باب هفتم احوال نفس ناطقه و نسبت آن به عالم طبیعت
فصل هفتم علیت امر مجرد عقلی برای نفس ناطقه
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : آیت الله سید عیدالغنی اردبیلی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

فصل هفتم علیت امر مجرد عقلی برای نفس ناطقه

فصل هفتم

 

علیت امر مجرد عقلی برای نفس ناطقه[1]

‏ ‏

‏مبدأ بلاواسطۀ نفس چیست؟ آیا حضرت باری تعالی است؟ آیا صورت جسمیه‏‎ ‎‏است؟ آیا اعراض عارض بر جسم است؟ آیا یکی از مجردات عالم عقل است؟ و آیا‏‎ ‎‏نفوس در یکدیگر تأثیر دارند؟ در این مطلب وجوهی است که ان شاء الله همۀ آنها را‏‎ ‎‏متذکر خواهیم شد.‏

‏اما اینکه جسم نمی تواند مبدأ بلاواسطۀ نفس باشد، برای اینکه اولاً: اگر جسم تأثیر‏‎ ‎‏داشته باشد، لازم می آید از هر جسمی، هر نفسی صادر شود.‏

‏و ثانیاً: جسم، صاحب وضع است و تأثیرش محتاج به محاذات است، و حال آنکه‏‎ ‎‏نفس، جسم نیست تا صاحب وضع باشد. علاوه بر این: فرض در عدم است که جسم‏‎ ‎‏می خواهد از کتم عدم، نفسی ایجاد کند و وضع جسم با  کتم عدم صحیح نیست.‏

‏و ثالثاً: وجود نفس چون مجرد است، اشرف و اعلای از جسم است و اخسّ‏‎ ‎‏چگونه فاعل اعلی می شود؟‏

‏و اما اینکه اعراض جسم هم نمی تواند مبدأ بلاواسطۀ نفس باشند، برای اینکه اولاً:‏‎ ‎‏آنها هم چون جسمانی هستند، صاحب وضع می باشند و باید در تأثیر خودشان، به تبع‏‎ ‎‏معروض خود، برای خود وضعی قرار دهند.‏

‏و ثانیاً: وجود اعراض جسم ـ از قبیل سفیدی و سرخی و اعراض دیگر ـ انزل از‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 157

‏خود جسم می باشند و جسم، انزل از نفس مجرد می باشد، پس انزلِ در انزل نمی تواند‏‎ ‎‏در اعلی تأثیر کند.‏

‏و اما اینکه خداوند متعال هم مبدأ نفس نیست، به جهت انقصیت و اخسّیت نفس‏‎ ‎‏است. و این در باب کوتاهی فیض در ناحیۀ فیّاض نیست، بلکه نفس قابلیت ندارد که‏‎ ‎‏از مبدأ ـ جلّت عظمته ـ صادر شود، به جهت ترکیبی که در خود نفس است، یعنی نفس‏‎ ‎‏جهت مادی و جهت تجردی دارد و خالص از ترکیبات نیست، به ویژه اینکه خود‏‎ ‎‏نفس قوایی دارد که به توسط هر قوه، در نفس ترکیبی ایجاد شده است.‏

‏اما فاعل و مبدأ نفس نمی تواند نفس دیگر باشد؛ چون نفس در فعل به جسم‏‎ ‎‏احتیاج دارد؛ پس باید در مبدأیت و فاعلیتش ذو الوضع باشد تا تأثیر کند؛ و این هم‏‎ ‎‏محال است.‏

‏در نتیجه از اقسام متصوّره، تنها یک فرض باقی می ماند و آن اینکه یک موجود‏‎ ‎‏مجردی نفس را ایجاد نماید، و آن عقل فعّال است. هذا کله علی مسلکنا.‏

‏ولیکن برهانی که شیخ برای اینکه نفس نمی تواند مبدأ نفس دیگری باشد اقامه‏‎ ‎‏کرده، چنین است:‏

‏اما اینکه نمی تواند افراد، یکی برای دیگری علت باشد، برای این است که افراد، در‏‎ ‎‏نوع متحد هستند و معنی ندارد فردی از نوع، فاعل فرد دیگری از آن نوع باشد والاّ‏‎ ‎‏ترجیح بلامرجّح لازم می آید.‏

‏و اما اینکه بعضی از مجموع افراد به طور مبهم نمی تواند مبدأ نفس باشد، برای‏‎ ‎‏اینکه این هم معنی ندارد که معلول، معین باشد، ولی علت آن در نفس الامر غیر معین‏‎ ‎‏باشد.‏

‏و اما اینکه بعض معین از مجموع، نمی تواند مبدأ نفس باشد؛ برای اینکه امکان‏‎ ‎‏ندارد برای بعض، حدی معین کرد؛ مثلاً آیا دو نفس منضمّ به یکدیگر علت می باشند،‏‎ ‎‏یا سه نفس به ضمیمۀ هم؟ و هکذا. و دست گذاشتن روی بعض معین چون ترجیح‏‎ ‎‏بلامرجّح است، محال خواهد بود.‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 158

‏اما مجموع افراد هم نمی توانند علت باشند؛ زیرا اگر مجموع سلسلۀ قبل در نفس‏‎ ‎‏تأثیر کردند، سپس بعد از پیدایش نفس اول، اگر در خلق و ایجاد نفس دوم، محتاج‏‎ ‎‏باشد که به انضمام مجموعۀ نفوس با نفس اول، نفس دوم ایجاد شود، معلوم می شود‏‎ ‎‏که مجموعۀ اول در خلق نفس اول کافی نبوده اند و این خلاف فرض است.‏

‏و یا اینکه می گوییم: ضرورتی ندارد که نفس اول برای ایجاد نفس دوم به مجموعۀ‏‎ ‎‏نفوس افزوده شود؛ در نتیجه معلوم شد که مجموع هم نمی تواند علت و مبدأ نفس‏‎ ‎‏باشند.‏‎[2]‎

‏آخوند می فرماید: این معنی که از شیخ به صورت برهان نقل شده است، غلط‏‎ ‎‏است؛ زیرا اولاً ممکن است دو شی ء از یک نوع باشند و فردی در دیگری تأثیر کند،‏‎ ‎‏برای اینکه تأثیر به ماهیت نیست تا بگوییم که در ماهیت فرق ندارند؛ بلکه تأثیر به‏‎ ‎‏وجود است و ممکن است دو فرد در وجود از حیث ضعف و شدت مختلف باشند؛‏‎ ‎‏گرچه اختلاف در ماهیت امکان ندارد.‏

‏و ثانیاً: مادامی که نفوس در حرکت هستند، از یک نوع می باشند و همۀ افراد از نوع‏‎ ‎‏واحدی هستند، ولی بعد به واسطۀ رسوخ ملکات و اخلاق ملکیه یا شیطانیه و یا بهیمیه‏‎ ‎‏و یا سبعیه، هر فرد، نوع مستقلی خواهد شد؛ در نتیجه می تواند نوعی در نوع دیگر‏‎ ‎‏تأثیر کند، چنانکه نوعی می تواند از نوع دیگر متأثر گردد.‏‎[3]‎

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 159

  • )) اسفار، ج 8، ص 396.
  • )) مباحثات، ص 269 ـ 270.
  • )) اسفار، ج 8، ص 399.