همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س)
برداشت های قرآنی حضرت امام رحمة الله
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: مقاله

پدیدآورنده : سبحانی،

محل نشر : تهران

زمان (شمسی) : 1388

زبان اثر : فارسی

برداشت های قرآنی حضرت امام رحمة الله

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

برداشت‌های قرآنی حضرت امام(رحمةالله)

آیت الله سبحانی

‏قال الله الحکیم فی محکم کتابه الکریم: أعوذ بالله من الشیطان الرجیم:‏

ثُمَّ أوْرَثْنَا الْکِتابَ الّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ ‎ ‎سابِقٌ بِالْخَیْراتِ بِإِذْنِ اللهِ ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ‏.‏‎[1]‎

‏برای حقیر، کمال افتخار است که در این همایش که به عنوان تبیین اندیشه‌های ‏‎ ‎‏قرآنی حضرت امام‏‏(رحمةالله)‏‏ منعقد شده است، و من هم یکی از خوشه‌چینان خرمن علم آن ‏‎ ‎‏حضرت بودم، دیدگاه‌های قرآنی ایشان را به صورت موجز مطرح کنم. ابتداءً باید این ‏‎ ‎‏مسأله را مطرح کرد که آیا قرآن نیاز به تفسیر دارد یا خیر؟ گروهی معتقدند: قرآن نیاز ‏‎ ‎‏به تفسیر و تبیین ندارد و بر آیاتی تکیه می‌کنند که قرآن را‏ )بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ ‏توصیف می‌کند. در آیات مختلف، قرآن، چنین توصیف شده است: ‏نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ ‎ ‎اْلأمِینُ* عَلی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ* بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ‎[2]‎‏ حالا که عربی مبین است ‏‎ ‎‏دیگر چه نیازی به تفسیر دارد؟‏

‏گروه دیگر معتقدند: قرآن بی‌نیاز از تفسیر نیست‏‏؛‏‏ زیرا قرآن، خود پیامبر گرامی‌ را ‏‎ ‎‏به عنوان مبیّن معرفی می‌کند‏‏؛‏‏ یعنی علاوه بر این‌که پیغمبر باید قرآن را بخواند، باید ‏‎ ‎‏مبیّن هم باشد: ‏وَ أنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلّهُمْ‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 17

یَتَفَکّرُونَ‏.‏‎[3]‎‏ «لتقرأ علیهم» نفرمود، بلکه «لتبیّن» فرمود. ‏

‏و آیه: ‏)بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ‏ در مقابل سخنان کَهَنِه است. سخنان کاهنان در کتاب‌های ‏‎ ‎‏سیره آمده است که عبارت بود از الفاظ نامفهوم، مسجع‏‏؛‏‏ سجع‌های پیش پا افتاده و ‏‎ ‎‏گیج‌کننده. در حالی که قرآن می‌گوید، با این‌که آیات الهی در عِداد سخنان کاهنان نیست، ‏‎ ‎‏ولی در عین حال به تبیین و تفسیر نیاز دارد‏‏؛‏‏ مثلاً: الآن، برای دانشگاه یا حوزه، کتاب‌های ‏‎ ‎‏علمی‌ به زبان فارسی مبین می‌نویسند، امّا آیا می‌شود از یک کتاب فیزیک، بدون استاد بهره ‏‎ ‎‏گرفت؟ ‏)بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ‏؛‏‏ یعنی سخن کَهَنه نیست، و دارای بیانی آشکار، فصیح و ‏‎ ‎‏بلیغ است. در عین حالی که حقایقی را می‌رساند، ولی باید آن‌ها را تشریح کرد.‏

‏پس از این مقدمه کوتاه که خود در خور تفسیر و تفصیل است، به ‌اندیشه‌های ‏‎ ‎‏قرآنی حضرت امام می‌رسیم. برداشت‌های قرآنی ایشان را در 12 محور یادآور می‌شوم ‏‎ ‎‏که برخی از این‌ها را شخصاً در مجالس خصوصی شنیده‌ام و قسمتی را نیز، در درس ‏‎ ‎‏مطرح نموده‌اند.‏

