کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره)
حجاب خودی و خرق آن در عرفان امام خمینی رحمه‌الله
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: مقاله

پدیدآورنده : حسینی، سید فضل الله

محل نشر : قم

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1382

زبان اثر : فارسی

حجاب خودی و خرق آن در عرفان امام خمینی رحمه‌الله

‏ ‏

‏ ‏

حجاب خودی و خرق آن در عرفان امام خمینی رحمه الله

‏ ‏

حجة الاسلام سید فضل الله حسینی

مقدمه

‏هدف «عرفان»، معرفت و شناسایی حق، به قدر استعداد وجودی هر کس است.‏‎[1]‎‏ تا‏‎ ‎‏موانع و حجاب های معرفت شناخته نشود، معرفت حق آشکار نمی گردد؛ چرا که ‏«تُعرفُ‎ ‎الأشیاءُ بأضدادها»‏؛ هر چیزی به وسیله ضدش شناخته می شود. بنابراین در سلوک‏‎ ‎‏معرفتی  و شناخت حق و حقیقت هستی، حجاب ها و آنچه آن ها را از بین می برد باید‏‎ ‎‏شناخته شوند.‏

‏موضوع بحث این نوشتار کوتاه، تبیین دیدگاه امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ در خصوص سخت ترین‏‎ ‎‏و مهلک ترین حجاب معرفت، یعنی حجاب «خود» است. ‏

‏با توجه به دیدگاه های آن مجاهد دو عالم ـ عالم اصغر و عالم اکبر ـ به ریشه یابی و‏‎ ‎‏کالبدشکافی حجاب خودی می پردازم و شاخه ها و انشعاب های این حجاب در عالم نور‏‎ ‎‏و ظلمت‏‎[2]‎‏ و نیز آثار و پیامدهای فردی و اجتماعی آن را مورد بررسی قرار می دهم.‏‎ ‎‏این  بحث می تواند به عنوان پاسخی نو برای تفسیر و ریشه یابی ناهنجاری ها،‏‎ ‎‏سرخوردگی ها، بحران های فردی و اجتماعی و به طور کلی نابسامانی های بشری تلقی‏‎ ‎‏شود؛ به ویژه در زمان ما که پیشرفته ترین امکانات در خدمت آرامش و سامان‏‎ ‎‏بخشیدن  روح و روان انسان به کار گرفته شده است، اما روز به روز مشکلات‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 93

‏و  بیماری های روانی بیش تر و آرامش، روز به روز کم یاب تر می شود.‏

‏امروزه به هم ریختگی روانی انسان ها، آثار گوناگون اجتماعی، سیاسی و عقیدتی خود‏‎ ‎‏را به خوبی نشان داده است. روند رو به گسترش اعتیاد به مواد مخدر، مشروب خواری،‏‎ ‎‏اعتراض ها و رفتارهای عصیان آمیز جوانان بر ضد تمدن صنعتی، استعمال روز افزون‏‎ ‎‏قرص های آرام بخش، خودکشی های وسیع و حتی گرایش به نحله ها و مذهب های ترک‏‎ ‎‏دنیا یا مدعی آرام بخشی روح و روان را می توان دلایل مستندی برای خستگی بشر از خود‏‎ ‎‏و جهان، و بهترین شاهد از دست رفتن آرامش در میان بهشتی از امکانات رفاهی و‏‎ ‎‏تفریحی دانست.‏

‏طرح این مسأله در عرفان اسلامی، آن هم از ناحیۀ حجاب خودیّت، از این نظر قابل‏‎ ‎‏اهمیت است که اسلام، بر خلاف نظریۀ تمدن سازان جدید، آرامش را نه در رشد خودیّت‏‎ ‎‏و ارضای منیّت انسان، بلکه در جهاد با خود ـ که در واقع بیگانۀ با خود حقیقی است ـ‏‎ ‎‏می جوید. نکتۀ دیگر این که اسلام، آرامش را در درون انسان جست و جو می کند و معتقد‏‎ ‎‏است، تا درون سامان نیابد هیچ یک از عوامل فرح بخش بیرونی نمی تواند انسان را به‏‎ ‎‏خوشبختی و لذت برساند. عرفان اسلامی انسان را از لاک خودیّت خارج می کند تا نور‏‎ ‎‏پروردگار در او جلوه کند؛ بر خلاف عرفان های غیر توحیدی که همۀ تدابیر معنوی شان‏‎ ‎‏برای رشد و پرورش خودیّت است و منظور آنان از خروج از خودیّت، در حقیقت خروج‏‎ ‎‏از خودیّت های ابتدایی و پروراندن خودیّت های پیشرفته و برتر است؛ یعنی خروج از‏‎ ‎‏حجاب های رقیق و ورود به حجاب های غلیظ.‏

بخش اول: کلیات

فصل اول: تبیین اصطلاحات

‏«حجاب» در لغت به معنای پوشش و پرده و نیز هر آنچه میان دو چیز حایل شود و‏‎ ‎‏جدایی اندازد، می باشد. از این رو به دربان «حاجب» گفته می شود.‏‎[3]‎‏ در اصطلاح عرفان‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 94

‏هر چیزی که انسان را از حق تعالی باز دارد‏‎[4]‎‏ و میان او و پروردگارش جدایی اندازد‏‎ ‎‏حجاب است.‏

‏«خرق» در لغت به معنای پاره کردن و شکافتن؛‏‎[5]‎‏ و در عرفان به معنای از میان بردن‏‎ ‎‏موانع و حجاب های معرفتی است. ‏

‏«کشف» در لغت به معنای برداشتن و کنار زدن حجاب است؛ و در اصطلاح عرفان به‏‎ ‎‏معنای آن است که انسان از سرا پردۀ حق ـ تا آن جا که در قابلیت بشری او است ـ سر‏‎ ‎‏برآورد و با کنار زدن حجاب ها، به معرفت های غیبی برسد و حقایق هستی را شهود نماید.‏

‏«خودی و خودیّت» مراد از واژۀ «خودی»، خود کاذب انسان است، نه خود حقیقی و‏‎ ‎‏صادق او؛ زیرا خود حقیقی همان فطرتِ یگانه پرست انسان است که آغازش از خدا و‏‎ ‎‏پایانش به سوی خدا است، ‏‏«‏إنَّا لِلّٰهِ وَ إنَّا إلَیْهِ رَاجِعُونَ‏»‏‏.‏‎[6]‎‏ این فطرت الهی خمیرمایۀ اصلی‏‎ ‎‏وجود انسان را تشکیل می دهد؛ چنان که حضرت حق فرمود: ‏‏«‏نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی‏»‏‏.‏‎[7]‎

‏ ‏

‏تا «نفختُ فیه من روحی» شنیدم شد یقین‏   ‏بر من این نکته که او از ما و ما از آن اوست‏

‏ ‏

‏خود کاذب، همان نفسِ حیوانی افسار گسیخته و مهارناشدۀ انسان است. هنگامی که‏‎ ‎‏انسان، خود حقیقی را گم کرد و از دست داد و به دنبال دستیابی به هوس های دنیوی،‏‎ ‎‏«خود ملکوتی» را قربانی «خود مُلکی» کرد، بیگانۀ با خود را دوست خود می گیرد. از این‏‎ ‎‏رو ما هم با تسامح، این «غیر خودی» را «خود» می پنداریم و درباره اش سخن می گوییم.‏

‏پس آنچه در گفتار عالمان اخلاق و عارفان، به عنوان خودی، خودیّت، منیّت و اِنّیت‏‎ ‎‏مطرح است، معنای مجازی و غیرحقیقی آن مورد نظر می باشد.‏

‏به دیگر سخن، اگر بخواهیم دقیق و درست سخن بگوییم باید به جای واژۀ «خود»،‏‎ ‎‏«غیر خود» به کار بریم و به جای «خود خواهی»، «بیگانه خواهی»، و به جای «منیّت»،‏‎ ‎‏«غیریت»، و به جای «خود پرستی»، «بیگانه پرستی» و... زیرا تمامی مظاهر منیّت و همۀ آن‏‎ ‎‏چیزهایی که انسان را در این عالم خاکی بر می انگیزاند تا «خودِ» حیوانیِ خود را ارضا‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 95

‏کند،  به ضرر انسان و بر ضد او است. انسان تلاش می کند تا با آماده کردنِ اسبابِ رفاه،‏‎ ‎‏به  خوشی و لذت دست یابد؛ می خواهد با دست یافتن به مقام های دنیوی و ریاست،‏‎ ‎‏روح  ناآرامش را آرامش دهد؛ می خواهد تا جایی که توان دارد، با خوردن، پوشیدن و‏‎ ‎‏گشتن، به خود نشاط بخشد؛ اما این شهوت طلبی ها و شهوت پرستی ها وقتی با گسستن از‏‎ ‎‏«خود» حقیقی ـ یعنی فطرت الهی ـ همراه می شود، در حقیقت، قیامی بر علیه «خود»‏‎ ‎‏است؛ که نتیجه اش چیزی جز بیماری های جسمی و روحی، اضطراب، ناآرامی، تشویش‏‎ ‎‏و نگرانی نیست.‏

‏در واقع انسان به قصد خدمت به خود، خود را به هلاکت می افکند و با هلاکت‏‎ ‎‏«خود»ها و «من»های حقیقی است که جامعه های انسانی و اجتماعات بشری، در‏‎ ‎‏سراشیبی سقوط قرار می گیرند و زمینۀ نزول عذاب الهی ـ که چیزی جز گسستن از حق و‏‎ ‎‏جمع شدن آتش منیّت ها نیست ـ فراهم می آید. از همین رو است که حبّ نفس و دوست‏‎ ‎‏داشتن خود، ریشۀ خطاها و گناهان و تبهکاری های بشر معرفی شده است:‏

«رأسُ کلّ خطیئةٍ حبُّ الدنیا»‏؛ سررشتۀ همه گناهان دوست داشتن دنیا است.‏‎[8]‎

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ در نوشته ها و سخنرانی های خود بر این مطلب تأکید داشته و پس از‏‎ ‎‏مو شکافی ابعاد مختلف آن فرموده است:‏

‏سرمنشأ اشتباهات انسان، همین حبّ نفس است و هر چه به عنوان بلا و مصیبت بر انسان‏‎ ‎‏فرود می آید یا ناملایمات و ناگواری های جامعه های بشری که از طرف قدرت مندان و‏‎ ‎‏زورمداران بر آن ها تحمیل می شود باز به خود خواهی ها و هواهای نفسانی انسان‏‎ ‎‏باز می گردد.‏‎[9]‎

‏و به این نکته هم توجه می داد که:‏

‏روی تسامح، به «حبّ غیر» گفته اند «حبّ نفس».‏‎[10]‎

‏این نظریۀ عرفان اسلامی درست در برابر نظریۀ مادی گرایان مغرب زمین است که‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 96

