مقالۀ ششم در بیان و شرح جنود عقل و جهل از بعض وجوه، که مقصود از تحریر این رساله است، نه از جمیع وجوه
مقصد اوّل [در بیان «خیر» و «شر»]
فصل اوّل [مقصود از خیر و شر]
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279-1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1388

زبان اثر : فارسی

فصل اوّل [مقصود از خیر و شر]

‏بدان که بحث از حقیقت و ماهیت خیر و شر، خارج از مقصود اصلی ما‏‎ ‎‏است با آن که تعریفهایی که از آنها در کتب حکمیّه و غیر آن کرده اند غالباً تعریف‏‎ ‎‏به لوازم و ملزومات و لواحق و عوارض است‏‎[1]‎‏. و این دو، چون به حسب‏‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 75

‏هویّت از واضحات و فطریّات است؛ ایکال آن را به وجدان و فطرت، اقرب به‏‎ ‎‏صواب و نزدیکتر به مقصد و مقصود است. و مهم در این مقام، بیان مقصود از‏‎ ‎‏خیر و شر است که در این حدیث شریف، یکی را وزیر عقل و دیگری را وزیر‏‎ ‎‏جهل قرار داده.‏

‏پس باید دانست که مقصود، نفس خیر و شر نیست، به آن معنی که عامه‏‎ ‎‏می فهمند، بلکه به معنای دیگری است که پس از این، اشارۀ به آن می آید؛ زیرا که‏‎ ‎‏نه تناسب با وزارت و نه جُندیّت عقل دارد. پس مقصود از آن را توان گفت که‏‎ ‎‏حقیقت فطرت است که در آیۀ شریفه، اشارت به آن رفته، آن جا که فرماید:‏‎ ‎‏«‏فِطرَةَ الله الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا‏»‏‏.‏‎[2]‎

‏غایت امر آن که: خیر عبارت از فطرت مخموره است، و شر عبارت از‏‎ ‎‏فطرت محجوبه است.‏

‏و تفصیل این اجمال آن که: حق ـ تبارک و تعالی ـ با عنایت و رحمت خود،‏‎ ‎‏به ید قدرت خود، که طینت ‏‏آدم‏‏ اوّل را مخمّر فرمود‏‎[3]‎‏، دو فطرت و جبلّت به آن‏‎ ‎‏مرحمت نمود: یکی اصلی، و دیگر تبعی، که این دو فطرت، بُراق سیر و رفرف‏‎ ‎‏عروج او است به سوی مقصد و مقصود اصلی. و آن دو فطرت، اصل و پایۀ‏‎ ‎‏جمیع فطریاتی است که در انسان مخمَّر است و دیگر فطریات، شاخه ها و اوراق‏‎ ‎‏آن است.‏

‏یکی از آن دو فطرت ـ که سِمَت اصلیّت دارد ـ فطرت عشق به کمال مطلق و‏

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 76

‏خیر و سعادت مطلقه است که در کانون جمیع سلسلۀ بشر، از سعید و شقی و‏‎ ‎‏عالم و جاهل و عالی ‏‏[‏‏و‏‏]‏‏ دانی، مُخمَّر و مطبوع است. و اگر در تمام سلسلۀ بشر،‏‎ ‎‏انسان تفحّص و گردش کند و جمیع طوایف متشتّته و اقوام متفرقه در عالم را‏‎ ‎‏تفتیش کند، یک نفر را نیابد که به حسب اصل جبلّت و فطرت، متوجه به کمال و‏‎ ‎‏عاشق خیر و سعادت نباشد.‏

‏و مقصود از فطریات، اموری است که بدین مثابه باشد و از این جهت،‏‎ ‎‏احکام فطرت از ابدهِ بدیهیات و از اوضح واضحات خواهد بود و اگر چیزی‏‎ ‎‏چنین نشد از فطریات نخواهد بود.‏

‏و دیگری از آن دو فطرت، که سِمَت فرعیّت و تابعیّت دارد، فطرت تنفُّر از‏‎ ‎‏نقص و انزجار از شر و شقاوت است که این مُخمَّر بالعرض است، و به تبعِ آن‏‎ ‎‏فطرت عشق به کمال، تنفُّر از نقص نیز مطبوع و مُخمَّر در انسان است. (و ما پس‏‎ ‎‏از این، شرحی از این باب مذکور می داریم).‏

‏و این دو فطرت، که ذکر شد، فطرت مخمورۀ غیر محجوبه است که محکوم‏‎ ‎‏احکام طبیعت نشده و وجهۀ روحانیت و نورانیت آنها باقی است، و اگر فطرت‏‎ ‎‏متوجه به طبیعت شد و محکوم به احکام آن گردید و محجوب از روحانیت و‏‎ ‎‏عالم اصلی خود شد، مبدا جمیع شرور و منشا جمیع شقاوت و بدبختیهاست، که‏‎ ‎‏تفصیل آن بیاید.‏

‏پس مقصود از خیر ـ که وزیر عقل است و جمیع جنود عقلیه در ظلّ توجه و‏‎ ‎‏تصرف آن است ـ فطرت مخمورۀ متوجه به روحانیت و مقام اصلی خود است و‏‎ ‎‏از شر ـ که وزیر جهل و همۀ جنود جهل از طفیل آن است ـ فطرت محکومۀ‏‎ ‎‏طبیعت و محجوبه به احکام آن است.‏

‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 77

  • )) نگاه کنید به: الاسفار الاربعة، صدرالمتالّهین شیرازی، ج 7، ص 57؛ شرح اصول الکافی، همان مولّف، ج 1، ص 386؛ مرآة العقول، علاّمه مجلسی، ج 1، ص 67؛ شرح اصول کافی، مولی صالح مازندرانی، ج 1، ص 275.
  • )) فطرت الهی، همان فطرتی است که خدای انسان را بر آن آفریده است. (روم / 30).
  • )) اقتباس است از این حدیث قدسی که: «خَمَّرتُ طِینَةَ آدَمَ بِیَدِی اربَعینَ صَباحاً» یعنی: طینت آدم را به دست خودم، چهل روز مُخمَّر ساختم. (عوالی اللاّلی، ج 4، ص 98، ح 138).