فصل ششم
کلام شیخ اشراق و رد آن
این فصل در بیان ایراداتی است که گفته شده از بیان گذشته لازم می آید.
ایراد اول این است که لازمۀ سخن شما این است که شی ء واحد، یعنی نفس، هم مجرد و هم مادی باشد، و مجرد، در ماده تصرف نماید.
ایراد دیگر اینکه: در صورت مجرد بودن نفس، باید آنچه را که در قوۀ خیالیه و خزانۀ حافظه هست، مستشعِر بالفعل باشد و همه در پیش او به نحو تفصیل حاضر باشند؛ چون ممکن است که نفس به آنها اطلاع پیدا کند، و در مجرد، همین قدر که چیزی برای او ممکن باشد، باید بالفعل برای آن حاصل باشد و مجرد حالت منتظره ندارد، و همین طور آنچه از کمالات در آینده برای او ممکن است، باید بالفعل باشد، پس یک عالم حکیم که مسائل و علوم در خزانۀ حافظۀ او موجود است، باید همۀ آنها را مستشعر بوده و بر همۀ آنها بالفعل مطلع باشد، و حال آنکه می بینیم قضیه چنین نیست.
صاحب مطارحات از اشکال اول جواب داده به اینکه اولاً: در تجرد قوای باطنی و خیالی بحث است که آیا مجردند یا مادی؟ گرچه متقدمین به مادی بودن خیال قائل بوده اند، ولی این معنی، محل کلام است.
و ثانیاً: چه عیبی دارد که بگوییم نفس، مجرد است ولی در عین تجرد، تصرف در
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 309
ماده و مادیات می نماید؛ چنانکه عقل فعّال این طور است؟ مگر قائل نیستند که عالم مادیات، تحت تصرف عقل فعّال است و به مناسبت همین تصرفات در عالم طبیعت، عقل فعّال اثبات شده است؟
و ثالثاً: بنابر انکاری که در قوۀ مصوره دارد می گوید: البته نمی توان گفت که قوۀ مادیِ عدیمة الشعور، چنین موجودی به نام طفل را در رحم تصویر نموده است که در نظم و نظام و حکمت، اتقن می باشد، و عقل هم در نظام وجودی آن متحیّر است، پس معلوم است که آن مربوط به یک موجود مافوق الطبیعه و از برکات دست قدرت یک موجود مجرد است. صاحب مطارحات فقط از اشکال اول چنین جوابی داده است.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 310