‏معتقدند حرکت انسان به سوی خداوند و همۀ آنچه به عنوان بندگی و عبودیت مطرح‏‎ ‎‏می شود، حرکت از خود به سوی موجودی بیگانۀ با خود است؛ و این موجب می شود تا‏‎ ‎‏انسان خود و موجودیت خود و در نتیجه شخصیت مستقل خود را نابود کند و در‏‎ ‎‏موجودی دیگر فنا سازد. این نظریه نشان می دهد که اندیشمندان ماده گرای معاصر تا چه‏‎ ‎‏اندازه نسبت به حقایق وجود انسان و خدای هستی بخش بیگانه و دورند.‏

‏به نظر عارفان مسلمان، حرکت انسان به سوی خداوند، حرکت از وابستگی های عالم‏‎ ‎‏ماده به سوی اصل خویش است؛ یعنی حرکت از «خود» کاذب به «خود» واقعی. حقیقت‏‎ ‎‏انسان را وجود او تشکیل می دهد نه ماهیت او؛ پس انسان پس از گرفتار شدن در عالم ماده‏‎ ‎‏و جدا شدن از اصل خویش، با ماهیت حیوانی خود ـ که مَرکب و وسیلۀ نقلیۀ او است ـ‏‎ ‎‏سیر صعودی و سلوک معنوی خود را آغاز می کند و پس از رسیدن به دریای وجود و نور‏‎ ‎‏مطلق، مرکب خود را دور می اندازد.‏

‏انسان با تغییر ماهیت و مَرکب راه، از خود بیگانه نمی شود؛ زیرا خودیّت او را وجود او‏‎ ‎‏تعیین کرده است، نه ماهیت او که امری مَجاز و غیرحقیقی است. حرکت و تکامل حقیقی‏‎ ‎‏نیز تنها در اثر حرکت شی ء به سوی غایت و کمال طبیعی خود و به تعبیر دیگر، حرکت از‏‎ ‎‏راه مستقیم طبیعت و خلقت که مناسب فطرت است، تحقق پیدا می کند. و چنین حرکت و‏‎ ‎‏تکاملی حرکت از «خود» کاذب به «خود» واقعی؛ و به تعبیر دیگر، حرکت از «خود» ناقص‏‎ ‎‏به «خود» برتر است، نه تبدیل شدن «خود» واقعی آن موجود به «خود»ی دیگر.‏

‏صدرالمتألهین بر این نکته تأکید دارد که انسان، نوعیت مشخصی ندارد و هر موجود‏‎ ‎‏متکامل، در مراتب تکامل، انواع است نه نوع. رابطۀ یک وجود ناقص با غایت و کمال‏‎ ‎‏طبیعی خود، رابطۀ یک شی ء با یک شی ء بیگانه نیست، بلکه رابطۀ خود با خود و به‏‎ ‎‏عبارت دیگر، رابطۀ خود ضعیف با خود واقعی است. هنگامی که یک شی ء به سوی کمال‏‎ ‎‏واقعی خود در حرکت است، از خود به سوی خود حرکت می کند؛ و به تعبیر درست تر، از‏‎ ‎‏ناخود به خود حرکت می نماید. تخم گیاهی که در زمین سر برمی آورد و رشد می کند و‏‎ ‎‏ساقه و شاخ و برگ و گل می دهد، از خود به ناخود حرکت نمی کند، بلکه به سوی خود‏‎ ‎‏متکامل ره پیموده است. از این رو عشق به کمال واقعی، عشق به خود برتر است و عشق‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 97

‏ممدوح در حقیقت، خودخواهی ممدوح است.‏

‏شیخ اشراق رباعی لطیفی دارد:‏

‏ ‏

‏هان، تا سر رشتۀ خرد گم نکنی‏   ‏خود را ز برای نیک و بد گم نکنی‏

‏رهرو تویی و راه تویی، منزل تو ‏   ‏هشدار که راه خود، خود گم نکنی‏‎[11]‎

‏ ‏

‏تحقق آزادی نیز ـ به معنای حقیقی و جامع خود ـ تنها با چنین معرفتی قابل طرح‏‎ ‎‏می باشد. تا آزادی و رهایی از خودیّت های کاذب تحقق پیدا نکند، هیچ یک از معانی‏‎ ‎‏درست آزادی تحقق نمی یابد.‏

فصل دوم: مراتب حجاب ها و مراحل خرق آن

‏انسان با آغاز زندگی در عالَم خاک، به تدریج در پس پرده و حجاب های رقیق و غلیظ،‏‎ ‎‏محجوب می شود. حتی اگر با مجاهدت ها و ریاضت ها بتواند خود را از حجاب های مال‏‎ ‎‏دوستی، رفاه طلبی، گناهان و حجاب جهل‏‎[12]‎‏ برهاند، حجاب های نورانی و ظلمانی‏‎ ‎‏غلیظ تری در پیش روی او قرار دارد که در سیر روحانی و سلوک معنوی خود، راهی جز‏‎ ‎‏خرق آن حجاب ها ندارد؛ حجاب هایی چون مفاهیم و اصطلاحات علمی، حجاب اَنانیت‏‎ ‎‏و محبت نفس، حجاب های مُلکیه و ملکوتیه؛ این حجاب ها بسیار فراوان و بلکه‏‎ ‎‏بی شمارند. در روایتی از هفتاد هزار حجاب نورانی و ظلمانی خبر داده شده است.‏‎[13]‎

‏مراد از «نورانی و ظلمانی» بودن حجاب ها چیست؟ آیا منظور، نورهای وجود و‏‎ ‎‏ظلمت های تعیّن و ماهیت است، یا نورهای عالَم ملکوت و ظلمت های عالَم مُلک مورد‏‎ ‎‏نظر است، و یا مراد نورهای گوناگون وابستگی های قلبی و ظلمت های وابستگی های‏‎ ‎‏نفسانی می باشد؟‏‎[14]‎‏ شاید مجموع این ها مورد نظر باشد.‏

‏این حجاب های متنوع و متعدد را می توان از جهات مختلف به انواع گوناگونی تقسیم‏‎ ‎‏کرد؛ همچنین می توان همۀ آن ها را دسته بندی نمود و در بخش های کوچک تری جای داد.‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 98

‏از این رو در برخی روایت ها به جای هفتاد هزار، از هفت حجاب یاد شده است؛‏‎ ‎‏همان طور که در تکبیرات هفت گانۀ ابتدای نماز از حضرات معصومین ‏‏علیهم السلام‏‏ روایت شده‏‎ ‎‏است که با هر تکبیر، یکی از حجاب ها خرق می شود؛ یا دربارۀ فضیلت سجده بر تربت‏‎ ‎‏کربلا نیز گفته اند که حجاب های هفت گانه را خرق می کند.‏‎[15]‎

‏انسان سالک، سیر خود را از ظلمتگاه نفس شروع می کند و از میان حجاب هایی که در‏‎ ‎‏منازل و مراتب آفاق و انفس وجود دارد، عبور می کند و با پا گذاشتن بر فرق اِنّیت و‏‎ ‎‏اَنانیت  خود و خروج از این خانه، منازل و مراحل تعیّنات را سیر می کند و وارد‏‎ ‎‏حجاب های نور و  ظلمت می شود و آن ها را خرق می کند؛ دل از همۀ موجودات و تعیّنات‏‎ ‎‏برمی کند و بت ها را از کعبۀ دل با دست ولایت مآبی فرو می ریزد؛ آن گاه ستارگان و اقمار از‏‎ ‎‏افق قلبش افول می کنند و چهرۀ دلش یک رو و یک جهت، بدون هیچ کدورتِ وابستگی به‏‎ ‎‏غیر، الهی می شود و زبان دلش به نغمۀ ‏‏«‏وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمٰوَاتِ وَ الْأرْضَ‏»‏‎[16]‎‏ باز‏‎ ‎‏می شود و در اسماء و ذات و افعال فانی می شود. در این حال است که از خود بی خود‏‎ ‎‏می شود و پس از محو کلی صُعق مطلق رخ می دهد. در این جا است که حق در وجودش‏‎ ‎‏کارگر می شود؛ با گوش حق می شنود و با چشم او می بیند و با دست او عمل می کند و با‏‎ ‎‏زبان او سخن می گوید.‏‎[17]‎

‏شاید برخی از سالکان بتوانند از این مرتبه هم فراتر روند و حجاب نورانی صفات و‏‎ ‎‏اسماء را نیز خرق کنند؛ به طوری که ذات غیب بر آنان تجلّی کند و سالک خود را متعلق و‏‎ ‎‏متدلّی به ذات مقدس ببیند. در این مشاهده، سالک می تواند احاطۀ قیومی حق و فنای ذاتی‏‎ ‎‏خود را شهود کند، و خود و همۀ موجودات را ظلّ حق ببیند؛ یعنی همان طور که در براهین‏‎ ‎‏عرفانی ثابت شده است که میان حق و مخلوق اول، هیچ حجابی نیست و حتی می توان‏‎ ‎‏گفت که میان حضرت حق و همۀ مجردات، هیچ حجابی وجود ندارد، انسان سالک نیز‏‎ ‎‏می تواند به مرتبه ای برسد که قلبش از نظر گستره و احاطه، با موجودات مجرد، هم افق‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 99

‏شود و هیچ حجابی نداشته باشد. در روایتی از ‏‏اصول کافی‏‏ چنین آمده است:‏

«إنّ روح المؤمن لأشد اتّصالاً بروح الله من اتّصال شُعاع الشمس بها»؛‎[18]‎

‏جان مؤمن به روح خدا چنان متصل است که بیش از پیوستگی و اتصال شعاع خورشید به‏‎ ‎‏خورشید.‏

‏اصطلاح «اسفار اربعه» و هجرت های معنوی که در گفتار عارفان آمده است، همه‏‎ ‎‏بیانگر سفر از ظلمتگاه وطن خودیّت و هجرت از خانۀ تاریک نفس و شکافتن‏‎ ‎‏حجاب های نورانی و ظلمانی، و رسیدن به فنای کلی و اضمحلال مطلق و تلاشی تام‏‎ ‎‏است؛ که نتیجه اش چشم و گوش خدا شدن و دست خدایی یافتن است.‏‎[19]‎‏ این سفرهای‏‎ ‎‏چهارگانه را یکی از عارفان بزرگ چنین شرح می دهد:‏

‏سفر اول، سفر از خلق به حق است. در این سفر، حجاب های ظلمانی و نورانی کنار می رود.‏‎ ‎‏حجاب هایی که بر سه پایه نشانده شده است: حجاب های ظلمانی نفسانی، حجاب های‏‎ ‎‏نورانی عقلی و حجاب های روحی. با خرق این حجاب ها سالک جمال حق را مشاهده می کند‏‎ ‎‏و به مقام فنا می رسد.‏

‏در سفر دوم که از حق به حق است، سالک علم به اسماء پیدا می کند و به مقام ولایت تامّه‏‎ ‎‏می رسد. در این مرحله ذات و صفات و افعالش، در ذات و صفات و افعال حق فانی می شود.‏‎ ‎‏این مرتبه، مرتبۀ فنای از فنا است.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 100

