فصل اول: خاطرات حجت ‌الاسلام والمسلمین محمدحسن اختری
خاطراتی از ورود امام به نجف
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

محل نشر : تهران

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

خاطراتی از ورود امام به نجف

‏ ‏‏آیا ممکن است در مورد سفر خود به نجف توضیح دهید؟‏

‏ من به محض ورود به نجف در ساعت 10 صبح به مدرسه آیت‏‏‌‏‏الله العظمی ‏‎ ‎‏بروجردی نزد یکی از دوستانم که در آنجا تحصیل می‏‏‌‏‏کردند رفتم و در حجره ایشان ‏‎ ‎‏مهمان شدم. همان طور که نشسته بودم دیدم که بیرون از حجره یک عده‏‏‌‏‏ای از آقایان و ‏‎ ‎‏طلبه‏‏‌‏‏ها نشسته‏‏‌‏‏اند و در مورد ورود امام به نجف صحبت می‏‏‌‏‏کنند. تعجب کردم که این ‏‎ ‎‏صحبت‏‏‌‏‏ها چیست؟ آمدم بیرون همان آقایی که داشت صحبت می‏‏‌‏‏کرد رو به من کرد و ‏‎ ‎‏گفت شما از قم آمدید؟ در قم چه خبر بود؟ من اخبار قم و شایعاتی که در آنجا بود به ‏‎ ‎‏ایشان گفتم.‏

‏اما او گفت که الآن از بغداد به منزل آقای خویی تلفن شده مبنی بر این‌که من حاج ‏‎ ‎‏آقا مصطفی هستم و به اتفاق پدرم وارد بغداد شدیم. همان جا یکی از اساتید حدود ‏‎ ‎‏ساعت 4 تا 5 / 4 بعدازظهر منزل آقای خویی زنگ زد و آن‌ها هم گفتند بله آقای خویی ‏‎ ‎‏فرمودند من خودم تلفن را جواب دادم و ایشان اظهار داشت که من حاج آقا مصطفی ‏‎ ‎‏هستم و الآن با پدرم وارد بغداد شدیم.‏

‏متولی مدرسه بروجردی مرحوم حاج شیخ نصرالله خلخالی که در آن روز در بغداد ‏‎ ‎‏بود به ایشان خبر دادند که چنین است و شما در کاظمین و بغداد به جستجوی امام ‏‎ ‎‏بگردید و ما را از سرنوشت ایشان مطلع سازید.‏

‏پس از یکی ـ دو ساعت تقریباً نزدیک غروب بود که خبر تأیید شد وآقای خلخالی ‏‎ ‎‏متوجه شدند که امام خمینی کجا هستند. همان شب پس از نماز یک مینی‌بوس ‏


‏از طلاب مدرسه آقای بروجردی به سمت کاظمین حرکت کردند و یک مینی‌بوس ‏‎ ‎‏دیگر هم آماده بود تا پس از پر شدن به کاظمین برود. من به دوست خودم گفتم که ‏‎ ‎‏اجازه بده من هم بیایم. آن‌ها گفتند تو تازه و قاچاقی آمدی و هنوز کارت عبور و مرور ‏‎ ‎‏نگرفته‏‏‌‏‏ای. تو را در راه می‏‏‌‏‏گیرند. من آن شب نرفتم و در مدرسه ماندم. اما فردا صبح ‏‎ ‎‏دیدم نمی‏‏‌‏‏شود و طاقت ندارم در مدرسه بنشینم و ببینم چه می‏‏‌‏‏شود. وقتی متوجه شدم ‏‎ ‎‏یک مینی بوس دیگر در مدرسه در حال جمع کردن گروهی دیگر از طلاب برای رفتن ‏‎ ‎‏پیش امام است من هم سوار مینی بوس شدم. پیش خودم گفتم اگر گرفتند که گرفتند، ‏‎ ‎‏اگر نگرفتند که بهتر. الحمدلله نگرفتند و مینی بوس وارد کاظمین شد و ما همان روز ‏‎ ‎‏ظهر نزد امام مشرف شدیم.‏

