سید محمود دعایی
سابقه آشنایی من با خواهر دباغ به سالهای پیش از انقلاب اسلامی برمی گردد. ما در آن ایام که دوران شکوفایی و اوج فعالیتهای مبارزاتی بود، شاهد حرکتهایی امیدبخش و چشمگیر بودیم که کانون این حرکات، گروهها و تشکلهای مبارزاتی ای بودند که از داخل کشور، این فعالیتها را سازماندهی، پشتیبانی و کنترل می کردند و برای تحقق این مهم، ایجاد رابطه و تماس با کانونها و محافل خارج از کشور، بخصوص اقامتگاه رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (س) در نجف اشرف، نیروهای ورزیده ای به خارج از مرزها گسیل می داشتند.
در آن زمان، تمامی گروههای مبارز که نقطه اشتراکشان به نوعی مخالفت با رژیم منحوس پهلوی بود و چه بسا از لحاظ اعتقادی با هم نقاط مشترک زیادی نداشتند امام (س) را به عنوان رهبر و مرجع قبول داشتند و در بسیاری از موارد، از نظرات ایشان بهره مند می شدند و مایل بودند که خط مشی مبارزاتی شان در راستای آن چیزی باشد که امام (س) می خواست. به هر حال تمامی این گروهها اعتقاد خاصی به حضرت امام (س) داشتند و ایشان اصلی ترین محوری بود که تمامی گروههای مبارزاتی اعم از تشکلهای اسلامی، سازمان مجاهدین، توده ایها و حتی گروههای گاه ارتجاعی و لاییک را گرد هم آورده بود و چنانکه پیشتر اشاره شد، حداقل اشتراکشان در مخالفت همگانی و مشترکی بود که با رژیم سفّاک شاهنشاهی و شخص شاه داشتند. حتی شخصی مثل تیمور بختیار تلاش بسیاری کرد که با امام (س) ارتباطی برقرار کند و حتی تنی چند از مسئولان عراقی
کتابپرواز با نور(دو روایت از زندگی خانم مرضیه حدیدچی«دباغ»)صفحه 137 را هم واسطه کرد، ولی امام خمینی (س) با آگاهی بی نظیری که داشت، پشت پرده این خواسته ها را می دید و اجازه سوءاستفادۀ تبلیغاتی را به هیچ کس نمی داد.
در این سالها که طبیعتاً پیگیری مسائل در جوّی بی اعتماد و بدگمان دنبال می شد بسیاری از اشخاص سعی می کردند با جلب نظر افراد مرتبط با امام (س) نظیر آقایان هاشمی رفسنجانی، ربانی شیرازی، شهید مطهری و شهید بهشتی و... و گرفتن معرفی نامه هایی از این بزرگواران که در داخل و خارج کشور و اروپا بودند، به امام نزدیک شوند.
در بین این تشکلهایی که هر یک به نوعی با امام (س) ارتباط داشتند حضور یک زن کسی که جز خواهر دباغ نبود با توجه به ویژگیهای برجسته مبارزاتی، اعتقادی و شخصیتی ایشان، امری بود که برای همگان تازگی داشت. برای ما حضور یک زن با توجه به ویژگیهای مذکور و آگاهی از سابقه مبارزاتی ایشان و اینکه تعلق خاطر به خانواده ای در ایران دارند و این مسأله ذره ای از این فعالیتها را نکاسته بود، حضوری استثنایی و بی بدیل را نوید می داد که ما به آن به عنوان پدیده ای نو در عین حال امیدبخش و امیدوارکننده، نگاه می کردیم.
در بین افراد این تشکل که مورد اعتماد واقع شده بودند آقایان مهندس غرضی، علی جنتی، شهید محمد منتظری و دوستان و یاران دیگری نیز بودند.
اولین بار که من با خواهر دباغ برخورد کردم، روزی بود که برای شرکت در یک جلسه در منزل یکی از دوستان دعوت شده بودم و ایشان نیز تشریف داشتند. جاذبه شخصیتی، قدرت بیان و برخورد منطقی خواهر دباغ، کیفیتی بود که من را بسیار تحت تأثیر قرار داده بود، به نحوی که هیچ گاه آن را فراموش نکرده و نخواهم کرد. آگاهی و احاطه بر مسائل سیاسی روز و آشنایی با پستی بلندیهای مسیرهای مبارزاتی، از ویژگیهای بارز شخصیتی ایشان بود که هر مخاطبی را تحت تأثیر قرار می داد. این جنبه از شخصیت ایشان، در کنار وجوه دیگری نظیر دلداری و امیددهندگی به زنانی که به اتفاق همسران مبارزشان در خارج از کشور به سر می بردند و درد غربت داشتند و جنبه های دیگر، برای هر کسی که با خواهر دباغ ملاقات می کرد، این نکته را روشن می ساخت که با زنی با شخصیتی چند وجهی رو به روست و تنها در یک بعد و وجه خود را نساخته
کتابپرواز با نور(دو روایت از زندگی خانم مرضیه حدیدچی«دباغ»)صفحه 138 است؛ بلکه روح و جان او دارای ابعاد مختلف وصف ناپذیری می باشد. یک بار مقدمات سفر ایشان را که می خواستند به محضر حضرت امام خمینی (س) شرفیاب شوند فراهم کردیم. این سفر برای رفع تردید در رابطه با تفاوتهای تاکتیکی مبارزه و طبعاً اختلافاتی که بین برخی از اعضا و دوستان رخ داده بود (مثلاً یک طیف با محوریت شهید محمد منتظری و یک طیف دیگر که خواهر دباغ از آن دسته بودند)، صورت گرفت و خواهر تصمیم گرفتند که به تنهایی به خدمت امام (س) بروند که این مهم البته انجام شد که امام(س) راهکارهایی برای هماهنگی و رفع این اختلافها، ارائه می دادند که بسیار سودمند بود.
بعدها، خواهر دباغ را مثل پروانه ای دور نورانیت حضرت امام خمینی (س) در محل اقامت آن بزرگوار در نوفل لوشاتو فرانسه می دیدیم که در خدمت امام خمینی (س) به عنوان یک فرد مبارز از یک سو و در کنار همسر آن رهبر عظیم الشأن به عنوان خادم افتخاری بیت امام (س) از دیگر سو، فعالیت داشتند که در همان ایام به علت مشغله های فراوان فکری و جسمی ناشی از فعالیتهای بسیارشان دچار بیماری شدند که مدتی در بیمارستان بستری بودند.
بعد از انقلاب هم، با پذیرفتن مسئولیت فرماندهی سپاه در همدان و سامان بخشی به نیروی مقاومت بسیج خواهران، نقش بسزایی را ایفا کردند که برای ما که روزهای بسیار سختی را در ایام مبارزه هایمان گذرانده بودیم و حضور ایشان را در سالهای پیش از انقلاب، امیدبخش و انرژی دهنده یافته بودیم در سالهای پس از انقلاب هم، حضورشان را الهام بخش، امیدوارکننده و مایه سرافرازی می دیدیم که خواهر دباغ با حضور در مجلس هم حقانیت خودشان را به اثبات رساندند و نشان دادند که در قالب یک زن، مرد تمام میدانهای عمل هستند.
کتابپرواز با نور(دو روایت از زندگی خانم مرضیه حدیدچی«دباغ»)صفحه 139
کتابپرواز با نور(دو روایت از زندگی خانم مرضیه حدیدچی«دباغ»)صفحه 140