مقصد سوم الهیات
غرر فی أنّ علمه بالأشیاء بالعقل البسیط و الإضافة الإشراقیة
بیان اینکه علم واجب اضافه اشراقیه است
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

بیان اینکه علم واجب اضافه اشراقیه است

فریده دوم احکام صفات واجب

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اردبیلی، سید عیدالغنی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

بیان اینکه علم واجب اضافه اشراقیه است

بیان اینکه علم واجب اضافۀ اشراقیه است

‏ ‏

‏در باب علم واجب الوجود ـ که مبدع اعلی است و جز او چیزی در علیت این نظام‏‎ ‎‏اتمّ و اکمل، من ازل الآزال الی ابد الآباد دخالت ندارد ـ مشائین گفته اند: علم او مانند‏‎ ‎‏علمی است که ما به اشیاء داریم، منتها علم ما به نحو قیام حلولی و «قیامه فیه» است و‏‎ ‎‏علم حضرت حق به نحو قیام صدوری و «قیامه عنه» است و بالجمله: علم خداوند،‏‎ ‎‏صور مرتسمۀ ازلی متصل به ذات است و خداوند به واسطۀ آن صور، به خارجیات‏‎ ‎‏عالم است؛ چنانکه ما به صور ذهنیه بالذات عالم بوده و صور، معلوم بالذات ما‏‎ ‎‏می باشد، سپس به واسطۀ مطابقت و تطابق صور ذهنیه با صور خارجیه، به خارجیات‏‎ ‎‏هم بالعرض علم پیدا می کنیم.‏‎[1]‎

‏ولکن اشراقیین قول دیگری دارند و شاید اولین کسی که بر آن اصرار ورزیده شیخ‏‎ ‎‏الاشراق در ‏‏حکمة الاشراق‏‏ باشد.‏‎[2]‎

‏و آن این است که: نظام وجود از ازل تا ابد و موجودات عینیۀ نظام بشراشره عین‏‎ ‎‏علم خداوند احدیت بوده بدون اینکه چیزی مانند صور علمیه بین او و بین اشیاء‏‎ ‎‏واسطه باشد تا از خارج حکایت نماید، بلکه حقایق وجودی نظام وجود، ازلاً و ابداً‏‎ ‎‏عین علم اوست. گروههای وجودات عینیه، که یکی پس از دیگری می آیند و لاحقین‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 168

‏جای سابقین را می گیرند و عالم از ازل تا ابد، که با حرکت نظامی در صف وجود قرار‏‎ ‎‏می گیرد، بدون رایحۀ عرضیتی و بدون توسط صور علمیه، علم حقیقی و عین علم حق‏‎ ‎‏می باشند. مثل صور ذهنیۀ انسانی که چون مخلوق و معلول نفس هستند، بدون‏‎ ‎‏وساطت چیزی معلوم نفس ـ یعنی معلوم بالذات ـ بوده و توسطی در کار نیست؛ زیرا‏‎ ‎‏توسطی که در کار بود، وساطت صور علمیه نسبت به اعیان خارجیه بود، اما در‏‎ ‎‏معلومیت خود صور علمیۀ ذهنیه با توجه به اینکه نفس نسبت به آنها، سِمَت خلاقیت‏‎ ‎‏دارد، چیز دیگری توسط ندارد. با اینکه در این مورد علت و معلول مشوب به ماهیت‏‎ ‎‏بوده و ماهیت نفس، غیر ماهیت صورت مخلوقۀ نفس بوده و ماهیات، غبار کثرت و‏‎ ‎‏غیریت می باشند. ولی در عین حال صور ذهنیه عین علم نفس است، پس سلسلۀ نظام‏‎ ‎‏وجودیۀ عالم که مخلوق حضرت باری بوده که علتی فوق او نبوده و او صرف الوجود‏‎ ‎‏می باشد و هیچ شائبۀ ماهیتی که موجب غیریت باشد در او نیست، عین علم حق تعالی‏‎ ‎‏و معلوم بالذات اوست.‏

‏این قول از شیخ الاشراق در ‏‏حکمة الاشراق‏‏ منقول است و متأخرین هم این قول‏‎ ‎‏را تلقّی به قبول کرده و صحیح دانسته اند.‏‎[3]‎‏ و مرحوم آخوند هم به این قول قائل بوده‏‎ ‎‏منتها در جهات دیگری مخالفت نموده است.‏‎[4]‎

‎ ‎

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 169

  • )) شفا، بخش الهیات، ص 502؛ شرح اشارات، ج 3، ص 298؛ التحصیل، ص 574 ـ 577.
  • )) حکمة الاشراق، در مجموعۀ مصنفات شیخ اشراق، ج 2، ص 150 ـ 153 و نیز: تلویحات، در همان مجموعه، ج 1، ص 70 ـ 73 ؛ شرح حکمة الاشراق، قطب شیرازی، ص 362 ـ 365.
  • )) اسفار، ج 6، ص 253.
  • )) اسفار، ج 6، ص 249 ـ 263؛ مبدأ و معاد، ص 79 ـ 86؛ شرح هدایۀ اثیریه، ص 330.