‏در سفر سوم که سفر از حق به خلق است، سالک در مراتب افعال سیر می کند و به صحو تام‏‎ ‎‏می رسد. در این مرتبه است که سالک به عالم های جبروت، ملکوت و ناسوت سفر می کند. در‏‎ ‎‏این سفر است که سالک بهره ای از نبوّت پیدا می کند، اما نه نبوّت در تشریع.‏

‏در سفر چهارم که سفر از خلق به خلق است، سالک مخلوقات را با چشم حق مشاهده می کند‏‎ ‎‏و از آثار و لوازم آن ها باخبر می شود؛ از دردها و درمان های مخلوقات آگاهی می یابد و به مقام‏‎ ‎‏«نبیّ» در تشریع می رسد.‏‎[20]‎

‏شایسته است در پایان این فصل به دو نکتۀ مهم اشاره شود:‏

‏یکی آن که خدای تبارک و تعالی هرگز از مخلوقات خود نه فاصله دارد و نه محجوب‏‎ ‎‏است؛ زیرا خود فرمود:‏

‏«‏وَ نَحْنُ أقْرَبُ إلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ‏»‏‏؛‏‎[21]‎

‏ما به انسان از رگ گردنش به وی نزدیک تریم.‏

‏آنچه که موجب می شود انسان از خدایش فاصله گیرد و بین او و خالقش جدایی افتد،‏‎ ‎‏اعمال و رفتار و اسارت در زندان تعیّنات است. امام سجاد  ‏‏علیه السلام‏‏ در راز و نیاز با خداوند‏‎ ‎‏چنین می فرماید:‏

«أنت لا تحتجبُ عن خلقک إلاّ أن تحجبهمُ الأعمالُ دونک»؛‎[22]‎

‏تو از بندگانت در حجاب نیستی؛ بلکه اعمال و رفتار بندگان، میان تو و آن ها حجاب‏‎ ‎‏افکنده  است.‏

‏نکتۀ دوم این که گرچه بسیاری از مراتب یاد شدۀ سلوک و حجاب های معرفت، در‏‎ ‎‏فهم و اندیشۀ کسانی چون نگارنده ـ که اسیر عالم خاک و گرفتار ظلمات است ـ نمی گنجد،‏‎ ‎‏اما آنچه برای ما در خور توجه است و نیاز عام ما به شمار می آید و در حقیقت، درد‏‎ ‎‏مشترک همۀ در دام افتادگان طبیعت و قفس تعیّنات است این است که بدانیم نقطۀ جامع و‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 101

‏محور مشترک همۀ حجاب های ما «غفلت» و از خدا غافل شدن و به خود سرگرم گشتن‏‎ ‎‏است. اگر انسان هزار و یک فضیلت و هنر هم کسب کند، تا زمانی که مشغول و مشعوف‏‎ ‎‏به فضل و هنر خویشتن است، از حق محجوب است. در چنین وضعیتی، برترین کمالات‏‎ ‎‏و نورانی ترین فضایل، همچون تقوا و دانش، نه تنها معرفت آفرین نخواهد بود، بلکه‏‎ ‎‏سد  راه معرفت الله می شود. از این رو است که عرفا تکیه بر برترین فضایل را نیز شرک و‏‎ ‎‏کفر می دانند:‏

‏ ‏

‏تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست‏   ‏راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش‏‎[23]‎

‏در برِ دلشدگان علم حجاب است حجاب‏  ‏از حجاب آن که برون رفت به حق جاهل بود‏‎[24]‎

‏ ‏

‏تکیه بر فضایل، خود نمادی از منیّت است؛ یعنی در حقیقت، دیو بیگانه ای لباس «من»‏‎ ‎‏بر تن کرده و قصد راهزنی دارد:‏

‏ ‏

‏هر معرفتی که بوی هستی تو داد‏   ‎ ‎‏دیوی است به ره، از آن حذر باید کرد‏‎[25]‎

‏ ‏

‏پس خود را دیدن، به خود بالیدن و توجه به خود که مساوی غفلت از خدا است،‏‎ ‎‏اساس و پایۀ همۀ حجاب ها است:‏

‏ ‏

‏ـ عاشق نشدی اگر که نامی داری‏   ‎  ‎ ‎ ‎‏    دیوانه نه ای، اگر پیامی داری‏‎[26]‎

‏ـ بگذر از خویش، اگر عاشقِ دلباخته ای‏   ‏که میانِ تو و او جز تو کسی حایل نیست‏‎[27]‎

‏ـ ما در این ره حجاب خویشتنیم‏     ‏    ور نه، روی تو در برابر ماست‏‎[28]‎

‏ـ قدم در نِه اگر مردی در این کار‏     ‏    حجاب تو تویی از پیش بردار‏‎[29]‎

‏ـ حجاب راه تویی حافظ از میان برخیز‏   ‏خوشا کسی که در این راه بی حجاب رود‏‎[30]‎

‏ ‏

‏از این جهت است که عارفان به دلیل افتادنِ در زندان طبیعت و عالم تعیّنات ـ که بستر‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 102

‏حجاب ها است ـ ناله ها سر داده و از جدایی شکایت ها کرده اند:‏

‏ ‏

‏ـ بشنو از نی چون حکایت می کند‏    ‏وز جدایی ها شکایت می کند‏

‏کز نیستان تا مرا ببریده اند‏    ‎ ‎‏از نفیرم مرد و زن نالیده اند‏‎[31]‎

‏ـ طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق‏  ‏  که در این دامگه حادثه چون افتادم‏‎[32]‎

‏ـ چو شد باغ روحانیان مسکنم‏    ‏   در اینجا چرا تخته بند تنم‏‎[33]‎

‏ ‏

‏همۀ همّ و غم سالک این است که با زدودن رایحۀ سمّی «خودیّت» از رفتار و کردار‏‎ ‎‏و  گفتار، و بلکه از ضمایر و خطورات قلبی خود، جمال حق را مشاهده کند و در او‏‎ ‎‏فانی  شود. و در نتیجه، حجاب ها را که اساس آن ها حجاب خودیّت است، از جلو روی‏‎ ‎‏خود بردارد.‏

‏«فنا» در لغت به معنای نابودی است و در برابر «فنا» واژۀ «بقا» است که به معنای‏‎ ‎‏پایندگی و جاودانگی است. در اصطلاح عرفان، فنا عبارت از آن است که انسان، خود و‏‎ ‎‏بندگی خود را در برابر حق نیست انگارد و اساساً خودی نبیند؛ تا چه رسد به خواسته ها و‏‎ ‎‏هواها و تمایلات و تمنّیات. هر آنچه غیر خدا است را نیست انگارد و تنها اراده و فعل حق‏‎ ‎‏را مشاهده کند.‏

‏البته برای فنا نیز ـ مانند دیگر کمالات و مقامات روحانی ـ می توان درجات و مراتبی را‏‎ ‎‏در نظر گرفت. بدین معنا که در هر مرتبه ای که حجاب از چهرۀ جان سالک کنار می رود‏‎ ‎‏و  در هر درجه ای که خودیّت و منیّت از انسان رخت بر می بندد، به همان درجه فانی شده‏‎ ‎‏و به مرتبه ای از بقا و حیات دست پیدا کرده است؛ که نهایت او فنای مطلق و حیات‏‎ ‎‏جاودان است:‏

‏ ‏

‏ـ گفتم که کی ببخشی بر جان ناتوانم‏   ‎ ‎‏گفت آن زمان که نبود جان در میانه حایل‏‎[34]‎

‏ـ تا فضل و عقل بینی بی معرفت نشینی‏   ‏ یک نکته ات بگویم خود را مبین که رستی‏‎[35]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 103

‏ـ جمله تویی از خودی ام وا رهان‏    ‏در ره من نیست بجز من حجاب‏‎[36]‎

‏ـ چگونه در تو رسم تا ز خود برون نروم‏  ‏چرا که هستی من در میان حجاب منست‏‎[37]‎

‏ ‏

بخش دوم: نگاه امام خمینی به حجاب ها 

فصل اول: حجاب های معرفت و کشف و خرق آن از دیدگاه امام خمینی رحمه الله

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ در بیش تر نوشته ها و گفته های خود ـ از نثر گرفته تا نظم، و از اخلاق و‏‎ ‎‏عرفان گرفته تا سیاست ـ از حجاب ها به عنوان موانع معرفت و سد راه حقیقت و‏‎ ‎‏حقیقت نگری انسان یاد کرده، راه های خرق و دریدن این پرده های شناخت را نیز تبیین‏‎ ‎‏کرده است.‏

‏نکتۀ جالب این که امام در بیش تر این مجموعه ها عبارت اعجاب برانگیز مناجات‏‎ ‎‏شعبانیۀ حضرت امیر ‏‏علیه السلام‏‏ دربارۀ خرق حجاب ها را آورده و با چنان شور و جذبه ای، به‏‎ ‎‏همراه ژرف بینی خاص خود، شرح و بسط داده است؛ به گونه ای که خواننده با مطالعۀ آن‏‎ ‎‏می تواند تصور کند که این عبارات، چه غوغا و انقلابی در امام پدید آورده و در روح و‏‎ ‎‏جان لطیف این احیاگر دین در عصر غربت دین داری چه شعله ای افکنده است:‏

‏خداوندا! همۀ وجودم را از جهان بگسل و مرا به خودت برسان، و چشم های دلمان را با پرتو‏‎ ‎‏دیدار خودت روشنایی ده، تا دیدۀ دلهامان حجاب های نور را بِدَرد و به معدن بزرگی و‏‎ ‎‏عظمت رسد، و جانهامان به درگاه عِزّ قدس تو در آویزد.‏‎[38]‎

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ در کتاب ‏‏شرح چهل حدیث‏‏ پس از آوردن این عبارت می فرماید:‏

‏برای اهلش همین یک حدیث کفایت می کند که تمام عمر خود را صرف کنند برای تحصیل‏‎ ‎‏محبت الهی و اقبال وجه الله .‏‎[39]‎

‏ایشان در اشعار خود نیز از حجاب ها با سوز و گداز سخن گفته اند:‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 104

‏هر چه فرا گرفتم و هر چه ورق زدم‏   ‏چیزی نبود غیر حجابی پس از حجاب‏‎[40]‎

‏ ‏

‏و از مولای خود در پرده برداری از این حجاب ها یاری طلبیده اند:‏

‏ ‏

‏بردار حجاب از میان تا یابد‏    ‎ ‎‏راهی به رخ تو چشم بیگانۀ من‏‎[41]‎

‏ ‏

فصل دوم: حجاب «خودیّت» و «منیّت» در منظر امام خمینی رحمه الله

‏بخش مهمی از گفتارها و نوشتارهای عرفانی، اخلاقی و سیاسی امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ به شرح‏‎ ‎‏و بیان سرسخت ترین حجاب و بنیادی ترین مانع تکامل انسان، یعنی حجاب خودیّت‏‎[42]‎‎ ‎‏اختصاص یافته است. معنای حجاب خودی این است که انسان با «خودمشغولی» و‏‎ ‎‏«خودبینی» توانِ «خدا بینی» و «حقیقت نگریِ» خود را از دست بدهد. تا زمانی که انسان‏‎ ‎‏محوِ خود و سرگرم دیدن زیبایی ها و کمالات خود است، جمال و کمال حق و طلعت ذات‏‎ ‎‏بی مثالش را نمی تواند مشاهده کند:‏

