مقصد سوم الهیات
اتحاد صفات با یکدیگر
جواب از اشکالات وارده
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

جواب از اشکالات وارده

فریده دوم احکام صفات واجب / غرر فی أنّها متّحدة کلٌّ مع الاخری

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اردبیلی، سید عیدالغنی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

جواب از اشکالات وارده

جواب از اشکالات وارده

‏مرحوم حاجی با دو کلمه به جواب این دو اشکال اشاره می فرماید.‏

‏اما اشکال ترادف اوصاف را در اصول پاسخ داده اند: مفاهیم برای شخصیات‏‎ ‎‏خارجیه وضع نشده اند تا از قبیل وضع عام و موضوع له خاص باشد بلکه در مفاهیم‏‎ ‎‏وضع عام و موضوع له نیز عام است،‏‎[1]‎‏ منتها از باب انطباق صدق کلی بر افراد در‏‎ ‎‏خارج، مفاهیم بر مصادیق شخصیه صادق بوده و منطبق می شود. این است که در منطق‏‎ ‎‏می گویند: کلی آن است که ممتنع الصدق بر کثیرین نباشد.‏‎[2]‎‏ و اما در اعلام شخصیه‏‎ ‎‏ممکن است موضوع له خاص باشد و آن را کاملاً دقت ننموده ایم که حقیقت آن‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 129

‏چگونه است؛ اگرچه در اعلام شخصیه فی الجمله می دانیم که اسماء معرفات می باشند‏‎ ‎‏برای اینکه وقتی ذات شخص با تشخص اراده شد بتوان با یک نشانه آن را تعریف‏‎ ‎‏نمود، و لذا اسماء و اعلام شخصیه را وضع نموده اند. ‏

‏و بالجمله: موضوع له در مفاهیم، معانی عام و متغایر با یکدیگر است و حقایق و‏‎ ‎‏معانی ذهنیۀ کلیۀ آنها متکثر است و از مفهوم علم معنایی می فهمیم غیر از معنایی که از‏‎ ‎‏مفهوم قدرت می فهمیم.‏

‏والحاصل: چنانکه الفاظ مفاهیم کلیه متکثر و با یکدیگر متغایر و از یکدیگر متمایز‏‎ ‎‏می باشند؛ همچنین معانی کلیه و عامۀ آنها از یکدیگر متمایز و با یکدیگر متغایر‏‎ ‎‏می باشند. پس اشکال ترادف مرتفع گردید و معلوم شد که مفاهیم از قبیل مترادفات‏‎ ‎‏نبوده و قضیه صرفاً از باب تفنن در تعبیر لفظ نیست، بلکه معانی عامه با یکدیگر‏‎ ‎‏متباین می باشند.‏

‏و اما اشکال استلزام نسبت دروغ و الحاد در اسماء الله هم درست نیست؛ زیرا‏‎ ‎‏کسانی که به صفات الهیه قائل بوده و آنها را اثبات نموده اند و می گویند: انّه عالم، قادر،‏‎ ‎‏مرید، حی، این طور نیست که چنین تعبیر کرده باشند تا جماعت آنها را کافر نشناسند،‏‎ ‎‏بلکه به خاطر این است که حقیقة العلم عبارت از انکشاف اشیاء نزد عالم است و اگر‏‎ ‎‏یک حقیقتی تمام اشیاء پیش او حاضر باشد، آن حقیقت حقیقة العلم بوده و تمام آن‏‎ ‎‏حقیقت علم خواهد بود. چنانکه ما رؤیت را عبارت می دانیم از اینکه شی ء، مُدرَک‏‎ ‎‏قوۀ باصره باشد که نحوه ای از ادراک است و شرط نیست که این نحوۀ ادراک با آلت‏‎ ‎‏مخصوص حاصل شود، بلکه اگر کسی دست خود را محاذی چیزی قرار داد و این‏‎ ‎‏نحوۀ ادراک برای او حاصل شد، رؤیت متحقق گشته و حقیقت آن اتفاق افتاده است.‏

