روایت دوم
سید محمود دعایی
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : شفیعی، عالیه

محل نشر : تهران

زمان (شمسی) : 1386

زبان اثر : فارسی

سید محمود دعایی

سید محمود دعایی

‏سابقه آشنایی من با خواهر دباغ به سالهای پیش از انقلاب اسلامی برمی گردد. ما در آن‏‎ ‎‏ایام که دوران شکوفایی و اوج فعالیتهای مبارزاتی بود، شاهد حرکتهایی امیدبخش و‏‎ ‎‏چشمگیر بودیم که کانون این حرکات، گروهها و تشکلهای مبارزاتی ای بودند که از داخل‏‎ ‎‏کشور، این فعالیتها را سازماندهی، پشتیبانی و کنترل می کردند و برای تحقق این مهم،‏‎ ‎‏ایجاد رابطه و تماس با کانونها و محافل خارج از کشور، بخصوص اقامتگاه رهبر کبیر‏‎ ‎‏انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (س) در نجف اشرف، نیروهای ورزیده ای به‏‎ ‎‏خارج از مرزها گسیل می داشتند. ‏

‏     در آن زمان، تمامی گروههای مبارز که نقطه اشتراکشان به نوعی مخالفت با رژیم‏‎ ‎‏منحوس پهلوی بود و چه بسا از لحاظ اعتقادی با هم نقاط مشترک زیادی نداشتند‏‎ ‎‏امام (س) را به عنوان رهبر و مرجع قبول داشتند و در بسیاری از موارد، از نظرات ایشان‏‎ ‎‏بهره مند می شدند و مایل بودند که خط مشی مبارزاتی شان در راستای آن چیزی باشد که‏‎ ‎‏امام (س) می خواست. به هر حال تمامی این گروهها اعتقاد خاصی به حضرت امام (س)‏‎ ‎‏داشتند و ایشان اصلی ترین محوری بود که تمامی گروههای مبارزاتی اعم از تشکلهای‏‎ ‎‏اسلامی، سازمان مجاهدین، توده ایها و حتی گروههای گاه ارتجاعی و لاییک را گرد هم‏‎ ‎‏آورده بود و چنانکه پیشتر اشاره شد، حداقل اشتراکشان در مخالفت همگانی و مشترکی‏‎ ‎‏بود که با رژیم سفّاک شاهنشاهی و شخص شاه داشتند. حتی شخصی مثل تیمور بختیار‏‎ ‎‏تلاش بسیاری کرد که با امام (س) ارتباطی برقرار کند و حتی تنی چند از مسئولان عراقی‏

کتابپرواز با نور(دو روایت از زندگی خانم مرضیه حدیدچی«دباغ»)صفحه 137

‏را هم واسطه کرد، ولی امام خمینی (س) با آگاهی بی نظیری که داشت، پشت پرده این‏‎ ‎‏خواسته ها را می دید و اجازه سوءاستفادۀ تبلیغاتی را به هیچ کس نمی داد.‏

‏     در این سالها که طبیعتاً پیگیری مسائل در جوّی بی اعتماد و بدگمان دنبال می شد‏‎ ‎‏بسیاری از اشخاص سعی می کردند با جلب نظر افراد مرتبط با امام (س) نظیر آقایان‏‎ ‎‏هاشمی رفسنجانی، ربانی شیرازی، شهید مطهری و شهید بهشتی و... و گرفتن‏‎ ‎‏معرفی نامه هایی از این بزرگواران که در داخل و خارج کشور و اروپا بودند، به امام نزدیک‏‎ ‎‏شوند.‏

‏     در بین این تشکلهایی که هر یک به نوعی با امام (س) ارتباط داشتند حضور یک زن‏‎ ‎‏کسی که جز خواهر دباغ نبود با توجه به ویژگیهای برجسته مبارزاتی، اعتقادی و‏‎ ‎‏شخصیتی ایشان، امری بود که برای همگان تازگی داشت. برای ما حضور یک زن با‏‎ ‎‏توجه به ویژگیهای مذکور و آگاهی از سابقه مبارزاتی ایشان و اینکه تعلق خاطر به‏‎ ‎‏خانواده ای در ایران دارند و این مسأله ذره ای از این فعالیتها را نکاسته بود، حضوری‏‎ ‎‏استثنایی و بی بدیل را نوید می داد که ما به آن به عنوان پدیده ای نو در عین حال‏‎ ‎‏امیدبخش و امیدوارکننده، نگاه می کردیم.‏

‏     در بین افراد این تشکل که مورد اعتماد واقع شده بودند آقایان مهندس غرضی، علی‏‎ ‎‏جنتی، شهید محمد منتظری و دوستان و یاران دیگری نیز بودند.‏