‏ ‏

‏بردار حجاب تا جمالش بینی‏  ‎ ‎‏تا طلعت ذاتِ بی مثالش بینی‏‎[43]‎

‏ ‏

‏وصل جانان نیز تنها در گرو گسستن از خود است:‏

‏ ‏

‏تا خویشتنی به وصل جانان نرسی‏  ‏خود را به ره دوست فنا باید کرد‏‎[44]‎

‏ ‏

‏و خودخواه و خودبین، حقیقت خواه و خدا گرا نمی شود؛ و خودپرست نمی تواند‏‎ ‎‏خداپرست باشد:‏

‏ ‏

‏عاشق نشدی اگر که نامی داری‏    ‏دیوانه نه ای اگر پیامی داری‏‎[45]‎

‏ ‏

‏آری، حقیقت این است که خود نما، خدانما نمی شود:‏

‏ ‏

‏این ما و تویی مایۀ کوری و کری است‏   ‏این بت بشکن تا شودت دوست پدید‏‎[46]‎

‏ ‏

اهمیت حجاب خودیّت و پاداش پیکارگران

‏در اهمیت، خطر و حساسیت این نوع از حجاب، همین بس که از مجموع آیات و‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 105

‏روایات و تفاسیر مفسران و لطایف عارفان چنین بر می آید که «حجاب نفس» نوعی‏‎ ‎‏شرک‏‎[47]‎‏ و تلاش در راه کشف و خرق آن «جهاد اکبر» و مرگ در این راه هم «شهادت فی‏‎ ‎‏سبیل الله » است؛ «شرک است هر آنچه بوی تو دهد».‏

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ از هر گونه «منیّت» و توجه به نفس به عنوان «شرک» یاد می کند و «خود‏‎ ‎‏مشغولی» را مانع استشمام عطر توحید می داند:‏

‏ ‏

‏تا هستی خویشتن فرامُش نکند‏   ‏خواهد که ز شرک، عطر وحدت بوید‏‎[48]‎

‏ ‏

‏و رها شدن از خودبینی ها، خودخواهی ها و رستن از نفسانیت را تنها راه رستگاری و‏‎ ‎‏نجات و یگانه طریق رؤیت حق می شمارد:‏

‏ ‏

‏تا جلوۀ او جبال را دک نکند‏   ‏تا صعق تو را ز خویش مندک نکند‏

‏پیوسته خطاب «لن ترانی» شنوی‏   ‏فانی شو تا خود از تو منفک نکند‏‎[49]‎

‏ ‏

جهاد با خود؛ جهاد اکبر

‏امام صادق ‏‏علیه السلام‏‏ فرمود:‏

‏پیغمبر خدا ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ لشکری را برای مأموریتی اعزام کرد، هنگامی که لشکر باز گشتند، فرمود:‏‎ ‎«مرحباً بقومٍ قضوا الجهاد الأصغر و بقی علیهم الجهاد الأ کبر. قیل: یا رسول الله ! و ما‎ ‎الجهاد الأ کبر؟ قال: جهاد النفس».‎[50]‎

‏آفرین بر گروهی که جهاد کوچک را به جای آوردند و جهاد بزرگ ‏‏[‏‏شان همچنان‏‏]‏‏ باقی‏‎ ‎‏است. از آن حضرت پرسیدند: ای رسول خدا! جهاد بزرگ ‏‏[‏‏دیگر‏‏]‏‏ چیست؟ فرمود: جهاد‏‎ ‎‏با  نفس.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 106

‏این حدیث، نخستین حدیثی است که امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ در کتاب ‏‏شرح چهل حدیث‏‏ خود، به‏‎ ‎‏طور جامع به شرح آن پرداخته است. در این کتاب، نبرد مستمر دو لشکر شیطانی و‏‎ ‎‏رحمانی در وجود انسان را به خوبی تشریح می کند و می گوید، انسان موجود‏‎ ‎‏شگفت آوری است که دو عالَم در وجود او قرار داده شده است. عالَم آشکار و پیدایِ‏‎ ‎‏مُلکی و دنیایی که بدن او است؛ و دیگری عالم غیبی ملکوتی که از جنس خاکی او نیست.‏‎ ‎‏نفس انسان که مربوط به عالم ملکوت می شود، خود دارای درجات و مراتب گوناگونی‏‎ ‎‏است که هر یک از این مراتب، خود لشکری از رحمان و عقل دارد که آن را به ملکوت‏‎ ‎‏اعلی جذب می کند و به سعادت و خوشبختی فرا می خواند؛ و نیز لشکری از شیطان‏‎ ‎‏و  جهل دارد که آن را به ملکوت سفلا می کشاند و به سوی شقاوت و بدبختی فرا‏‎ ‎‏می خواند. همواره میان این دو لشکر، نبرد و جدال و درگیری وجود دارد، و انسان نیز‏‎ ‎‏میدان گاه این دو طرف متخاصم است. اگر لشکریان رحمانی پیروز شوند، انسان به‏‎ ‎‏خوشبختی و سعادت دست می یابد و در سِلک فرشتگان و در زمرۀ پیامبران و اولیا و‏‎ ‎‏صالحان محشور است؛ و اگر لشکریان شیطانی و جهل پیروز شدند، انسان در شمار اهل‏‎ ‎‏شقاوت و تیره بختی خواهد بود و در شمار شیاطین و کفار و محرومین از رحمت جای‏‎ ‎‏خواهد داشت.‏‎[51]‎

‏نبرد و درگیری انسان برای از بین بردن جنود شیطانی ـ که در درون او قرار دارند ـ را‏‎ ‎‏«جهاد» نامیدند؛ آن هم جهاد بزرگ. واژۀ جهاد یا از «جُهد» (=طاقت) گرفته شده است، یا‏‎ ‎‏از «جَهد» (=مشقت). گویی جهاد کننده تمام توان و طاقت خود را در راه رسیدن به هدف‏‎ ‎‏عالی خود به کار می گیرد.‏‎[52]‎

‏اصطلاح «جهاد» برای جنگ با مشرکان، کفار و اهل بغی به کار می رود و دلیل این که در‏‎ ‎‏روایت یاد شده از مبارزۀ با «نفس» به جهاد اکبر تعبیر شده است شاید به دو جهت باشد:‏‎ ‎‏یکی این که پیروی از هوای نفس و تن دادن به خواهش های دل و خودخواهی ها و‏‎ ‎‏خودپرستی ها، در باطن و غیب همچون کفر و شرک و یا بغی و خروج بر مولا و امام‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 107

‏تلقی  شده است. دوم این که ارزش مجاهدت در این راه به قصد کشف و خرق حجاب‏‎ ‎‏نفس و زیر پا نهادن خودیّت ها، بالاتر از جهاد با کافران و مشرکان و باغیان است. به‏‎ ‎‏دلیل  کلمۀ «اکبر» که به عنوان صفت واژۀ «جهاد» آمده است، مجاهد در این راه نیز «مجاهد‏‎ ‎‏اکبر» است.‏

دیو هفت سر منیّت 

‏شاید در این جا پرسشی به میان آید و آن، این که چرا در دین اسلام این همه بر جنگ با‏‎ ‎‏خود پافشاری شده است؟ و جهاد با زیاده طلبی های نفس به عنوان بزرگ ترین مجاهدۀ‏‎ ‎‏فی سبیل الله معرفی گردیده است؟‏

‏در پاسخ به این پرسش، توجه خوانندگان را به اساس و ریشۀ مشکلات و‏‎ ‎‏نابسامانی های بشر جلب می کنم؛ آیا ریشۀ گرفتاری ها و پریشانی های انسان ها در طول‏‎ ‎‏تاریخ و در عصر ما ـ که عصر علم و تکنیک و فرهنگ و هنر است ـ چیزی جز خودپرستی‏‎ ‎‏و خودخواهی است؟ هنگامی که در این دنیای محدود مادی، همه به دنبال دست یافتن به‏‎ ‎‏خواسته های نامحدود و ارضای تمایلات و هوس های شخصی خود هستند، وجود تزاحم‏‎ ‎‏خواسته ها و هوس رانی ها و اصطکاک منافع و هوس های بی انتها، بسیار طبیعی و عادی‏‎ ‎‏است. در چنین تزاحم و مبارزه ای روشن است که صاحبان زر و زور و تزویر، پیروز بیرون‏‎ ‎‏خواهند آمد. و هم اینان معرکه گردان صحنۀ سیاست، فرهنگ و اقتصاد جامعه ها می شوند؛‏‎ ‎‏که این خود به معنای پایمال شدن ارزش های دینی و انسانی، فقر، گرسنگی و محرومیت‏‎ ‎‏اکثریت انسان ها است.‏

‏در دنیای امروز، گویی همۀ ابزارهای علمی، هنری و رسانه های همگانی، یک صدا به‏‎ ‎‏حرکت در آمده اند تا عنصر خودخواهی آدمیان را هرچه بیش تر بارور سازند؛ که نتیجۀ آن،‏‎ ‎‏بیش تر شدن فاصلۀ طبقاتی در جامعه های انسانی و نیز ظهور انسان هایی بهره مند از علم و‏‎ ‎‏صنعت و غرق در نعمت های مادی و در عین حال مضطرب، نگران، ناامید و مأیوس‏‎ ‎‏است. انسان هایی که از یکدیگر متنفر و گریزانند، حتی همسایه ها و شگفت آورتر اعضای‏‎ ‎‏خانواده ها نیز با هم ناآشنا و دور از هم هستند.‏

‏نگاهی فهرست وار به مشکلات اخلاقی و روانی انسان های عصر ما، بلکه انسان های‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 108

‏همۀ عصرها، ادعای یاد شده را به اثبات می رساند؛ مشکلاتی از قبیل فریب کاری، دو‏‎ ‎‏رویی، تظاهر، حسادت، دشمنی، خیانت، پیمان شکنی، برتری طلبی، تکبر، گردن فرازی و...‏‎ ‎‏و همین طور مشکلات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حتی مشکلات‏‎ ‎‏زیست محیطی و مانند آن، بیماری های نوظهوری مانند ایدز، بیماری های عصبی رو به‏‎ ‎‏تزاید، افسردگی ها، بیماری های ویژۀ فقیران و سوء تغذیه، بیماری های ویژۀ ثروتمندان،‏‎[53]‎‎ ‎‏استکبار و تجاوزطلبی، نژادپرستی، جنگ های خانمان برانداز، باندهای تبهکار قاچاق مواد‏‎ ‎‏مخدر، سازمان های گوناگون مافیایی، بیکاری، اعتیاد، باندهای سازمان یافتۀ سرقت،‏‎ ‎‏آدم ربایی، اشغال کشورها، کودتاهای خونین، افزایش آمار زندانیان، مشکلات خانوادگی و‏‎ ‎‏متلاشی شدن کانون خانواده ها، سیر صعودی آمار طلاق، فرار فرزندان از خانه، اختلافات‏‎ ‎‏و درگیری، میان اعضای خانواده ها و بستگان نزدیک، جدایی میان همسایه ها، دشمنی میان‏‎ ‎‏احزاب و سازمان ها و مکتب های مذهبی یا سیاسی،‏‎[54]‎‏ خشونت، فقر و گرسنگی،‏‎[55]‎‎ ‎‏رباخواری، کودکان نامشروع‏‎[56]‎‏ و... و مشکلات برخی از موضوعات خاص مانند‏‎ ‎‏پدیده های نامطلوب زیست محیطی، مثل کاهش غلظت لایۀ ازن و پارگی آن، آلودگی آب،‏‎ ‎‏از بین رفتن جنگل ها، آلودگی خاک، و فرسایش آن و... .‏