محور اول:‏ ایشان نزول قرآن را، واقع قرآن را، الفاظ موزون آن نمی‌دانستند‏‏؛‏‏ بلکه بر ‏‎ ‎‏این مسأله تأکید داشتند که نزول قرآن و حقیقت آن، تنزل وجود است. قرآن، وجود ‏‎ ‎‏عقلانی بسیطی دارد که در سیر نزولی خود، به وجود برزخی تنزل می‌یابد و در مرحله ‏‎ ‎‏سوم هنگامی‌ که به وسیله جبرئیل تنزل می‌کند، این حقایق، در صورت الفاظ فصیح و ‏‎ ‎‏بلیغ، بر قلب پیغمبر اکرم‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ وارد می‌شود. این، حقیقت وحی است.‏

‏آن که در عالم بالا است، آن حقیقت والا ‏وَکِتابٍ مَسْطُورٍ‏،‏‎[4]‎‏ دست ما کوتاه و خرما ‏‎ ‎‏بر نخیل. اما پس از نزول، وجود برزخی پیدا می‌کند و در مرحله نازل‌تر، وجود حسی ‏‎ ‎‏می‌یابد. البته این یک نظریه‌ای است که قبل از ایشان هم در ‏‏اسفار‏‏ آمده است.‏

محور دوم:‏ ایشان نظریه معتزله درباره متکلم بودن خدا را که یکی از صفات خدا ‏‎ ‎‏است، رد می‌کرد. معتزله معتقدند: متکلم بودن خدا به این است که این اصوات و الفاظ ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 18

‏قرآنی را ـ در حجری یا شجری، نسبت به تورات ـ بر قلب پیامبر اکرم‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ نازل می‌کند. ‏‎ ‎‏اما امام می‌فرماید: این مسأله تدرّج که در قرآن نازل است، نمی‌تواند محور متکلم بودن ‏‎ ‎‏خدا باشد‏‏؛‏‏ چون متکلم بودن، صفت ذات است‏‎[5]‎‏ و تدرّج، در عالم حس است و شیء ‏‎ ‎‏متدرّج نمی‌تواند، مباشرتاً، فعل الهی باشد. خدا از حرکت و تدرّج و مسائل مشابه، منزه ‏‎ ‎‏است. این طبعاً به وسیله جنود الهی که همان جبرئیل امین است، بر قلب پیامبر نازل ‏‎ ‎‏می‌شود و این ملاک تکلم نیست. ملاک تکلم چیز دیگری است.‏‎[6]‎

محور سوم:‏ ایشان معتقد بودند: قرآن، بطونی دارد. هر کسی لایه‌ای را درک کرده و ‏‎ ‎‏پرده‌ای را عقب زده است. اما این‌که فردی بتواند همه لایه‌ها و پرده‌ها را کنار بزند، محیط ‏‎ ‎‏بر واقع قرآن بشود، تاکنون نیامده است و شاید هم امکان پذیر نباشد‏‏؛‏‏ چون این فعل خدا ‏‎ ‎‏است و فعل خدا، دریایی ناپیدا کرانه است. احاطه بر این دریا، کار یک فرد غیر معصوم ‏‎ ‎‏نیست، حتماً معصوم لازم دارد که همه پرده‌ها و بطن‌ها را درک کند. ایشان، آن روایاتی را ‏‎ ‎‏که راجع به بطن قرآن است و این‌ها را تصحیح می‌کرد، واقع نما می‌دانست.‏

محور چهارم:‏ در حالی که مکتب ایشان، جزمی ‌بود و مسائل اصولی را به صورت ‏‎ ‎‏جزمی ‌مطرح می‌کرد، حتی در معارف برهانی نیز، جازم بود ولی در تفسیر هیچ گاه از ‏‎ ‎‏مکتب جزم، پیروی نمی‌کرد. عباراتی چون «احتمال است» «شاید این باشد»، فراوان بر ‏‎ ‎‏زبان امام جاری بود. در این جا مسأله شک و تردید نیست. درکش را قبول داشت اما ‏‎ ‎‏در نهایت، نسبت به مراد واقعی آیات، تردید داشت و لذا کلمه شاید و لَعلَّ را به کار ‏‎ ‎‏می‌برد. در تفسیر حمد نیز این مسأله را مؤکداً بیان می‌نمود.‏

