اگر به ذکر خاطراتی از این دست اشاره می کنم، هرگز به قصد خودستایی نمی باشد، بلکه تصور می کنم این نوع تجربه ها و مطالب می تواند برای جوانان مفید بوده و راهگشای زندگی آنان باشد. آنان نباید تصور کنند که شرط موفقیت یک انسان، فراهم بودن تمامی زمینه های مالی و برخورداری از رفاه و آسایش نسبی می باشد، خصوصاً برای آن دسته از جوانان، دخترها و پسرها که شرط ازدواج و تشکیل خانواده را فراهم بودن مسکن و لوازم زندگی و درآمد کافی می دانند، بیان قسمتی از این نوع خاطرات می تواند مفید و موثر باشد. به عنوان مثال زمانی که با دختر خاله ام ازدواج کردم و قرار شد بعد از گرفتن دیپلم متوسطه به آلمان بیاید، از پدر و مادر ایشان تقاضا کردم به جای جهاز و تجهیزاتی که متدوال است، به مدت 2 یا 3 سال، ماهی سیصد تومان برای ایشان بفرستند. زمانی که ایشان در سال 47 به آلمان آمد، نیمی از دوران دانشگاهی ام را گذرانده و در عین تلاش در انجمن اسلامی تازه تاسیس شده در سازمان دانشجویی وابسته به کنفدارسیون جهانی دانشجویان ایرانی ـ به شرحی که در فصول بعد به تفصیل آورده ام ـ و سازمان بین المللی دانشجویان مسلمان نیز عضوی فعال بودم. در همان حال نیز ناچار بودم با کار کردن متناوب، هزینه زندگی خودم را تامین کنم. در سال 47 که همسرم به آلمان آمد، تا دو سال در یک اطاق حدوداً 20 متری که با پرده قسمت خواب و نشیمن آن را از هم جدا کرده بودیم، زندگی می کردیم. مجموعه اثاث اطاق ما غیر از کتاب ها و دو قطعه فرش که از ایران برایمان فرستاده بودند از یکصد مارک تجاوز نمی کرد. آن هم عبارت بود از چند عدد صندلی و یک اجاق دو شعله برقی و یک یخچال کوچک که از طریق قرائت آگهی روزنامه ها و تقریباً مجانی پیدا کرده بودیم.
همسر من ـ که از این پس از او به فاطی یاد خواهم کرد ـ در آن موقع اولین و تنها
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 48 دختر مسلمانی بود که با حجاب اسلامی به دانشگاه وارد شده بود، ایشان هم خیلی سریع به زبان آلمانی مسلط شد و تحصیل در رشته روان شناسی و ریاضیات را شروع کرد و با علاقه زیاد وارد انجمن و تلاش های اجتماعی و اسلامی شد.
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 49