روزی آب یکی از شیرهای حیاط چکه می کرد. آقای طریقتی را بردیم و گفتیم که سریع این شیر آب را درست کنیم و اگر نیاز است لاستیک و واشر آن را عوض کنیم. ایشان هم آمد و یک عدد شیر آبگرم و سرد مخلوط نو آورد و جایش را با آن شیر کهنه عوض کرد. حضرت امام که آمدند و متوجه شدند که شیر نو کار گذاشته شده عصبانی شدند و فرمودند تا غروب شیر کهنه را درست کنید و سرجایش بگذارید. امام خیلی حواسشان جمع بود.
یک روز هم لامپ بالکن دفتری که حضرت امام مسائل شرعی را در آنجا می گفتند روشن مانده بود. ایشان آقای رحیمیان را خواسته بودند و گفته بودند که آن لامپی که بالای دفتر است می بینم که در طول روز روشن مانده است. برای چه روشن است! من نبینم که در زندگی من اسرافی صورت بگیرد. امام حواسشان جمع بود و در عین حال ما هم سعی می کردیم مراعات کنیم.
حضرت امام نسبت به اسراف حساسیت ویژه ای داشتند. مثلا در اتاقی که نماز می خواندند باید لامپ 35 نصب می کردیم. لامپ 100 برای اتاق مطالعه شان بود. ایشان به ظواهر هم اهمیتی نمی دادند.
امام روزها در اتاق چراغی روشن نمی کردند. شب ها هم از چراغ های معمولی با نور کم استفاده می کردند و می گفتند همین قدر نور کفایت می کند.
کتابخاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (س)صفحه 228 اگر لامپ قوی تر هم می زدیم امام قبول نمی کردند، می گفتند عوض کنید. بارها هم این کار را کردیم.
امام درخواست هایشان را معمولا به واسطۀ حاج عیسی به ما می گفتند.
کتابخاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (س)صفحه 229