مقصد سوم الهیات
بیان اینکه علم واجب اضافه اشراقیه است
صادر اول در کلام فلاسفه و عرفا
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

صادر اول در کلام فلاسفه و عرفا

فریده دوم احکام صفات واجب / غرر فی أنّ علمه بالأشیاء بالعقل البسیط و الإضافة الإشراقیة

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اردبیلی، سید عیدالغنی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

صادر اول در کلام فلاسفه و عرفا

صادر اول در کلام فلاسفه و عرفا

‏اگر مطلب بنابر عقیدۀ عرفانی تقریب شود، شاید بهتر معلوم گردد. بین فلاسفه و‏‎ ‎‏عرفا خلاف است در اینکه فلاسفه صادر اول را دارای ماهیت و محدودیت دانسته و‏‎ ‎‏غیر حق را صاحب حد می دانند‏‎[1]‎‏ ولیکن عرفا قائل شده اند به اینکه وجود بما انّه‏‎ ‎‏وجود، غیر محدود و صرف الوجود است و صدور وجودی محدود و صاحب ماهیت‏‎ ‎‏از او محال است.‏

‏فلاسفه می گویند: از مبدأ اعلی و وجود صرف بما انّه وجود، عقل اول به نحو‏‎ ‎‏اطلاق و عدم تحدّد صادر نگردیده است و صادر اول به صرافت و بساطت‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 184

‏صرف الوجود ابسط نیست، بلکه مقید به ماهیت و حد است و هکذا صادر ثانی و عقل‏‎ ‎‏دوم تا آنجا که مراتب عقول و نفوس تمام شده و عالم طبیعت شروع شده و بالاخره تا‏‎ ‎‏هیولای اُولی، وجودی محدود از وجود محدود و دارای ماهیت صادر شده است و به‏‎ ‎‏این نحو برای اشیاء طولیت قائل شده که یکی در طول دیگری واقع شده و همه،‏‎ ‎‏موجودِ محدود و صاحب ماهیت می باشند.‏

‏عرفا می گویند: صدور موجود محدود از موجود غیر محدود، محال است،‏‎[2]‎‏ به این‏‎ ‎‏ملاک که خود فلاسفه در مقام سبر و تقسیم موجودات و اشیاء ممکنه گفته اند:‏‎ ‎‏موجودات یا قائم به ذات بوده و یا در قیام خود محتاج به غیر می باشند و آنکه احتیاج‏‎ ‎‏به غیر دارد یا حالّ در غیر است و غیر از او مستغنی است، ویا حالّ در غیر است وغیر‏‎ ‎‏از او مستغنی نیست؛ آنکه محل از او مستغنی است عرض می باشد، و آنکه محل از او‏‎ ‎‏مستغنی نیست صورت است و محل ماده و هیولی است و مجموع مرکب از حالّ و‏‎ ‎‏محل جسم است، و آنکه در قیام به چیزی احتیاج ندارد یا مادی است و یا مادی‏‎ ‎‏نیست، و آنچه مادی نیست یا مقارن ماده و طبیعت و لواحق ماده است و یا مقارن ماده‏‎ ‎‏نیست، آنچه مادی نیست و مقارن ماده و طبیعت است نفس است و آنچه مقارن ماده و‏‎ ‎‏طبیعت نیست مجرد می باشد.‏‎[3]‎

‏سپس فلاسفه می گویند: اعراض نمی توانند از حق بسیط و مبدأ اعلی صادر شوند؛‏‎ ‎‏زیرا عرض موضوع لازم داشته و نخست باید موضوع محقق شود تا عرض موجود‏‎ ‎‏گردد، و موضوع و جسم هم نمی تواند صادر اول باشد چون جسم مرکب است و‏‎ ‎‏مرکب، من حیث انّه مرکب نمی تواند از بسیط واحد من جمیع الجهات صادر شود.‏

‏و اما ماده و هیولی هم نمی تواند صادر اول باشد؛ چون قیام او به صورت است و‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 185

‏مادامی که صورت نباشد ماده نمی تواند موجود باشد و صدور آن، بدون صدور‏‎ ‎‏صورت محال است.‏

