شد.»‏

‏ویژگیهای غرب به همین جا ختم نمی شود لیکن ما به خاطر پرهیز از اطاله کلام به همین حد اکتفا می کنیم.‏7

‏د- با توجه به ساختار ضد بشری غرب روشن می شود که خود ماهیت غرب بلای خانمانسوز و انسان برافکن است و از این روست که فرانتس فانون‏8‏ فریاد می زد که: ‏

«رفقا بیایید از افریقا اروپای سومی نسازیم.»

‏و امام راحل (قده) مکرر در سخنان گهربارشان می فرمودند: ‏

«که هرگاه غربیان ما را بستایند باید احساس شکست کنیم و اگر آنها بر ما خرده بگیرند و انتقاد کنند باید خود را پیروز بدانیم.»‏9‏

‏با این همه، فاجعه های غم افزا و نابود کننده ای که استعمار غرب در کشورهای جهان سوم ایجاد کرده است و آزاد اندیشان دلسوخته را به مبارزه با آن برانگیخته است امر را بر بسیاری از متفکران و اندیشمندان مشتبه ساخته است. تا آنجا که تصور کردند اگر بتوان اهداف استعماری غرب را خنثی کرد و جامعه را با ساختاری همانند ساختار غرب بنا نمود می توان به جهان سوم خدمت ارزنده کرد. و ایشان را از عقب ماندگی، انحطاط ‏

کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 174

‏فرهنگی و رخوت و سستی رهایی بخشید. ما با الهام از کلام امام (قده) و زبان حدیث که نظام غرب را و یا نظامهای همانند آن را شیطانی می نامند بر این باوریم که اگر به فرض محال، غربیان از اهداف استعماری خود چشم بپوشند و جوامع ما را بدون کم و کاست همانند جوامع خود بسازند گرگان جدید را برای نابودی بشریت بسیج کرده ایم. عدم توجه به این نکته است که ما را با اشتباهات بین گروهی از اندیشمندان و مبارزان اعم از صادق و غیر صادق مواجه می سازد و ما ذیلاً به برخی از آن موارد اشاره می کنیم. ‏

‏1ـ گروهی از مبارزان مسلمان که مارکسیسم را جریانی ضد امپریالیزم می دانستند تصور کردند که با تشبث به آن می توانند با نظام استعمار زده و دست نشانده شاهنشاهی مبارزه و مقابله ریشه دار بنمایند غافل از اینکه مارکسیسم فرزند خلف اومانیسم و در اصول و مبانی با آن مشترک است و تجربه نشان داده است متشبثان به مارکسیسم و یا ماتریالیزه کنندگان اسلام مسیری همگون با اهداف مبنایی اومانیسم غربی طی کردند و در نهایت نیز به وضعی اسفبار و منحط در خدمت دست نشاندگان امپریالیزم درآمدند. نمونه بارز آنها مجاهدین خلق است که علی رغم شعارهای تند ضد امپریالیستی و ضد آمریکایی در خدمت صدام و آمریکا درآمدند. ‏

‏2ـ گروهی از متدینین و مسلمانان که مارکسیسم را به حق دشمن اسلام می دانستند تصور کردند که هر جریان ضد مارکسیستی با اسلام همگام است. از این  رو در برخورد با امپریالیزم غربی اولاً آن را جریانی ضد مارکسیست تلقی کردند که بنا به سخن پیشین ما تضاد این دو، ریشه دار نیست و ثانیاً پنداشتند که سیستم سرمایه داری با اسلام همگام است بنابراین به عنوان منادیان اسلام و مخالفان مارکسیسم عملاً مبلغ امپریالیزم و سرمایه داری غربی شدند. ‏

‏3ـ گروهی از لیبرالیست های مسلمان چنین پنداشتند که غرب بدون اهداف استعماری (به فرض تحقق) نظامی مطلوب و آرمانی است. بنابراین روند حرکت غربی را با حرکت انبیاء مقایسه کردند و با وضع عناوینی از قبیل «راه انبیاء، راه بشر» بر آن ‏

کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 175

‏شدند تا اسلام را با غرب ملحد و ضد الهی آشتی دهند.‏10

‏با توجه به مطالب فوق روشن می شود که امام بزرگوار (قده) با ژرف نگری و واقع بینی، تمامی ماهیت غرب را به ما معرفی کردند و شایسته است که در تعبیرهای ایشان دقت بیشتری به عمل آید تا با شناخت همه جانبه تر طاغوت زمان، موضع اصولی ما در برابر غرب روشن شود و بتوانیم مبارزه بی امان خود را در برابر همه جلوه های الحادی غرب، سامان دهیم. ‏

