اشاره
مردی از بزرگمردان بی نظیر و فداکار این عصر که حاضر شد در راه پیشبرد نهضت مقدس خمینی کبیر (س) کاری کند که در تاریخ از او به نیکی یاد شود. صبر و عزم این مرد خداجوی، درس بزرگی است برای همه مردان و آزادگان.
در این بخش نیز چنانکه در گفتگوی خواهر مرضیه دباغ اعمال شد سعی کرده ایم کلام آقای دباغ با مسائل ویرایشی چندان تغییری ایجاد نکنیم تا سخن آنگونه که این بزرگوار بیان کرده، منعقد و به مخاطب منتقل شود، مگر به ضرورتی ناگزیر!
با این همه افسوس روح آنچه موقع مصاحبه فرا روی ما بود، آنچنان که باید، به تحریر در نیامد. دقایقی که حاج حسن دباغ تحت تأثیر قرار گرفته، بغض می کرد و هزار ابر در تماشایش دلتنگی می کردند و سرانجام به باران می نشستند. آنجا که سخن از خواهر دباغ می رفت، این مرد چنان از بزرگی روح همسرش متأثر می شد که ادامه گفتگو را تا دقایقی بعد، عملاً غیر ممکن می ساخت.
باری! در عین حال که تمام سعیمان، انتقال نزدیک ترین تصویر از احساسات لحظات عاطفی حاج حسن دباغ بوده، ولی صد افسوس که قید و بند ما به اصول ناگزیر نگارشی و ویرایشی به هنگام ضرورت، دست و پای انگشتان تحریر ما را می بست و کلام آنچنان که باید و شاید، تصویر نمی شد؛ یعنی حقیقت تمامی آنچه که ما از ابراز احساسات این مرد دیدیم، نه آن است که پیش روی شماست و تنها دلیلش هم همان است که گفتیم. با این همه شما بخوانید آنچه را به لفظ نمی آید و تصویر نمی شود چنانکه شایسته است.
کتابپرواز با نور(دو روایت از زندگی خانم مرضیه حدیدچی«دباغ»)صفحه 95 ای کاش می شد آن سان که مولانا فرمود:
حرف و گفت و صوت را بر هم زنم
تا که بی این هر سه با تو دم زنم
حرف و گفت و صوت را بر هم زنیم ولی به هرحال
آب دریا را اگر نتوان کشید
هم به قدر تشنگی باید چشید
کتابپرواز با نور(دو روایت از زندگی خانم مرضیه حدیدچی«دباغ»)صفحه 96