نتیجۀ اصول یازده گانه
این همه تفاصیل، مقدماتی بود که در عود به نشئه لازم بود و با این مقدمات، کیفیت معاد و رجوع معلوم شد.
معاد آن نیست که در همین نشئۀ طبیعت باشد؛ زیرا این انکار معاد و انکار رجوع الی الله و تثبیت عالم طبیعت و تخلید آن است و مثل فساد و خاک شدن شجره و دوباره به صورت شجره درآمدن همان اجزاء به مرور دهور و تحولات و انقلابات طبیعت است. و البته این برگشتن به نشئۀ دیگری نمی باشد، در صورتی که ضرورت تمام شرایع این است که معاد، نشئۀ دیگر و فوق طبیعت است و در معاد، عودت الی الله است به جهت قربی که آن نشئه به عالم الوهیت دارد، و رجعتی که در اکثر آیات هست، به همین مناسبت است: «إنَّا لِلّٰهِ وَ إنَّا إلَیْهِ رَاجِعُونَ».
والحاصل:تسمیۀ معاد به جهت همان معنی است که فرمود:«کَمَا بَدَأکُمْ تَعُودُونَ».
وبالجمله: از حیث تمسک به ظهور لفظ معاد و تطبیق آن بر معاد طبیعت، دغدغه ای نیست،بلکه به معاونت معنایی که در آیات رجعت است، معاد را به آن اعتبار معنی می کنیم.
و اما آیاتی مثل قضیه عُزَیر که می فرماید: «أوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلَی قَرْیَةٍ وَ هِیَ خَاوِیَةٌ عَلَی عُرُوشِهَا قَالَ أنَّی یُحْیِی هٰذِهِ الله ُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأمَاتَهُ الله ُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ کَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ یَوْماً أوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إلَی طَعَامِکَ وَ شَرَابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ وَ انْظُرْ اِلَی حِمَارِکَ وَ لِنَجْعَلَکَ آیَةً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إلَی الْعِظَامِ کَیْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَکْسُوهَا لَحْماً فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ قَالَ أعْلَمُ أنَّ الله َ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ». و مثل قضیۀ حضرت ابراهیم علیه السلام که می فرماید: «وَ إذْ قَالَ إبْرَاهِیمُ رَبِّ أرِنِی کَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتَی قَالَ أوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَی وَلٰکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی قَالَ فَخُذْ أرْبَعَةً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إلَیْکَ ثُمَّ
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 589
اجْعَلْ عَلَی کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءً ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَکَ سَعْیاً وَاعْلَمْ أنَّ الله َ عَزِیزٌ حَکِیمٌ». بعد از آنکه با برهان امتن، به آن طوری که گفتیم و طبق ظهور آیات و احادیث و نصوص متواتره و طوایف مختلفه از آیات و اخباری که در وصف جنات و نار و موجودات و کیفیات آنها می باشد، معاد و ضرورت نشئۀ اُخری ثابت شد و استحالۀ انحاء ادعائیۀ دیگر از معاد اثبات گردید، اگر در مقابل این همه ادلۀ عقلیه و شرعیه در اثبات یک معنی و استحالۀ غیر آن، ادعا شود که ظهور چند آیه برخلاف آن دلالت می کند، باید بعد از ذکر اقسام احتمالات متصورۀ احیاء، متعمّقین را به قضاوت عقولشان واگذار نماییم.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 590