توضیحی پیرامون بعض احادیث وارده در نفی صفات
و اما راجع به عباراتی از احادیث که در روایات صدوق نقل شده و غرور قاضی
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 137
سعید هم مستند به آنهاست، مثل اینکه از امام علیه السلام منقول است: أ نّه عالم ای لیس بجاهل، و أ نّه قادر ای لیس بعاجز می گوییم: نکتۀ تعبیر ائمه علیهم السلام از معارف به این الفاظ بدبختی ماست که اغلب محدثین هم به آن التفات ننموده و به بعضی از اخبار و احادیث مقید شده اند که بر موازین علمی منطبق نیست. و آن بدبختی عبارت است از اینکه در زمان ائمه علیهم السلام کسانی که هنوز احکام وضو و نماز را یاد نگرفته بودند می آمدند و بعضی از مسائل راجع به صفات احدیت را از حضرات سؤال می کردند و چون حقیقةً ممکن نبود معارف را کما هو حقه به آنها تفهیم نمود؛ زیرا طرف خطاب که ملا صدرا نبود تا بتواند معارف را از حضرات تحویل گرفته و قبول کند، لذا تا آن اندازه که ممکن بود حضرات سائلین را از خطر می رهانیدند و اگر می خواستند تمام مراتب توحید و معارف را کما هو حقه بیان نمایند، سائلین به واسطۀ قصور فهم در خطر می افتادند. حضرت صادق علیه السلام چه کند با اشخاصی که اگر به معنای حقیقی علم، می فرمود: «الله عالم» چون در ذهن سائلین سبق تحقق ذات بر وصف علم مرکوز بوده، از آن حدوث می فهمیدند و علم را حدوثاً، زاید بر ذات می دانستند. لذا حضرات به خاطر صون از این مرتبه به این اندازه که سائل بداند و معتقد باشد که «ا نّه لیس بجاهل» کفایت می فرمودند. و این مرتبۀ نازله از اعتقاد در توحید و معارف کفایت می کند.
از اینجاست که در بعضی از احادیث علم و حیات از اوصاف ذات گرفته شده و اراده از اوصاف زاید بر ذات دانسته شده، با اینکه اگر اراده از ذات متأخر باشد ما با طبیعیین چندان فرقی پیدا نمی کنیم، زیرا لازمۀ این حرف این است که اشیاء بلا اراده و
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 138
اختیار صادر شده باشند. پس اگر ما بخواهیم در مورد معارف بدانیم که ائمه علیهم السلام به چه نحوه حقایق را به طوری که واقعیت است بیان فرموده اند، بهترین لسان، ادعیۀ آنهاست که در بعضی از مناجاتها و دعاها معارف را کما هو حقه بیان نموده اند، البته سرّش هم معلوم است و آن این است که ادعیه مقام اظهار حقیقت بوده بدون اینکه سائل کوتاه فهمی در میان باشد.
باید در ذیل این مقام به این بحث توجه کرد که: «الارادة هی الرضا بالمراد و الوجود الصرف عین الرضا و العشق بذاته و بآثاره».
والحاصل: چون که حضرت احدیت عین العلم و الخیر و الطلب است، از این حیث عاشق و محب است و از حیث اینکه عین الخیر و محض الحُسن و البهاء است عین المعشوقیة و المطلوبیة است.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 139