‏و همچنین صورت متقوم به ماده است و لذا صورت بدون ماده هم نمی تواند صادر‏‎ ‎‏اول باشد. هذا کله در موجودات طبیعی و مادی.‏

‏و اما چیزی که مادی نیست اگر مقارن ماده و لواحق ماده باشد نیز نمی تواند صادر‏‎ ‎‏اول باشد؛ زیرا وجود مقارن با ماده است، بنابراین صادر اول باید مجرد باشد و آن‏‎ ‎‏عبارت از عقل اول است.‏‎[4]‎

‏اشکال عرفا بر فلاسفه این است که به همان بیانی که اشیاء دیگر نمی توانند صادر‏‎ ‎‏اول باشند، بنابر عقیدۀ فلاسفه، عقل اول هم نمی تواند صادر اول باشد؛ چون محدود و‏‎ ‎‏صاحب ماهیت است ولذا قابلیت و لیاقت ندارد از آنچه که خود تعین و محدودیت‏‎ ‎‏ندارد، صادر گردد.‏‎[5]‎

‏یعنی چطور می شود چیز متعین و محدود بما انّه محدود از صرف الوجود غیر‏‎ ‎‏متعین که در صراحت کمال غیر محدودیت است صادر گردد؟‏

‏بنابراین نمی توان حدود و ماهیات را به بیان آورد و ماهیات و حدود غیر از شوائب‏‎ ‎‏و اوهام چیزی نیست و اصلاً تعین و حد در نظام وجود غیر قابل تصدیق بوده و وجود‏‎ ‎‏ماهیات به کلی باطل می باشد؛ چنانکه فلاسفه در اول ورود در مباحث کتاب‏‎ ‎‏خود می نویسند: ماهیات موجودات بالعرض بوده و نسبت وجود را به آنها بالعرض‏‎ ‎‏می دانند؛ زیرا متعلم در اول ورود با امتلاء قلب از تحقق ماهیات و با شیطنت‏‎ ‎‏و هم هرچه می بیند، تعینات و کثرات و انسان و حیوان و نبات و ... را می بیند، لذا‏‎ ‎‏به چنین شخصی که چشم و گوش و دلش پُر از اباطیل است، نمی توان گفت ماهیات‏‎ ‎‏موجود نیستند.‏

‏بنابراین: ایشان برای ارفاق به حال متعلمین، اول بالعرض بر ماهیات اطلاق وجود‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 186

‏نموده و در اواسط یا اواخر کتابشان که متعلمین یک قدم از دایرۀ تقلید بیرون آمده‏‎ ‎‏و قشور اوهام از راه تربیت علمی زایل شد، آن گاه می گویند: «الماهیة من حیث‏‎ ‎‏هی لیست الاّ هی» یعنی ماهیت موجود نبوده و وجود بالعرض معنی ندارد، اگر‏‎ ‎‏وجودِ بالحقیقه نباشد بالعرض آن هم فایده نداشته و نیستی خواهد بود. پس‏‎ ‎‏باید ماهیات را کنار گذاشت ‏‏«‏إنْ هِیَ إلاَّ أسْمَاءٌ سَمَّیْتُمُوهَا أ نْتُمْ وَ آبَاؤکُمْ مَا أنْزَلَ‎ ‎اللّٰهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ‏»‏‏.‏‎[6]‎

‎ ‎

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 187

  • )) رجوع کنید به: شفا، بخش الهیات، ص 531؛ حکمة الاشراق، در مجموعۀ مصنفات شیخ اشراق، ج 2، ص 126 ـ 129.
  • )) رجوع کنید به: فتوحات مکیه، ج 3، ص 443؛ مصباح الانس، ص 69 ـ 74؛ اسفار، ج 2، ص 331 ـ 333.
  • )) رجوع کنید به: شفا، بخش الهیات، ص 312 ـ 315؛ مطارحات، در مجموعۀ مصنفات شیخ اشراق، ج 1، ص 220 ـ 221؛ اسفار، ج 4، ص 234.
  • )) شرح اشارات، ج 3، ص 210 ـ 211؛ اسفار، ج 7، ص 258 ـ 262.
  • )) مصباح الانس، ص 70.
  • )) نجم (53): 23.