فصل پنجم
استحالۀ فساد نفس
حکما برای اثبات بقا و عدم فساد نفس از راه دیگری استدلال کرده اند. به این بیان که: شی ء، علل اربع دارد و انعدام آن به انعدام یکی از علل می باشد.
اما علت فاعلی: چون نفس مجرد است، علت فاعلی آن هم مجرد است و انعدام فاعل مجرد محال است؛ پس از ناحیۀ علت فاعلی، عدم برای نفس غیر ممکن است.
اما علت مادی: چون نفس مجرد است و مجرد ماده ندارد، پس سالبه به انتفاء موضوع خواهد بود؛ یعنی طروّ عدم بر نفس از ناحیۀ علت مادی محال است؛ به جهت اینکه نفس، چون مادی نیست علت مادی ندارد تا از ناحیۀ انعدام علت مادی، عدم به سراغ نفس آید، در نتیجه انعدام نفس از راه عدم علت مادی، محال و غیر ممکن است.
اما علت صوری: اولاً: نفس، ماده ندارد تا صورت داشته باشد و علت صوری برای آن باشد، بلکه نفس خودش صورت است.
و ثانیاً: صورت هم مجرد است و انعدام در مجرد راه ندارد؛ زیرا صورت، صورت دیگری ندارد، بلکه متقوّم به فاعل مجرد است، پس انعدام، برای صورت ممکن نیست، در نتیجه انعدام برای نفس از ناحیۀ صورت هم، محال است. و اگر برای این
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 149 صورت، صورت دیگری باشد و همین طور آن صورت هم، صورت دیگری داشته باشد و هکذا، یلزم التسلسل. و تسلسل اولاً، باطل است و ثانیاً، اگر تسلسل باطل هم نباشد صورت دیگری نداریم تا به انعدام آن صورت، عدم به این صورت سرایت کند؛ تا به حلقۀ آخری که نفس است برسد.
و کلام در علت غایی مثل کلام در علت صوری خواهد بود.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 150