باب هشتم ابطال تناسخ نفوس و ارواح و رد ادله قائلین به تناسخ
فصل ششم کلام شیخ اشراق و رد آن
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : آیت الله سید عیدالغنی اردبیلی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

فصل ششم کلام شیخ اشراق و رد آن

فصل ششم

 

کلام شیخ اشراق و رد آن[1]

‏ ‏

‏این فصل در بیان ایراداتی است که گفته شده از بیان گذشته لازم می آید.‏

‏ایراد اول این است که لازمۀ سخن شما این است که شی ء واحد، یعنی نفس، هم‏‎ ‎‏مجرد و هم مادی باشد، و مجرد، در ماده تصرف نماید.‏

‏ایراد دیگر اینکه: در صورت مجرد بودن نفس، باید آنچه را که در قوۀ خیالیه و‏‎ ‎‏خزانۀ حافظه هست، مستشعِر بالفعل باشد و همه در پیش او به نحو تفصیل حاضر‏‎ ‎‏باشند؛ چون ممکن است که نفس به آنها اطلاع پیدا کند، و در مجرد، همین قدر که‏‎ ‎‏چیزی برای او ممکن باشد، باید بالفعل برای آن حاصل باشد و مجرد حالت منتظره‏‎ ‎‏ندارد، و همین طور آنچه از کمالات در آینده برای او ممکن است، باید بالفعل باشد،‏‎ ‎‏پس یک عالم حکیم که مسائل و علوم در خزانۀ حافظۀ او موجود است، باید همۀ آنها‏‎ ‎‏را مستشعر بوده و بر همۀ آنها بالفعل مطلع باشد، و حال آنکه می بینیم قضیه چنین‏‎ ‎‏نیست.‏

‏صاحب ‏‏مطارحات‏‏ از اشکال اول جواب داده به اینکه اولاً: در تجرد قوای باطنی و‏‎ ‎‏خیالی بحث است که آیا مجردند یا مادی؟ گرچه متقدمین به مادی بودن خیال قائل‏‎ ‎‏بوده اند، ولی این معنی، محل کلام است.‏

‏و ثانیاً: چه عیبی دارد که بگوییم نفس، مجرد است ولی در عین تجرد، تصرف در‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 309

‏ماده و مادیات می نماید؛ چنانکه عقل فعّال این طور است؟ مگر قائل نیستند که عالم‏‎ ‎‏مادیات، تحت تصرف عقل فعّال است و به مناسبت همین تصرفات در عالم طبیعت،‏‎ ‎‏عقل فعّال اثبات شده است؟‏

‏و ثالثاً: بنابر انکاری که در قوۀ مصوره دارد می گوید: البته نمی توان گفت که قوۀ‏‎ ‎‏مادیِ عدیمة الشعور، چنین موجودی به نام طفل را در رحم تصویر نموده است که در‏‎ ‎‏نظم و نظام و حکمت، اتقن می باشد، و عقل هم در نظام وجودی آن متحیّر است، پس‏‎ ‎‏معلوم است که آن مربوط به یک موجود مافوق الطبیعه و از برکات دست قدرت یک‏‎ ‎‏موجود مجرد است. صاحب ‏‏مطارحات‏‏ فقط از اشکال اول چنین جوابی داده است.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 310

  • )) اسفار، ج 9، ص 65.