مقصد سوم الهیات
بیان اینکه علم واجب اضافه اشراقیه است
وجود منبسط اطلاقی و معلولیت آن
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

وجود منبسط اطلاقی و معلولیت آن

فریده دوم احکام صفات واجب / غرر فی أنّ علمه بالأشیاء بالعقل البسیط و الإضافة الإشراقیة

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اردبیلی، سید عیدالغنی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

وجود منبسط اطلاقی و معلولیت آن

وجود منبسط اطلاقی و معلولیت آن

‏وجود منبسط اطلاقی، کمال البسط بوده و هیچ حیثیتی ورای حیثیت معلولی در او‏‎ ‎‏نبوده و به تمام ذات، ربط صرف و تعلق محض و معلولیت صرف برای علتی است که‏‎ ‎‏به تمام ذات واجد حیثیت علیت است.‏

‏خلاصه: وجود منبسط به صراح ذات، حیثیت ربطی به چیزی دارد که به صراح‏‎ ‎‏ذات، تمام علیت و اقتضاست. و این وجود فیض مقدس اطلاقی که معلول ذات به‏‎ ‎‏تمام حیثیت است، علم حضرت باری است و این طور نیست که به واسطۀ علمی‏‎ ‎‏معلوم او باشد، به این معنی که علمی و معلومی باشد و آن علم واسطۀ در معلومیت‏‎ ‎‏باشد؛ زیرا ملاک علم، حضور است و معلولِ به تمام حیثیت، دارای اشد مراتب حضور‏‎ ‎‏در محضر علتِ به تمام حیثیت است و هیچ حدی و ماهیتی از ناحیۀ علت نیست، بلکه‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 177

‏صرف انبساط وجودیۀ فیضیۀ مقدسۀ اطلاقی، نوری بسیط وحید است که به صرافت‏‎ ‎‏ذات، حیثیت معلولیت دارد ‏‏«‏مَا أصَابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللّٰهِ‏»‏‎[1]‎‏ و معلول به تمام وجود‏‎ ‎‏مرتبط بوده و علت به تمام وجود مربوطٌ الیه می باشد و هیچ حدی از ناحیۀ او نیست‏‎ ‎‏«‏وَ مَا أصَابَکَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِکَ‏»‏‏.‏‎[2]‎

‏بالجمله: حق صرف الوجود ـ که کله الظهور و کله النور ‏‏«‏اَللّٰهُ نُورُ السَّمـٰوَاتِ وَ‎ ‎الْأرْضِ‏»‏‎[3]‎‏ ـ یک تجلی فعلی نوری منبسط اطلاقی داشته و این وجود منبسط سعی‏‎ ‎‏معلولی و ربطی که دارای اشد مراتب حضور بوده، معلوم او بوده و علم تفصیلی او‏‎ ‎‏می باشد «لایشذّ عن هذا الوجود المنبسط المقدس الاطلاقی شی ء».‏

‏اکنون درصدد هستیم که ماهیات و حدود را الغا نموده و این مطلب را توضیح‏‎ ‎‏دهیم که چرا معلول به صراح ذات، وجود فیض مقدس اطلاقی بوده و معلول به تمام‏‎ ‎‏ذات حیثیت معلولی داشته، بدون اینکه حیثیت دیگری ورای حیثیت معلولی و وجود‏‎ ‎‏انبساطی داشته باشد.‏

‏شما اگر در اتاقی نشسته باشید که نور از روزنه های پنجره ها به داخل اتاق تابیده‏‎ ‎‏باشد، انوار محدوده و مقیده به حدودات مخصوصه و تحدیدات روزنه ها می بینید و‏‎ ‎‏حال آنکه آنچه از آفتاب صادر شده یک نور بسیط اطلاقی منبسط احاطی است که هیچ‏‎ ‎‏حدی نداشته و در کمال بساطت و اطلاق و صرافت صادر گردیده و این تحدیدات هیچ‏‎ ‎‏ربطی به مبدأ و «ما قام به النور» نداشته، بلکه از لوازم تنزل به حدودات این امکنه است.‏

‎ ‎

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 178

  • )) نساء (4): 79.
  • )) نساء (4): 79.
  • )) نور (24): 35.