بعد از سال های 1338 و 1339 که نهضت مقاومت ملی منحل شد و اغلب چهره های فعال آن یا دستگیر شدند یا به خارج از کشور متواری شدند، در خارج از ایران فعالترین تشکل سیاسی دانشجویی، کنفدراسیون دانشجویان ایرانی بود. زمانی که
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 81
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 82
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 83
من به عضویت کنفدراسیون درآمدم، موضوعی که خیلی رنج آور بود این بود که با وجودی که عنوان می کردند کنفدراسیون سازمانی است صنفی و غیر ایدئولوژیک، اما مشخص بود که یک نوع هدایت ایدئولوژیکی از سوی عناصر مارکسیست در درون این سازمان صورت می گیرد. بخصوص از سال 1964 میلادی که چین وارد عرصه فعالیت های تبلیغاتی در سطح بین المللی شد، رسماً اعلام کرد که هر علاقمند به مرام کمونیستی که از اتحاد شوروی روی برگرداند، آغوش چین به روی آن باز است. از این رو بسیاری از افراد متواری حزب توده که از عملکرد شوروی ناراضی بودند، در چارچوب سازمان های مارکسیستی وابسته به چین فعالیت های خودشان را ادامه دادند و همین افراد در کنفدراسیون دانشجویان ایرانی فعال بودند.
من در شاخه فدراسیون آلمان واحد آخن جزء هیات کارداران انجمن وابسته به کنفدراسیون بودم. فعالیت ها و اقدامات عناصر مارکسیست در کنفدراسیون، یک پیامد دیگری داشت و آن اینکه دانشجویان مسلمان را به واکنش برانگیخت به گونه ای که با یک فراخوان دور یکدیگر جمع شوند و به تدریج صف خود را از صف کنفدراسیون جدا کنند و پس از چند سال کار منسجم و عقیدتی و تشکیلاتی، اتحادیه جوان ما از چنان قدرتی برخوردار شد که در مقابل کنفدراسیون صف آرایی کرد. از هنگامی که کنفدراسیون پی برد که سازمان نیرومندی در مقابل آنها، دانشجویان ایرانی را به خود جذب می کند، عنادها و دشمنی ها آغاز شد و درگیری ها از پی هم روی داد.
ما در ابتدا با کنفدراسیون قطع ارتباط نکرده بودیم، لذا سعی داشتیم دانشجویان زبده را از درون آن به طرف انجمن اسلامی سوق دهیم. از حدود سال های 1345 و 1346 من احساس کردم هر چه در کنفدراسیون وقت و انرژی بگذاریم به هدر می رود و حتی بر روی دانشجویان سالمی که درون کنفدراسیون هستند، نمی توانیم اثر مثبت بگذاریم. بنابراین قاطعانه ارتباط عملی و فعالیت های سیاسی و فرهنگی خودمان را با کنفدراسیون قطع کردیم و تمام نیرو و امکانات خودمان را در انجمن اسلامی
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 84 دانشجویان گذاشتیم.
برای آنکه حساسیت کنفدراسیون را نسبت به مذهب نشان دهم خاطره ای را تعریف می کنم.
در مراسم شب عید نوروز سال 1346 من به همراه یکی از دانشجویان دیگر به نام اردشیر دیانتی مسوول برگزاری جشن بودیم. او جزء کسانی بود که یک مقداری سمپاتی به افراد سوسیالیست داشت اما در مدت سه ـ چهار ماهی که با هم در تدارک جشن نوروز بودیم احساس کردم خیلی تحت تاثیر عواطف من قرار گرفته است. مثلاً وقتی آماده می شدم نماز بخوانم می گفت کاش من هم بلد بودم نماز بخوانم. مراسم را در یک سالن شیک و مجلل برگزار می کردیم و کرایه سالن را از درآمد فروش غذا و نوشابه فراهم می کردیم. از برگزاری جشن نوروز چند بهره برداری می شد. هم برای ایرانیان خوشایند بود و هم فرصتی بود برای افشاگری علیه رژیم شاه. مدعوین اکثراً آلمانی بودند و برنامه هم به زبان آلمانی اجرا می شد.