‏ریشۀ مشکلات یاد شده را در کجا باید جست و جو کرد؟ آیا جز در خودپرستی‏‎ ‎‏انسان ها باید سراغ آن را گرفت؟ انسان هایی که به حق خود بسنده نمی کنند و به حدودی‏‎ ‎‏که خدای دانای به اسرار و نهان، برای آن ها قرار داده پایبند نیستند؛ انسان هایی که‏‎ ‎‏می خواهند هر چه دوست دارند بپوشند، بخورند، به هر صورت و به هر قیمتی که شده به‏‎ ‎‏هوس ها و لذت های خود دست یابند، به هر جا خواستند بروند، به هر کاری که دلشان‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 109

‏هوای آن را کرد سرگرم شوند. چنین انسان هایی دنیا را تنها برای خود می خواهند و با‏‎ ‎‏تمایلات نفسانی خود تفسیر می کنند؛ حتی دنیای به این بزرگی را برای خواسته های خود‏‎ ‎‏کوچک می بینند، تا چه رسد به این که جایی خالی برای همنوعان خود باز بگذارند.‏

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ با ظریف بینی خاص خود، حبّ نفس و انشعاب های آن را در آثار خود‏‎ ‎‏تحلیل و بررسی کرده و می گوید:‏

‏از آن جایی که انسان، خودبین و خودخواه است، همه چیز را برای خود می خواهد؛ در نتیجه‏‎ ‎‏سهمی برای دیگران نمی شناسد، از این رو خودخواهی سرچشمۀ گرفتاری ها، خطاها و‏‎ ‎‏مشکلات بشری است.‏‎[57]‎

‏... زیرا اگر بنا باشد هر کس برای خود بخواهد، کشمکش و نزاع پیش می آید. پس می توان‏‎ ‎‏گفت همۀ جنگ های خانمان سوز این جهان، ظهور اَنانیّت انسان است.‏‎[58]‎

‏امام از همین زاویه وارد بحث معرفتی و عرفانی می شود و دل ها را به سوی عالم معنا‏‎ ‎‏توجه می دهد و می گوید:‏

‏این اَنانیّت در اولیای خدا وجود ندارد. اگر همۀ اولیای خدا با هم در یک مکان نیز جمع شوند،‏‎ ‎‏با هم اختلاف و نزاع پیدا نمی کنند؛ زیرا اولیای خدا خودخواهی وجود خویش را به خداخواهی‏‎ ‎‏رسانده اند؛ خدا را به جای خود برگزیدند؛ که در حقیقت، خودیّت واقعی و انسان ساز انسان نیز‏‎ ‎‏همین است؛ یعنی بازگشت به فطرت الله . ما انسان ها هم اکنون در چاه و ظلمت اَنانیّت‏‎ ‎‏گرفتاریم؛ تا از خود و خودیّت خارج نشویم و نتوانیم خود را از این تاریک خانه برهانیم، نه‏‎ ‎‏خداپرست، بلکه نفس پرستیم؛ و این بدترین نوع بت پرستی است. همۀ پیامبران و کتاب های‏‎ ‎‏آسمانی فرود آمده اند تا انسان را از این بت خانه نجات دهند، این بت را بشکنند و انسان را‏‎ ‎‏موحد و خداپرست کنند.‏‎[59]‎

‏پس بکوشید تا حجاب خودیّت را بردارید و جمال جمیل او ـ جلّ و علا ـ را ببینید؛ در چنین‏‎ ‎‏حالتی است که هر مشکلی آسان و هر رنج و زخمی گوارا است.‏‎[60]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 110

‏امام، راه درست اندیشی های سیاسی و عقیدتی و دستیابی به هدایت را نیز عبور از سد‏‎ ‎‏خودخواهی می داند و می فرماید:‏

‏تا زمانی که انسان خود را می بیند، نمی تواند به آن راهی که راه هدایت است دست پیدا کند.‏‎[61]‎

‏در این دنیایی که دار آفات است و هر چیزی آفتی دارد، امام ‏‏رحمه الله‏‏ آفت انسان را همین‏‎ ‎‏هوای نفس می داند و می گوید:‏

‏آفت انسان، هوای نفس انسان است.‏‎[62]‎

‏هنگامی که این آفت، فرد را بیمار و آفت زده کرد، جامعه که از افراد تشکیل می شود نیز‏‎ ‎‏جامعه ای بیمار و غیر سالم خواهد شد. از این رو امام تصریح می کند که:‏

‏همۀ فسادهایی که در میان بشریت رخ نموده، از آغاز پیدایش تاکنون و تا پایان تاریخ، همه‏‎ ‎‏ریشه اش در حبّ نفس است.‏‎[63]‎‏ و تا این خودخواهی ها در بشریت وجود دارد، همین جنگ ها و‏‎ ‎‏ستم ها نیز پابرجا خواهد ماند.‏‎[64]‎

‏مشکلات و فسادهای بشر ـ که در حقیقت شعله های آتش منیّت او است ـ سرّ‏‎ ‎‏و  فلسفه ای دارد که نیاز به توضیح دارد. خدای حکیم فطرت انسان را خداپرست قرار‏‎ ‎‏داده  است؛ یعنی در فطرت و خمیرمایۀ وجود انسان، خود را بدو نشان داده است. بهترین‏‎ ‎‏دلیل این ادعا میل به کمال مطلق است که در وجود هر انسانی قرار دارد. کشش فطری‏‎ ‎‏انسان به سوی بی نهایت و کمال مطلق است؛ از این رو نه دانشمندان از دانش اندوزی و‏‎ ‎‏کاوشگری سیر می شوند و نه ثروتمندان از ثروت اندوزی، و نه جاه طلبان از قدرت طلبی و‏‎ ‎‏ریاست خواهی:‏

‏«‏إنَّ الإنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعاً‏»‏‏؛‏‎[65]‎‏ انسان حریص و سیری ناپذیر آفریده شده است.‏

‏انسان بر اساس سرشت خدایی خود به دنبال بی نهایت ها است؛ لذت بی نهایت،‏‎ ‎‏سعادت بی نهایت، کمال بی نهایت، زندگی جاویدان و بی انتها، و... که همۀ این ها تنها در‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 111

‏نزد خدا است و انسان با نزدیکی به او می تواند بدان ها دست یابد؛ زیرا تنها خدا، مطلق،‏‎ ‎‏بی زوال و جاودانه است. در حقیقت همۀ انسان ها ـ بی آن که خود بدانند ـ به سوی خدای‏‎ ‎‏خود در حرکتند؛ اما از روی جهل و نادانی، به وسیلۀ تقرب و سرسپردگی به خدایان‏‎ ‎‏دروغینی مانند ثروت، مقام، علم، شکم، شهوت و... می خواهند به لذت مطلق دست یابند.‏‎ ‎‏هیچ یک از این «محدوده ها» و «متناهی»های عالَم خاک نمی تواند روح بی نهایت طلب و‏‎ ‎‏سیری ناپذیر انسان را ارضا کند. این جا است که گاهی یک یا چند خدا از این خدایان‏‎ ‎‏دروغین، معرکه گردان جامعه های بشری می شوند و موج های کاذبی در هر عصری و‏‎ ‎‏نسلی بر می انگیزانند و بسیاری را در کام خود فرو می برند.‏

‏اما انسان ها با دست نیافتن به لذت و خوشبختی، سرخورده می شوند و به خدای‏‎ ‎‏دروغین ایمان می آورند و پس از سرخوردگی و یأس، به دنبال خدایی دیگر و... تا جایی‏‎ ‎‏که جامعه های بشری یک پارچه به یأس و سردرگمی و اضطراب و بیزاری از حیات خود‏‎ ‎‏دچار می شوند؛ که یکی از نمودهای بارز آن، همین وضعیت جهان امروز است که با وجود‏‎ ‎‏پیشرفت در تمامی عرصه های زندگی مادی و فراهم بودن امکانات علمی و فرهنگی، روز‏‎ ‎‏به روز آمار جرایم، آدم کشی، خودکشی، تجاوز، بیماری روانی و... بالاتر می رود؛ به‏‎ ‎‏طوری که نشانۀ پنجه ها و جای چنگال های دیو هفت سرِ منیّت در تمامی زوایای حیات‏‎ ‎‏انسان ها دیده می شود و آثار عفونت آن نیز در جسم و جان و دنیا و آخرت اهل زمین کاملاً‏‎ ‎‏محسوس است. ‏

‏امام خمینی دربارۀ نفس مطلق گرا و روح سیری ناپذیر انسان، گفتارهای ارزشمندی‏‎ ‎‏دارد که در چند کتاب عرفانی و اخلاقی و نیز در برخی سخنرانی های ایشان موجود است.‏‎ ‎‏ایشان در دو کتاب ‏‏سرّ الصلاة‏‏ و ‏‏شرح حدیث جنود عقل و جهل‏‏ خود می نویسد:‏‎[66]‎

‏غایت آرزوها، نهایت حرکت ها، منتهای اشتیاقات، مرجع موجودات، معشوق کاینات، محبوب‏‎ ‎‏عاشقان و مطلوب مجذوبان، ذات مقدس است. اگرچه انسان ها در اثر حجاب معرفت مطلوب‏‎ ‎‏خود را گم کرده اند؛ گمان می کنند که عاشق و طالب و مجذوب، اشیای دیگرند. این حجاب‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 112

‏بزرگ فطرت است که سالک الی الله باید با قدم معرفت در این وادی گام زده و این حجاب را‏‎ ‎‏خرق کند. تا زمانی که سالک به این مقام نرسیده، حق ندارد بگوید: ‏‏«‏إیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إیَّاکَ‎ ‎نَسْتَعِینُ‏»‏‏زیرا معنای این عبارت آن است که من جز تو نجویم و جز تو نخواهم، جز ثنای تو‏‎ ‎‏نگویم و در کارهای خود جز از تو یاری طلب نکنم. همۀ ما سلسلۀ موجودات و ذرات کاینات،‏‎ ‎‏از پایین ترین مرتبۀ ماده گرفته تا بالاترین مرتبۀ غیب اعیان ثابته، حق طلب و حق جو‏‎ ‎‏هستیم. هر کس در هر مطلوبی خدا را طلب می کند و با هر محبوبی، عشق خداوندی را:‏‎ ‎‏«‏فِطْرَتَ الله ِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا‏»‏‏،‏‎[67]‎‏«‏‏یُسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّمٰوَاتِ وَ الْأرْضِ‏‏»‏‏.‏‎[68]‎

