مقصد سوم الهیات
شبهه ابن کمونه
جواب حاجی از شبهه
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

جواب حاجی از شبهه

فریده اول احکام ذات واجب / غرر فی ذکر شبهة ابن کمونة و دفعها

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اردبیلی، سید عیدالغنی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

جواب حاجی از شبهه

جواب حاجی از شبهه

‏اما حاصل جوابی که حاجی فرموده این است: محال است از متخالفات بما هی‏‎ ‎‏متخالفات، یک مفهوم انتزاع شود؛ زیرا محال است معنایی را که عقل از چیزی به‏‎ ‎‏مناسبتی می فهمد، همان معنی را از شیئی که با شی ء اول مخالف است بفهمد. و اگر‏‎ ‎‏لفظ هم در عالم نباشد، عقل صورتی را که مثلاً از ذات و حقیقت نار خارجی می فهمد‏‎ ‎‏آن را از ماء، بما انّه ماء نمی فهمد. به این معنی که اگر نار از ذهن به خارج بیاید وجود‏‎ ‎‏خارجی می شود و اگر از خارج به ذهن برود، مفهوم می شود، یعنی اگر آنچه از نیران‏‎ ‎‏در نظر عقل هست که در آتشکده ها روشن می شود، اگر به خارج بیاید همان نیران‏‎ ‎‏آتشکده ها می شود و اگر آن آتش آتشکده به ذهن برود، مفهوم نار گشته و آن صورتی‏‎ ‎‏که پیش عقل است می گردد، پس این انتزاع به لفظ ربطی ندارد.‏

‏بنابراین: مفاهیمی که از اشیاء خارجیه منتزع می شود یا از تمام ذات آنها‏‎ ‎‏انتزاع می گردد و یا از جزء ذات آنها که مورد شرکت مختلفات است و یا از خارج‏‎ ‎‏ذات که مختلفات در آن با یکدیگر شریک می باشند. و محال است از مختلفات، بما‏‎ ‎‏انّها مختلفات مفهوم واحدی انتزاع شود، والاّ لازم می آید که عقل همان معنایی را که‏‎ ‎‏از نار فهمیده به طوری که اگر به خارج بیاید نار خارجی می شود، از ماء نیز بفهمد‏‎ ‎‏به طوری که اگر به خارج بیاید ماء باشد. و بالجمله: اگر ماء و نار به ذهن رفتند‏‎ ‎‏یکی شده و اگر به خارج آمدند، نار، ماء و ماء، نار شود و صورت ذهنیۀ ماء،‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 72

‏صورت خارجیۀ نار و بالعکس گردد و این شدنی نیست.‏

‏والحاصل: آنچه از مفاهیم مثل حیوان از انواع متخالفه انتزاع می گردد، از جهت‏‎ ‎‏اتفاق آنها در حقیقت حیوانیت نه از جهت اختلاف آنها در فصول، منتزع می شود.‏‎ ‎‏یعنی حیوان از جهت جنسیۀ مشترکۀ بین الانواع که جهت شرکت است انتزاع می شود‏‎ ‎‏نه از فصول انواع.‏

‏و حیوانیت منتزع از انسان و فرس از جهت صاهلیت و ناطقیت آنها انتزاع نشده،‏‎ ‎‏بلکه از جهتی که مشترک بین آنهاست که صاهلیت و ناطقیت بر او عارض گشته و آنها‏‎ ‎‏را تنویع نموده است انتزاع می شود و همچنین انسان منتزع از زید و عمرو و خالد و‏‎ ‎‏بکر از جهت اختلاف آنها بالعوارض الشخصیة الفردیه انتزاع نمی شود، بلکه از جهت‏‎ ‎‏اتحاد آنها در تمام ماهیت مشترکه منتزع می شود.‏

‏خلاصه: مفهوم یا از جزء حقیقت اشیاء که مورد شرکت بین آنهاست و یا از تمام‏‎ ‎‏ماهیت مشترکۀ بین آنها مثل انسان انتزاع می شود و یا از خارج ذات که مابه الاشتراک‏‎ ‎‏بین آنهاست، گرچه در ذات و ماهیت متباین باشند منتزع می شود، مانند کیفیت یا‏‎ ‎‏کمیت که گرچه در حقیقت به تمام ذات مختلف بوده و در تمام ذات یا جزء ذات‏‎ ‎‏شرکت ندارد، ولیکن چون در خارج ذات در یک امر عرضی شریکند از آن جهت‏‎ ‎‏اشتراک مفهوم واحدی انتزاع می گردد؛ زیرا کمّیت گرچه ذاتاً قابل اندازه گیری و‏‎ ‎‏سنجش بوده و بالذات قابل تقسیم است و کیفیت مانند بیاض، لون مفرق نور بصر بوده‏‎ ‎‏و دو حقیقت جداگانه دارند، ولکن چون هیچ کدام نمی توانند در وجود لا فی‏‎ ‎‏الموضوع باشند، بلکه باید بر موضوعی عروض داشته باشند، از حیث عروض بر‏‎ ‎‏موضوع و تحقق در غیر و قیام به غیر که خارج از ذات و حقیقت آنهاست متحد‏‎ ‎‏می باشند و از این جهت اتحادی مفهوم عرض از آنها انتزاع می شود.‏