‏امام در منزل آقای شیخ محمد حسین مؤید نجفی بودند. گویا ابتدا به مسافرخانه ‏‎ ‎‏ایشان می‏‏‌‏‏روند یعنی آقای مؤید نجفی خودشان مسافرخانه داشتند، اما وقتی امام و حاج آقا مصطفی به آنجا می‏‏‌‏‏روند می‏‏‌‏‏بیند این شخصیت، شخصیتی که در مسافرخانه باشد نیست. بنابراین از امام و حاج آقا مصطفی خواهش می‏‏‌‏‏کند که به خانه او بروند و امام مدتی را که در کاظمین بود در آن خانه ساکن شدند و خودشان هم در خدمت امام ‏‎ ‎‏بودند. وقتی مهمانان امام برای دیدن ایشان به آنجا می‏‏‌‏‏رفتند از آن‌ها پذیرایی می‏‏‌‏‏کردند. ‏‎ ‎‏البته ایشان با آقای خلخالی دوست بودند و خود آقای خلخالی هم با ایشان همراه شده ‏‎ ‎‏و در آنجا مستقر گشتند. خلاصه در چند روزی که حضرت برای زیارت سامرا حرکت ‏‎ ‎‏کردند ما هم با ایشان حرکت کردیم. بنابراین اولین زیارت من از کاظمین، امام حسن ‏‎ ‎‏عسگری(ع)، امام هادی(ع) و امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) در کربلا در ‏‎ ‎‏رکاب حضرت امام انجام شد و من در خدمت امام وارد حرم شدم و همراه امام به ‏‎ ‎‏زیارت نایل گشتم.‏

‏ حاج آقا لطفاً خاطره‏‏‌‏‏ای از مدت همراهی خودتان با امام در کاظمین دارید ‏‎ ‎‏بفرمایید؟‏

‏ بله خواست خداوند متعال این بود که شرایط به نحوی پیش بیاید که من در ‏‎ ‎‏خدمت امام خمینی در عراق باشم. چرا که فکر می‏‏‌‏‏کردم حداقل برای مدت 8 ـ7 سال ‏


‏از دیدار حضرت امام خمینی محروم خواهم بود اما در همان روز اول ورود با ‏‎ ‎‏تشریف‏‏‌‏‏فرمایی ایشان به کاظمین روبه‏‏‌‏‏رو شدم و بعد هم در نجف اشرف در خدمت ‏‎ ‎‏ایشان بودم. البته آن چند روزی که ما در کاظمین در خدمت امام بودیم روزهای عجیب ‏‎ ‎‏و تاریخی و به یادماندنی بود. با ایشان به حرم مشرف شدیم. ناهار و شام و صبحانه در ‏‎ ‎‏خدمت امام بودیم.‏

‏نکته بسیار جالبی که از آن زیارت‏‏‌‏‏ها که در خدمت امام بودیم به یادم مانده است، ‏‎ ‎‏زیارت امام از قبور متبرکه علمای اعلام ـ رضوان‏‏‌‏‏الله تعالی علیهم ـ بود. در حرم ‏‎ ‎‏کاظمین(ع) در داخل حرم قبر مرحوم مفید ‏‏رحمة الله‏‏ ـ عالم تاریخی و بزرگ جهان ‏‎ ‎‏تشیع ـ هست همچنین قبر مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی در طرف دیگر حرم ‏‎ ‎‏کاظمین(ع) قرار داشت. قبر مرحوم سید مرتضی سید رضی در بیرون حرم کاظمین(ع) ‏‎ ‎‏واقع بود. آن حالت امام در زیارت این علما و بزرگان عالم تشیع برای ما بسیار جالب و ‏‎ ‎‏به یادماندنی است. امام در زیارت آن‌ها نوعی خضوع و خشوعی داشتند. این خشوع و ‏‎ ‎‏خضوع نشان‏‏‌‏‏دهنده علاقه شدید امام با این علمای اعلام و بزرگان اسلام بود.‏

