صادر اول در کلام فلاسفه و عرفا
اگر مطلب بنابر عقیدۀ عرفانی تقریب شود، شاید بهتر معلوم گردد. بین فلاسفه و عرفا خلاف است در اینکه فلاسفه صادر اول را دارای ماهیت و محدودیت دانسته و غیر حق را صاحب حد می دانند ولیکن عرفا قائل شده اند به اینکه وجود بما انّه وجود، غیر محدود و صرف الوجود است و صدور وجودی محدود و صاحب ماهیت از او محال است.
فلاسفه می گویند: از مبدأ اعلی و وجود صرف بما انّه وجود، عقل اول به نحو اطلاق و عدم تحدّد صادر نگردیده است و صادر اول به صرافت و بساطت
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 184
صرف الوجود ابسط نیست، بلکه مقید به ماهیت و حد است و هکذا صادر ثانی و عقل دوم تا آنجا که مراتب عقول و نفوس تمام شده و عالم طبیعت شروع شده و بالاخره تا هیولای اُولی، وجودی محدود از وجود محدود و دارای ماهیت صادر شده است و به این نحو برای اشیاء طولیت قائل شده که یکی در طول دیگری واقع شده و همه، موجودِ محدود و صاحب ماهیت می باشند.
عرفا می گویند: صدور موجود محدود از موجود غیر محدود، محال است، به این ملاک که خود فلاسفه در مقام سبر و تقسیم موجودات و اشیاء ممکنه گفته اند: موجودات یا قائم به ذات بوده و یا در قیام خود محتاج به غیر می باشند و آنکه احتیاج به غیر دارد یا حالّ در غیر است و غیر از او مستغنی است، ویا حالّ در غیر است وغیر از او مستغنی نیست؛ آنکه محل از او مستغنی است عرض می باشد، و آنکه محل از او مستغنی نیست صورت است و محل ماده و هیولی است و مجموع مرکب از حالّ و محل جسم است، و آنکه در قیام به چیزی احتیاج ندارد یا مادی است و یا مادی نیست، و آنچه مادی نیست یا مقارن ماده و طبیعت و لواحق ماده است و یا مقارن ماده نیست، آنچه مادی نیست و مقارن ماده و طبیعت است نفس است و آنچه مقارن ماده و طبیعت نیست مجرد می باشد.
سپس فلاسفه می گویند: اعراض نمی توانند از حق بسیط و مبدأ اعلی صادر شوند؛ زیرا عرض موضوع لازم داشته و نخست باید موضوع محقق شود تا عرض موجود گردد، و موضوع و جسم هم نمی تواند صادر اول باشد چون جسم مرکب است و مرکب، من حیث انّه مرکب نمی تواند از بسیط واحد من جمیع الجهات صادر شود.
و اما ماده و هیولی هم نمی تواند صادر اول باشد؛ چون قیام او به صورت است و
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 185
مادامی که صورت نباشد ماده نمی تواند موجود باشد و صدور آن، بدون صدور صورت محال است.
و همچنین صورت متقوم به ماده است و لذا صورت بدون ماده هم نمی تواند صادر اول باشد. هذا کله در موجودات طبیعی و مادی.
و اما چیزی که مادی نیست اگر مقارن ماده و لواحق ماده باشد نیز نمی تواند صادر اول باشد؛ زیرا وجود مقارن با ماده است، بنابراین صادر اول باید مجرد باشد و آن عبارت از عقل اول است.
اشکال عرفا بر فلاسفه این است که به همان بیانی که اشیاء دیگر نمی توانند صادر اول باشند، بنابر عقیدۀ فلاسفه، عقل اول هم نمی تواند صادر اول باشد؛ چون محدود و صاحب ماهیت است ولذا قابلیت و لیاقت ندارد از آنچه که خود تعین و محدودیت ندارد، صادر گردد.
یعنی چطور می شود چیز متعین و محدود بما انّه محدود از صرف الوجود غیر متعین که در صراحت کمال غیر محدودیت است صادر گردد؟
بنابراین نمی توان حدود و ماهیات را به بیان آورد و ماهیات و حدود غیر از شوائب و اوهام چیزی نیست و اصلاً تعین و حد در نظام وجود غیر قابل تصدیق بوده و وجود ماهیات به کلی باطل می باشد؛ چنانکه فلاسفه در اول ورود در مباحث کتاب خود می نویسند: ماهیات موجودات بالعرض بوده و نسبت وجود را به آنها بالعرض می دانند؛ زیرا متعلم در اول ورود با امتلاء قلب از تحقق ماهیات و با شیطنت و هم هرچه می بیند، تعینات و کثرات و انسان و حیوان و نبات و ... را می بیند، لذا به چنین شخصی که چشم و گوش و دلش پُر از اباطیل است، نمی توان گفت ماهیات موجود نیستند.
بنابراین: ایشان برای ارفاق به حال متعلمین، اول بالعرض بر ماهیات اطلاق وجود
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 186
نموده و در اواسط یا اواخر کتابشان که متعلمین یک قدم از دایرۀ تقلید بیرون آمده و قشور اوهام از راه تربیت علمی زایل شد، آن گاه می گویند: «الماهیة من حیث هی لیست الاّ هی» یعنی ماهیت موجود نبوده و وجود بالعرض معنی ندارد، اگر وجودِ بالحقیقه نباشد بالعرض آن هم فایده نداشته و نیستی خواهد بود. پس باید ماهیات را کنار گذاشت «إنْ هِیَ إلاَّ أسْمَاءٌ سَمَّیْتُمُوهَا أ نْتُمْ وَ آبَاؤکُمْ مَا أنْزَلَ اللّٰهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ».
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 187