مقصد سوم الهیات
اتحاد صفات با یکدیگر
توضیح اجمالی پیرامون وصف تکلم
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

توضیح اجمالی پیرامون وصف تکلم

فریده دوم احکام صفات واجب / غرر فی أنّها متّحدة کلٌّ مع الاخری

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اردبیلی، سید عیدالغنی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

توضیح اجمالی پیرامون وصف تکلم

توضیح اجمالی پیرامون وصف تکلم

‏و اما معنای اینکه حضرت حق متکلم است؛ گرچه یکی از مباحث آینده، مبحث‏‎ ‎‏تکلم باری است و در آنجا معنای تکلم به وضوح شرح داده می شود، ولی در اینجا به‏‎ ‎‏آن به نحو اجمال اشاره می کنیم و آن اینکه: در یکی از مباحث قبل گفتیم الفاظ برای‏‎ ‎‏مفاهیم عامه وضع شده اند و برای مفهومِ مقید به مصداقِ معین وضع نگردیده اند؛‏‎ ‎‏گرچه واضع گمان کند که مفهوم منحصر در مصداقی است و تنها بر آن مصداق منطبق‏‎ ‎‏است، الاّ اینکه لفظ را برای مفهوم مقید به آن مصداق وضع نمی کند و اگر واضع بعد‏‎ ‎

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 141

‏بگوید آن شی ء که مصداق آن مفهوم است موضوعٌ له لفظ نیست، ولی ما مفهوم را بر‏‎ ‎‏آن منطبق ببینیم، لفظ موضوع برای آن مفهوم را بر آن شی ء اطلاق می نماییم. مثلاً اگر‏‎ ‎‏معنای نور «ما یظهر به الاشیاء» یعنی چیزی که اشیاء را جز با وی نتوان دید باشد،‏‎ ‎‏اطلاق نور حقیقی بر خدا صادق بوده و بر سایر نورها مجاز می باشد؛ زیرا همۀ‏‎ ‎‏موجودات عالم معدوم بوده و به نور او پیدا و هویدا شده اند پس ‏‏«‏اَللّٰهُ نُورُ السَّمـٰوَاتِ‎ ‎وَ الْأرْضِ‏»‏‏.‏‎[1]‎

‏و بالجمله: نور دارای اقسامی است: نور آفتاب، نور مهتاب، نور آتش، نور گوهر،‏‎ ‎‏نور لعل، نور پری طلعتان و نور دیگری هم هست که آن نور منوّر همۀ نورهاست و آن‏‎ ‎‏نوری است که نورها به او دیده می شود و الاّ هرگز ذره ای را در ظلمت عدم نمی توان‏‎ ‎‏دید، و آن طلوع نور وجود منبسط بر روی ماهیات مظلمه در ظلمت عدم است.‏

‏پس چون معنای نور بر او صادق است، او حقیقةً نور است؛ گرچه واضع برای نور،‏‎ ‎‏مصداقی جز نور آفتاب ندانسته باشد، الاّ اینکه ما باخبران از حقیقت حال، آن را‏‎ ‎‏توسعه داده و این اسم را بر نوری که مصدر الانوار است اطلاق می نماییم.‏

‏پس بنابر وضع الفاظ برای معانی عامه می گوییم: «التکلم هو الاعراب عما فی‏‎ ‎‏الضمیر» و تکلم از غیبت به شهادت آوردن چیزی است ولو با دو لب نباشد.‏

‏این است که اگر از واضع سؤال کنیم: انسان با صوت معتمد به فم تقطیع حروف‏‎ ‎‏نموده و از ضمیر و پنهان خود اخبار می نماید، اگر این کار از شجر محقق گردد‏‎ ‎‏چیست؟ لابد جواب خواهد داد، تکلم است.‏

‏حضرت حق جلوۀ خود را بذاته من ذاته اظهار نموده و ذات وی به تمام معنی از‏‎ ‎‏ذاتش هویدا و ظاهر بوده و ذات او من ذاته مستشعر ذات خویش می باشد و آن تکلم‏‎ ‎‏ذاتی است و اینکه حق، حقایق وجودات عالم را به واسطۀ فیض منبسط و وجود‏‎ ‎‏پهناور در صبحگاه از پس پردۀ افق عالم امکان، اظهار می فرماید، تکلم فعلی است.‏‎ ‎‏بنابراین: «متکلم» بر حضرت حق اطلاق می گردد.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 142

  • )) نور (24): 35.