هان ای عزیز! اگر انسان این مطالبی را که به موازین برهانیّه، پیش اهلش ثابت و به نور کشف و شهود، نزد اصحاب معرفت مشهود است و مطابق
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 285 اشارات، بلکه صراحات کتاب الهی و احادیث شریفه وارده از اهل بیت وحی و تنزیل است، احتمال نیز دهد، باید آرام نگیرد تا نفس را اصلاح کند.
مصیبت در آن است که جمیع آیات باهرۀ کتب آسمانی و تمام احادیث شریفه اهل بیت عصمت، از انبیاء عظام و اولیاء کرام، و تمام براهین اصحاب حکمت و فلسفه و مشاهدات ارباب ریاضت و شهود، در قلوب قاسیه و دلهای سخت ما ایجاد احتمال نکرده، و عمل ما مثل اشخاصی است که یقین حتمی به کذب همه ـ نعوذ باللّه ـ داریم.
عزیزا! اگر به هر یک از ما یک طفل ده ساله[ ای] اطلاع دهد که خانه ات آتش گرفت یا پسرت در آب افتاد و الآن غرق می شود، آیا اگر اشتغال به هر کار مهمّی داشته باشیم، دست از آن برداشته، در تعقیب این اخبار هولناک سراسیمه می دویم یا آن که با اطمینان نفس نشسته اعتناء نمی کنیم؟ اکنون چه شده است، تمام آیات و اخبار و برهان و عیان به قدر خبر یک بچه ده ساله در ما تاثیر نکرده. اگر تاثیر کرده بود، راحتی را از ما سلب نموده بود. آیا این کوری باطن و عمای قلب را باید به چه نحو معالجه کرد؟ آیا این مرض قلبی محتاج به علاج و طبیب هست؟ آیا راهی برای علاج این احتجاب و ظلمت هست؟ آیا کسی که به مقدار خبر یک طفل نابالغ خبر انبیاء و کتب آسمانی را نشمرده، باید او را مومن دانست، و خواص ایمان را برای او ثابت کرد؟
اگر آنچه را که مذکور شد با مراجعه به احوال خود درست یافتی، بدان که
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 286 دود شهوت و غضب چشم باطن ما را کور کرده، و مجاری ادراک ما را بسته، و تصرف شیطان و نفس گوش ما را از شنیدن حق و آیات الهیّه کر نموده، با چشم بسته و گوش کر نتوان حقایق را دریافت کرد.
چنانچه خدای تعالی در سورۀ مبارکه اعراف در آیه 179، در بیان احوال بعضی از ما می فرماید: «وَ لَقَد ذَرَانا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الجِنِّ وَ الانسِ لَهُم قُلُوبٌ لاَ یَفقَهُونَ بِهَا وَ لَهُم اعیُنٌ لاَ یُبصِرُونَ بِهَا وَ لَهُم آذَانٌ لاَ یَسمَعُونَ بِهَا اُولئِکَ کَالانعَامِ بَل هُم اضَلُّ اُولئِکَ هُمُ الغَافِلُونَ».
علامت جهنمی بودن آن است که دلی را که برای تفقّه و تدبّر در آیات کریمۀ صحف تکوین و تدوین خلق فرموده، و چشم و گوشی را که برای بصیرت و شنوائی حقایق الهیّه مرحمت فرموده، در آنها صرف نشود، و از افق حیوانیّت تجاوز ننماید، و به مقام انسانیّت لااقل که مقام تدبیرات عقلیّه است، نرسد. چنین انسانی به حقیقت حیوان ـ گرچه به صورت دنیاوی ملکی انسان می نماید ـ ؛ بلکه گمراه تر از سایر حیوانات است، به وجوهی که یکی از آنها، آن است:
انسان اگر از طریق مستقیم منحرف شد، در هر بابی از ابواب بهیمیّت و سبعیّت و شیطنت از سایر بهایم و سباع و شیاطین جلو می افتد؛ زیرا که از برای قوای او سِمَت اطلاق است و دیگر موجودات محدود و مقیّدند، شهوت بهیمی او آخر ندارد، آتش غضب او عالم سوز است، شیطنت و روباه بازی او اهل عالم را بدبخت و بیچاره می کند.
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 287 عزیزا! این آیات الهیّه و تعالیم ربانیّه برای بیدار کردن ما بیچاره های خواب، و هشیار نمودن ما سرمستان غافل آمده. این قصص قرآنیّه که حاصل معارف تمام انبیاء، و خلاصۀ سیر و رشد همه اولیاء، و بیان درد و درمان هر عیب و مرض نفسانی، و نور هدایت طریق الهی و انسانی است، برای قصه گفتن و تاریخ عالم نیامده. مقصود از آنها با آن همه تشریفات در تنزیل و نزول، بیان تاریخ گذشتگان نیست برای صرف اطلاع و تاریخ دانی.
مقصود خدا را، از مقصد مسعودی و طبری و امثال آنها تمیز بده، و به نظر تاریخ و ادب و فصاحت و بلاغت به قرآن شریف نظر مکن که این صورت، خود حجابی است بس ضخیم.
قرآن کتاب رشد معنوی و تعالیم الهیّه مربوط به مقاصد اهل دنیا نیست. تمام مقاصد دنیاوی مقاصد حیوانی است و انسان در تعقیب هر مقصدی که به دنیا نتیجه اش برگردد، برود، از افق حیوانی خارج نشده، بلکه مادامی که در
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 288 بند مقاصد شهوات و لذّات است ـ چه دنیاوی و چه اخروی ـ در افق حیوانیّت است، و به حسب بعض مراتب، داخل آیه شریفه است که می فرماید: «اُولئِکَ کَالانعَامِ».
آن آدمی زاده[ ای] که از تمام زحمات و رنجهای انبیاء و اولیاء و تمام آیات الهیّه و صحف سماویّه و جمیع اخبار و احادیث جز شهوت بطن و فرج، چیزی نیافت، و تمام مقاصد الهی و انبیاء عظام را برای لذّات بطن و فرج دانست، و تمام عبادات و تحصیل علوم و معارف را وسیلۀ رسیدن به آن لذّات قرار داد، آن انعامی است که بی خود به خود گمان آدم زاده برده، آدم زاده باید معلَّم به تعلیم اسماء باشد. حق تعالی خاصیت و فضیلت آدم را به تعلیم اسماء قرار داد و او را به همه موجودات به خاصیت علم و معارف تفضیل داده، و الاّ ملاذّ بطن و فرجی و مقاصد حیوانی و خواص و آثار آن موجب فضیلتی نیست.
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 289