مقصد سوم الهیات
براهین الهیین بر اثبات واجب
اثبات صفات واجب تعالی
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

اثبات صفات واجب تعالی

فریده اول احکام ذات واجب / غرر فی إثباته تعالی / اثبات واجب تعالی

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اردبیلی، سید عیدالغنی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

اثبات صفات واجب تعالی

اثبات صفات واجب تعالی

‏ ‏

و قس علیه کلّ ما لیس امتنع  ‎ ‎بلا تجسّم علی الکون وقع

‏ ‏

‏بعد از آنکه اصل وجود واجب ـ جلّت عظمته ـ را اثبات نمودیم گرچه اثبات‏‎ ‎‏صفات برای او خارج از بحث است ـ زیرا بحث، در وجود و سلسلۀ وجود و نظام‏‎ ‎‏مترتبۀ بر این حقیقت است ـ الاّ اینکه چون مطلب اهم است و مناسب است که در ذیل‏‎ ‎‏اثبات وجود شمه ای از آنها ذکر گردد، آن را ذکر فرموده اند و ما هم شرح می دهیم.‏

‏میزان کلی در باب اوصاف ذات باری، اوصاف اعتباری نیست، بلکه اوصاف‏‎ ‎‏حقیقی است که آنها را تحت ضابطۀ کلی عقلی درآورده که کدام وصف لایق جناب‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 30

‏اوست و ساحت قدس وی از کدام وصف عاری است.‏

‏و بالجمله: میزان در صفات ثبوتیه و صفات سلبیه ترازوی عقل است که از موازین‏‎ ‎‏حساس است، و آن با دو مقدمه بیان می شود گرچه رجوع مقدمۀ اُولی به ثانیه است‏‎ ‎‏ولکن آنها را تشریح که می کنیم دو مقدمه به شمار می آید.‏

‏اول اینکه: در علم میزان، یعنی منطق معلوم گردیده که امکان عام تنها از جانب‏‎ ‎‏مخالف سلب ضرورت کرده و به جانب موافق که آیا ثبوت آن به نحو ضرورت یا به‏‎ ‎‏نحو دوام یا بالفعل و آناًمّاست کاری ندارد،‏‎[1]‎‏ پس می توانیم بگوییم انسان انسان است‏‎ ‎‏بالامکان العام ولو ثبوت انسانیت برای انسان که طرف موافق قضیۀ امکانیۀ عامه است،‏‎ ‎‏ضروری است؛ چون ثبوت ذات شی ء برای شی ء ضروری است.‏

‏پس در امکان عام که سلب ضرورت از طرف مخالف می کند، طرف موافق اعم‏‎ ‎‏است از اینکه ثبوت آن برای موضوع ضروری باشد یا ممتنع بوده و ضرورت نداشته‏‎ ‎‏باشد یا عدم ثبوت آن ممکن ولو ضروری نباشد، ولیکن در صورت اخیر نمی توانیم‏‎ ‎‏برای خداوند اوصافی اثبات نموده و آنها را از اوصاف ذات بدانیم، مثلاً در صورتی که‏‎ ‎‏احدیت بر خداوند به امکان خاص حمل شود، نمی توان آن را از اوصاف ذات دانست؛‏‎ ‎‏زیرا امکان سلب ضرورت از طرفین است.‏

‏مقدمۀ دوم اینکه: وصفی که برای خداوند می خواهیم اثبات کنیم باید از اوصاف‏‎ ‎‏صریح الوجود باشد، بدون اینکه از مرتبۀ صراحت تنزل کرده و مقید و متخصص به‏‎ ‎‏استعداد و متعیّن به حدی باشد و مثل وصف انسانیت نباشد که به صراحت وجود‏‎ ‎‏برای انسان ثابت نیست، بلکه در صورت تنزل صراحت وجود به حدی که حد‏‎ ‎‏انسانیت است ثابت است و صراحت وجود با عدم تنزل به این حد این وصف را‏‎ ‎‏ندارد.‏

‏و همچنین جسمیت برای جسم در مرتبه ای که جسم به صراحت وجود صریح‏‎ ‎‏است ثابت نبوده بلکه اگر بخواهد ثابت باشد باید به حد جسمیت تنزل نماید؛ چنانکه‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 31

‏ابیضیت با صریح الوجود ثابت نمی شود مگر اینکه تنزل نموده و به حد جسمیت‏‎ ‎‏درآید. لذا اوصافی که در مرتبۀ تام و تمامیت وجود نمی تواند با وجود هم آغوش‏‎ ‎‏گردد، نمی توان برای ذات اقدس حق که فوق التمام بوده و هیچ تنزلی نداشته و محدود‏‎ ‎‏به حدی نیست اثبات کرد، به خلاف اوصافی که هم طراز با وجود بوده و مساوق با‏‎ ‎‏وجود حرکت می کنند، هر چه وجود کامل تر باشد آن اوصاف هم کامل تر می گردد‏‎ ‎‏مانند علم و قدرت و حیات. مثلاً نطفه در حالت و مرتبۀ ضعیفه ای که هست بدون علم‏‎ ‎‏و اراده و قدرت است به مرتبۀ علقه که رسید باز بدون علم و قدرت و حیات است و‏‎ ‎‏همچنین هنگامی که به مرتبۀ مضغه می رسد. وقتی سیر مراحلی نموده و به تدریج قدم‏‎ ‎‏در مراتب قوی وجود گذاشت، علم و اراده و قدرت و حیات حاصل می گردد تا: ‏‏«‏ثُمَّ‎ ‎أ نْشَأْ نَاهُ خَلْقاً آخَرَ‏»‏‏.‏‎[2]‎

