مقصد سوم الهیات
غرر فی دفع شبهة الثنویة بذکر قواعد حکمیة
شبهه ثنویه در توحید و جواب آن
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

شبهه ثنویه در توحید و جواب آن

فریده اول احکام ذات واجب

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اردبیلی، سید عیدالغنی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

شبهه ثنویه در توحید و جواب آن

شبهۀ ثنویه در توحید و جواب آن

‏ ‏

‏ثنویه شبهه ای وارد کرده اند و با آن شبهه خواسته اند بگویند باید واجب الوجود‏‎ ‎‏دوتا باشد، یکی مبدأ خیر و دیگر مبدأ شر. اوّلی را یزدان و دومی را اهریمن‏‎ ‎‏نامیده اند‏‎[1]‎‏ و دو دلیل یکی تعارفی و از روی مقدس مآبی و دیگری برهانی و حکمی‏‎ ‎‏ذکر کرده اند.‏

‏دلیل اول آنها که به نحو استحسان است این است که باید خداوند منشأ خیرات‏‎ ‎‏باشد و البته باید آن موجود مقدسی که چشمها به ید احسان او دوخته شده است‏‎ ‎‏فیاض و صاحب خیرات و منشأ منافع وجود باشد، پس آن کسی که محل امید ناامیدان‏‎ ‎‏است و فطرت از او تمنای بذل و کرم دارد و به عنوان حلاّل مشکلات قلب هر‏‎ ‎‏صاحب مشکلی متوجه به اوست، نمی تواند منشأ شرور و مضرات باشد. بنابراین باید‏‎ ‎‏برای کل خیرات منشأی که محض خیر و محسن قدیم و فیاض علی الاطلاق است‏‎ ‎‏قائل باشیم. و از طرفی می بینیم در عالم شروری برپا بوده و مضرات و ناملایماتی‏‎ ‎‏هست، پس باید آنها هم مبدأی داشته باشند که موجد آنها باشد؛ زیرا اگر برای خیرات‏‎ ‎‏و شرور مبدأ قائل نباشیم لازم می آید هر یک از خیرات و شرور واجب الوجود بوده و‏‎ ‎‏به موجد محتاج نباشد و در نتیجه واجب هایی فوق احصا لازم می آید.‏

‏دلیل دومی که برای اثبات یزدان و اهریمن اقامه نموده اند، برهانی بوده و بر میزان‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 90

‏قواعد حِکْمی است و بنای آن بر اساس آنهاست و آن این است که باید بین علت و‏‎ ‎‏معلول سنخیت و توافق و ملایمت باشد و نمی تواند دو معلول متقابل متضاد با‏‎ ‎‏یکدیگر از علت واحده وجود پیدا کند، مثلاً نار علت حرارت بوده و محال است‏‎ ‎‏برودت از آن حاصل گردد؛ زیرا خصوصیتی در علت لازم است که از آن خصوصیت‏‎ ‎‏این اثر حاصل شود و دیگر ممکن نیست اثری مخالف با این اثر از آن خصوصیت‏‎ ‎‏تولید گردد، بلکه باید منشأ و مبدأ متقابلین با یکدیگر تقابل داشته باشند و محل صدور‏‎ ‎‏متضادین با یکدیگر مباین و مخالف باشند. اگر قائل شویم که خداوند منشأ خیرات و‏‎ ‎‏شرور هر دو می باشد باید دو خصوصیت متباینه در او باشد و آن با بساطت منافی بوده‏‎ ‎‏و مستلزم ترکیب است و مرکب به واسطۀ احتیاج به جزئین، نمی تواند واجب باشد.‏

‏وبالجمله: مفهوم خیر و شر مانند مفهوم علم و قدرت از مفاهیم کمالیه نیست که‏‎ ‎‏انتزاع آنها از منشأ واحد ممکن باشد، بلکه خیر و شر مانند علم و جهل و قدرت و‏‎ ‎‏عجز، دو مفهوم متضاد متباین است. لذا به بیانی که سابقاً گذشت محال است دو مفهوم‏‎ ‎‏متقابل خیر و شر از مبدأ واحد بسیط غیر مرکب منتزع گردد و چون دو دسته‏‎ ‎‏موجودات ـ خیرات و شرور ـ می بینیم اگر برای این دو دسته، دو مبدأ متقابل قائل‏‎ ‎‏نباشیم، باید هر دو دسته را واجب و بلا مبدأ بدانیم و در نتیجه لازم می آید واجبها فوق‏‎ ‎‏حد احصا باشند.‏

‏و بالجمله: واجب که باید آن را بسیط و غیر مرکب من جمیع الجهات بدانیم،‏‎ ‎‏نمی تواند منشأ دو مفهوم متقابل و منشأ خیرات و شرور باشد و باید دو مبدأ خیر و شر‏‎ ‎‏و دو واجب خیّر و شریر باشد که ثنویه مبدأ خیر را یزدان و مبدأ شر را اهریمن‏‎ ‎‏نامیده اند.‏

‏این دو دلیل که یکی برهانی و دیگری تقدسی و اعتباری است از ثنویه نقل گردیده‏‎ ‎‏است و حکما به هر دو جواب داده اند.‏‎[2]‎

‎ ‎

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 91

  • )) رجوع کنید به: شرح مواقف، ج 8، ص 43 ـ 44؛ شرح مقاصد، ج 4، ص 40؛ شوارق الالهام، ص 508.
  • )) شفا، بخش الهیات، ص 538 ـ 544؛ اسفار، ج 7، ص 58 ـ 78؛ شوارق الالهام، ص 508 ـ 509.