‏البته ایشان قبلاً در سخنرانی‏‏‌‏‏های خودشان وقتی از بعضی از علما صحبت می‏‏‌‏‏کردند ‏‎ ‎‏فرموده بودند که اگر کسی نسبت به علما اسائه ادب کند ولایتش قطع می‏‏‌‏‏شود. حتی ‏‎ ‎‏در رابطه با این مسأله و مضمون وقتی در سخنرانی‏‏‌‏‏هایشان سخنانی مربوط به آن علما و ‏‎ ‎‏مراجع ذکر می‏‏‌‏‏کردند احترامی غیر قابل وصف قایل می‏‏‌‏‏شدند.‏

‏ممکن است کسی بگوید این نحوه برخورد امام با روحانیت و علمای قبل به دلیل ‏‎ ‎‏سیاسی بود اما من اعتقاد دارم که خضوع و خشوع حضرت امام در برابر علمای متوفی ‏‎ ‎‏به خاطر معرفت ارتباط با علمای پیشین و علاقه معنوی‌ای بود که ایشان نسبت به آن‌ها ‏‎ ‎‏داشت. یعنی وقتی امام می‏‏‌‏‏فرمودند که در صورت اسائه ادب به آن‌ها ولایت شخص ‏‎ ‎‏قطع می‏‏‌‏‏شود، نشان‏‏‌‏‏دهنده شدت علاقه و احترام ایشان بود و بدیهی است که خودشان ‏‎ ‎‏بیشتر از هر کس در احترام به آن‌ها پایبند بود.‏

‏امام با احترام در کنار قبر هر یک از علما می‏‏‌‏‏رفت و برای‏‏‌‏‏شان فاتحه می‏‏‌‏‏خواند و بعد ‏‎ ‎‏دست‏‏‌‏‏ها را بلند می‏‏‌‏‏کردند و برای آن‌ها بلند بلند دعا می‏‏‌‏‏کردند. این مسأله برای من و ‏


‏طلبه‏‏‌‏‏های دیگری که در کنار ایشان بودیم درس مهمی بود و آن نگه داشتن عزت و ‏‎ ‎‏احترام علمای پیشین بود. به طوری که وقتی الآن من نزد قبور هر یک از بزرگان می‏‏‌‏‏روم ‏‎ ‎‏به همان شیوه دعا می‏‏‌‏‏کنم.‏

‏ حاج آقا آیا نحوه زیارت اهل قبور امام را الآن به یاد دارید؟‏

‏ تقریباً من الآن بیشتر زیارت حرم حضرت علی(ع) در نجف اشرف را به یاد ‏‎ ‎‏دارم. ایشان وارد حیاط حرم می‏‏‌‏‏شدند و اذن دخول می‏‏‌‏‏کردند و پس از آن وارد حرم ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏شدند و در جایگاه زیارت قرار می‏‏‌‏‏گرفتند و زیارت را می‏‏‌‏‏خواندند. بعد ضریح را ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏گرفتند و می‏‏‌‏‏بوسیدند و بعد نماز زیارت را می‏‏‌‏‏خواندند. معمولاً زیارت جامع را در ‏‎ ‎‏حرم‏‏‌‏‏ها می‏‏‌‏‏خواندند، بعد دعا می‏‏‌‏‏کردند و از حرم خارج می‏‏‌‏‏شدند. یادم هست که پشت ‏‎ ‎‏به قبله رو به ضریح می‏‏‌‏‏ایستادند و زیارت می‏‏‌‏‏خواندند و از آنجا از پایین پا حرکت ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏کردند و به سمت بالای سر حرکت می‏‏‌‏‏کردند و بر می‏‏‌‏‏گشتند. بالای سر نماز و دعا ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏خواندند.‏

‏ایشان در حرم همه ائمه همواره از بالای سر حرکت می‏‏‌‏‏کردند حتی در حرم امام ‏‎ ‎‏حسین(ع) به خاطر این‏‏‌‏‏که قبور شهدا در پایین پای امام حسین(ع) هست ایشان ‏‎ ‎‏از بالای سر حرکت می‏‏‌‏‏کردند و پشت سر روبروی شهدا می‏‏‌‏‏ایستادند و زیارت شهدا را ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏خواندند، باز بر می‏‏‌‏‏گشتند و می‏‏‌‏‏آمدند بالای سر و نماز و دعایشان را می‏‏‌‏‏خواندند.‏

