باید دانست که انسان باید در حال سکونت نفس که آتش سوزنده غضب فروزان نیست و اشتعال و لهیب آن چشم [و] گوش انسان را نبسته و نور عقلِ او را خاموش نکرده، در صدد اصلاح برآید؛ زیرا که در وقت اشتعال آن، علاج آن ممکن نیست. لکن برای اطفای نائره سوزان آن نیز در وقت اشتعال، علاجهای موقّتی هست که اگر خود انسان، بکلّی دیوانه و بی ادراک نشده باشد، باید به آن اقدام کند که جلوگیری از شدّت و ثورَت آن شود.
و علاج در این موقع، به آن است که موجبات انصراف نفس را فراهم کند، و خود ملتفت حال خود شود که در اوّل پیدایش مقدمات آن برای خود تغییر حال تحصیل کند، و تا بکلّی عنان گسیخته نشده، خود چاره خود را کند. اگر بتواند از آن محلّی که اسباب غضب در آن مهیّا می شود، بیرون رود و خود [را] به کارهائی متفرق وادار کند. و اگر نمی تواند خارج شود، در همان جا خود را به تغییر حال وادارد؛ اگر ایستاده است، بنشیند و اگر نشسته است، بخوابد و نفس را سرگرم به کارهای مخالف اسباب غضب کند.
در روایت کافی برای علاج فرموده است: «اگر از غضب ـ که جمره شیطان
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 375 است ـ یکی از شماها ترسید، خود را به زمین بچسباند (یعنی از جای خود حرکت نکند)؛ زیرا که پلیدی شیطان می رود در این هنگام».
و نیز از حضرت باقر نقل شده که: «اگر کسی غضب کرد به قومی، در صورتی که ایستاده است، فوراً بنشیند که رجز شیطانی از او می رود، و اگر به خویشاوندش غضب کرد، جلو برود و او را مَس کند؛ که رحم وقتی مَس شد، ساکن می شود».
و از طرق عامّه منقول است که: «پیغمبر ـ صلّی اللّه علیه و آله ـ وقتی غضب می فرمود، اگر ایستاده بود، می نشست و اگر نشسته بود، به پشت می خوابید؛ غضبش ساکن می شد».
و اگر غضب انسان سرکشی کرد و عنان را از انسان گرفت و شدّت و اشتعال پیدا کرد، دیگران باید او را علاج کنند. در این صورت، خیلی صعب العلاج است و با پند و موعظت کار از پیش نمی رود؛ ناچار این جا باید با تخویف و ترساندن یا حاضر شدن اشخاصی که از آنها حشمت می برد [علاج کنند]؛ زیرا غضب در پیشگاه آنان که در نظر انسان بزرگ و صاحب حشمتند، اشتعال ظاهری پیدا نکند و محتقن در باطن شود، و تولید حزن در باطن کند.
و گاه شود به واسطه این احتقانِ غیظ، انسان دچار امراض مُهلِکه شود. از این
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 376 جهت، واگذار کردن صاحب غضب را در این حال به حال خود و منصرف نمودن آن را با حیله های عملی، اصلح است و در عین حال کار بسیار مشکلی است.
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 377