من آمدم برای ابتکار به اردشیر دیانتی گفتم بگو از ایران چند کیلو نُقل و پنج شش هزار تا از سکه هایی که ایام عید هدیه می دهند (سکه مبارک باد) برای ما بفرستند. او هم به خانواده اش گفته بود و چند کیسه سکّه و ده پانزده کیلو نُقل فرستاده بودند. ما اینها را در پاکتهای کوچکی گذاشتیم و به ضمیه جزوه ای به زبان آلمانی در توصیف نوروز و مسائل سیاسی و مشکلات روز ایران به تمام مدعوین دادیم. نکته ای که متوجهش نشدم و اگر هم می شدم حساسیتی در موردش نداشتم این بود که پشت حدود دویست عدد از این سکّه ها عبارت «یا صاحب الزمان» حک شده بود.
اولین جلسه رسمی انجمن بعد از برگزاری جشن که دستور جلسه، ارائه گزارش من و آقای دیانتی از برگزاری مراسم بود با موج خشمگینی مواجه شدیم مبنی بر اینکه این «جشن را تبدیل به جشن مذهبی کردید و اجازه این کار را نداشتید و با این کار خواسته اید تبلیغ مذهب بکنید» و از این حرف ها. آن موقع جریان غالب در کنفدراسیون
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 85
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 86
«کـادرهـای تـوده انقلابـی» بود و خانبابا تهـرانـی و بهمن نیرومند، مجید زربخش دو گردانندگان آن بودند. در مقابل اعتراضات، اردشیر بلند شد که مقداری تهاجم علیه مرا خنثی کند. گفت ایده سکّه از ایشان بود اما من آن را تهیه کردم و اصلاً به ذهنم نمی رسید که این طوری باشد. من سکوت کرده بودم. بعد از اینکه اعتراضات تمام شد
گفتم این نشان دهنده جریان جالبی است که سازمان دانشجویی که اتحادیه ملی است و می خواهد برای نجات ملتش از یوغ امپریالیسم مبارزه کند، به کوچکترین سنت مردمش این قدر بی اعتناست و از در مخالفت درآمده است. بنابراین من نمی دانم اینها وقتی به ایران برگردند با چه شعارهایی می خواهند مردم را به طرف خودشان بکشانند. آقایان سر و صدایشان بلند شده که ما چرا انجمن اسلامی تاسیس کردیم و به موازات آنها کار می کنیم، این گزارش مالی ما اگر امشب تصویب بشود و مشکلی بوجود نیاید اعلام می کنم که بنده این آخرین مرتبه ای است که در چنین جلساتی شرکت می کنم و دریغم می آید از وقتی که در اینجا صرف بکنم. اگر چه نه چندان ارزشی برای خودم قایل هستم و نه چندان شخصیتی برای انتقاد کننده ها، اما نفله شدن وقتم را در اینجا ضایع می دانم و غبطه می خورم که چرا زودتر فعالیت های خود را در انجمن اسلامی آغاز نکردم. این حرف آتش زد آنها را. تعدادی از آنها که خنثی و بی طرف بودند شلوغ کردند و آن جلسه بین خودشان به زد و خورد کشیده شد، ما که دیدیم وضع این طور است جلسه را ترک کردیم. نتیجه کناره گیری از کنفدراسیون، استقبال بیشتر بچه مسلمان ها از انجمن اسلامی بود که جلسات آن در آغاز هر دو هفته یک بار شب های یکشنبه در مسجد شهر آخن تشکیل می شد.
فعالیت ما به عنوان بچه مسلمان ها در درون کنفدراسیون از ما چهره های شاخص و فعال و سالم ساخته بود. اصولاً بچه های مسلمان در خارج از کشور از اعتباری خاص
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 87
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 88
بین ایرانیان برخوردار بودند. هم درس خوان بودند و هم از لحاظ اخلاقی سالم بودند. اهل دختربازی و زن بازی و قماربازی و شرابخواری و این جور چیزها هم نبودند. دانشجویان تازه وارد که به اروپا می آمدند وقتی نگاه می کردند به این طور برنامه ها، احساس تمایل نسبت به بچه مسلمان ها پیدا می کردند.
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 89