‏1ـ سوره بقره. آیۀ 256. ‏

‏2ـ علی علیه السلام در خطبه اول نهج البلاغه درباره پیغمبر اکرم(ص) می فرماید: ‏«طبیب دوار بطبه»

‏3ـ سوره بقره. آیۀ 34: ‏

«آنگاه که به فرشتگان گفتیم بر آدم سجده کنید پس (همگان) سجده کردند به جز ابلیس که او خودداری کرد و بزرگی گری ورزید و از کافرین بود.»

‏4ـ اعراف. آیات 11 تا 17: ‏

«بی شک شما را آفریدیم سپس به تدریج صورت و انسجامتان دادیم، آنگاه به فرشتگان گفتیم که بر آدم سجده کنند و ایشان جز ابلیس که از سجده کنندگان نگشت سجده کردند. خداوند به ابلیس فرمود: چه مانع شد آنگاه که تو را به سجده امر کردم سجده نکردی؟ ابلیس گفت: من از او بهترم، (زیرا) مرا از آتش آفریدی و او را از خاک. خداوند فرمود: از این مقام فروشو. تو را چه رسد که در آن گردنکشی کنی؟ بیرون رو، که تو از خوار شدگانی. ابلیس گفت: مرا تا روز قیامت که زنده می شوند مهلت ده. خداوند فرمود: تو از مهلت یافتگانی. گفت: حال که مرا نومید ساخته ای، من هم ایشان را از راه راست تو منحرف می کنم. آنگاه از پیش و از پس و از چپ و از راست بر آنها می تازم. و بیشترینشان را ناسپاس خواهی یافت.»

‏5ـ اصول کافی ج 2 ص 372، حدیث 11. ‏


کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 176

‏«خداوند عزوجل دو دولت پدید آورد، دولت آدم که دولت خداست و دولت شیطان.»‏

‏«هنگامی که خداوند بخواهد به آشکارا پرستش شود دولت آدم برقرار و هرگاه اراده کند که در پنهانی عبادت شود دولت شیطان برپا خواهد شد.»‏

‏6ـ هر چند معتقدان مسلمان تفکیک رابطه منطقی «هست» و «باید» با طرح این مسأله که «هست» و «بایدها» رابطه عرضی دارند، نه طولی و خالق هر دو خداوند است کوشیدند تا بین دیدگاه غربیان و اسلام در این باب آشتی برقرار کنند. لکن صرف نظر از اینکه این تفکر معتقدان آن را به حضیض «اشعریت» درمی غلتاند، تناقضی آشکار در اندیشه ایشان را نیز آشکار می سازد. زیرا اگر «بایدها» را مخلوق خدا بدانیم که باید خود نوعی از «هست» ها باشد و اگر تنها آنها را مأمور خدا بدانیم ضرورت اطاعت از آنها را که مورد تأکید این اندیشه گران است با عدم ارتباط منطقی بین «هست» و «باید» مغایر است. زیرا با کدام حجت می توان ملزم شد که هر چه خدا می فرماید، باید اطاعت کرد؟ آیا حجت، جز این است که: ‏

«چون خداوند کامل مطلق، خالق، رب و مالک انسان است «باید»، مورد اطاعت قرار گیرد و این سخن عبارت اخری انبعاث «بایدها» از «هست ها» نیست؟»

‏برای مطالعه بیشتر به کتاب دانش و ارزش آقای دکتر سروش مراجعه فرمایید. ‏

‏7ـ مطلب ارائه شده در ارتباط با ویژگیهای غربی بسیار مجمل و فهرست وار است و بسط مقال در آنها مستلزم ورود در مباحث عمیق و گسترده فلسفی است که از حوصله این مقاله خارج است. ‏

‏10ـ به کتاب «راه طی شده» آقای مهندس مهدی بازرگان مراجعه شود. ‏

‏11ـ منظور از غرب در این مقاله، ساختار اندیشه حاکم بر مردم این سامان باشد و همه آن را در برنمی گیرد. ‏

 

کتابمجموعه مقالات پنجمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 177