‏بدیهی است که امام در زیارت ائمه از خشوع و خضوع بسیاری برخوردار بودند. در ‏‎ ‎‏زیارت امام حسین(ع) روزهای بسیار شلوغی بود که من شاید در اکثر زیارت‏‏‌‏‏ها همراه ‏‎ ‎‏امام بودم. معمولاً حاج شیخ عبدالعلی (قرهی) و یا آقای قربانعلی همراه ایشان بودند. ‏‎ ‎‏گاهی اوقات هم حاج احمد آقا در کنار ایشان حضور داشت. امام منع می‏‏‌‏‏کردند که ‏‎ ‎‏کسی در جلو برود و به مردم اشاره کند و بگوید که کنار بروند و ما همگی دنبال امام ‏‎ ‎‏یواش یواش حرکت می‏‏‌‏‏کردیم. البته امام هم هیچ وقت معطل نمی‏‏‌‏‏شدند و همه مردم ‏‎ ‎‏خود به خود کنار می‏‏‌‏‏رفتند.‏

‏ یعنی امام خمینی همواره با مردم و در کنار آن‌ها زیارت می‏‏‌‏‏کردند؟‏

‏ بله ایشان هرگز اجازه نمی‏‏‌‏‏دادند که افرادی که در کنارشان هستند بخواهند با ‏


‏مردم برخورد کنند و آن‌ها را کنار بزنند و به اصطلاح کوچه بگیرند و البته باید بگویم ‏‎ ‎‏که کسی اصلاً جرأت نمی‏‏‌‏‏کرد این کار را انجام دهد، چون می‏‏‌‏‏دانست امام برخورد تندی ‏‎ ‎‏با او خواهد کرد. مخصوصاً سال‏‏‌‏‏های 45، 46 و 47 که زیارت عتبات عالیات آزاد شده ‏‎ ‎‏بود و به زوار گذرنامه می‏‏‌‏‏دادند و حرم‏‏‌‏‏ها مملو بود از مردم، باز امام به همین گونه عمل ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏کردند. آرام آرام وارد حرم می‏‏‌‏‏شدند و زیارت می‏‏‌‏‏کردند.‏

‏ ممکن است در مورد سفر امام به سامرا توضیحاتی بدهید؟‏

‏ فکر می‏‏‌‏‏کنم امام دو روز و نصفی در کاظمین بودند و از آنجا به سمت سامرا ‏‎ ‎‏جهت زیارت حرکت کردند و دو ـ سه شب در سامرا ساکن شدند. در آنجا هم منزلی ‏‎ ‎‏برای امام گرفتند که سبک و سیاق به همان گونه بود و حضرت امام در منزل خود از ‏‎ ‎‏دوستانی که به دیدن ایشان می‏‏‌‏‏آمدند پذیرایی می‏‏‌‏‏کردند. درب منزل امام از صبح تا شب ‏‎ ‎‏باز بود و همه دوستانی که همراه امام بودند برای شام و ناهار خدمت امام بودند و شب ‏‎ ‎‏به جاهایی که گرفته بودند و یا به حسینیه‏‏‌‏‏ها و مدارس می‏‏‌‏‏رفتند. عده‏‏‌‏‏ای از آن‌ها همراه ‏‎ ‎‏امام به زیارت می‏‏‌‏‏رفتند. در حرم سامرا هم همین جور بود. معمولاً نماز مغرب و عشا را ‏‎ ‎‏به صورت جماعت در ایوان سامرا برگزار می‏‏‌‏‏کردند و بعد برای استراحت تشریف ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏آوردند. در بازدید از مدرسه مرحوم آیت‏‏‌‏‏الله العظمی (سید محمد حسن) شیرازی ‏‎ ‎‏بزرگ صاحب فتوای تنباکو هم ایشان به همان شیوه و سیاق عمل کردند و پس از ‏‎ ‎‏فاتحه خواندن، ایستادند و دست‏‏‌‏‏ها را بلند کردند و برای ایشان دعا کردند. در بازدید از ‏‎ ‎‏مدرسه هم خیلی خوب بود ما عکس‏‏‌‏‏هایی هم در آنجا با امام گرفتیم. در کتاب ‏‏تصویر ‏‎ ‎‏آفتاب‏‏ عکس‏‏‌‏‏های سامرا و مدرسه مرحوم شیرازی هست.‏

