نظریۀ عرفا
چنانکه این قول مزیف است، قول عرفا به اعیان ثابته هم مزیف است؛ چون ثابتات بنابر عقیدۀ معتزله در اعیان است و بنابر عقیدۀ عرفا در مرتبۀ واحدیت است؛ زیرا عرفا
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 154
قائلند که اشیاء در مرتبۀ واحدیت حضرت حق، که مرتبۀ ظهور اسمائی و صفاتی است می باشند نه در اعیان. و ماهیات لوازم اسماء و صفات او بوده و هر ماهیتی به اندازۀ خود در کنف و پناهندگی اسمی و یا صفتی از حق ثابت است، بدون اینکه ثبوت آنها را به وجود اسناد دهند و بدون اینکه وجود به آنها ترشح کرده باشد و نور به آنها سرایت نموده باشد و رایحۀ وجود استشمام کرده باشند و ماهیات در مقام لا تعین اوّلی احدیت که مقام لا رسم له و لا اسم له است تقرری نداشته، بلکه تعینات ماهیات و اعیان ثابته که لوازم اسماء و صفاتند در مرتبۀ ثانیه به ثبوت پیوسته اند.
لکن این قول عرفا با اصالت وجود مخالف بوده و بنابر ادلۀ اصالة الوجود چیزی که رایحۀ وجود را استشمام نکرده باشد غیر از عدم و صرف ظلمت نیستی، چیزی نیست.
ولی حاجی می فرماید: شاید مراد ایشان از ثبوت، مرتبه ای از وجود بوده و کأنّ مرتبه ای از حقیقت وجود را با مرتبۀ دیگر مباین قرار داده و آن مرتبه را مرتبۀ اعیان ثابته گفته اند.
مخفی نماند: خود حاجی در یکی از مباحث آتیه از بحثی دو جواب خواهد داد؛ که یکی بنابر عقیدۀ عرفا بوده و اصطلاح آنها گرچه با اصطلاح حکما مخالف است ولکن لبّاً مرجع آنها یک چیز است، مثلاً حکما می گویند: معلول جلوه ای از جلوات علت است و ماهیات تحققی از خود نداشته و نسبت وجود به آنها و اطلاق موجود بر آنها بالعرض بوده و به اصل وجود بالذات می باشد.
عرفا به جلوۀ علت، اسم ظاهر می گویند که در حقیقت ظاهر وجود است و ماهیات لوازم اسم ظاهرند.
والحاصل: اصل متحقق، اسم ظاهر است که حکما از آن به وجود تعبیر نموده و
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 155
عرفا آن را اسم ظاهر می خوانند و لوازم که متحقق نبوده، حقیقت ماهیات و اعیان ثابته است که بالذات موجود نیست. پس اگر حرف عرفا را به این بیان تقریب نماییم، دیگر قول آنها مثل قول معتزله نخواهد بود که به کلام بی ربطی بنابر مبنای خلاف واقعشان که اضافه بودن علم است قائل شده اند.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 156