‏بنابراین: اگر مفهوم واجب از تمام حقیقت دو واجب مفروض منتزع شود لازم‏‎ ‎‏می آید که آنها به تمام ذات متفق الحقیقه باشند و اگر از جزء ذات آنها انتزاع شود لازم‏‎ ‎‏می آید آن جزء واجب باشد و جزء دیگر واجب نباشد و علاوه بر آن ترکیب لازم‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 73

‏می آید و اگر از خارج ذات آنها منتزع شود، ترکیب در هویت آنها لازم می آید.‏

‏و بالجمله: آنچه ابن کمونه فرض نموده که مفهوم واجب الوجود از جهت اشتراک‏‎ ‎‏آنها در امر خارج از ذات انتزاع شود، چنانکه در اجناس عالیه و الوان مفهوم جامع بین‏‎ ‎‏آنها از جهت اشتراکشان در عروض بر موضوع و حلول در آن انتزاع می شود، زمانی که‏‎ ‎‏قدر مشترکی در دو واجب مفروض پیدا شود، باید در هر کدام از آنها، مابه الامتیاز‏‎ ‎‏متحقق باشد تا اثنینیت محقق گردد و اگر هر کدام دارای قدر مشترک و مابه الامتیاز‏‎ ‎‏باشند مرکب گشته و مرکب در هویت خویش محتاج به دو جزء است و احتیاج در‏‎ ‎‏واجب معنی ندارد؛ زیرا فرض احتیاج در واجب الوجود مستلزم خلف است، چون‏‎ ‎‏واجب آن است که من جمیع الجهات مستغنی باشد. و اگر دو واجب مفروض در‏‎ ‎‏خارج ذات مشترک باشند باید دارای ضمایم فردی باشند تا از یکدیگر ممتاز گردند،‏‎ ‎‏پس در این صورت آنها به ضمایم شخصیه محتاج بوده و گرچه در ذات آنها ترکیب‏‎ ‎‏لازم نمی آید ولی در هویت آنها ترکیب لازم می آید.‏

‏ ‏

بل إن سألت الحقَّ غیر واحد  ‎ ‎لیس معنوناً لمعنی فارد

‏ ‏

‏سپس حاجی می فرماید: اگر از ما حق را سؤال نمایی، می گوییم در انتزاع مفهوم‏‎ ‎‏جنس از انواع و انتزاع مفهوم نوع مثل انسان از افراد و انتزاع مفهوم عرضی از خارج‏‎ ‎‏ذات ـ چنانکه در مثل اجناس عالیه چنین است ـ برای هر یک از این مفاهیم یک‏‎ ‎‏مصداق خارجی بیش نیست، مثلاً مصداق خارجی مفهوم انسان همان جهت شرکت‏‎ ‎‏بین تمام افراد انسان که در خارج متحقق هستند می باشد، مثلاً بعد از سلخ خصوصیات‏‎ ‎‏فردیه و تشخصات وجودیه از افراد عرضیه مانند زید و بکر و عمرو و خالد، یک‏‎ ‎‏مصداق برای مفهوم انسان هست و همیشه مفهوم واحد و مصداق واحد است.‏

‏ولکن مخفی نماند که این فرمایش با قول حق مطابق نبوده و ما در امور عامه‏‎ ‎‏تحقیق نمودیم که به عدد افراد، طبیعت در خارج موجود است و این طور نیست که‏‎ ‎‏یک مصداق طبیعت موجود باشد بلکه در صورت تعدد افراد، مصادیق طبیعت هم‏‎ ‎‏متعدد خواهد بود.‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 74

‏و حاصل فرمایش حاجی این است که برای عنوان واحد ومفهوم فارد غیر از‏‎ ‎‏مصداق واحد نیست؛ زیرا اگرمصادیق متکثر باشد یا خصوصیت مخصوصه ای که در‏‎ ‎‏یکی از معنونات و مصادیق است، در اخذ آن معنای فارد و مفهوم واحد از آن مصداق‏‎ ‎‏و صدق آن مفهوم بر آن معتبر است، در این صورت افراد دیگری که فاقد آن‏‎ ‎‏خصوصیت هستند از مصادیق آن معنای فارد نخواهند بود؛ زیرا افراد دیگر فاقد آن‏‎ ‎‏خصوصیت می باشند و یا خصوصیت مخصوصه در اخذ آن معنی از آن مصداق و‏‎ ‎‏صدق آن معنی بر آن مصداق شرط نیست، در این صورت قدر مشترک بین مصادیق،‏‎ ‎‏محکی عنه آن مفهوم بوده و آن مفهوم تنها از قدر مشترک بین مصادیق اخذ شده است؛‏‎ ‎‏چون خصوصیات الغا گشته و در اوایل امور عامه گذشت که معنای واحد نمی تواند از‏‎ ‎‏اشیاء متخالفه بما انّها متخالفه، انتزاع شود.‏

‎ ‎

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 75