‏عشق به کمال مطلق که از آن عشق به علم مطلق، عشق به قدرت مطلقه، عشق به زندگی‏‎ ‎‏مطلق و جاودان، عشق به ارادۀ مطلق و دیگر عشق ها از آن انشعاب می یابد، در فطرت همۀ‏‎ ‎‏انسان ها است.‏‎[69]‎

‏همۀ شرارت هایی که در این جهان از انسان سر می زند در اثر احتجاب فطرت، بلکه از فطرتِ‏‎ ‎‏در حجاب است. این فطرت که خیر محض بود در اثر فرو افتادن در این تعیّنات و محجوب‏‎ ‎‏شدن در پس این حجاب ها، شرّیت بالعرض پیدا کرده و شرور شده است. اگر این حجاب های‏‎ ‎‏ظلمانی و در مرتبه بالاتر، حجاب های نورانی، از رخسار شریف فطرت کنار رود و فطرت الله ‏‎ ‎‏به همان گونه که با دست قدرت الهی تخمیر شده، آراسته به زیور روحانیت خود بروز کند، در‏‎ ‎‏این صورت است که عشق به کمال مطلق، بی حجاب و خطا ظهور یافته و در او هویدا شود.‏‎ ‎‏در این صورت است که محبوب های مجازی و بت های خانۀ دل درهم شکند و فرو ریزد و‏‎ ‎‏خودی و خودخواهی زیر پا رود، با چنین توفیقی است که انسان دستاویز دلبری می شود که‏‎ ‎‏تمامی دل ها ـ خواهی نخواهی ـ رو به سوی او دارند، و همۀ فطرت ها ـ  دانسته یا ندانسته ـ‏‎ ‎‏خواستگار اویند. صاحب چنین فطرتی هر عملی از او سر زند، در راه حق و حقیقت خواهد بود‏‎ ‎‏و همۀ راه های او به سوی خیر مطلق و جمال جمیل جاودان است.‏‎[70]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 113

بخش سوم: امام خمینی و خرق حجاب خودی 

فصل اول: جهاد اکبر، هجرت اکبر، شهادت اکبر

‏با توجه به آنچه آوردیم، نقش محوری و کلیدی جهاد اکبر در حل مشکلات روحی،‏‎ ‎‏روانی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی روشن می شود؛ زیرا تنها در سایۀ چنین‏‎ ‎‏جهادی است که انسان از خودیّت و خودپرستی رها می شود و دست به ایثار و فداکاری‏‎ ‎‏می زند؛ از اسراف و زیاده روی پرهیز می کند؛ اموال عمومی را چون اموال خود محترم‏‎ ‎‏می شمارد؛ از تنبلی و تن آسایی بیرون می آید؛ با تلاش خود در راه سازندگی، اسباب‏‎ ‎‏پیشرفت خود و جامعۀ خود را فراهم می سازد؛ حقوق همسایگان و همنوعان خود را‏‎ ‎‏رعایت می کند؛ نسبت به دوستانش وفادار و نسبت به دشمنانش منصف است؛ حبّ و‏‎ ‎‏بغض ها او را از راه عدالت بیرون نمی برد؛ از احتکار نیازمندی های مردم و از گران فروشی‏‎ ‎‏و حیله گری در معاملات دوری می جوید؛ برای خود هیچ امتیاز ویژه ای نسبت به‏‎ ‎‏انسان های دیگر نمی شناسد؛ در برابر دیگران تکبّر و گردن فرازی نمی کند و به دیگران‏‎ ‎‏فخر نمی فروشد و... .‏

‏این جهاد در حقیقت، از هر چیزی ـ حتی از مقام رسالت هم ـ بالاتر است؛ همان طور‏‎ ‎‏که مسلمانان، دست کم روزی نُه بار در نماز پیش از آن که به رسالت پیامبر خود گواهی‏‎ ‎‏دهند، بر عبودیت و بندگی او گواهی می دهند.‏

‏در واقع همۀ کمالاتی که برای انسان دست یافتنی است در اثر مراتب بندگی و عبودیت‏‎ ‎‏است؛ زیرا اگر کسی خانۀ وجود خود را به اطاعت خدا ـ که صاحب خانه است ـ در آورد،‏‎ ‎‏خود صاحب خانه مستقیماً ادارۀ خانه و امور مربوط به آن را بر عهده می گیرد؛ تا جایی که‏‎ ‎‏چشم و گوش و دست انسان، چشم و گوش و دست خدا می شود. از امام صادق  ‏‏علیه السلام‏‏ نقل‏‎ ‎‏شده است که فرمودند:‏

‏عبودیت و بندگی خدا، جوهری است که حقیقت آن رسیدن به ربوبیت است. پس بنده هرچه‏‎ ‎‏را که در اثر عبودیت ـ از لذت و... ـ از دست می دهد آن ها را در ربوبیت خواهد یافت، و هر چه‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 114

‏از ربوبیت ـ برای ما ـ پنهان باشد، در عبودیت آشکار می شود و به دست می آید.‏‎[71]‎

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ در شرح این حدیث نکته های با ارزشی را بیان می کند، در جایی‏‎ ‎‏می فرماید، کسی که با قدم عبودیت حرکت کند و داغ ذلت بندگی را برپیشانی خود گذارد،‏‎ ‎‏به عزّت ربوبیت می رسد. راه رسیدن به حقایق ربوبیت و خداوندی، سیر و سلوک در‏‎ ‎‏مدارج عبودیت است؛ هر آنچه در مقام عبودیت از دست رود ـ یعنی اِنّیت و اَنانیت مفقود‏‎ ‎‏شود ـ در سایۀ حمایت ربوبیت آن ها را پیدا می کند؛ تا جایی که به مقامی می رسد که حق‏‎ ‎‏تعالی چشم و گوش و دست و پای او شود، همان طور که در حدیث مشهور میان شیعه و‏‎ ‎‏سنّی آمده است.‏

‏هنگامی که سالک از تصرفات خود گذشت و کشور وجود خود را یک سره تسلیم خدا‏‎ ‎‏کرد و خانه را به صاحب خانه واگذار نمود و فانی در عزّ ربوبیت شد، صاحب خانه خود،‏‎ ‎‏متصرف در کارها می شود. در این جا است که تصرفات انسان، تصرفات الهی می گردد؛ چشم‏‎ ‎‏او چشم الهی شود و با چشم حق بنگرد، گوش او گوش الهی شود و به گوش حق بشنود.‏‎[72]‎

‏اما همان طور که گفته شد، شرط رسیدن به این کمالات، رها شدن از خود و هجرت‏‎ ‎‏کردن به سوی خدا است؛ که مرگ در این راه نیز شهادت است، آن هم بهترین نوع‏‎ ‎‏شهادت. آن بزرگ مجاهد می گفت:‏

‏تا در بند خویشتنِ خویش و هواهای نفس خویشتنید، نخواهید توانست جهاد فی سبیل الله و‏‎ ‎‏دفاع از حریم الله نمایید.‏‎[73]‎

‏تا زمانی که سالک در حجاب اِنّیت و اَنانیت است، لباس عبودیت بر تن ندارد، بلکه‏‎ ‎‏خودخواه و خودپرست است و معبود او هواهای نفسانی او است؛ ‏‏«‏أرَأیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إلٰهَهُ هَوَاهُ‏»‏‏.‏‎[74]‎‎ ‎‏نگاه چنین کسی نگاه ابلیس لعین است؛ ابلیسی که در حجاب اَنانیت خود، به آدم ‏‏علیه السلام‏‏ نگاه‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 115

‏کرد و خود را از او برتر دید و گفت:‏

‏«مرا از آتش آفریدی و او را از گل».‏‎[75]‎‏ با چنین منیّتی، از ساحت قدس مقربین درگاه خدا‏‎ ‎‏مطرود شد.‏‎[76]‎

‏به هر مقدار نگاه اِنّیت و اَنانیت، و خودبینی و خودخواهی در انسان غالب باشد، به‏‎ ‎‏همان مقدار از کمال انسانیت دور و از مقام قرب ربوبیت مهجور خواهد بود. حجاب‏‎ ‎‏خودبینی و خودپرستی از همۀ حجاب ها ضخیم تر و ظلمانی تر است؛ و به همان نسبت نیز‏‎ ‎‏خرق این حجاب از همۀ حجاب ها مشکل تر. در حقیقت، خرق حجاب خودبینی مقدمۀ‏‎ ‎‏خرق حجاب های دیگر است بلکه می توان گفت که خرق این حجاب، مفتاح مفاتیح غیب‏‎ ‎‏و شهادت و باب الابواب عروج و کمال روحانیت است. تا زمانی که انسان به خویشتن و‏‎ ‎‏کمال و جمال توهّمی خود می نگرد، از جمال مطلق و کمال صرف، محجوب و مهجور‏‎ ‎‏است. پس شرط آغازین سلوک الی الله ، خروج از این منزل است؛ بلکه اساساً معیار در‏‎ ‎‏ریاضت حق و باطل و ملاک ارزش گذاری سیر سالکان همین است. بنابراین هر سالکی که‏‎ ‎‏با گام های اَنانیت و خودبینی و درحجاب اِنّیت و خودخواهی منزل سلوک را طی می کند،‏‎ ‎‏اساس ریاضت و مجاهده اش باطل و سلوکش نه الی الله ، که الی النفس است:‏

‏ ‏

‏مادر بت ها، بت نفس شماست‏   ‎ ‎‏زانکه آن بت مار و این بت اژدهاست‏‎[77]‎

‏ ‏

‏خداوند متعال فرمود:‏

‏کسی که از خانه اش بیرون رود در حالی که هجرت کنندۀ به سوی خدا و رسول او است، آن‏‎ ‎‏هنگام که مرگ وی را در رباید پاداش او بر خدا است.‏‎[78]‎

‏تا زمانی که نفس انسان به خود توجه دارد مسافر نیست، و تا بقایای اَنانیت در نظر سالک‏‎ ‎‏باشد، و هنوز دیوار شهر خودیّت و اذان و ندای خودخواهی پنهان نشده، در حکم حاضر است‏‎ ‎‏نه مسافر و مهاجر.‏‎[79]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 116

فصل دوم: مجاهد اکبر و خارق حجاب اکبر

‏امام خمینی ـ بزرگ مردی که در عصر بی خبری و جهل و ستم و فساد در میان‏‎ ‎‏تاریکی ها ظهور کرد مسلمانان را از خواب غفلت بیدار کرد، و مبدأ ظهور جنبش های‏‎ ‎‏اسلامی و موج های اسلام خواهی در سراسر جهان گردید ـ همۀ این قدرت ها و نفوذ‏‎ ‎‏شگفت انگیز در دل های مردم را به برکت دل سپاری و دلدادگی و بندگی به خدای خویش‏‎ ‎‏و کنار زدن حجاب خودیّت و منیّت به دست آورده بود.‏

