شبهۀ ثنویه در توحید و جواب آن
ثنویه شبهه ای وارد کرده اند و با آن شبهه خواسته اند بگویند باید واجب الوجود دوتا باشد، یکی مبدأ خیر و دیگر مبدأ شر. اوّلی را یزدان و دومی را اهریمن نامیده اند و دو دلیل یکی تعارفی و از روی مقدس مآبی و دیگری برهانی و حکمی ذکر کرده اند.
دلیل اول آنها که به نحو استحسان است این است که باید خداوند منشأ خیرات باشد و البته باید آن موجود مقدسی که چشمها به ید احسان او دوخته شده است فیاض و صاحب خیرات و منشأ منافع وجود باشد، پس آن کسی که محل امید ناامیدان است و فطرت از او تمنای بذل و کرم دارد و به عنوان حلاّل مشکلات قلب هر صاحب مشکلی متوجه به اوست، نمی تواند منشأ شرور و مضرات باشد. بنابراین باید برای کل خیرات منشأی که محض خیر و محسن قدیم و فیاض علی الاطلاق است قائل باشیم. و از طرفی می بینیم در عالم شروری برپا بوده و مضرات و ناملایماتی هست، پس باید آنها هم مبدأی داشته باشند که موجد آنها باشد؛ زیرا اگر برای خیرات و شرور مبدأ قائل نباشیم لازم می آید هر یک از خیرات و شرور واجب الوجود بوده و به موجد محتاج نباشد و در نتیجه واجب هایی فوق احصا لازم می آید.
دلیل دومی که برای اثبات یزدان و اهریمن اقامه نموده اند، برهانی بوده و بر میزان
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 90 قواعد حِکْمی است و بنای آن بر اساس آنهاست و آن این است که باید بین علت و معلول سنخیت و توافق و ملایمت باشد و نمی تواند دو معلول متقابل متضاد با یکدیگر از علت واحده وجود پیدا کند، مثلاً نار علت حرارت بوده و محال است برودت از آن حاصل گردد؛ زیرا خصوصیتی در علت لازم است که از آن خصوصیت این اثر حاصل شود و دیگر ممکن نیست اثری مخالف با این اثر از آن خصوصیت تولید گردد، بلکه باید منشأ و مبدأ متقابلین با یکدیگر تقابل داشته باشند و محل صدور متضادین با یکدیگر مباین و مخالف باشند. اگر قائل شویم که خداوند منشأ خیرات و شرور هر دو می باشد باید دو خصوصیت متباینه در او باشد و آن با بساطت منافی بوده و مستلزم ترکیب است و مرکب به واسطۀ احتیاج به جزئین، نمی تواند واجب باشد.
وبالجمله: مفهوم خیر و شر مانند مفهوم علم و قدرت از مفاهیم کمالیه نیست که انتزاع آنها از منشأ واحد ممکن باشد، بلکه خیر و شر مانند علم و جهل و قدرت و عجز، دو مفهوم متضاد متباین است. لذا به بیانی که سابقاً گذشت محال است دو مفهوم متقابل خیر و شر از مبدأ واحد بسیط غیر مرکب منتزع گردد و چون دو دسته موجودات ـ خیرات و شرور ـ می بینیم اگر برای این دو دسته، دو مبدأ متقابل قائل نباشیم، باید هر دو دسته را واجب و بلا مبدأ بدانیم و در نتیجه لازم می آید واجبها فوق حد احصا باشند.
و بالجمله: واجب که باید آن را بسیط و غیر مرکب من جمیع الجهات بدانیم، نمی تواند منشأ دو مفهوم متقابل و منشأ خیرات و شرور باشد و باید دو مبدأ خیر و شر و دو واجب خیّر و شریر باشد که ثنویه مبدأ خیر را یزدان و مبدأ شر را اهریمن نامیده اند.
این دو دلیل که یکی برهانی و دیگری تقدسی و اعتباری است از ثنویه نقل گردیده است و حکما به هر دو جواب داده اند.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 91