مقصد سوم الهیات
بیان اقوال مختلف در علم باری
نظریه اتحاد علم اجمالی با ذات
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نظریه اتحاد علم اجمالی با ذات

فریده دوم احکام صفات واجب / غرر فی ذکر الأقوال فی العلم و وجه الضبط لها

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اردبیلی، سید عیدالغنی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

نظریه اتحاد علم اجمالی با ذات

نظریۀ اتحاد علم اجمالی با ذات

‏بعد از قول فرفوریوس که اتحاد با معقول بود، قول دیگر که از قول او پایین تر‏‎ ‎‏است این است که: با عینیت علم با ذات واحد بسیطه به غایت بساطت، برای ذات،‏‎ ‎‏علم اجمالی که متحد با ذات است تصور کرده اند.‏‎[1]‎‏ و شرح آن این است که: علم‏‎ ‎‏تفصیلی به حقایق اشیاء به نحوی که اشیاء از یکدیگر متمایز بوده و به طور تفصیل‏‎ ‎‏یکی بعد از دیگری باشند، موجب این است که ذات واحد، کثیر باشد، البته در صورتی‏‎ ‎‏که ذات با این تفاصیل علمیۀ اشیاء منفصله متحد باشد؛ زیرا وقتی اشیاء را به نحو‏‎ ‎‏تفصیل فرض نماییم به نحو کثرت خواهند بود؛ چون وقتی صور اشیاء و ذوات آنها به‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 161

‏صورت تفصیل خواهند بود که هر یک به نحوی دارای حدود متمایز بوده و هر کدام‏‎ ‎‏دارای امارات و علائمی باشد که دیگری آن را نداشته باشد و این معیار کثرت و سبب‏‎ ‎‏وزش باد کثرت است، پس اگر علم احدیت را در صورتی که با ذات متحد باشد به‏‎ ‎‏طور تفصیل دانستیم کثرت لازم آمده و لازم می آید واحد بسیط، متکثر باشد.‏

‏لذا برای اینکه این اشکال لازم نیاید قائلین به این قول برای حضرت حق به علم‏‎ ‎‏اجمالی قائل شده اند. البته این اجمال و ابهام موجب عدم علم به تفاصیل نبوده و سبب‏‎ ‎‏غفلت حضرت حق، نسبت به علم خود نیست، بلکه یک نحوه اجمالی است که با‏‎ ‎‏ذات متحد بوده و از ایراد غفلت از علم و لزوم تکثر در ذات، سالم می باشد.‏

‏برای تفهیم علم اجمالیِ مدعایِ خود در واجب، گفته اند: برای انسان هنگام‏‎ ‎‏ملاحظۀ آن، سه نحوه علم می یابیم:‏‎[2]‎

‏یک علم به نحو تفصیل و کثرت است که باید در این علم تفصیلی موضوعات و‏‎ ‎‏محمولات از یکدیگر متمایز بوده و نسبت حکمیه و روابط بین الموضوعات و‏‎ ‎‏المحمولات جزئی باشند، تا ممکن باشد تفصیل محقق گردد و در این صورت بین‏‎ ‎‏مسائل و علم به آنها، کثرت حاصل خواهد بود.‏

‏و یک نحوه علم برای انسان هست که از ممارست کتب و مباحث علمیه حاصل‏‎ ‎‏می شود و به صورت اجمال و ملکه در نفس انسانی وجود دارد، که آن ملکه در‏‎ ‎‏همۀ حالات هست؛ چه شخص در حال خواب باشد، چه بیداری و چه به اینکه‏‎ ‎‏عالِم است مستحضر باشد و چه مستحضر نباشد. و این ملکه به نحو بساطت‏‎ ‎‏متحقق است، بدون اینکه در این مرحله مسأله ای از مسألۀ دیگر متمایز باشد و‏‎ ‎‏بدون اینکه تفصیلی در کار باشد و کثرتی محقق باشد. این ملکه در شخص عالم‏‎ ‎‏هست ولو او در خواب باشد یا از این ملکه غفلت داشته باشد، در حال نوم هم که‏‎ ‎‏شخص دراز کشیده می توان به او عالم گفت؛ چون این حالت عالمیت با غفلت سازش‏‎ ‎‏دارد. نمی توان به چنین علم اجمالی در حضرت حق قائل شد؛ زیرا ممکن نیست‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 162

