گویا ما در فصلی از فصول سابقه، بیان کردیم که تمام دعوتهای حقّۀ الهیّه و شرایع کاملۀ ربانیّه ـ چه در کشف حقایق توحید و سرایر تفرید و تجرید، و چه در بسط فضایل و محاسن اخلاقیّه، و چه در تشریع احکام الهیّه ـ بیرون از دو مقصد که یکی مقصود بالذات و بالاستقلال است و دیگری مقصود بالعرض و بالتبعیّه است، نیست.
آنچه مقصد ذاتی و غایت بعثت و دعوت انبیاء ـ علیهم السلام ـ و مجاهدت و مکاشفت کُمَّل و اولیاء ـ علیهم السلام ـ است، آن است که انسان طبیعی لحمی حیوانی بشری، انسان لاهوتی الهی ربّانی روحانی شود، و افق کثرت به افق وحدت متصل شود، و آخر و اوّل پیوند به هم شود، و این کمال حقیقت معرفت است که در حدیث شریف قدسی اشاره به آن فرماید: «کُنتُ کَنزَاً مَخفِیّاً فَاحبَبتُ ان اُعرَفَ، فَخَلَقتُ الخَلقَ لِکَی اُعرَفَ» در حدیث شریف فرماید: «اوَّلُ
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 297 الدِّینِ مَعرِفَتُهُ».
و تمام اعمال قلبیّه و قالبیّه و افعال روحیّه و جسدیّه برای حصول این مقصد مقدّس است، و به غایت بسط معارف الهیّه است. و چون این مقصد ذاتی استقلالی حاصل نشود مگر به دو امر: یکی «اقبال» به سوی خدای تعالی، و دیگر «ادبار» از غیر حق تعالی و اعراض از ماسوی؛ از این جهت، کلیه دعوتهای الهیّه یا دعوت بر اقبال به سوی حق تعالی است، یا دعوت [به] اعراض از غیر اوست.
و کلیه اعمال قلبیّه و قالبیّه و ظاهره و باطنه یا نفس اقبال بر خدا و یا اعانت به آن کند، و یا اعراض از ماسوی اللّه است یا معین آن است.
و شاید در این حدیث شریف که اشتغال به شرح آن داریم، و در احادیث دیگر که فرماید: «به عقل گفتیم اقبال کن! اقبال کرد، و گفتیم ادبار کن! ادبار کرد»، منحصر نمودن امر الهی را به «اقبال» و «ادبار» اشاره به همین معنی باشد که تمام اوامر و نواهی به این دو مطلب رجوع کند.
و چون این مطلب معلوم شد، منزلت زهد و اعراض از دنیا و از ماسوی اللّه که زهد حقیقی است، نسبت به سلوک انسانی معلوم گردید، و محقّق شد که اعراض از غیر حق، مقدمه است از برای وصول به جمال جمیل و استغراق در بحر معارف و توحید، و خود زهد بنفسه از کمالات انسانیّه و مقامات روحانیّه که مورد توجه استقلالی باشد، نیست؛ چنانچه در احادیث شریفه اشارۀ به این معنی بسیار است.
در وسایل، از کافی شریف سند به حضرت باقر العلوم ـ علیه السلام ـ رساند؛
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 298 انَّهُ قالَ: قالَ امِیرُالمُومِنینَ: «انَّ مِن اعوَنِ الاخلاقِ عَلَی الدِّینِ الزُّهدَفِی الدُّنیا».
وَ بِاسنادِهِ عَن ابِی عَبدِاللّهِ ـ عَلَیهِ اَلسلامُ ـ انَّهُ قالَ: «حَرامٌ عَلی قُلُوبِکُم اَن تَعرِفَ حَلاوَةَ الایمانِ حَتّی تَزهَدَ فِی الدُّنیا».
وَ عَن ابِی عَبدِاللّهِ ـ عَلَیهِ السَّلامُ ـ انَّهُ یَقُولُ: «کُلُّ قَلبٍ فِیهِ شَکٌّ او شِرکٌ فَهُوَ ساقِطٌ، وَ انَّما اَرادُوا بِالزُّهدِ فِی الدُّنیا لِتَفرَعَ قُلُوبُهُم لِلاخِرَةِ».
و ظاهراً صدر این حدیث شریف این است که قلب سلیم عبارت از قلبی است که ملاقات کند با خدای تعالی در صورتی که در آن غیر خدا نباشد. پس از آن فرماید: هر قلبی که در آن شک و شرک باشد، ساقط است، و جز این نیست که مقصود از زهد در دنیا برای آن است که قلب فارغ شود برای آخرت. و از ملاحظه صدر حدیث شریف واضح شود که مقصود از آخرت در این جا وصول به باب اللّه است، و حصول ملاقات جمالِ جمیل است، و زهد حقیقی عبارت از آن است که قلب از شکّ و شرک خالی شود و غیر حق در آن نباشد.
وَ بِاسنادِهِ عَن ابِی عَبدِاللّهِ، انَّهُ یَقُولُ: «اذا تَخَلّی المُومِنُ مِن الدُّنیا سَما وَ وَجَدَ حَلاوَةُ حُبِّ الله فَلَم یَشتَغِل بِغَیرِهِ».
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 299 وَ فِی مِصباحِ الشَّرِیعَةِ، قالَ الصّادِقُ: «الزُّهدُ مِفتاحُ بابِ الاخِرَةِ وَ البَراءَةِ مِنَ النّار، وَ هُوَ تَرکُکَ کُلَّ شَیءٍ یُشغِلُکَ عَن الله تَعالی مِن غَیرِ تَاسُّفٍ عَلی فَوتِها وَلا اعجابٍ فِی تَرکِها ...» الحدیث.
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 300