نظریۀ اتحاد علم اجمالی با ذات
بعد از قول فرفوریوس که اتحاد با معقول بود، قول دیگر که از قول او پایین تر است این است که: با عینیت علم با ذات واحد بسیطه به غایت بساطت، برای ذات، علم اجمالی که متحد با ذات است تصور کرده اند. و شرح آن این است که: علم تفصیلی به حقایق اشیاء به نحوی که اشیاء از یکدیگر متمایز بوده و به طور تفصیل یکی بعد از دیگری باشند، موجب این است که ذات واحد، کثیر باشد، البته در صورتی که ذات با این تفاصیل علمیۀ اشیاء منفصله متحد باشد؛ زیرا وقتی اشیاء را به نحو تفصیل فرض نماییم به نحو کثرت خواهند بود؛ چون وقتی صور اشیاء و ذوات آنها به
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 161 صورت تفصیل خواهند بود که هر یک به نحوی دارای حدود متمایز بوده و هر کدام دارای امارات و علائمی باشد که دیگری آن را نداشته باشد و این معیار کثرت و سبب وزش باد کثرت است، پس اگر علم احدیت را در صورتی که با ذات متحد باشد به طور تفصیل دانستیم کثرت لازم آمده و لازم می آید واحد بسیط، متکثر باشد.
لذا برای اینکه این اشکال لازم نیاید قائلین به این قول برای حضرت حق به علم اجمالی قائل شده اند. البته این اجمال و ابهام موجب عدم علم به تفاصیل نبوده و سبب غفلت حضرت حق، نسبت به علم خود نیست، بلکه یک نحوه اجمالی است که با ذات متحد بوده و از ایراد غفلت از علم و لزوم تکثر در ذات، سالم می باشد.
برای تفهیم علم اجمالیِ مدعایِ خود در واجب، گفته اند: برای انسان هنگام ملاحظۀ آن، سه نحوه علم می یابیم:
یک علم به نحو تفصیل و کثرت است که باید در این علم تفصیلی موضوعات و محمولات از یکدیگر متمایز بوده و نسبت حکمیه و روابط بین الموضوعات و المحمولات جزئی باشند، تا ممکن باشد تفصیل محقق گردد و در این صورت بین مسائل و علم به آنها، کثرت حاصل خواهد بود.
و یک نحوه علم برای انسان هست که از ممارست کتب و مباحث علمیه حاصل می شود و به صورت اجمال و ملکه در نفس انسانی وجود دارد، که آن ملکه در همۀ حالات هست؛ چه شخص در حال خواب باشد، چه بیداری و چه به اینکه عالِم است مستحضر باشد و چه مستحضر نباشد. و این ملکه به نحو بساطت متحقق است، بدون اینکه در این مرحله مسأله ای از مسألۀ دیگر متمایز باشد و بدون اینکه تفصیلی در کار باشد و کثرتی محقق باشد. این ملکه در شخص عالم هست ولو او در خواب باشد یا از این ملکه غفلت داشته باشد، در حال نوم هم که شخص دراز کشیده می توان به او عالم گفت؛ چون این حالت عالمیت با غفلت سازش دارد. نمی توان به چنین علم اجمالی در حضرت حق قائل شد؛ زیرا ممکن نیست
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 162 بگوییم خدا به تمام اشیاء عالم است ولی از علم خود غافل است.
نحوۀ دیگر علم این است که: بعد از آنکه انسان ملکۀ علمی را ولو به نحو اجمال دارا باشد اگر از او مسائل متشتته ای از آن علم را سؤال کنند، بعد از ملاحظۀ خصوصیات مسائل، علم تفصیلی به مسائل که مناط کثرت است خواهد داشت، ولکن قبل از ملاحظۀ خصوصیات به محض اینکه مسائل از او سؤال شود، یک حالت استحضار به او دست می دهد؛ نه اینکه به ملکه علم پیدا می کند، بلکه اجمالاً علم خواهد داشت که مسائل را می داند. در این حالت که هنوز شروع به جواب نکرده، تا تفاصیل صور مسائل به صورت متمایز از یکدیگر در ذهن او حاصل شود، فقط یک حالت استحضاری است که شخص از علم خود غفلت نداشته؛ گرچه مسائل به طور تفصیل هم پیش او حاضر نیست، در این حالت در حقیقت آن ملکه که در غیبت بوده از عالم غیب یک نحوۀ تنزل شهادتی پیدا کرده و به شهود رسیده است، اما نه به طوری که صور تفصیلی مسائل متعدده که شهادت محض است وجود داشته باشد تا کثرت لازم آید.
و بالجمله: برای انسان اقسامی از علوم هست: قسم اول آن، زماناً متمایز از یکدیگر و به نحو انتقال از معقولی به معقول دیگر با شوب تخیل می باشد، مثلاً انسان قضیۀ معقولۀ «العالم متغیر» را تصور نموده و به آن عالم شده و از آن به «کل متغیر حادث» منتقل شده و از آن به «العالم حادث» منتقل می شود. موضوع و محمول در هر قضیۀ معقوله کلی است، ولکن نسبت بین موضوعِ معقول و محمولِ معقول، جزئی است که در لوح خیال افتاده و در قوۀ متخیله تخیل می شود. پس هر قضیۀ معقوله ای مشوب به قوۀ متخیله است.
دوم از اقسام علوم که در انسان متصور است، ملکه و علمی است که از ممارست حاصل شده و در حال غفلت و ایقاظ و اشتغال به چیز دیگر هم، آن ملکه حاصل است.
سوم از اقسام علوم انسانی، علمی است که وقتی مسائل کثیرۀ متعدده دفعةً بر انسان
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 163 وارد شد و از پاسخ آنها سؤال شد از آن ملکۀ بسیطه اجمالاً جواب برای همۀ مسائل حاصل می شود و یک حالت استحضاری در انسان تولید می گردد که در حقیقت آن ملکۀ غیبیه از غیب نفس به وجه شهودی جلوه می نماید، بدون آنکه جواب تفصیلی مسائل با استمداد از آن ملکه باشد، بلکه اجوبه دارای حضور اجمالی بوده و انسان به نحو بساطت به جواب همۀ مسائل علم داشته و این علم واحد بسیط فعال و خلاق، جواب تفصیلی همۀ مسائل است.
علی ایّ حال: این علم، حالت مستحضرۀ اجمالیۀ جواب همۀ مسائل به نحو بساطت است بدون اینکه تفصیلی در کار باشد تا کثرتی لازم آید، منتها این حالت مستحضره حالت بسیطه ای است که در لوح شهادت یک نحو جلوه ای داشته و صفتی برای نفس بوده و زاید بر آن می باشد. و این علم اجمالی در واجب کأنّ بمنزلۀ تفصیل بوده و عین ذات واجب می باشد که نه با غفلت سازش دارد و نه کثیر است.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 164