‏بگوییم خدا به تمام اشیاء عالم است ولی از علم خود غافل است.‏

‏نحوۀ دیگر علم این است که: بعد از آنکه انسان ملکۀ علمی را ولو به نحو اجمال‏‎ ‎‏دارا باشد اگر از او مسائل متشتته ای از آن علم را سؤال کنند، بعد از ملاحظۀ‏‎ ‎‏خصوصیات مسائل، علم تفصیلی به مسائل که مناط کثرت است خواهد داشت، ولکن‏‎ ‎‏قبل از ملاحظۀ خصوصیات به محض اینکه مسائل از او سؤال شود، یک حالت‏‎ ‎‏استحضار به او دست می دهد؛ نه اینکه به ملکه علم پیدا می کند، بلکه اجمالاً علم‏‎ ‎‏خواهد داشت که مسائل را می داند. در این حالت که هنوز شروع به جواب نکرده، تا‏‎ ‎‏تفاصیل صور مسائل به صورت متمایز از یکدیگر در ذهن او حاصل شود، فقط یک‏‎ ‎‏حالت استحضاری است که شخص از علم خود غفلت نداشته؛ گرچه مسائل به طور‏‎ ‎‏تفصیل هم پیش او حاضر نیست، در این حالت در حقیقت آن ملکه که در غیبت بوده‏‎ ‎‏از عالم غیب یک نحوۀ تنزل شهادتی پیدا کرده و به شهود رسیده است، اما نه به طوری‏‎ ‎‏که صور تفصیلی مسائل متعدده که شهادت محض است وجود داشته باشد تا کثرت‏‎ ‎‏لازم آید.‏

‏و بالجمله: برای انسان اقسامی از علوم هست: قسم اول آن، زماناً متمایز از یکدیگر‏‎ ‎‏و به نحو انتقال از معقولی به معقول دیگر با شوب تخیل می باشد، مثلاً انسان قضیۀ‏‎ ‎‏معقولۀ «العالم متغیر» را تصور نموده و به آن عالم شده و از آن به «کل متغیر حادث»‏‎ ‎‏منتقل شده و از آن به «العالم حادث» منتقل می شود. موضوع و محمول در هر قضیۀ‏‎ ‎‏معقوله کلی است، ولکن نسبت بین موضوعِ معقول و محمولِ معقول، جزئی است که‏‎ ‎‏در لوح خیال افتاده و در قوۀ متخیله تخیل می شود. پس هر قضیۀ معقوله ای مشوب به‏‎ ‎‏قوۀ متخیله است.‏

‏دوم از اقسام علوم که در انسان متصور است، ملکه و علمی است که از‏‎ ‎‏ممارست حاصل شده و در حال غفلت و ایقاظ و اشتغال به چیز دیگر هم، آن‏‎ ‎‏ملکه حاصل است.‏

‏سوم از اقسام علوم انسانی، علمی است که وقتی مسائل کثیرۀ متعدده دفعةً بر انسان‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 163

‏وارد شد و از پاسخ آنها سؤال شد از آن ملکۀ بسیطه اجمالاً جواب برای همۀ مسائل‏‎ ‎‏حاصل می شود و یک حالت استحضاری در انسان تولید می گردد که در حقیقت آن‏‎ ‎‏ملکۀ غیبیه از غیب نفس به وجه شهودی جلوه می نماید، بدون آنکه جواب تفصیلی‏‎ ‎‏مسائل با استمداد از آن ملکه باشد، بلکه اجوبه دارای حضور اجمالی بوده و انسان به‏‎ ‎‏نحو بساطت به جواب همۀ مسائل علم داشته و این علم واحد بسیط فعال و خلاق،‏‎ ‎‏جواب تفصیلی همۀ مسائل است.‏

‏علی ایّ حال: این علم، حالت مستحضرۀ اجمالیۀ جواب همۀ مسائل به نحو‏‎ ‎‏بساطت است بدون اینکه تفصیلی در کار باشد تا کثرتی لازم آید، منتها این حالت‏‎ ‎‏مستحضره حالت بسیطه ای است که در لوح شهادت یک نحو جلوه ای داشته و صفتی‏‎ ‎‏برای نفس بوده و زاید بر آن می باشد. و این علم اجمالی در واجب کأنّ بمنزلۀ تفصیل‏‎ ‎‏بوده و عین ذات واجب می باشد که نه با غفلت سازش دارد و نه کثیر است.‏

‎ ‎

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 164

  • )) رجوع کنید به: اسفار، ج 6، ص 238.
  • )) رجوع کنید به: اسفار، ج 6، ص 242.