وجود منبسط اطلاقی و معلولیت آن
وجود منبسط اطلاقی، کمال البسط بوده و هیچ حیثیتی ورای حیثیت معلولی در او نبوده و به تمام ذات، ربط صرف و تعلق محض و معلولیت صرف برای علتی است که به تمام ذات واجد حیثیت علیت است.
خلاصه: وجود منبسط به صراح ذات، حیثیت ربطی به چیزی دارد که به صراح ذات، تمام علیت و اقتضاست. و این وجود فیض مقدس اطلاقی که معلول ذات به تمام حیثیت است، علم حضرت باری است و این طور نیست که به واسطۀ علمی معلوم او باشد، به این معنی که علمی و معلومی باشد و آن علم واسطۀ در معلومیت باشد؛ زیرا ملاک علم، حضور است و معلولِ به تمام حیثیت، دارای اشد مراتب حضور در محضر علتِ به تمام حیثیت است و هیچ حدی و ماهیتی از ناحیۀ علت نیست، بلکه
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 177 صرف انبساط وجودیۀ فیضیۀ مقدسۀ اطلاقی، نوری بسیط وحید است که به صرافت ذات، حیثیت معلولیت دارد «مَا أصَابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللّٰهِ» و معلول به تمام وجود مرتبط بوده و علت به تمام وجود مربوطٌ الیه می باشد و هیچ حدی از ناحیۀ او نیست «وَ مَا أصَابَکَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِکَ».
بالجمله: حق صرف الوجود ـ که کله الظهور و کله النور «اَللّٰهُ نُورُ السَّمـٰوَاتِ وَ الْأرْضِ» ـ یک تجلی فعلی نوری منبسط اطلاقی داشته و این وجود منبسط سعی معلولی و ربطی که دارای اشد مراتب حضور بوده، معلوم او بوده و علم تفصیلی او می باشد «لایشذّ عن هذا الوجود المنبسط المقدس الاطلاقی شی ء».
اکنون درصدد هستیم که ماهیات و حدود را الغا نموده و این مطلب را توضیح دهیم که چرا معلول به صراح ذات، وجود فیض مقدس اطلاقی بوده و معلول به تمام ذات حیثیت معلولی داشته، بدون اینکه حیثیت دیگری ورای حیثیت معلولی و وجود انبساطی داشته باشد.
شما اگر در اتاقی نشسته باشید که نور از روزنه های پنجره ها به داخل اتاق تابیده باشد، انوار محدوده و مقیده به حدودات مخصوصه و تحدیدات روزنه ها می بینید و حال آنکه آنچه از آفتاب صادر شده یک نور بسیط اطلاقی منبسط احاطی است که هیچ حدی نداشته و در کمال بساطت و اطلاق و صرافت صادر گردیده و این تحدیدات هیچ ربطی به مبدأ و «ما قام به النور» نداشته، بلکه از لوازم تنزل به حدودات این امکنه است.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 178