‏آری، امام از خود آغاز کرد، ابتدا به پاک سازی درون خود همت گماشت، رگه های ریا‏‎ ‎‏و تظاهر و ناخالصی ها و کبر و عجب را از دل خود برکند و دلش را تنها برای خدا و رضای‏‎ ‎‏او نگه داشت. خدای بزرگ و بی همتا نیز سخن و زبانش را الهی کرد؛ به طوری که گفتار‏‎ ‎‏ساده و عادی او نیز دل ها را می لرزاند، قلب های خفته را بیدار می کرد، و از چشم ها‏‎ ‎‏اشک ها می گرفت. سخنان آرام و بی تکلّف او چنان آتشی در دل ها روشن کرد که حتی در‏‎ ‎‏بسیاری از جوانان لاابالی، مسئولیت و تحول آفرید و شوق شهادت و دیدار خداوند را در‏‎ ‎‏آنان برانگیخت؛ ملتی را با دستان خالی به جنبش، حرکت و قیام کشاند و آنان را بر‏‎ ‎‏حکومت سر تا پا مسلح که بر قدرت های بزرگ و استکباری جهان تکیه داشت، پیروز‏‎ ‎‏گردانید. پس از پیروزی نیز با وجود اتحاد همۀ قدرت های الحادی و ستم پیشۀ دنیا که‏‎ ‎‏برای در هم شکستن این انقلاب، در یک جبهه قرار گرفته بودند، اسلام و تشیع و ملت‏‎ ‎‏ایران را سرافراز و سربلند کرد و لذت عزت دینی و سربلندی معنوی، استقلال، و اقتدار‏‎ ‎‏اسلامی را به جان پیروانش چشاند.‏

‏همان طور که از کتاب های تألیف شدۀ امام خمینی در سنین جوانی بر می آید و نیز از‏‎ ‎‏خاطرات معاصران و دوستانش به دست می آید، ایشان در روزگار جوانی خود، بیش از هر‏‎ ‎‏چیز به حراست از نفس خود از آلودگی ها و تعلقات توجه داشت. و جَذَبۀ الهی و قرب‏‎ ‎‏الی الله محور فعالیت های علمی و عملی او بود. او در حوزۀ علمیۀ قم، پیش از آن که به‏‎ ‎‏عنوان سیاستمدار شناخته شود، به عنوان استاد اخلاق و عرفان مشهور بود. در هنگام‏‎ ‎‏کارهای علمی و تدریس مباحث فقه و اصول و فلسفه هم همواره بانگ بیدارباش و‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 117

‏غفلت شکن خود را به گوش شاگردان خود می رساند و به آنان هشدار می داد که مبادا‏‎ ‎‏دستاوردهای علمی خود را وسیلۀ فخرفروشی و مباهات بر دیگران قرار دهند، یا حتی‏‎ ‎‏علم و دانش موجب توجه شان به نفس شود. بعدها هم که با قدرت و جدیت وارد‏‎ ‎‏سیاست شد همواره تأکید می کرد که ما به دنبال پیروزی و دستاوردهای دنیوی نیستیم؛ ما‏‎ ‎‏تنها به انجام وظیفه و مسئولیت الهی می اندیشیم. کسی که به قصد اطاعت و بندگی‏‎ ‎‏پروردگار و انجام وظایف دینی دست به کار شود قطعاً پیروز است، حتی اگر به ظاهر‏‎ ‎‏شکست بخورد یا کشته شود. بعدها نیز که انقلاب به پیروزی رسید و حکومت اسلامی‏‎ ‎‏تشکیل شد همواره مسئولان کشور را به ساده زیستی، زهد و قیام برای خدا فرا می خواند و‏‎ ‎‏آنان را از حبّ جاه و مقام، رفاه طلبی، غفلت از خدای متعال و اختلاف ـ که منشأ آن دنیا و‏‎ ‎‏خواسته های دنیوی است ـ پرهیز می داد و به آنان یادآوری می کرد که خود را خدمت گزار‏‎ ‎‏مردم بدانند و پست و مقام را وسیلۀ خدمت به بندگان خدا قرار دهند، نه ارضای‏‎ ‎‏شهرت طلبی خویش؛ و نیز همین تذکرات را به اطرافیان نزدیک و بستگان خود می داد.‏

‏در حسن ختام این نوشتار، از گفتار آن مجاهدِ مصلح بهره می گیریم که به بستگان،‏‎ ‎‏یاران، مسئولان، دانشگاهیان و حوزه های علمیه سفارش به تهذیب و پرهیز از دنیا و‏‎ ‎‏خدمت به خلق خدا می کردند:‏

‏پسرم!... در خدمت به آنان ‏‏[‏‏بندگان خدا‏‏]‏‏ دنبال کسب شهرت و محبوبیت مباش؛ که این خود‏‎ ‎‏حیلۀ شیطان است که ما را در کام خود فرو ‏‏[‏‏می برد‏‏]‏‏... .‏‎[80]‎

‏اگر بخواهید خدمت گزار اسلام باشید، خدمت گزار ملت اسلامی باشید و اسیر دست‏‎ ‎‏ابرقدرت ها و آن ها که پیوند با ابرقدرت ها دارند نباشید، باید دانشگاه و فیضیه و همۀ آن ها که‏‎ ‎‏مربوط به دانشگاه هستند و همۀ آن ها که مربوط به فیضیه هستند، در رأس برنامه های‏‎ ‎‏تحصیلی شان برنامه های اخلاقی و برنامه های تهذیبی باشد.‏‎[81]‎

‏من اکثر موفقیت های روحانیت و نفوذ آنان را در جوامع اسلامی، در ارزش عملی و زهد آنان‏‎ ‎‏می دانم... هیچ چیزی به زشتی دنیاگرایی روحانیت نیست، و هیچ وسیله ای هم نمی تواند‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 118

‏بدتر از دنیا گرایی، روحانیت را آلوده کند.‏‎[82]‎

‏وصیت این جانب به وزرای مسئول در عصر حاضر و در عصرهای دیگر آن است که علاوه‏‎ ‎‏بر آن که شماها و کارمندان وزارتخانه ها بودجه ای که از آن ارتزاق می کنید مال ملت، و باید‏‎ ‎‏همه خدمت گزار ملت، و خصوصاً مستضعفان باشید، و ایجاد زحمت برای مردم و مخالف‏‎ ‎‏وظیفه عمل کردن، حرام و خدای نخواسته گاهی موجب غضب الهی می شود. همۀ شما به‏‎ ‎‏پشتیبانی ملت احتیاج دارید. با پشتیبانی مردم، خصوصاً طبقات محروم بود که پیروزی‏‎ ‎‏حاصل شد و دست ستم شاهی از کشور و ذخایر آن کوتاه گردید. و اگر روزی از پشتیبانی آنان‏‎ ‎‏محروم شوید، شماها کنار گذاشته می شوید، و همچون رژیم شاهنشاهی ستمکار، به جای‏‎ ‎‏شما ستم پیشگان پست ها را اشغال می نمایند. بنابر این حقیقت ملموس، باید کوشش در‏‎ ‎‏جلب نظر ملت بنمایید؛ و از رفتار غیر اسلامی ـ انسانی احتراز نمایید.‏‎[83]‎

‏«‏وَ سَلاَمٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَ یَوْمَ یَمُوتُ وَ یَوْمَ یُبْعَثُ حَیّاً‏»‏‎[84]‎‏  ‏

‏ ‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 119

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

کتاب نامه

‏قرآن کریم.‏

‏1. ‏‏آداب الصلاة‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378 ش.‏

‏2. ‏‏اخلاق و تهذیب و روحانیت‏‏، تنظیم رسول سعادتمند، قم، انتشارات تسنیم، 1378 ش.‏

‏3. ‏‏اقبال الاعمال‏‏، علی بن موسی بن جعفر بن طاووس.‏

‏4. ‏‏الامالی‏‏، محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، بیروت، مؤسسه اعلمی، 1410 ق.‏

‏5. ‏‏بادۀ عشق‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1368 ش.‏

‏6. ‏‏بحار الانوار‏‏، محمدباقر مجلسی، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403 ق.‏

‏7. ‏‏ترجمه کتاب لمعه‏‏، علی رضا فیض و علی مهذب، انتشارات دانشگاه تهران، 1376 ش.‏

‏8. ‏‏تفسیر سوره حمد‏‏، امام خمینی، حزب جمهوری اسلامی.‏

‏9. ‏‏تفسیر صافی‏‏، ملامحسن فیض کاشانی، تهران، مکتبة الصدر، 1416 ق.‏

‏10. ‏‏الجواهر السنیه‏‏، محمد بن حسن حر عاملی، قم، مکتبة المفید.‏

‏11. ‏‏حافظ نامه‏‏، بهاءالدین خرمشاهی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1367 ش.‏

‏12. ‏‏دانستنی های آماری‏‏، علی حائری، تهران، انتشارات اعلمی، 1370 ش.‏

‏13. ‏‏الدعوات‏‏، سعید بن هبة الله قطب راوندی، قم، انتشارات مدرسة الامام المهدی.‏

‏14. ‏‏دیوان امام‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1379 ش.‏

‏15. ‏‏دیوان حافظ‏‏، شمس الدین محمد حافظ، نشر جامی.‏

‏16. ‏‏دیوان عطار‏‏، فریدالدین عطار نیشابوری، تصحیح تقی تفضلی، انتشارات علمی و‏‎ ‎‏فرهنگی، 1374 ش.‏

‏17. ‏‏سرّ الصلاة‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1372 ش.‏

‏18. ‏‏سیری در نهج البلاغه‏‏، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، 1376 ش.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 120

‏19. ‏‏شرح چهل حدیث‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1375 ش.‏

‏20. ‏‏شرح حدیث جنود عقل و جهل‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،‏‎ ‎‏1377 ش.‏

‏21. ‏‏صحیفۀ امام‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1379 ش.‏

‏22. ‏‏عوالی اللئالی‏‏، ابن ابی جمهور احسائی، قم، انتشارات سیدالشهدا، 1403 ق.‏

‏23. ‏‏فرهنگ دیوان امام خمینی‏‏، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1372 ش.‏

‏24. ‏‏فرهنگ لغات و اصطلاحات و تعبیرات عرفانی‏‏، سیدجعفر سجادی، تهران، انتشارات‏‎ ‎‏طهوری، 1362 ش.‏

‏25. ‏‏الکافی‏‏، محمدبن یعقوب کلینی، ترجمه و شرح سیدهاشم رسولی محلاتی، نشر‏‎ ‎‏فرهنگ اهل بیت.‏

‏26. ‏‏کلمات قصار‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.‏

‏27. ‏‏کنز العمال‏‏، علاءالدین متقی هندی، تصحیح صفوة السقا، بیروت، مؤسسة الرساله،‏‎ ‎‏1409 ق.‏

‏28. ‏‏لسان العرب‏‏، جمال الدین ابن منظور، بیروت، 1956 م.‏

‏29. ‏‏مشکاة الانوار‏‏، ابوالفضل علی طبرسی، تحقیق مهدی هوشمند، قم، دارالحدیث، 1418 ق.‏

