مقصد سوم الهیات
بیان اقوال مختلف در علم باری
نظریه تفصیل بین مراتب علم واجب
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نظریه تفصیل بین مراتب علم واجب

فریده دوم احکام صفات واجب / غرر فی ذکر الأقوال فی العلم و وجه الضبط لها

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اردبیلی، سید عیدالغنی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

نظریه تفصیل بین مراتب علم واجب

نظریۀ تفصیل بین مراتب علم واجب

‏قول دیگر از شعب قول به اینکه علم خداوند متعال به نحو انفصال نیست، این‏‎ ‎‏است که: علم حق به طریق اتصال زاید بر ذات نیست و به نحو عینیت عاقل و معقول‏‎ ‎‏هم که فرفوریوس گفته بود، نیست و همچنین حق تعالی به نحو اجمال علی وتیرة‏‎ ‎‏واحده هم به همۀ اشیاء عالم نیست، بلکه صاحب این قول تفصیل داده است که علم‏‎ ‎‏خدا نسبت به معلول اول ـ یعنی عقل اول ـ تفصیلی است، البته این قول مانند قول به‏‎ ‎‏انفصال که عقل اول عیناً علم او باشد نیست، بلکه علم حق که به معلول اول به طور‏‎ ‎‏تفصیل است، عین ذات اوست و علم حق نسبت به بقیۀ اشیاء، علم اجمالی است. و‏‎ ‎‏هکذا علم باری به عقل دوم در مرتبۀ خودش تفصیلی است و به معلول او به نحو‏‎ ‎‏اجمال است. و همچنین علم حق نسبت به عقل سوم در مرتبۀ خودش، علم تفصیلی‏‎ ‎‏است و به موجودات مادون آن علم اجمالی است و هکذا.‏‎[1]‎


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 164

‏مخفی نماند: این تعدد اقوال و تشتت آراء در علم خداوندی به جهت صعوبت‏‎ ‎‏مطلب و دقت بحث است به طوری که افکار را بین محاذیر نگه می دارد؛ زیرا اگر‏‎ ‎‏بگویند علم خداوند به همۀ اشیاء تعلق دارد چه بسا بعد از قول به اینکه علم عین ذات‏‎ ‎‏اوست، در ذات تجدد لازم آید؛ چون بعض اشیاء بلکه بیشتر آنها مالم یقع بوده فوقع‏‎ ‎‏ثم ینعدم.‏

‏بعضی از افاضل گفته اند: چاره ای جز قول به تجدد علم نیست؛ زیرا عالَم نبود ثم‏‎ ‎‏وقع و بعد زال هذا الشی ء الواقع أو یزول، پس لازم است که بگوییم خداوند به تمام‏‎ ‎‏ما وقع و مازال أو مایزول، به نحو تجدد علم دارد. و اگر بگوییم حق به طور تفصیل به‏‎ ‎‏اشیاء عالم نیست به خاطر لزوم کثرت در ذات و کون الشی ء الواحد کثیراً، آن هم‏‎ ‎‏حرف بسیار نامربوطی است؛ زیرا چطور می شود گفت با اینکه حق، خالق این نظام‏‎ ‎‏جمیل است، به این نظام جمیل عالم نبوده و کیف یعقل که عالم نباشد و خلق نماید؟!‏‎ ‎‏این است که خود حضرت حق به لسان برهان می فرماید: ‏‏«‏ألاَ یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ‎ ‎اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ‏»‏‎[2]‎‏ انسان گمان می کند که حق به طور موعظه می فرماید: آیا کسی که‏‎ ‎‏خلق کرده، ما خَلَق خود را نمی داند و آن را خلق می کند در صورتی که او لطیف خبیر‏‎ ‎‏است. البته لطیف به معنای مجرد است و در حقیقت حق به صورت برهان اتحاد عاقل‏‎ ‎‏و معقول تکلم می فرماید: که او لطیف است و لطیف مجرد است و مجرد عاقل است و‏‎ ‎‏عاقل عین معقول است و به خلق خود خبیر است. چون که عاقل عین معقول است و‏‎ ‎‏معقول عین عاقل است و ذات، سبب و علت اشیاء است و غیر از او علتی نیست، پس‏‎ ‎‏علم به علت مستلزم علم به معلول است.‏

‏و بالجمله: باب علم، باب دقیق و دارای محاذیری است؛ اگر به علم تفصیلی قائل‏‎ ‎‏می شدند، می دیدند کثرت در وحدت و وحدت در کثرت لازم می آید؛ لذا به ملاحظۀ‏‎ ‎‏هر محذوری قولی پدید آمده است و ما ان شاء الله اثبات خواهیم کرد که خداوند عالم‏‎ ‎‏است و علم او عین ذات اوست و به همۀ اشیاء ازلاً و ابداً به طور تفصیل علم داشته،‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 165

‏بلکه به جزئیات معالیل عالم می باشد، بدون اینکه کثرتی لازم آید.‏

‏پس باید منتظر دو مطلب بود: یکی اینکه علم حق تفصیلی است و به تمام‏‎ ‎‏خصوصیات اشیاء من ازل الآزال الی ابد الآباد عالم است، و دیگر اینکه همۀ‏‎ ‎‏موجودات، علم خداوندی است و در عین حال تکثر لازم نمی آید.‏

‏و بنابر اینکه عالم و نظام اتمّ عین علم اوست پس خود عالم چیست؟ بعد از آنکه‏‎ ‎‏علم او متحد با ذات و عین ذات اوست؛ لذا یا تکثر لازم می آید و یا اینکه عالم نباشد و‏‎ ‎‏باید منتظر این مطلب هم ماند که عالم سرجای خودش هست با اینکه نظام اتمّ عین‏‎ ‎‏علم اوست و علم او عین ذات اوست.‏

‏این عویصات و اشکالات موجب تعدد اقوال و فرض اجمال و زیادت و غیره در‏‎ ‎‏علم باری شده است و همه باید حل شود، از خدا بخواهیم که در حل این عویصات به‏‎ ‎‏ما توفیق عنایت فرماید.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 166

  • )) رجوع کنید به: اسفار، ج 6، ص 245؛ شوارق الالهام، ص 539.
  • )) ملک (67): 14.