مقصد سوم الهیات
براهین الهیین بر اثبات واجب
برهان استقامت
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

برهان استقامت

فریده اول احکام ذات واجب / غرر فی إثباته تعالی / اثبات واجب تعالی

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اردبیلی، سید عیدالغنی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

برهان استقامت

برهان استقامت

‏برهان دیگر به برهان استقامت معروف است و حاصل آن این است: از وجود‏‎ ‎‏ممکنات شروع کرده و می گوییم وجودی هست که این ممکنات به قیمومیت او متقوم‏‎ ‎‏و موجودند، اگر پذیرفته شد که ورای ممکنات قیومی محیط و پاینده برای آنها هست‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 24

‏می گوییم این همان واجب الوجود است.‏

‏و اگر بگویند: این ممکنات معلول سلسله عللی بوده که در هر دوره و زمان‏‎ ‎‏سلسله ای از علل، سلسله ای از معلول را تشکیل داده اند، به طوری که این سلاسل علل‏‎ ‎‏و معالیل یکدیگر بوده اند و دستۀ کنونی را دستۀ ماقبل آن و آن دسته را باز سلسلۀ‏‎ ‎‏دیگری که ماقبل آن است ایجاد نموده و پیوسته به این نحو ادامه داشته است.‏

‏می گوییم: اگر قبول دارید که این سلاسل به چیزی که علة العلل بوده و علت‏‎ ‎‏دیگری ندارد ختم می شوند، ما آن را واجب الوجود می نامیم. و اگر قبول ندارید که‏‎ ‎‏این رشته در لایزال ختم می شود و می گویید: پیوسته در ازل سلسله ای قبل از‏‎ ‎‏سلسله ای الی غیر النهایه بوده است. می گوییم: تسلسل لازم می آید و تسلسل باطل‏‎ ‎‏است. البته باید مطلب را طوری تتمیم نمود که ادلۀ بطلان تسلسل در اینجا جاری بوده‏‎ ‎‏تا تسلسل را ابطال نماید و به بیان دیگر، تسلسل تعاقبی نباشد که حکما آن را باطل‏‎ ‎‏نمی دانند، بلکه تسلسل ترتّبی باشد تا بتوان آن را با ادلۀ تطبیق و غیر آن ابطال نمود؛‏‎ ‎‏چون اگر بگوییم تسلسل تعاقبی است که سلاسل ماقبل معدوم گشته و از «ایس» به‏‎ ‎‏«لیس» تحویل شده و در وادی عدم غنوده اند، دیگر حکم بر معدوم جایز نیست؛ زیرا‏‎ ‎‏چه چیز را تطبیق خواهیم کرد؟‏

‏مگر اینکه وجودات را مترتبه خیال کرده و این رشتۀ خیالی را از یک طرف در‏‎ ‎‏خیال قطع نموده و از آن یک رشتۀ موهومی درست نموده و آن رشتۀ موهوم در خیال‏‎ ‎‏را بر رشتۀ خیالی تطبیق نماییم. این همه خیالات، نتیجۀ خیالی به دنبال دارد.‏

‏فلذا لازم است تقریر مطلب به گونه ای باشد که تسلسل ترتّبی بوده تا ادلۀ ابطال‏‎ ‎‏تسلسل آن را ابطال نموده و برای رشته و سلاسل نقطۀ ختمی اثبات شود.‏

‏یک بیان مطلب این است که عالم طبیعی عالم جسم و جسمانیت است و سابقاً‏‎ ‎‏گفتیم جسم نمی تواند فاعل الهی بوده و شی ء را از «لیس» به «ایس» آورده و معطی‏‎ ‎‏الوجود باشد. عیب ندارد که فعلاً به این مطلب هم اشاره کنیم که چون جسم صاحب‏‎ ‎‏وضع است، اگر بخواهد تأثیر نماید، باید بین او و بین آنچه می خواهد در آن تأثیر کند،‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 25