محور پنجم:‏ حضرت امام، در اخلاقیات، بر روایات تکیه می‌کرد، ولی در عقاید و ‏‎ ‎‏معارف، بر قرآن و ادعیه. از خودشان شنیدم که فرمود: هنگامی‌که جلسه اخلاقی در ‏‎ ‎‏فیضیه شروع کردم، خواستم کتاب ‏‏احیاء العلوم‏‏ غزالی را محور قرار دهم، یکی دو جلسه ‏‎ ‎‏نگاه کردم، نپسندیدم. لذا به سراغ روایات ائمه معصومین‏‏(علیهم السلام)‏‏ رفتم و اخلاقیات را از ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 19

‏روی روایات، بیان کردم. کتاب ‏‏اربعین حدیث‏‏ خلاصه این درس‌های اخلاقی است که ‏‎ ‎‏در سال 1358 قمری به اتمام رسید. ایشان، ابتدا حدیثی را مطرح کرده، سپس آن را ‏‎ ‎‏شرح می‌کرد. اما در مسائل اعتقادی، بیشتر بر قرآن و ادعیه‌ای که از آقا علی بن ‏‎ ‎‏الحسین‏‏ در اختیار است، تکیه می‌نمود.‏

‏ایشان، کراراً در مجلس درس، این حدیث را بیان می‌فرمود که: ‏

روی عن علی بن الحسین: «إنّ الله عزّ وجلّ علم أنّه یکون فی آخر الزمان أقوامٌ ‎ ‎متعمّقون، فأنزل الله تعالی: )قل هو الله أحد وآیاتٌ من سورۀ حدید إلی قوله: ‎ ‎)وهو علیم بذات الصُّدور».

‏و دعوت به تحقیق و تفصیل و تأمل در سوره اخلاص و حدید می‌کرد. در حقیقت ‏‎ ‎‏عقاید و معارف، در 6 آیه سوره حدید به صورت واضح بیان شده است. و این آیه را ‏‎ ‎‏فراوان می‌خواندند: ‏)هُوَ اْلأوَّلُ وَالآخِرُ وَالظّاهِرُ وَالْباطِنُ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ‏؛‏‎[7]‎‏ ‏‏و آن را ‏‎ ‎‏تشریح می‌کردند. ‏

محور ششم:‏ امام می‌فرمودند: تسبیحات جهان، تسبیحات موجودات، جنبه رمزی ‏‎ ‎‏ندارد، تشبیه نیست. واقعاً سراسر جهان، خدا را تسبیح‌گو است.‏‎[8]‎

‏ایشان معتقد بودند: در سراسر جهان‏‏؛‏‏ از عالم عقول گرفته تا عالم هیولا، سراسر علم ‏‎ ‎‏و دانش و آگاهی است.‏‎[9]‎‏ ‏

‏امام، بر این حقیقت، از دو راه استدلال می‌کرد: عقلی و قرآنی. بر اساس دلیل عقلی، ‏‎ ‎‏می‌فرمود: اگر در یک مرحله‌ای از مراحل وجود، کمالی پیدا شد، این کمال باید در تمام ‏‎ ‎‏مراحل باشد‏‏؛‏‏ مثلاً آگاهی انسان باید در تمام مراحل وجود باشد‏‏؛‏‏ چرا که بر اثر وحدت ‏‎ ‎‏حقیقت وجود، این آگاهی سیلان دارد. این کمال یا مربوط به وجود است یا عدم و یا ‏‎ ‎‏ماهیت‏‏؛‏‏ عدم که چیزی نیست. ماهیت نیز کمال خود را از وجود می‌گیرد، پس این ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 20