‏هم دوش حرکت وجود یک سلسله اوصاف کمالی حرکت می کند به هر اندازه‏‎ ‎‏وجود از تخصص استعداد رهیده و شهپر ارتقا بزند، آن اوصاف، اکمل و کامل تر‏‎ ‎‏می گردد تا به صرف الکمال بلکه به فوق الکمال و کمال الکمال و تام التمام برسد که‏‎ ‎‏این اوصاف به نحو کمال آن، یعنی فوق الکمال و کمال الکمال و تام التمام می باشد.‏

‏و چنانکه برهان خلف و برهان استقامت و برهان قرآنی بر اصل وجود واجب اقامه‏‎ ‎‏نمودیم، آن براهین را در مورد سلاسل این اوصاف ـ قدرت و علم و اراده و حیات ـ‏‎ ‎‏نیز می آوریم. و چنانکه پس از اثبات وجود واجب با نظر به مراتب نازله در تشکیک‏‎ ‎‏وجود، ممکنات را اثبات نمودیم، همچنین بعد از اثبات اوصاف واجب، مانند قدرت‏‎ ‎‏و علم و حیات و اراده، این اوصاف را در ممکنات اثبات می نماییم.‏

‏و بالجمله: اوصافی که در ترقی وجود با وجود هم طراز و هم پروازند و در‏‎ ‎‏تخصص و تقید استعدادی و در تعین و تحدد حدی در نقطۀ اُولی واقف نبوده و‏‎ ‎‏هم عنان و هم رکاب وجودند، این گونه اوصاف لایق جناب حق است و اما آن وصفی‏‎ ‎‏که قدرت گذشتن از تخصص استعداد معین را نداشته و قوت گذر و پرواز از حدی را‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 32

‏ندارد و در شهپر او قوت بال زدن و عبور از یک افق نیست و در حد انقص یا ناقص و‏‎ ‎‏یا فوق النقص واقف است، لیاقت جناب او را ندارد، مثل جهل که هر چه وجود بالاتر‏‎ ‎‏رود به آن اندازه سوخته و بالش از قوت می افتد. پس این گونه اوصاف مثل حرکت که‏‎ ‎‏تا وجود تنزل نکرده و جسم نباشد صورت نمی گیرد، لیاقت جناب حق را ندارد.‏

‏البته ان شاء الله بعد بیان خواهد شد که این طور نیست که اوصاف کمالیه مثل علم‏‎ ‎‏و حیات چیزی، و وجود چیز دیگری مانند ثبوت بیاض برای جسم باشد، بلکه یک‏‎ ‎‏شی ء بسیط هست که وجود است و علم و قدرت و حیات عین اوست، منتها قضیه از‏‎ ‎‏باب ترادف نیست. با اینکه صراحة الوجود امر بسیط است علم مرادف با قدرت‏‎ ‎‏نبوده، بلکه اینها شأنی از شؤون صرف الوجود و منتزع از آن بوده و شأن مناط انتزاع‏‎ ‎‏یکی، غیر شأن مناط انتزاع دیگری است.‏

‏و بالجمله: بعد از تقدیم ضابطۀ عقلی در صفات ثبوتیه و سلبیه، ابوابی از بحث‏‎ ‎‏گشوده می شود.‏

‏این اوصافی که لایق حق بوده و وجوب آنها به ادلۀ ثلاثه اثبات شد، مانند علم‏‎ ‎‏واجب و قدرت واجب و ارادۀ واجب و وجود واجب، آیا این تکثرات واجب است تا‏‎ ‎‏تعدد قدما و قدمای ثمانیه لازم آید؛ چنانکه بعضی از متکلمین قائل شده و گفته اند:‏‎ ‎‏ذات احدیت چیزی و علم چیز دیگری است که برای او مانند ثبوت بیاض برای جسم‏‎ ‎‏ثابت است‏‎[3]‎‏ ـ نعوذ بالله ـ بلکه بحثی در این مقوله خواهیم گسترد که خداوند متعال‏‎ ‎‏واحد و بسیط من جمیع الجهات بوده و در عین حال عالم و قادر و حی و مرید و‏‎ ‎‏مدرک است و وحدت حقۀ حقیقیه لایق جناب اوست و این مفاهیم مفاهیمی منتزع از‏‎ ‎‏واحد من جمیع الجهات است و تعدد قدما مستحیل است.‏

‏و بالجمله: در کمال بساطت و وحدت، مفاهیم متکثره از او انتزاع می شود، گرچه‏‎ ‎‏انتزاع مفهوم واحد از اشیاء متکثره محال و باطل است.‏

‎ ‎

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 33

  • )) رجوع کنید به: شرح اشارات، ج 1، ص 151ـ152؛ الجوهر النضید، ص 62ـ63.
  • )) مؤمنون (23): 14.
  • )) رجوع کنید به: کشف المراد، ص 82؛ شرح مواقف، ج 3، ص 196؛ شرح مقاصد، ج 4، ص 69.