‏ حاج آقا خبرنگاران این عکس‏‏‌‏‏ها را می‏‏‌‏‏انداختند یا طلاب؟‏

‏ طلاب بودند. خبرنگار نبود. هنوز انعکاس خبری نداشت و کسی آن روزها ‏‎ ‎‏نیامده بود. همین دوستانی بودند که در اطراف امام بودند. آن‌ها عکس می‏‏‌‏‏گرفتند.‏

‏ بعد از سفر سامرا به کجا رفتید؟‏

‏ بعد از سامرا یک روزی به کاظمین رفتند و روز بعد به کربلا حرکت نمودند. ‏‎ ‎‏البته از قبل مقدمات سفر کربلا آماده شده بود و استقبال خیلی گرم و با شکوهی برای ‏


‏ایشان ترتیب داده شده بود و جمعیتی به پیشوازی ایشان تا مصیب، شش فرسخی کربلا آمده بودند. در آنجا حسینیه خیلی بزرگی بود که آن را فرش کرده و برای استقبال از ‏‎ ‎‏امام و همراهانشان به آنجا آمده بودند. اشعاری می‏‏‌‏‏خواندند و مراسم خیر مقدم و ‏‎ ‎‏سخنرانی و پذیرایی خوبی انجام شد. پس از آن امام به کربلا وارد و مشرف شدند. در ‏‎ ‎‏ابتدا قصد 10 روزه کردند و در آنجا ماندند. ما هم در جوار امام در کربلا ماندیم. منزلی ‏‎ ‎‏را برای امام گرفته بودند که تقریباً نزدیک حرم بود و امام برای نماز به حرم می‏‏‌‏‏آمدند و ‏‎ ‎‏نماز مغرب و عشا را داخل صحن به جماعت برگزار می‏‏‌‏‏کردند.‏

‏ آیا خاطره خاصی از کربلا دارید؟‏

‏ آن زیارت اولی که من در خدمت امام و جوارشان از حرمین انجام دادم بهترین ‏‎ ‎‏خاطره من از کربلا است. آن زیارت بسیار بسیار خاطره انگیز بود. وقتی امام برای ‏‎ ‎‏زیارت قصد کردند فکر می‏‏‌‏‏کنم نزدیک غروب بود. ایشان طبق عادت همیشگی وارد ‏‎ ‎‏حرم شدند و مشرف شدند. من هم در خدمت ایشان بودم البته عده‏‏‌‏‏ای دیگر از طلاب ‏‎ ‎‏هم در کنار ایشان بودند. چند روز اول ورود ایشان به کربلا به دید و بازدید گذشت. ‏‎ ‎‏همه علما و طلاب و عده زیادی از مردم کربلا به دیدن ایشان آمدند. بعد از آن امام ‏‎ ‎‏جهت بازدید و زیارت قبور علمایی که در کربلا دفن شده بودند رفتند. البته من در این ‏‎ ‎‏زیارت همراه ایشان نبودم. بعد برای رفتن به نجف آماده شدند. مدت سفر کربلا ده روز ‏‎ ‎‏طول کشید.‏

‏ سفر امام به نجف اشرف چگونه بود؟‏

‏ در طول مدت اقامت امام در کربلا مقدمات سفر ایشان به نجف اشرف انجام ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏شد. در نجف هم مردم برای استقبال از امام برنامه‏‏‌‏‏ریزی می‏‏‌‏‏کردند. در نجف هم عده ‏‎ ‎‏زیادی به استقبال امام آمدند. تمام برنامه‏‏‌‏‏ریزی‏‏‌‏‏های سفر و استقبال در کربلا و ‏‎ ‎‏نجف اشرف توسط شیخ نصرالله خلخالی اداره می‏‏‌‏‏شد. آقای خلخالی مدت 40 سال با ‏‎ ‎‏امام و خانواده امام آشنا بود و امام اعتماد کامل به ایشان داشت و می‏‏‌‏‏گفتند من به آقای ‏‎ ‎‏خلخالی اعتماد دارم بنابراین شهریه و کارهای مالی را به ایشان واگذار کردم.‏