‏30. ‏‏مصباح الشریعه‏‏، منسوب به امام صادق، بیروت، مؤسسه اعلمی، 1400 ق.‏

‏31. ‏‏مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،‏‎ ‎‏1376 ش.‏

‏32. ‏‏معانی الاخبار‏‏، محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، قم، انتشارات اسلامی، 1361 ش.‏

‏33. ‏‏المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم‏‏، محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، دارالکتب المصریه.‏

‏34. ‏‏مفاتیح الجنان‏‏، عباس قمی، ترجمه مهدی الهی قمشه ای، انتشارات ایران، 1371 ش.‏

‏35. ‏‏نور البراهین‏‏، سید نعمت الله جزایری، قم، مؤسسه نشر اسلامی، 1417 ق.‏

‏36. ‏‏نورالثقلین‏‏، عبدعلی بن جمعة العروسی الحویزی، قم، مؤسسه اسماعیلیان، 1412 ق.‏

‏37. ‏‏وسائل الشیعه‏‏، محمد بن حسن حر عاملی، قم، مؤسسة آل البیت ‏‏علیهم السلام‏‏ لاحیاء التراث،‏‎ ‎‏1414 ق.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 121

‏ ‏

‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 122

  • )) فرهنگ لغات و اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، کلمه «عرفان».
  • )) بحث حجاب های نورانی و ظلمانی.
  • )) لسان العرب، مادۀ «حجب».
  • )) حافظ نامه، ج 2، ص 856.
  • )) «الخرقُ، الفُرجَة»، (التهذیب)؛ «الخرق، الشّقُ فی الحائط و الثوب و نحوه». (لسان العرب، مادۀ خرق)
  • )) بقره (2): 156.
  • )) حجر (15): 29؛ ص (38): 72.
  • )) کافی، ج 1، ص 315، و ج 2، ص 135.
  • )) صحیفۀ امام، ج 13، ص 194.
  • )) تفسیر سورۀ حمد، ص 17 ـ 18.
  • )) سیری در نهج البلاغه، ص 291 ـ 293.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 143، 325، 446، 621.
  • )) «إنَّ للّٰه سبعین ألف حجاب من نور و ظلمة». (بحار الانوار، ج 55، ص 45)
  • )) شرح چهل حدیث، ص 590.
  • )) همان.
  • )) «به سوی کسی روی کردم که آسمان ها و زمین را آفرید». (انعام: 79)
  • )) شرح چهل حدیث، ص 590 ـ 591.
  • )) همان، ص 454.
  • )) حدیث قرب نافله از احادیث قدسی است که در منابع و مآخذ سنّی و شیعه آمده است: عن أبی عبدالله علیه السلام قال: «قال رسول الله صلی الله علیه و آله: قال الله تبارک و تعالی: ما تحبب إلیّ عبدی بشیء أحب إلیّ ممّا افترضتُه علیه، و إنّه لیتحبّب إلیّ بالنافلة حتّی اُحبّه، فإذا أحببتُه کنتُ سمعه الذی یسمع به، و بصره الذی یبصر به، و لسانه الذی ینطق به، و یده التی أعطیته بها». (مشکاة الانوار، ص 256) و در عوالی اللئالی: «لایزال العبد یتقرّب إلیّ بالنوافل و العبادات حتّی اُحبّه، فإذا أحببته...». (عوالی اللئالی، ج 4، ص 103).     دیگر منابع شیعی این حدیث عبارت است از: جواهر السنیه، ص 120 ـ 121؛ بحار الانوار، ج 5، ص 207، و ج 24 ص  306، و ج  58 ص 149، و ج 67، ص 22، و ج 71، ص 269، و ج 72، ص 155، و ج 84، ص 31؛ نور البراهین، ج 1، ص 163 و... اهل سنّت نیز این حدیث را با اسناد خود آورده اند: الاربعون الصغری، بیهقی، ص 75؛ ریاض الصالحین، ص  109؛ الجامع الصغیر، ج 1، ص  268؛ کنز العمال، ج 7، ص 77 و...     در برخی منابع حدیثی شیعه در ذیل حدیث، این جمله را نیز دارد: «إن دعانی أجبته، و إن سألنی أعطیته» و در منابع اهل سنّت همین مضمون را با عبارتی دیگر دارد: «فإن سألنی عبدی أعطیته، و إن استعاذنی أعذته».
  • )) تلخیص و ترجمه گفتار آقا محمدرضا قمشه ای، به نقل از: مقدمه مصباح الهدایه، ص 87؛ عبارت عربی این گفتار در متن کتاب به نقل از حضرت امام نیز آمده است، که از آقا محمدرضا قمشه ای با عبارت «العارف الکامل، شیخ مشایخنا» یاد می کند.
  • )) ق (50): 16.
  • )) مفاتیح الجنان، دعای ابوحمزه ثمالی.
  • )) دیوان حافظ،غزل 269.
  • )) فرهنگ دیوان امام خمینی، ص 246.
  • )) همان، ص 156.
  • )) همان، ص 237.
  • )) همان، ص 233.
  • )) حافظ نامه، ج 2، ص 856، به نقل از: دیوان حافظ.
  • )) دیوان عطار، ص 314.
  • )) دیوان حافظ، ص 63.
  • )) مثنوی معنوی.
  • )) حافظ نامه، ج 2، ص 856، به نقل از: دیوان حافظ.
  • )) همان، ص 977.
  • )) همان، ص 976.
  • )) همان.
  • )) دیوان نزاری، به نقل از: حافظ نامه، ج 2، ص 857.
  • )) دیوان خواجو، به نقل از: حافظ نامه، ج 2، ص 857.
  • )) «إلهی هَبْ لی کمالَ الانقطاعِ إلیکَ و أنر أبصار قلوبنا بضیاء نظرها إلیک، حتّی تَخرِقَ أبصارُ القلوب حُجب النور، فتصل إلی معدن العظمة، و تصیر أرواحنا معلّقةً بعزِّ قدسک». اقبال الاعمال، ج 3، ص 299؛ الدعوات، ص 5
  • )) شرح چهل حدیث،ص 432.
  • )) فرهنگ دیوان امام خمینی، ص 124.
  • )) همان.
  • )) نام های دیگر آن عبارت است از: حجاب نفس، اِنّیت، اَنانیت، منیّت.
  • )) دیوان امام، ص 240.
  • )) فرهنگ دیوان امام خمینی، ص 6.
  • )) بادۀ عشق، ص 77.
  • )) همان، ص 85.
  • )) شرک بر دو قسم است: شرک خفی (=پنهان) و شرک جلیّ (=آشکار). امام خمینی در تبیین این دو نوع شرک می فرماید: «تعریف جامع شرک در عبادت که تمام مراتب آن را شامل گردد، ادخال رضای غیر حق است در آن، چه رضای خود باشد یا غیر خود؛ اگر برای رضای غیر خود باشد شرک ظاهر و ریای فقهی است، و اگر برای رضای خود باشد، آن شرک خفی و باطنی است، و در نظر اهل معارف، باطل... البته قلوبی که در آن غیر حق راه داشته باشد و دست خوش شرک و شک باشد ـ چه شرک جلیّ و چه شرک خفی ـ از درجۀ اعتبار در محضر قدس پروردگار ساقط است». (شرح چهل حدیث، ص 326 ـ 327)
  • )) دیوان امام، ص 191.
  • )) همان، ص 210.
  • )) کافی، ج 5، ص 12؛ وسائل الشیعه، ج 15، ص 161؛ شیخ صدوق در پایان حدیث این اضافه را نیز دارد: ثمّ قال صلی الله علیه و آله: «أفضل الجهاد مَن جاهد نفسه التی بین جنبیه». (الامالی، ص 553؛ معانی الاخبار، ص 160)
  • )) ر.ک: شرح چهل حدیث، ص 5.
  • )) ترجمۀ لمعه، ص 148.
  • )) دو سوم مردم دنیا، در حالی از گرسنگی و سوء تغذیه می نالند که یک سوم بقیه، به علت مصرف زیاد پروتئین و غذاهای غیر متعادل به بیماری های مختلفی دچار می گردند. (روزنامه اطلاعات، 18/8/1360، به نقل از: دانستنی های آماری، ص 77)
  • )) به عنوان نمونه، تنها در امریکا 2050 فرقۀ مسیحی وجود دارد؛ یعنی تنها از فرقه های یک مذهب. حال اگر تعداد بی شمار گروه های مذهبی دیگر و احزاب سیاسی گوناگون را نیز ضمیمه کنید، آن هم تنها در یک کشور، عدد شگفت آوری را تشکیل خواهد داد. (دانستنی های آماری، ص 22)
  • )) در هر دقیقه، 28 نفر از گرسنگی و سوء تغذیه می میرند. (همان، ص 77)
  • )) بر اساس آمار سال 1979 از هر شش نوزاد امریکایی، یکی نامشروع به دنیا می آید. (همان، ص 72)
  • )) تفسیر سورۀ حمد، ص 19.
  • )) همان، ص 30.
  • )) همان، ص 30 ـ 32.
  • )) کلمات قصار، ص 80.
  • )) همان، ص 79.
  • )) همان، ص 75.
  • )) همان.
  • )) همان، ص 80.
  • )) معارج (70): 19.
  • )) سرّ الصلاة، ص 91.
  • )) «آن فطرت الهی که مردم را بر آن آفرید». (روم: 30)
  • )) «آنچه در آسمان ها و زمین است تسبیح خدا می کنند». (حشر: 24)
  • )) شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 80.
  • )) همان، ص 82.
  • )) «العبودیة جوهرةٌ کنهها الربوبیة؛ فما فُقِدَ من العبودیة وُجِد فی الربوبیة؛ و ما خفِی عن الربوبیة اُصیبَ فی العبودیة» (مصباح الشریعه، منسوب به امام صادق علیه السلام، ص 7) در منابع دیگر به جای «جوهرٌ»، «جوهرةٌ» دارد. (ر.ک: تفسیر صافی، ج 2، ص 1121، و ج 4، ص 365؛ تفسیر نور الثقلین، ج 4، ص 556)
  • )) ر.ک: آداب الصلاة، ص 8 ـ 9.
  • )) کلمات قصار، ص 75.
  • )) «آیا دیده ای آن را که هوای نفس خود را خدای خود گرفت». (فرقان: 43)
  • )) «خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ». (اعراف: 12، و ص: 76)
  • )) ر.ک: سرّ الصلاة، ص 89.
  • )) مثنوی معنوی.
  • )) «وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهَاجِراً إلَی الله ِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أجْرُهُ عَلَی الله ِ». (نساء: 100)
  • )) آداب الصلاة، ص 7 ـ 8.
  • )) صحیفۀ امام، ج 20، ص 157.
  • )) اخلاق و تهذیب روحانیت از دیدگاه امام خمینی، ص 52.
  • )) همان، ص 84.
  • )) صحیفۀ امام، ج 21، ص 426.
  • )) مریم (19): 15.