‏شعور مربوط به وجود است و وجود، حقیقت واحده است و باید با حفظ حقیقت ‏‎ ‎‏واحده، اثر ویژه وجود حتی در مرحله خاک و جماد و درخت تجلّی داشته باشد.‏‎[10]‎‏ ‏‎ ‎‏بنابراین، تسبیح این‌ها آگاهانه است. امام، برخی آیات را بیشتر می‌خواند از جمله:‏

)تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَاْلأرْضُ وَمَنْ فِیهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَیْء إِلا یُسَبِّحُ ‎ ‎بِحَمْدِهِ وَلکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ إِنّهُ کانَ حَلِیماً غَفُوراً‏.‏‎[11]‎

‏بنابراین، از این آیه، سیلان علم را در تمام مراحل وجود‏‏؛‏‏ حتی مرحله جماد، ‏‎ ‎‏استنباط و استفاده می‌کرد و برای همه موجودات نوعی شعور، درک و آگاهی البته در ‏‎ ‎‏حد وجودشان، قائل بود‏‏؛‏‏ هرچه وجود کامل‌تر، آگاه‌تر و هرچه ناقص‌تر، آگاهی کمتر ‏‎ ‎‏می‌شود.‏

محور هفتم:‏ امام، تجسم اعمال را در درس اخلاق و مباحث علمی، علاوه بر جنبه ‏‎ ‎‏برهانی، بیشتر از قرآن استفاده می‌کرد. حاصل این بحث این است که اعمال ما در ‏‎ ‎‏خارج، در نفس ما تأثیر می‌گذارد. طاعات ما ملکه‌ای را در ما ایجاد می‌کند، و این ‏‎ ‎‏ملکات، در قالب صور مثالی، در برزخ و در عالم آخرت قرین انسان است. این صور، ‏‎ ‎‏گاهی بهیّه بوده و لذت بخش است، و گاهی نیز زجرآور بوده و موجب رنج عاصیان و ‏‎ ‎‏گنه‌کاران می‌شود. آیات را تلاوت می‌کرد:‏

یَوُمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً‏؛‏‎[12]‎

)یَوْمَ یُحْمی‌عَلَیْها فِی نارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوی بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ‎ ‎ما کَنَزْتُمْ لأنْفُسِکُمْ‏.‏‎[13]‎‏ ‏

‏این طلا و نقره، تابع محیط خود، دو نوع واقعیت دارند:‏

‏در این جهان، به صورت طلاهای عقل‌بر و در جهان دیگر، به صورت آتش.‏

‏حضرت امام، در مباحث اخلاقی، آنچنان سخن می‌گفت که انسان، از دنیا‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 21

‏سیر می‌شد. امام، در باب حضور اعمال در روز رستاخیز، این دو آیه را کراراً می‌خواندند:‏

)یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أنَّ ‎ ‎بَیْنَها وَ بَیْنَهُ أمَداً بَعِیداً‏.‏‎[14]‎

‏عمل، دو وجود دارد‏‏؛‏‏ یک وجود دنیوی که به صورت نماز و روزه یا کارهای خلاف ‏‎ ‎‏دیده می‌شود و وجود اخروی که انسان با دیدن آن یا خوشحال می‌شود یا بدحال.‏

‏آیه دوم که آن را بیش‌تر می‌خواند: ‏

)وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لا یَظْلِمُ رَبُّکَ أحَداً‏.‏‎[15]‎

‏ایشان، حضور را از راه تجسم اعمال مطرح می‌کرد. ‏

‏بخشی از این مطالب را در ‏‏تهذیب الاُصول‏‏ ‏‏در بحث ثواب و عقاب که آیا مقدمه ‏‎ ‎‏ثواب، عقاب دارد؟ آورده‌ام.‏

‏تجسم عمل نیز منحصر در کیفر و پاداش نیست. کیفر و پاداش، بخشی از تجسم ‏‎ ‎‏اعمال است.‏

