دیدار دیگر، پاریس بود.
بفرمایید که رفتن شما به پاریس، به چه نحوی بود؟
با پیشنهاد بعضی از دوستانمان ما تصمیم گرفتیم برویم پاریس. این دیدار با تصمیم در موتلفه بود. چون من قبل از انقلاب، برنامه ام این بوده که تیپ و قشر جوان
کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 284 را با روحانیت و اعلامیه های حضرت امام، آشنا کنم. در هفته، 400، 500 تا از آنها را می بردم قم. چون برادران روحانی ما، مطلع بودند از بعضی از این کارهای ما، بنابراین وقتی ما خودمان اراده کردیم برویم به نوفل لوشاتو و پاریس، برادرها گفتند که آقای بهشتی پیغام داده اند که شما تشریف بیاورید اینجا، من شما را ببینم. من منزل آقای بهشتی رفتم. ایشان جلسه ای شب های چهارشنبه در منزل داشت و ملاقات عمومی بود. بنده هم رفتم آنجا و بین جلسه یا بعد از جلسه، ایشان مرا در یک اتاق خواستند و فرمودند که: شما که تشریف می برید آنجا، چون من شنیده ام که مثلا شما با قشر جوان سروکار دارید من می خواهم شما برای نظم و انتظامات آنجا بروید. جلسه ای که داشتیم با آقای بهشتی، تقریبا یکی، دو ساعت بود.
بعد عازم پاریس شدیم. از مغازه هم یک مقداری خشکبار و پسته و بادام و مغز گردو برداشتیم، به عنوان کادو و رفتیم آنجا و وارد شدیم. چون قبل از ما، آقا مهدی عراقی و یک عده از برادران رفته بودند و داشتند بر می گشتند برای کارهایی، آقای موسوی خوئینی ها آنجا بودند، یک مقداری به من پول داد. یعنی فرانک فرانسوی. گفت: این بقیه آن پولی است که آقا مهدی داده که به فرد بعدی که می آید بدهیم. چون ما هر کدام که می رفتیم آنجا، هزینه اش با خودمان بود. بعد ما رفتیم و آنجا را از نظر انتظامات خیلی خوب اداره کردیم.
در نوفل لوشاتو اولین برنامه ما این بود که هر روزی یک نفر باید، ظرف ها را بشوید و اتاق ها را جارو کند. البته دو تا ساختمان در دو طرف خیابان بود، یکی از منازل، منزلی بود که حضرت امام با خانواده شان بودند و منزل دیگر هم برادرانی بودند که برای دیدار با حضرت امام تشریف می آوردند. هر روز یکی از برادرهایی که آنجا بودند، از جمله خود آقای قطب زاده باید یک روز ظرف بشوید، اتاق ها را جارو کند، یک روز بنی صدر مثلا، یک روز ما غذا تهیه می کردیم، یعنی این گوشت و مواد غذایی را به وسیله یکی از برادرانی که زبان فرانسوی را خوب بلد بود بعضی موقع ها، خودمان با ایشان می رفتیم می خریدیم. و بعضی وقت ها برادران دیگر می رفتند. مصرف غذایی منزل حضرت امام در آنجا، تقریبا یک چیزی میانگین دو تا سه کیلو گوشت برای ناهار
کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 285 بود. که برادران در آشپزخانه این را به صورت آبگوشت درست می کردند و همیشه در این آشپزخانه، یک مقداری به صورت پخته آماده بود که اگر به عنوان مثال، یک ماشین از انگلستان دانشجو می آمد، غذا باشد. بعضی از روزها ممکن بود 200 تا300 تا 400 نفر آنجا باید غذا می خوردند. قبل از اینکه ما برویم پاریس، غذا دادن به این شکل بوده که یک بشقاب آبگوشت می دادند برای دو نفر. ما که رفتیم، دیدیم از نظر بهداشتی ممکن است خوب نباشد. این است که هر بشقاب را برای یک نفر اختصاص دادیم. چند تا سفره می انداختند که خیلی باریک بود و برادرها می نشستند سر همان سفره. نان های فرانسوی هم از این ساندویچی های بلند بود که آن را به پنج قسمت تقسیم می کردیم و می چیدیم در سفره.
کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 286