‏محاذات حاصل شود و البته محاذات بین وجودین و شیئین برقرار می شود، و در مورد‏‎ ‎‏فاعل الهی که معطی الوجود است چیزی هنوز قبل از اعطا نیست تا جسم در صورتی‏‎ ‎‏که بخواهد معطی الوجود باشد با آن محاذات داشته باشد. فلذا اگر چیزی بخواهد‏‎ ‎‏چیزی را از کتم عدم به صفحۀ وجود بیاورد لازم است که در فاعلیت مجرد باشد و‏‎ ‎‏وقتی شیئی در فاعلیت مجرد بود، باید در ذات هم مجرد باشد؛ چون فاعلیت شی ء‏‎ ‎‏غیر از ذات شی ء است و شی ء نمی تواند در فاعلیت از ذات اشرف باشد؛ زیرا رتبۀ‏‎ ‎‏ذات از رتبۀ فاعلیت اشرف است، پس جسم نمی تواند معطی وجود باشد و معطی‏‎ ‎‏وجود باید مجرد باشد. هنگامی که فاعل و مفیض این ممکنات مجرد شد، می بینیم‏‎ ‎‏زوال بر مجرد محال است و مجرد در لایزال دائم البقاست.‏

‏بنابراین: فاعل عالم طبیعت که مجرد شد، باید باقی باشد و اگر این مجرد علتی‏‎ ‎‏داشته باشد، باید آن هم مجرد باشد و اگر این سلسلۀ مجردات که فواعل هستند،‏‎ ‎‏سلاسل مترتبۀ موجودۀ مالانهایة له باشند، تسلسل ترتبی لازم می آید و ادلۀ ابطال‏‎ ‎‏تسلسل از قبیل تطبیق و غیر آن جاری می شود.‏

‏پس یا باید به نقطۀ ختمی بعد از طی سلاسل قائل باشیم که ما آن را واجب الوجود‏‎ ‎‏می نامیم که وجود آن از خود و بذاته است و یا در مرتبۀ اول می گوییم: مجردی محیط‏‎ ‎‏بر ممکنات و معطی وجود آنها که واجب الوجود می باشد، هست.‏

‏بیان دیگر برای اینکه تسلسل ترتبی در این برهان درست کنیم این است: چنانکه‏‎ ‎‏قبلاً گفتیم علت مبقیۀ شی ء همان علت حدوث اوست و محال است شیئی ممکن و‏‎ ‎‏وجود ممکن در حدوث محتاج به علت بوده و در بقا محتاج به آن نباشد و یا در بقا‏‎ ‎‏زیر سایۀ علت دیگری غیر از علت حدوث زندگی کند. بنابر اینکه باید علت حدوث‏‎ ‎‏در زمان بقای معلول باقی باشد، اگر فرض کنیم برای آن علت باقیه علت دیگری‏‎ ‎‏هست، باز باید آن هم در زمان بقای معلول موجود و باقی باشد و اگر فرض شود آن‏‎ ‎‏هم علتی دارد باید تا زمان عمر معلول خود، زنده و باقی باشد و هکذا اگر آن هم علتی‏‎ ‎‏دارد، آن علت چهارمی هم باید باقی باشد تا این معلولی که معلول اوست و علت‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 26

‏مرتبۀ نازلۀ خودش است باقی باشد و همچنین اگر سلاسل الی ما لانهایة له فرض‏‎ ‎‏شود، ترتب در وجود علل حاصل شده و ادلۀ ابطال تسلسل جاری می شود.‏

‏پس این دلیل دوم: دلیل استقامت است. یعنی مثل دلیل خلف نیست و با امداد از‏‎ ‎‏بطلان تسلسل واخذ ممکنات، مستقیماً بر اثبات صانع و واجب الوجود استدلال شد.‏‎ ‎‏با این دو برهان اصل واجب الوجود را اثبات نموده، بعد هم ان شاء الله اثبات خواهیم‏‎ ‎‏کرد که «انّه عالم»، «انّه قادر»، «انّه مرید» و در اوصاف جلال و جمال تکلم خواهیم‏‎ ‎‏نمود و توحید واجب الوجود اثبات خواهد شد.‏

‏و چون در این برهان از بطلان تسلسل کمک گرفته می شود، بسا ممکن است‏‎ ‎‏بعضی در بطلان تسلسل وسوسه نمایند، لذا برهان اول اوثق از این برهان است.‏

‏البته باید در مقدمات و ضمائم که عبارت از اصطلاح تسلسل ترتبی و غیر آن باشد،‏‎ ‎‏دقت نمود که اگر از یک قسمت آن غفلت شود، نتیجه به بار نخواهد نشست و حاجی‏‎ ‎‏یک کلمه گفته است و ما مرام را شرح دادیم.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 27