محور هشتم:‏ اصولی‌ها درباره قصد الامر بحث‌های مفصلی دارند و می‌گویند آیا ‏‎ ‎‏قصد الامر می‌تواند در متعلق امر اخذ شود یا نه؟ مثلاً بگوید: ‏صل صلوة الظهر بقصد ‎ ‎الامر‏. امام معتقد بود که: ما قصد الامر لازم نداریم. روح عبادت، قصد الامر نیست‏‏؛‏‏ ‏‎ ‎‏روح عبادت، کار برای خدا است.‏‎[16]‎‏ مدرک این مطلب را نیز، این آیه می‌دانست:‏

)قُلْ إِنَّما أعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أنْ تَقُومُوا للهِ مَثْنی وَ فُرادی ثُمَّ تَتَفَکّرُوا ما بِصاحِبِکُمْ ‎ ‎مِنْ جِنَّة‏.‏‎[17]‎

‏«قیام برای خدا و عمل برای خدا»‏‏؛‏‏ حقیقت عبادت، قصد الامر نیست‏‏؛‏‏ بلکه کار ‏‎ ‎‏برای خدا ولو این‌که از امر خدا هم غفلت کند.‏


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 22

محور نهم:‏ ایشان، در مسائل حرجی، برخلاف فقهای دیگر که معتقدند: اعمال ‏‎ ‎‏حرجی، لزوم و وجوب را برمی‌دارد، اما مشروعیتش باقی است، معتقد بودند: عبادت ‏‎ ‎‏حرجی، حرام است.‏‎[18]‎‏ مستند این دلیل، یک آیه و یک روایت است. آیه‌اش این است: ‏‎ ‎)وَما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ‏،‏‎[19]‎‏ نفی جعل می‌کند، نفی تشریع می‌کند. می‌گوید ‏‎ ‎‏من چنین چیزی را تشریع نکرده‌ام. ولی شما بر خدا تحمیل می‌کنید. مانند کسانی که ‏‎ ‎‏وقتی پیامبر روزه را در سفر خورد، آن‌ها نخوردند و گفتند: ‏«أفضل الأعمال أحمزها»‏ و ‏‎ ‎‏پیامبر نیز آن‌ها را گناهکار نامید ‏«سمّاهم رسول الله عصاة».‎[20]‎

محور دهم:‏ امام، در مسأله تحریف قرآن، فوق العاده حساس بود. و حتی ‏‎ ‎‏کوچک‌ترین حدس و گمانی را در این زمینه نمی‌پذیرفت و معتقد بود، غیرت مسلمانان ‏‎ ‎‏مانع از آن است که کسی بتواند در کیان مسلمین یعنی قرآن کریم کوچک‌ترین ‏‎ ‎‏خدشه‌ای وارد کند و یا دست ببرد.‏

محور یازدهم:‏ امام، تعدد قرائات را مجعول می‌دانست. در باب مسأله قرائت‌های ‏‎ ‎‏قرآن، عده‌ای معتقدند: ما هفت قرائت مشهور و سه قرائت شاذ داریم و هر قاری نیز، ‏‎ ‎‏دو راوی دارد (که موسوم به قراء سبعه یا عشره هستند. بنابراین با احتساب راویان ‏‎ ‎‏آن‌ها، بیست روایت از قرآن وجود دارد). ‏

‏ایشان می‌فرماید: قرآن یک روایت بیش نیست، آن هم همین است که میلیاردها ‏‎ ‎‏مسلمان، در طول قرن‌های متمادی تلاوت کرده و می‌کنند. در روایت نیز آمده است که: ‏‎ ‎«کتابٌ واحد نزل من عند واحد» ‏قرائت واحده است. کثرت قرائات، نظر قراء و اجتهاد ‏‎ ‎‏قاریان است. استدلال امام این بود که بر این قرائت‌ها، حجت و دلیل می‌تراشند. در حالی ‏‎ ‎‏که اگر واقعاً این قرائت‌ها منتسب به پیغمبر اکرم‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ باشد، احتجاج و اقامه دلیل ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 23

