بدان که از فطریاتی که در فطرت همه عائله بشری به قلم قدرت حق ثبت، و
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 185 همه با هم در آن موافق و مشترکند، تعظیم منعم و ثنای او است، و هر کس به فطرت مخلاّی خود رجوع کند، درمی یابد که تعظیم و محبت منعم در کتاب ذاتش ثابت و ثبت است.
تمام ثناها و تعظیمهائی که اهل دنیا از صاحبان نعمت و موالیان دنیاوی خود کنند، به همین فطرت الهیه است. تمام تعظیمها و اُثنیه[ ای] که متعلّمان از دانشمندان و معلّمان کنند نیز از این فطرت است.
و اگر کسی کفران نعمتی کند یا ترک ثنای منعمی نماید، با تکلّف و برخلاف فطرت الهیّه است، و خروج از غریزه و طبیعت انسانیت است. و لهذا به حسب فطرت، کافرانِ نعمت را نوع بشر تکذیب و تعییب کنند، و از غریزه ذاتیه انسانیه خارج شمارند.
اینها که مذکور شد، راجع به شکر منعم مطلق ـ حقیقی و مجازی ـ بود، ولی باید دانست آنچه از فطریات سلیمه و لازمۀ فطرت مخمورۀ غیر محتجبه است، شکرگزاری و ثناجوئی از ذات مقدّس منعم علی الاطلاق است که بسط بساط رحمتش در سر تا سرِ دارِ تحقق پهن گردیده، و تمام ذرّات کائنات از خوان نعمت و ظلّ رزّاقیت ذات مقدّسش برخوردارند. و چون ذات مقدّسش کامل مطلق و کمال مطلق است و لازمه کمال مطلق، رحمت مطلقه و رزّاقیت علی الاطلاق است، دیگر موجودات و نعمتهای آنها ظلّ رحمت او و جلوۀ رزّاقیت اویند، و هیچ موجودی را از خود کمال و جمال و نعمت و رزّاقیتی ـ ازلاً و ابداً ـ نیست.
و هر کس نیز به صورت، دارای نعمت و کمالی است، در حقیقت، مرآت رزّاقیت و آینۀ کمال آن ذات مقدس است؛ چنانچه از کریمه شریفه: «انَّ الله هُوَ
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 186 الرَّزَّاقُ ذُو القُوَّةِ المَتِینُ» که حصر رزّاقیت به حق تعالی فرموده، این معنی بطور اکمل مستفاد شود. و دقیقتر از این، استفاده شدن این گونه مطالب است، از مفتاح کتاب شریف الهی که فرماید: «الحَمدُ لله رَبِّ العالَمِینَ» که تمام محامد و جمیع اثنیه را منحصر به ذات مقدّس فرماید، خصوصاً با متعلق بودن «بِسمِ الله» به «الحَمدُ لله» چنانچه در مسلک اولیاء عرفان و اصحاب ایقان است، و در این دقیقه اسراری است که کشف آن خالی از خطر نیست.
بالجمله، فطرت سلیمه که محتجب به تحت استار تعینات خلقیّه نشده، و امانت را چنانچه هست به صاحبش مردود نموده، در هر نعمتی شکر حق کند؛ بلکه نزد فطرت غیر محجوبه، هر شکری از هر شاکری و هر حمد و ثنائی از هر حامد و ثناجوئی ـ به هر عنوان و برای هر کس و هر نعمت باشد ـ به غیر ذات مقدس حق ـ جلّ و علا ـ راجع نشود، گر چه خود محجوبین گمان کنند مدح غیر او کنند و ثنای غیر او نمایند. و از این جهت توان گفت: بعثت انبیاء برای رفع این حجاب و برچیده شدن اَستار از جلوۀ جمال ازلی ـ جلّت عظمته ـ است. و شاید کریمه شریفۀ: «ان مِن شَیءٍ الاَّ یُسَبِّحُ بِحَمدِهِ وَ لکِن لاَتَفقَهُونَ تَسبِیحَهُم» و امثال آن اشارۀ به همین دقیقه باشد؛ و لکن انسان بیچارۀ محتجب که فطرت سلیمه الهیه اش را در پس پرده های ظلمت تعینات خَلقیّه مستور و محجوب
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 187 نموده، و نور خداداد جبلّتش را به ظلمتهای کثرات خلقیه منطفی و منطمس کرده، کفران نعم الهیه کند، و هر نعمتی را به موجودی نسبت دهد، و چشم امیدش دائماً به اهل دنیا باز، و دست طمعش به فقرائی که چون خودش فقر در ناصیه همه ثبت است، دراز است.
ای بیچاره انسانِ محجوب که عمری در نعمتهای بی منتهای حق غوطه خوردی، و از رحمتهای بی کرانش برخوردار گشتی، و ولی نعمت خود را نشناخته، کورکورانه از دیگران ستایش کردی، و به ناکسان کرنش نمودی! آری، شکر مخلوق از وظایف حتمیه است، چنانچه فرموده اند: «مَن لَم یَشکُرِ المَخلُوقَ لَم یَشکُرِ الخالِقَ» لکن از آن جهت که آنها را خداوند وسایل بسط نعمت و رحمت مقرّر فرموده؛ نه آن که با شکر آنها از خالق و رازق حقیقی محجوب گردی؛ چه که این عین کفران نعمتِ ولی نعم است.
بالجمله معلوم شد که شکر از لوازم فطرت مخموره است، و کفران از احتجاب فطرت و از جنود ابلیس و جهل است. و با این بیان فتح ابوابی از معارف شود، به شرط رجوع به فطرت مخموره و خروج از حجاب و احتجاب.
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 188