‏بله نوعی اعتقاد و علاقه قلبی بین امام و شیخ نصرالله خلخالی که با حاج آقا ‏


‏مصطفی هم دوست بود وجود داشت. البته ایشان هم با تمام علاقه قلبی که به امام ‏‎ ‎‏داشت خودش را با تمام وجود در اختیار امام و خدمتگزاری او قرار داده بود.‏

‏در ورود امام به نجف هم همه امور توسط ایشان برنامه‏‏‌‏‏ریزی شده بود و همه گونه ‏‎ ‎‏امکانات در اختیار امام قرار می‏‏‌‏‏گرفت. استقبال بی‏‏‌‏‏نظیری از ایشان شد. البته خیلی‏‏‌‏‏ها ‏‎ ‎‏از جمله عمال رژیم پهلوی فکر نمی‏‏‌‏‏کردند که چنین استقبالی از امام شود.‏

‏ یعنی عمال رژیم شاه نمی‏‏‌‏‏دانستند که امام در آنجا چه قدر طرفدار دارند؟‏

‏ بله. البته این دید و بازدیدها و استقبال‏‏‌‏‏ها جنبه سیاسی هم داشت. در تبعید امام به نجف می‏‏‌‏‏گفتند که این اقدام رژیم خیلی نابخردانه بود، یعنی کسی که چنین چیزی را ‏‎ ‎‏پیشنهاد کرده بود خیلی ناآشنا با امور مذهبی واوضاع و احوال نجف بود. این‏‏‌‏‏ها تصور ‏‎ ‎‏کرده بودند با آن سابقه علمی و حوزوی و وجود علمای بسیار بزرگ و ‏‎ ‎‏مراجع‌ عالی‌قدر، دیگر تحت تأثیر عقاید آیت‏‏‌‏‏الله خمینی قرار نخواهند گرفت. یعنی ‏‎ ‎‏به‌خاطر این‏‏‌‏‏که در نجف علمایی بزرگتر از امام هستند و مراجع قدیمی‏‏‌‏‏تری در آنجا ‏‎ ‎‏وجود دارند؛ وقتی امام در برابر یک مسأله‏‏‌‏‏ای موضع‏‏‌‏‏گیری کند این علما با فتوای خود ‏‎ ‎‏در برابر او ایستادگی خواهند کرد و به اصطلاح، امام در نجف بایکوت و منزوی ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏شود و آن چهره و موقعیت خود را از دست خواهد داد. در واقع آن‌ها می‏‏‌‏‏خواستند ‏‎ ‎‏که امام را به‌دست علمای نجف خانه‌نشین و منزوی کنند و امام هم به ناچار از حرکت ‏‎ ‎‏انقلابی خودش و برنامه‏‏‌‏‏های دست بردارد. آن‌ها خوب امام را نشناخته بودند. اما تحلیل ‏‎ ‎‏آن‌ها درست از آب در نیامد و امام نه تنها در نجف هیچ گونه معارضه و مقابله‏‏‌‏‏ای با ‏‎ ‎‏علمای نجف نداشت بلکه در آن مدت اقامتشان در نجف شهرت بیشتری پیدا کردند و ‏‎ ‎‏عظمت و اقتدارشان بیشتر شد و حتی باعث بزرگ شدن امام و جهانی شدن ایشان ‏‎ ‎‏گشت. چرا که اگر امام در قم بودند شاید هرگز آن موقعیتی را که در نجف به دست ‏‎ ‎‏آورده بودند پیدا نمی‏‏‌‏‏کردند. به اصطلاح بعد فرا ملیتی امام در نجف به وجود آمد و از ‏‎ ‎‏ایشان یک شخصیت جهانی و بین‏‏‌‏‏المللی ساخت و حتی بعدها رژیم از این‏‏‌‏‏که امام را به ‏‎ ‎‏نجف فرستاده بود اظهار ندامت کرد و گفت ما اشتباه کردیم که آیت‏‏‌‏‏الله خمینی را ‏‎ ‎‏تبعید کردیم چرا که این عمل خود به خود باعث شد که وی یک رهبر جهانی شود. ‏


