بخش دوم: شرح حال خاندان ما
فصل دوم: پدر ما و خانوادۀ ایشان
ستمگری حاکمان و خوانین و رقابت های محلی آنان
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : پسندیده،مرتضی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

ستمگری حاکمان و خوانین و رقابت های محلی آنان

‏ ‏

‏در آن تاریخ شاهزاده عبدالله میرزا حشمت الدوله بزرگترین شاهزاده در خمین و گلپایگان‏‎ ‎‏و محلات و خوانسار و بربرود و جاپلق و نقاط دیگر غیر از عراق (اراک) بود که عراق‏‎ ‎‏تیول شاهزاده عضدالسلطان‏‎[1]‎‏ بود. در هر صورت حشمت الدوله حاکم علی الاطلاق و‏‎ ‎‏رأس تمام زورمندان و بسیار مقتدر بود و در دهی به نام حشمتیه در یک فرسخی خمین‏‎ ‎‏سکونت داشت‏‎[2]‎‏ مردم از دست زورگویان به او متوسل می شدند که از زور شنیدن معاف‏‎ ‎‏شوند. پدر ما در مقابل این زورگوها و قاتلان و متجاوزان ایستاده بود و نمی گذاشت‏‎ ‎‏تعدی بکنند. حتی یک بار نوکر پدر ما را که ـ نامش قنبرعلی بود ـ دستگیر کرده بودند،‏‎ ‎‏پدرمان مقاومت کرد و با زور او را خلاص کرد و سپس بر علیه جانیان اقدام کرد و در‏‎ ‎‏نتیجه، بر اثر شکایت مردم، حشمت الدوله «بهرام خان» را گرفت و به زندان افکند‏‎ ‎‏(بهرام خان جد بهرامی های خمین است که بهرام خان نیز از قدرتمندان درجه دو خمین‏‎ ‎‏بود ولی با قدرت بیشتر از افراد خان های مافوق خود پیش می رفت و سدی در مقابل‏‎ ‎‏دیگران هم بود) بهرام خان در زندان سکته کرد و یا به قولی مسموم شد و دشمنی‏‎ ‎‏وابستگان او با حشمت الدوله و سایرین فزونی یافت.‏‎[3]‎

‏ ‏

‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 78

  • . ظاهراً طبق مدرکی که دیدم عضدالسلطان جزو فراموشخانه فراماسونری بودند چون در یکی از تقاضاهای فراماسونری خط و تصدیق عضدالسطان را دیده بودیم هر چند دامادش که رئیس دراویش شاه نعمت اللهی عراق و نقاط دیگر است و با ریش یا ریش تراشیده امام جماعت هم هست ولی مرد ملایمی است و پدرش از علما و مجتهدین معروف و از خوانین بنام بود و آخر نامش خان بود ـ منکر بود که خط عضدالسطان باشد از این قسمت بگذرم من عضدالسلطان را در کوچکی دیده بودم عضدالسلطان بسیار زیاد عمر کرد و دو سال قبل [ از تاریخ نگارش این خاطرات ] در تهران فوت شد.
  • . حشمت الدوله پسر شاهزاده عباس میرزای قاجار بود.
  • . در اینجا لازم است تذکر دهم در کتابی که آقای ربانی خلخالی شرح حال شهدای صد سال اخیر را نوشته، به اختصار شرح حال پدر ما را می نویسد و از آقای حاج شیخ علی اکبر مسعودی خمینی نقل قول می کند به اینکه فلانی یعنی من گفته است که بهرام خان، قاتل پدرم بوده، در حالی که بهرام خان قاتل نبود و در آن وقت خودش هم کشته شده بود و اشتباهات دیگری هم هست که در صورت تجدید چاپ کتاب، باید این اشتباهات، تصحیح کنند، از جمله اینکه «صاحب خانم» خواهر حضرت آیت الله العظمی امام خمینی است، در حالی که ایشان عمه امام هستند نه خواهر.