‏نمی‌خواهد. اقامه دلیل، بدین جهت است که این‌ها دور از مبدأ فیض بودند، صحابه متفرق ‏‎ ‎‏شدند، خطوط قرآنی، رسم الخط قرآنی، رسم الخطی بود که قابلیت قرائت‌های مختلف را ‏‎ ‎‏داشت. لذا هر کسی به نحوی خوانده است. ولی آن قرائتی که به روایت حفص است و از ‏‎ ‎‏طریق عاصم از علی بن ابی طالب‏‏(علیه السلام)‏‏ به ما رسیده است، حقیقت قرآنی است و بس.‏‎[21]‎

محور دوازدهم:‏ امام، زمان و مکان را یکی از عوامل اجتهاد در استنباط مسائل فقهی ‏‎ ‎‏می‌دانست.‏‎[22]‎‏ عده‌ای نیز تصور کردند که مراد امام این است که زمان و مکان در صلب ‏‎ ‎‏احکام تصرف می‌کند. حاشا و کلّا که نظر امام، این باشد‏‏؛‏‏ بلکه زمان و مکان، در ‏‎ ‎‏مصادیق تصرف می‌کند. مصداق را عوض می‌کند یا سبب می‌شود که حکمی‌ بر حکمی ‏‎ ‎‏‌دیگر، بر اثر اولویت مقدم شود. این زمان و مکان، در تفسیر قرآن هم مؤثر است. ابن ‏‎ ‎‏عباس می‌گوید: ‏«القرآن یفسرهُ الزمان»‏ این آیه را ملاحظه بفرمایید:‏

)وَمِنْ کُلِّ شَیْء خَلَقْنا زَوْجَیْنِ لَعَلّکُمْ تَذَکّرُونَ‏.‏‎[23]‎

‏درباره این آیه، تفاسیر بحث‌ها دارند که این زوجین چیست؟ قدما می‌گفتند: مراد، ‏‎ ‎‏صورت و هیولا است. برخی می‌گفتند: منظور، جوهر و عرض است. اما دانش هسته‌ای ‏‎ ‎‏این حقیقت را برای ما کشف کرد. اگر «کل شیء» را به اتم که ریشه اشیا است، برگردانیم، ‏‎ ‎‏در آن صورت، هر چیزی مزدوج است. در عین حال، این بیان علمی ‌هم لایه‌ای از ‏‎ ‎‏لایه‌های قرآن است، باید صبر کنیم و ببینیم در آینده هم لایه دیگری دارد یا ندارد؟‏

‏باید عرض کنم خسارتی که از قطع تفسیر ایشان عارض شد، نمی‌توان جبران کرد. ‏‎ ‎‏ایشان لایه خاصی از قرآن را مطرح می‌کردند و بحث‌های عرفانی را با حفظ حدود ‏‎ ‎‏شرعی، بیان می‌کردند که فقط اشخاص مطلع، توان بهره‌گیری داشتند. ‏

)وَسَلامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَیَوْمَ یَمُوتُ وَیَوْمَ یُبْعَثُ حَیّاً‏.‏‎[24]‎

‏ ‏

‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 24

  • . فاطر (35): 32.
  • . شعراء (26): 193 ـ 195.
  • . نحل (16): 44.
  • . طور (52): 2.
  • . ر.ک: مصباح الهدایه، ص 73.
  • . ر.ک: همان، ص 78.
  • . حدید (57): 3.
  • . ر.ک: شرح چهل حدیث، ص 654 ـ 655.
  • . ر.ک: شرح دعای سحر، ص 90.
  • . ر.ک: شرح چهل حدیث، ص 655 ـ 656.
  • . اسراء (17): 44.
  • . آل عمران(3): 30..
  • . توبه (9): 35.
  • . آل عمران (3): 30.
  • . کهف (18): 49.
  • . ر.ک: صحیفه امام، ج 18، ص 126.
  • . سبأ (34): 46.
  • . ر.ک: کتاب الطهارة، ج 2، ص 124.
  • . حج (22): 78.
  • . ر.ک: صحیح ابن حبان، ج 8، ص 320.
  • . ر.ک: آداب الصلوة، ص 267 ـ 269.
  • . ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 217.
  • . ذاریات (51): 49.
  • . مریم (19): 15.