فصل چهارم: خاطرات آیت الله محمود قوچانی
دعوت به وحدت و پرهیز از انشقاق
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

محل نشر : تهران

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

دعوت به وحدت و پرهیز از انشقاق

‏ حاج آقا، در آثار چاپ شده از امام، در سخنرانی‏‏‌‏‏ها و پیام‏‏‌‏‏های ایشان توصیه به پرهیز ‏‎ ‎‏از اختلاف بوده است، به این موضوع بیشتر اشاره بفرمایید؟‏

‏ حضرت امام ـ سلام‏‏‌‏‏الله علیه ـ نسبت به وحدت و عدم انشقاق حساسیت ‏‎ ‎‏فوق‏‏‌‏‏العاده‏‏‌‏‏ای نشان می‏‏‌‏‏دادند و واقعاً در برخی موارد خودشان را فدا می‏‏‌‏‏کردند که احیاناً ‏‎ ‎‏خدای ناکرده اختلاف کلمه پیش نیاید. به احتمال، سال‏‏‌‏‏های 1353 و 1354 بود که ‏‎ ‎‏سفری به ایران کرده بودم. آن ایام طرح افکار و اظهارنظر پیرامون آثار آقای دکتر علی ‏‎ ‎‏شریعتی اوج گرفته و مسائل حاشیه‏‏‌‏‏ای هم پیش آمده بود. دکتر گاهی در صحبت‏‏‌‏‏هایش ‏‎ ‎‏لغزش‏‏‌‏‏هایی داشت که برخی‏‏‌‏‏ها یا خیلی‏‏‌‏‏ها نمی‏‏‌‏‏پسندیدند و به من سفارش می‏‏‌‏‏کردند که ‏‎ ‎‏در بازگشت به نجف نظر مبارک امام را نسبت به آن مسائل بپرسم. آنان کسب تکلیف ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏کردند که نظر امام نسبت به دکتر شریعتی چیست و عرض کنم که می‏‏‌‏‏گفتند برای ما ‏‎ ‎‏یک آفت است.‏

‏این موضوع گذشت تا این‏‏‌‏‏که در تابستان 56 یا 57 نیز سفر کوتاهی به ایران داشتم. ‏‎ ‎‏در این سفر علناً آقایان و رفقا باز پیامی را به وسیله من خدمت حضرت امام داشتند اما ‏


‏این بار محتوای پیام چیز دیگری بود. آن‌هایی که به اصطلاح ادعای آشنایی با امام ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏کردند گفتند که سلام و دست بوسی ما را خدمت امام ابلاغ کنید و بگویید که ‏‎ ‎‏نظر شما را نسبت به آقای دکتر علی شریعتی می‏‏‌‏‏دانیم اما چرا ساکت نشسته‏‏‌‏‏اید. این ‏‎ ‎‏سکوت شما برداشت‏‏‌‏‏های مثبت یا منفی در بردارد. برخی از سکوت شما سوء استفاده ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏کنند. چرا صحبتی در این زمینه نمی‏‏‌‏‏فرمایید؟‏

‏خوب، من به نجف برگشتم، شاید حدود بیست ـ سی مورد سؤال و مسأله مختلف ‏‎ ‎‏بود که یادداشت کرده بودم تا به محضر امام برسانم. خدمت ایشان رسیدم و تک‏‏‌‏‏تک آن ‏‎ ‎‏مسائل را عرض کردم و پاسخ ایشان را یادداشت کردم. پس از طرح چند سؤال و ‏‎ ‎‏جواب، به این سؤال رفقا رسیدم و گفتم که دوستان و عزیزان در ایران از محضر شما ‏‎ ‎‏این سؤال را دارند که ما می‏‏‌‏‏دانیم موضع و نظر شما نسبت به آقای شریعتی چیست اما ‏‎ ‎‏چرا ساکت نشسته‏‏‌‏‏اید و پاسخی نمی‏‏‌‏‏دهید؟ حضرت امام صحبت مفصلی کردند و ‏‎ ‎‏فرمودند که فلانی شما در پاسخ بنویس که این سؤال را نه فقط این آقایان از ایران ‏‎ ‎‏کرده‏‏‌‏‏اند بلکه از اروپا و جاهای مختلف نیز این سؤال از من شده است، در جواب ‏‎ ‎‏بنویس که عزیزان این مسائل را کنار بگذارند و دنبال همان هدف اصلی باشند و به ‏‎ ‎‏این گونه انشقاق و اختلافاتی که در این قضیه هست مشغول نشوند و این را بدانند که ‏‎ ‎‏دست ساواک در این قضیه در کار است.‏

‏مدتی بعد ساواک مسأله واقعی را رو کرد ـ حالا شاید من مسائل را عقب و جلو ‏‎ ‎‏مطرح می‏‏‌‏‏کنم ـ مسأله کتاب ‏‏شهید جاوید‏‎[1]‎‏ را به وجود آورد و بعد از آن کشتن ‏