‏     اولین بار که من با خواهر دباغ برخورد کردم، روزی بود که برای شرکت در یک جلسه‏‎ ‎‏در منزل یکی از دوستان دعوت شده بودم و ایشان نیز تشریف داشتند. جاذبه‏‎ ‎‏شخصیتی، قدرت بیان و برخورد منطقی خواهر دباغ، کیفیتی بود که من را بسیار تحت‏‎ ‎‏تأثیر قرار داده بود، به نحوی که هیچ گاه آن را فراموش نکرده و نخواهم کرد. آگاهی و‏‎ ‎‏احاطه بر مسائل سیاسی روز و آشنایی با پستی بلندیهای مسیرهای مبارزاتی، از‏‎ ‎‏ویژگیهای بارز شخصیتی ایشان بود که هر مخاطبی را تحت تأثیر قرار می داد. این جنبه از‏‎ ‎‏شخصیت ایشان، در کنار وجوه دیگری نظیر دلداری و امیددهندگی به زنانی که به اتفاق‏‎ ‎‏همسران مبارزشان در خارج از کشور به سر می بردند و درد غربت داشتند و جنبه های‏‎ ‎‏دیگر، برای هر کسی که با خواهر دباغ ملاقات می کرد، این نکته را روشن می ساخت که‏‎ ‎‏با زنی با شخصیتی چند وجهی رو به روست و تنها در یک بعد و وجه خود را نساخته‏

کتابپرواز با نور(دو روایت از زندگی خانم مرضیه حدیدچی«دباغ»)صفحه 138

‏است؛ بلکه روح و جان او دارای ابعاد مختلف وصف ناپذیری می باشد. یک بار مقدمات‏‎ ‎‏سفر ایشان را که می خواستند به محضر حضرت امام خمینی (س) شرفیاب شوند فراهم‏‎ ‎‏کردیم. این سفر برای رفع تردید در رابطه با تفاوتهای تاکتیکی مبارزه و طبعاً اختلافاتی‏‎ ‎‏که بین برخی از اعضا و دوستان رخ داده بود (مثلاً یک طیف با محوریت شهید محمد‏‎ ‎‏منتظری و یک طیف دیگر که خواهر دباغ از آن دسته بودند)، صورت گرفت و خواهر‏‎ ‎‏تصمیم گرفتند که به تنهایی به خدمت امام (س) بروند که این مهم البته انجام شد که‏‎ ‎‏امام(س) راهکارهایی برای هماهنگی و رفع این اختلافها، ارائه می دادند که بسیار‏‎ ‎‏سودمند بود.‏

‏     بعدها، خواهر دباغ را مثل پروانه ای دور نورانیت حضرت امام خمینی (س) در محل‏‎ ‎‏اقامت آن بزرگوار در نوفل لوشاتو فرانسه می دیدیم که در خدمت امام خمینی (س)‏‎ ‎‏به عنوان یک فرد مبارز از یک سو و در کنار همسر آن رهبر عظیم الشأن به عنوان خادم‏‎ ‎‏افتخاری بیت امام (س) از دیگر سو، فعالیت داشتند که در همان ایام به علت مشغله های‏‎ ‎‏فراوان فکری و جسمی ناشی از فعالیتهای بسیارشان دچار بیماری شدند که مدتی در‏‎ ‎‏بیمارستان بستری بودند.‏

‏     بعد از انقلاب هم، با پذیرفتن مسئولیت فرماندهی سپاه در همدان و سامان بخشی به‏‎ ‎‏نیروی مقاومت بسیج خواهران، نقش بسزایی را ایفا کردند که برای ما که روزهای بسیار‏‎ ‎‏سختی را در ایام مبارزه هایمان گذرانده بودیم و حضور ایشان را در سالهای پیش از‏‎ ‎‏انقلاب، امیدبخش و انرژی دهنده یافته بودیم در سالهای پس از انقلاب هم، حضورشان‏‎ ‎‏را الهام بخش، امیدوارکننده و مایه سرافرازی می دیدیم که خواهر دباغ با حضور در‏‎ ‎‏مجلس هم حقانیت خودشان را به اثبات رساندند و نشان دادند که در قالب یک زن، مرد‏‎ ‎‏تمام میدانهای عمل هستند.‏

‏ ‏

‏ ‏


کتابپرواز با نور(دو روایت از زندگی خانم مرضیه حدیدچی«دباغ»)صفحه 139

‎ ‎

کتابپرواز با نور(دو روایت از زندگی خانم مرضیه حدیدچی«دباغ»)صفحه 140