‏در حقیقت حرکت امام اوج گرفت و سرعت یافت. شاید اگر امام خمینی در زمان ‏‎ ‎‏نهضت اسلامی در نجف نبود انقلاب اسلامی به این سرعت اوج نمی‏‏‌‏‏گرفت. در نجف ‏‎ ‎‏هم بعضی‏‏‌‏‏ها فکر می‏‏‌‏‏کردند که بیوت علما از ایشان استقبال گرم و شایانی نشان ندهند، ‏‎ ‎‏اما تمام بیوت علما نمایندگان خودشان را برای استقبال از امام فرستاده بودند.‏

‏ استقبال از امام در شهر نجف چگونه صورت گرفت؟‏

‏ عده زیادی از مردم به «خان نص» که یک جایی بین کربلا و نجف (تقریباً ‏‎ ‎‏وسط راه) هست و معمولاً ماشین‏‏‌‏‏هایی که از کربلا می‏‏‌‏‏آمدند در آنجا می‏‏‌‏‏ایستادند و ‏‎ ‎‏استراحت می‏‏‌‏‏کردند برای استقبال به آنجا آمده بودند. جمعیت زیادی بودند که با ‏‎ ‎‏ماشین‏‏‌‏‏های زیادی به آنجا آمده بودند. امام وقتی به آنجا رسیدند از ماشین پیاده شدند و ‏‎ ‎‏یک مراسمی مثل مراسم کربلا انجام شد. مردم جمع شدند و به حضرت امام خیر مقدم ‏‎ ‎‏گفتند و اشعاری خوانده شد و پس از برگزاری مراسم و پذیرایی معمولی، به سوی ‏‎ ‎‏نجف اشرف حرکت کردند. پس از رسیدن به نجف امام به خانه‏‏‌‏‏ای که برایشان در نظر ‏‎ ‎‏گرفته شده بود رفتند.‏

‏ خانه امام در نجف چگونه بود؟‏

‏ حضرت امام خمینی هرگز به مظاهر دنیوی علاقه‏‏‌‏‏ای نداشت. همین خانه‏‏‌‏‏ای که ‏‎ ‎‏در جماران داشت خودش نمایانگر این خصلت امام بود. ایشان زندگی بسیار ‏‎ ‎‏متواضعانه‏‏‌‏‏ای داشتند و چه در نجف اشرف، چه در پاریس و چه در ایران به دنبال ‏‎ ‎‏تجملات نبودند. سادگی و ساده زیستی از خصوصیات تفکیک ناپذیر امام خمینی بود.‏

‏در نجف خانه امام بسیار ساده و محقر بود. دو تا خانه کوچک برای امام اجاره شده ‏‎ ‎‏بود. این دو خانه در کنار یکدیگر قرار داشت که یکی به عنوان اندرونی و دیگری ‏‎ ‎‏به عنوان بیرونی استفاده می‏‏‌‏‏شد. در ابتدای ورود امام، خانه بیرونی به مدت شش تا ‏‎ ‎‏هفت روز به طور مرتب پر بود و جمعیت برای دیدن امام به این خانه می‏‏‌‏‏آمدند. از ‏‎ ‎‏شهرهای مختلف عراق امام بازدیدکننده داشت.‏

‏در آن مدت تمام علمای نجف به دیدن امام آمدند. آیات عظام حکیم، شاهرودی، ‏‎ ‎‏خویی، باقر زنجانی، بجنوردی و خلاصه همه علمای بزرگ نجف به دیدن امام آمدند. ‏


‏من در آن مدت کارهای خانه را مرتب می‏‏‌‏‏کردم، چای و شربت می‏‏‌‏‏دادم و تا دیر وقت ‏‎ ‎‏از مهمانان پذیرایی می‏‏‌‏‏کردم.‏

‏سفره غذای امام در نجف هم گویای این ساده زیستی امام بود. من به جرأت ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏توانم بگویم که هیچ کدام از علمای بزرگ ما در نجف زندگی‏‏‌‏‏شان مانند زندگی ‏‎ ‎‏حضرت امام نبود. ایشان اسطوره تواضع و ساده زیستی بودند.‏