‏شمس‏‏‌‏‏آبادی‏‎[2]‎‏ را به وجود آورد و فعلاً هم قضیه دکتر شریعتی را به وجود آورده‏‏‌‏‏اند. ‏‎ ‎‏در تمام این‏‏‌‏‏ها دست ساواک در کار است که آتش به پا کند و با ایجاد اختلاف و ‏‎ ‎‏درگیری مردم را به هم مشغول کنند و آنان را از هدف اصلی باز دارند. هر وقت ‏‎ ‎‏مناسبتی برای تبلیغ روحانیت پیش آمد چه ماه رمضان باشد چه محرم و صفر، اگر ‏‎ ‎‏مطلب قبل هنوز زنده بود همان را آتش می‏‏‌‏‏زدند و درباره‏‏‌‏‏اش صحبت فراوان می‏‏‌‏‏کردند ‏‎ ‎‏و اختلافات را به وجود می‏‏‌‏‏آوردند، اگر هم احیاناً مطلب کهنه و یا قدیمی شده بود و به ‏‎ ‎‏درد نمی‏‏‌‏‏خورد مطلب جدیدی را پیش می‏‏‌‏‏آوردند. شما الآن هم منتظر باشید و ببینید در ‏‎ ‎‏فصل آینده در ماه مبارک رمضان و یا محرم و صفر که ایام تبلیغ روحانیت است اگر ‏‎ ‎‏موضوع شریعتی کهنه شد موضوع جدیدی را به وجود خواهند آورد و لذا من به همه ‏‎ ‎‏دوستان و عزیزان پاسخ دادم و شما این را بنویسید که از پرداختن به این مسائل ‏‎ ‎‏خودداری کنند و در این گونه مسائل وارد نشوند و بچسبند به همان نکته اصلی و ‏‎ ‎‏مسأله انقلاب و نابود کردن رژیم طاغوت.‏

‏در زمان طاغوت یکی از نقش‏‏‌‏‏های ساواک این بود که در حوزه‏‏‌‏‏های علمیه ـ به ویژه ‏‎ ‎‏حوزه‏‏‌‏‏هایی که اندکی از مرکز دور بودند ـ با برخی از اهل علم ارتباطی برقرار کند و ‏‎ ‎‏آن‌ها را به عنوان یک مهره در حوزه داشته باشد. این قضیه هم در ایران و هم در نجف ‏‎ ‎‏وجود داشت و چه بسا چهره‏‏‌‏‏هایی هم بودند که احیاناً ما هم می‏‏‌‏‏شناختیم و می‏‏‌‏‏دانستیم ‏‎ ‎‏چگونه افرادی هستند. این‏‏‌‏‏ها خواه ناخواه در چند جا پرونده داشتند، یک پرونده ‏‎ ‎‏در خود سفارتخانه داشتند، پرونده‏‏‌‏‏ای دیگر در وزارت امور خارجه تهران و یک پرونده ‏‎ ‎‏در مرکز اصلی ساواک داشتند. طبع قضیه اقتضاء می‏‏‌‏‏کرد.‏

‏این را فراموش نمی‏‏‌‏‏کنم که آقای سید محمود دعایی به عنوان اولین سفیر جمهوری ‏


‏اسلامی ایران در عراق انتخاب شده و به آنجا فرستاده شدند. این نکته را نمی‏‏‌‏‏دانم که از ‏‎ ‎‏خود آقای دعایی شنیدم یا از شخص دیگر که حضرت امام به ایشان توصیه کردند شما ‏‎ ‎‏که آنجا به عنوان سفیر می‏‏‌‏‏روید حق ندارید هیچ پرونده‏‏‌‏‏ای از پرونده‏‏‌‏‏های اهل علم را که ‏‎ ‎‏در سفارتخانه آنجا بایگانی شده و با ساواک و دستگاه قبل ارتباط داشتند در اینجا اعلام ‏‎ ‎‏و افشا کنید. علی‏‏‌‏‏رغم اینکه این گونه افراد کسانی بودند که در طول پانزده سالی که ‏‎ ‎‏حضرت امام در نجف تشریف داشتند به خود ایشان و یا افرادی که به عنوان خدمتگزار ‏‎ ‎‏در خدمت امام بودند صدمه‏‏‌‏‏ها و ضربه‏‏‌‏‏های زیادی زدند. حضرت امام با سعه صدر و ‏‎ ‎‏عفو و گذشت خودشان اجازه ندادند چهره این‏‏‌‏‏ها برای دیگران آشکار شود.‏

  • . شهید جاوید نام کتابی است درباره قیام امام حسین(ع). نعمت الله صالحی نجف آبادی نویسنده آن گفته است  که امام در آغاز برای تشکیل حکومت و اصلاح جامعه قیام کرد و سپس با ملاحظه وضع کوفه از ادامه قیام  نصرف گردید و خواست به مکه باز گردد اما جلوگیری عمال یزید از بازگشت امام وی را ناچار از جنگ با  آنان ساخت و در این مرحله بود که امام آماده شهادت شد. به عقیده نویسنده امام در آغاز حرکت خویش به  تشکیل حکومت و حمایت مردم کوفه امیدوار بود اما اهل تحقیق از علمای شیعه اعتقاد دارند امام قبل از  حرکت به سوی کوفه از حوادث هولناک آینده با خبر بود ولی برای انجام تکلیف الهی و گزاردن عهدی که با  خداوند داشت به کربلا آمد. مدت ها به جای پرداختن به مسائل مبارزه، مطالب این کتاب در محافل مذهبی  موضوع بحث و انتقاد و اختلاف بود.
  • . آیت الله حاج سید ابوالحسن شمس آبادی حدود سال 1326 ق در اصفهان به دنیا آمد. پس از طی دوره ادبیات  و سطح، درس خارج را در محضر حاج سید محمد نجف آبادی طی کرد و در 25 سالگی عازم نجف اشرف  شد. در حوزه نجف به مدت 16 سال در محضر آیات عظام سید ابوالحسن اصفهانی و آقا ضیاء عراقی به  تحصیل علوم دینی پرداخت. آیت الله شمس آبادی در 18 فروردین 1355 هنگامی که برای اقامه نماز صبح  عازم مسجد بود ربوده شد و به قتل رسید.