‏بنابراین: وقتی حقیقتی را دیدیم که اشیاء پیش او مکشوف می باشند و به تمام ذات‏‎ ‎‏ینکشف لدیه الاشیاء آن حقیقت حقیقة العلم بوده و تمام آن، علم خواهد بود؛ چنانکه‏‎ ‎‏می دانیم مفهوم نور «ظاهر فی نفسه» است و مظهریت گرچه هست ولی در حقیقت‏‎ ‎‏نوریه دخیل نیست، اگر حقیقتی را دیدیم که به تمام ذات ظاهر و هویداست، آن‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 130

‏حقیقت، حقیقة النور بوده و اینکه به تمام ذات ظاهر است به تمام ذات نور خواهد‏‎ ‎‏بود. بنابراین اگر ما صرف الوجودی را دیدیم که ینکشف لدیه الاشیاء، می توانیم به او‏‎ ‎‏بگوییم: انّه عالم، و اگر وجود صرفی را دیدیم که بنفسها ظاهر است، آن وجود صرف‏‎ ‎‏حقیقة النور خواهد بود. و قدرت که عبارت از توانایی است لازم نیست به واسطۀ آلتی‏‎ ‎‏باشد، مثل اینکه قادر به سوی چیزی دست دراز نموده و آن را از حالی به حالی منقلب‏‎ ‎‏کند، بلکه اگر نشست و با اراده آن را منقلب کرد، توانا و قادر خواهد بود.‏

‏و الحاصل: ما در اثبات اوصاف حضرت حق تعارف نمی کنیم و چون حق صرف‏‎ ‎‏الوجود است و صرف الوجود به نحو اکمل و اتمّ جامع تمام کمالات است و بنابر‏‎ ‎‏اصالة الوجود، غیر از وجود در دار تحقق چیزی نیست، پس اگر علم را متحقق دانستیم‏‎ ‎‏باید بگوییم: علم وجود است و اگر قدرت را از اشیاء اصیله و متحقق در خارج‏‎ ‎‏دانستیم باید بگوییم: وجود صرف، صرف القدرة است و حقیقة العلم و القدرة عین‏‎ ‎‏حقیقة الوجود است.‏

‏و بالجمله: اگر اشیاء عالم و هر مرکبی را به اجزاء و عناصر منحل نمایی لابد به‏‎ ‎‏بسایط منحل و تجزیه خواهد شد و از هر بسیطی عنوان «انّه مقدور لله» و «انّه معلوم‏‎ ‎‏لله» و «انّه مخلوق لله» منتزع می شود با اینکه فرضاً امر بسیط و وحید وحدانی است.‏‎ ‎‏پس لازم نیست مصداق و معنون عناوین در خارج متعدد بوده و از یکدیگر متمایز‏‎ ‎‏بوده و با یکدیگر متغایر باشد، ممکن است چیزی در کمال بساطت مجمع عناوین‏‎ ‎‏باشد؛ چنانکه در بسایط گفتیم.‏

‏بنابراین: از این تنظیر می توانی بدانی که چون حضرت حق صرف الوجود است و‏‎ ‎‏صرف الوجود جامع تمام کمالات است، در عین بساطت و وحدت مِن جمیع الجهات‏‎ ‎‏مجمع عناوین و مفاهیم واقع می گردد، بدون اینکه در ذات حقۀ حقیقیۀ بسیطۀ وحیده‏‎ ‎‏ترکیب و تعدد حیثیات و جهات لازم آید.‏

‏و الحاصل: ما قائلین به تکثر مفاهیم و وحدت مصداق در مقابل دو دسته، بلکه‏‎ ‎‏دسته هایی واقع هستیم. تاکنون توهم دو دسته را دفع نمودیم.‏

‎ ‎

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 131

  • )) رجوع کنید به: کفایة الاصول، ص 9 ـ 13.
  • )) شرح اشارات، ج 1، ص 37؛ الجوهر النضید، ص 12.